ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
اشاه: اولین نهادی که امام تأسیس میکند، یک نهاد مردمی برای امنیت جامعه است. در اسفند سال 57، امام برای اینکه خدمات رسانی به محرومین تسریع پیدا کند، کمیته امداد را درست میکند. کمیته امداد با حضور چه کسانی درست شد؟ کمیته امداد مردمی بودند که خودشان پول میگذاشتند، خودشان فقرا را شناسایی میکردند و خودشان بهصورت مخفیانه و خیلی محترمانه، کمکها را به فقرا میرساندند.
متأسفانه برخی در فضای سیاسی و اجتماعی، نگاهی که به مردم دارند مقطعی و ابزاری است. باید نگاه امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب را برای مردم تبیین کنیم، همان گونه که یک روز بعد از پیروزی انقلاب، در روز 23 بهمن 57، حضرت امام «کمیته انقلاب اسلامی» را تأسیس و مدیریت آن را به مردم میدهند.
فکرت، رسانه نخبگان و اندیشمندان، بهدنبال تبیین اندیشه سیاسی امامین انقلاب از زاویه جایگاه مردم در این اندیشه به سراغ محمدباقر خراسانی، پژوهشگر حوزه و دانشگاه و مدیر اجرایی مجمع عالی حکمت اسلامی رفته است؛ آنچه پیش روی شماست حاصل گفتوگوی فکرت با این فعال فرهنگی است.
* در عصری به سر میبریم که نخبگان سمبلیک و رسانهای نسبت به نخبگان علمی حوزوی و دانشگاهی قدرت اجتماعی بیشتری دارند اما؛ کارکردهای نخبگان علمی همچنان به قوت خود باقی است. با توجه به اینکه رهبر معظم انقلاب همیشه خواستار حضور حداکثری مردم در انتخابات هستند و برای انتخابات پیش رو هم تصریح فرمودند که هرکس تریبونی در اختیار دارد وظیفه دارد مردم را به حضور در انتخابات تشویق کند؛ خوشحال میشویم در خصوص وظایف نخبگان علمی حوزوی و دانشگاهی برای این مهم از نظرات شما استفاده کنیم.
موضوعی را که هم شما فرمودید و هم به بنده اعلام فرمودند، بحث عقلانیت، انتخابات و مردم است. همان طور هم که فرمودید، مقام معظم رهبری اخیراً دارند به کرّات از واژه مردم استفاده میکنند. این نشان از این است که این موضوع به قدری جدی و مهم است و به قدری نخبگان کم کاری کردهاند، آقا رأساً و شخصاً وارد میدان شدهاست. بهگونهای که در همین 7،8 و یا 10 روز اخیر، چه در 19 دی و چه در دیدار با ائمه جمعه از این واژه استفاده کردهاند. آقا در 19 دی، 96 بار از واژه مردم استفاده کردند. در دیدار با ائمه جمعه هم 98 بار از واژه مردم استفاه کردند. این خیلی مهم است.
من میخواهم در ابتدا هم از واژه نخبگان و هم از واژه مردم یک تعریفی داشته باشم و بر اساس همین تعریف جلو برویم. در خصوص مردم، آن تعریفی که من مد نظر دارم این است که: «تمام افرادی که در یک کشور زندگی میکنند و یا وابسته به آن کشور هستند، که به هویّت، قوانین و آیین آن احترام گذاشته و پایبند به آن هستند. فارغ از جنسیتشان، فارغ از قومیتشان، فارغ از موقعیت و جایگاهشان، فارغ از ثروتشان و فارغ از اعتقادشان». این بحث اعتقاد، یعنی بر اساس قوانین، آن اعتقادی است که به رسمیت شناخته شدهاست. ما به اینها میگوییم مردم. لذا خود حضرت آقا و یا حضرت امام، وقتی که واژه مردم را به کار میبرند، نیامدند یک شکل خاصی را به کار ببرند و برای تعریف مردم همین چیزی را که گفتم به کار بردهاند.
در بحث نخبگان هم یک تعریف داشتهباشیم. «تمام افراد حقیقی و حقوقی که قدرت تأثیرگذاری، جهتدهی، بسیج و ساماندهی تودههای مردم را دارند. حال میخواهند که رسانهای در اختیار داشتهباشند و یا بدون رسانه باشند». در بحث نخبگان در همین ابتدا یک نکتهای را عرض کنم. وقتی که حرف نخبه مطرح میشود، تصور ما این است که نخبه کسی است که باید ده تا مدرک دانشگاهی داشتهباشد. ده تا موقعیت خاص داشتهباشد. ما نخبه را مقابل توده و عامه در نظر میگیریم. در حالی که بنده معتقد هستم بعضی از افرادی که هیچ موقعیت علمی و تحصیلات آکادمیک ندارند و جزو افراد عادی محسوب میشوند؛ امّا قدرت تأثیرگذاری، بسیج و جهتدهی افکار عمومی را دارند. برعکس این را هم داریم. کسی که ده تا مدرک دارد و دهها سال تدریس داشته؛ امّا خودش جزو عوام است. چون بهشدت متأثر از فضای رسانه و فضای فکری دیگران است. پس این دو تعریف را داشتهباشیم که بر اساس این تعریف که الان مورد اتفاقنظر است جلو برویم.
ابتدا یک نگاهی به جایگاه مردم داشته باشیم. نگاهی که به مردم است، چند قسم است. یک نگاه، نگاه ویترینی و دکوری است و فقط برای زیبایی است. مثلاً وقتی که ما به مغازه میرویم و میخواهیم میوه بخریم، یکسری میوهها را بیرون گذاشته است برای جذب مشتری. امّا وقتی که به داخل مغازه میروید و میخواهید از همان جنس بخرید، میبینید که کیفیت این با آن، زمین تا آسمان فرق میکند. میوههای بیرون فقط برای دکور کار است.
بعضی از نگاهها به مردم نگاه داربستی و ابزاری است. یعنی تا زمانی که به مردم کار داریم هستند و اگر کار نداشته باشیم تمام میشوند. داربست در ساختمان سازی یک نقشی دارد؛ امّا همین که ساختمان ساخته میشود و نما را میزنند، داربست را بر میدارند. نمیگذارند که داربست تا همیشه بماند، بر میدارند و آن را دور میاندازند. حال اگر یک روزی یک قسمت از ساختمان دوباره آسیب ببیند، باز هم داربست را بنا میکنند. امّا اگر روزی دیگر به آن داربست نیاز نداشتهباشند، میلههای داربست را از زیر باران همبر نمیدارند. این یک نگاه است. یک نگاه هم، نگاه تشریفاتی است که باید باشد. یک نگاه هم، نگاه مقطعی است.
* نگاه تشریفاتی با نگاه دکوری که فرمودید چه فرقی دارد؟
در دکوری و ویترینی، اینطور است که یک محصول دومی هم دارند و میخواهند عرضه کنند، میآیند دکور را خوب درست میکنند که بتوانند آن محصول درجه دوم خود را خوب عرضه کنند. در تشریفاتی اینطور نیست. در تشریفات برای اینکه وجهه یک کار را خیلی خوب نشان بدهند مثلاً در خانه میگویند که گل باشد، آکواریوم هم باشد. امّا اگر در خانه گل و آکواریوم نباشد، مشکلی در پذیرایی از میهمان به وجود نمیآید. فقط کمی آن را شیکتر میکند. در بحث تشریفات فقط ظاهر را شیکتر میکنند. چیزی هم بهنام نوع دوم نیست که بخواهیم عرضه کنیم. تفاوت در اینجا میشود که کمی ظاهر را قشنگتر میکند. یا در بحث تشریفات، آن ژستی که ما میگیریم را به واقعیت نزدیکتر میکند.
یک نگاهی هم که داریم، نگاه دائمی، جدّی یا رکن رکین که همان ستون بزرگ عظیم است. من معتقد هستم نگاهی را که امام و حضرت آقا به مردم دارند، همین تعریف آخر است. یعنی دائمی، جدّی و اساسی. یک ستون اساسی است که اگر این ستون را برداریم، مانند عمود خیمه میشود که اگر آن را برداریم خیمه پایین میآید. این نگاه مقطعی هم نیست. متأسفانه امروزه برخی در فضای سیاسی و اجتماعی، نگاهی که به مردم دارند مقطعی و ابزاری است.
* آیا مصادیقی هم برای این ادعا وجود دارد؟
من چند نمونه را خدمت شما عرض کنم. بعضی از اوقات وقتی که ما در کلاس دانشگاه و یا جاهای دیگر، نگاه امام یا آقا را به مردم میگوییم، میگویند که مصداق آن کجا است؟ آنها هم که در ایام انتخابات، تظاهرات و در ایام خاص آن را بیان میکنند دیگر. در 22 بهمن 57 انقلاب پیروز میشود. در روز 23 بهمن 57، حضرت امام یک نهادی را تأسیس میکنند بهنام «کمیته انقلاب اسلامی» و مدیریت آن را به مردم میدهند. برای چه؟ برای بحث امنیت. در همین دیدار 19 دی حضرت آقا با مردم، ایشان میفرمایند: «بحث امنیّت را هم اگر به مردم بدهید تأمین میکنند». این تأکید حضرت آقا است.
اولین نهادی را که امام تأسیس میکند، یک نهاد مردمی برای امنیت جامعه است. در اسفند سال 57، امام برای اینکه خدمات رسانی به محرومین تسریع پیدا کند، کمیته امداد را درست میکند. کمیتهامداد با حضور چه کسانی درست شد؟ کمیتهامداد مردمی بودند که خودشان پول میگذاشتند، خودشان فقرا را شناسایی میکردند و خودشان بهصورت مخفیانه و خیلی محترمانه، کمکها را به فقرا میرساندند. من یادم است که شاید 4 یا 5 سالم بود، پدر من در حلقه اول کمیتهامداد بودند که امام با آن شکل درست کرده بود. پدر من خودشان پول میگذاشتند، وسیله نقلیه هم داشتند و شب به سراغ فقرا میرفتند. ببینید جایگاه مردم یک جایگاه واقعی است.
اگر نگاهی به وضع نیروهای نظامی داشتهباشیم. در اردیبهشت سال 58، امام فرمان تأسیس سپاه را میدهند. ما ارتش هم داریم، سپاه هم داریم؛ امّا چرا در آذر 58، باز بسیج هم شکل میگیرد؟ باید حضور مردم در یک تشکّلی که مردمی باشد، تعریف بشود. با اینکه جنگ میخواهد شروع بشود و ما، هم ارتش و هم سپاه را داریم. با اینکه ما دو نیروی کلاسیک و نظامی را داریم؛ امّا خلأ حضور مردم دارد حس میشود. عمده فرماندهان و کسانی که در خط مقدم بودند و فرماندهی میکردند بسیجی بودند.
یک روز سر یکی از کلاسهای دانشگاه، یک خانم دانشجویی از من سؤال کردند و گفتند: «اصلاً بسیج به چه درد میخورد؟». من گفتم: «بسیج کارهایی را که بهلحاظ کلاسیک نظامی میگویند که نمیشود، انجام میدهد. میگویند میشود و آن را انجام میدهند و درست میکنند» گفتم وقتی که شما در یک عملیات نظامی به میدان مین میرسید، قاعده کلاسیک نظامی میگوید که باید اینجا خنثی سازی شود و معبر باز بشود، تا نیروها بتوانند رد بشوند. امّا اینطور نیست که ما بیاییم اینها را یکی یکی خنثی کنیم. اتفاقاً در اینجا دقیقاً همان عقلانیت حاکم میشود. میداند که اگر خودش روی مین بیفتد تکه تکه میشود؛ امّا میداند که یک هدف بزرگتر دارد اتفاق میافتد. به آن دانشجو گفتم: «اینجا تمام کارشناسان میگویند نمیشود؛ امّا بسیج میگوید میشود». نفر اول میافتد، معبر باز میشود. نفر دوم میافتد، معبر بیشتری باز میشود. یک لشگر عبور میکنند و به مقصد عالی میرسند. این کار را غیر از بسیج و غیر از مردم، کسی نمیتواند انجام بدهد. این نگاههایی بود که به مردم وجود دارد.
* نخبگان چه وظیفهای در این خصوص دارند؟
در بحث نخبگان انتظاری که از نخبگان است این است که بتوانند فضای جامعه را عقلانی سازی کنند و با خرد ورزی مردم را جهت بدهند. در این عقلانیت کمی بحث داشتهباشیم. اول یک تعریف از عقلانیت داشتهباشیم. مانند تعریف مردم و تعریف نخبگان.
* آیا نباید در کنار عقلانیت مقداری هم شور و حماسه هم باشد؟
دقیقاً میخواهیم بههمین جا هم برسیم. هیجانات نمک و چاشنی کار است، امّا مهم این است که چگونه باید این هیجانات را جهت بدهیم. هیجان غیر از تحریک احساسات نیست. ما هم تحریک احساسات مثبت داریم و هم تحریک احساسات منفی. غیر از اینکه نیست. آن کاری که الان داعشی ان دارند انجام میدهند و یا منافقین با نیروهای خودشان انجام میدادند، همان تحریک احساسات بود. میآمدند آنها را شستشوی مغزی میدادند و مغز را تعطیل میکردند. میگفتند که اگر شما بروید و منفجر بشوید و دیگران بکشید، به هر حال وارد بهشت میشوید و به مقصد میرسید. این هم یک نوع تحریک احساسات است. عقل تعطیل شدهاست.
ابیعبدالله هم در شب عاشورا یک تحریک احساسات دارد؛ امّا تحریک احساسات مثبت است. همان اول به یاران خود نفرمود که اگر شما فردا شهید بشوید، بلافاصله به بهشت میروید و فلان نعمت را دارید. اتفاقاً همان اول عقل را شکوفا کردند. در تاریکی به یاران خود فرمودند: «هر کسی بماند و فردا وارد جنگ بشود کشته میشود». تازه کشته شدنی که بدنها را قطعه قطعه میکنند و همه را تشریح کردند. زنان و بچهها را به اسارت میبرند. تشریح وضعیت فردا را در یک چشمانداز کاملاً عاقلانه برای آنها گفتند. گفتند که از این تاریکی استفادهکنید و بروید. تا اینگونه کشته نشوید و اینگونه به اسارت نروید. یاران چه گفتند؟ گفتند: نیامدهایم که برویم، آمدهایم که بمانیم؛ ابی عبدالله فرمودند: کشته میشوید، گفتند: بله میدانیم و میمانیم. بعد گفتند: حالا که خودتان با عقل تصمیمگرفتهاید که بمانید، (پرده را کنار زدند) گفتند: این جایگاه شماست. این شور و هیجان در نحوه تبیین است.
*در چه حیطههایی باید این تبیین اتفاق بیفتد؟
انتظاری که از نخبگان است این است که با یک رویکرد عقلانی جامعه را هیجانی کنند. به همین خاطر من در تعریف عقلانیت این را خدمت شما عرض میکنم. «یعنی خردورزی، استفاده از فکر و عقل و بهره گیری از روش و ابزارهای عقلانی در تصمیم، رفتار و عمل. حال این رفتار و عمل میخواهد فردی یا اجتماعی باشد. بهدور از هیجانات، احساسات و تعصبات». حال عقلانیت در چه موضوعاتی باید شکل بگیرد؟ چه خود افراد و چه نخبگان.
در سه محور باید عقلانیت شکل بگیرد. اگر عقلانیت در این سه محور شکل نگیرد، نباید انتظار داشتهباشیم که میتوانیم فضای معتدل و مناسبی را در جامعه شاهد باشیم. 1. در تصمیم. 2. در گفتار. 3. در رفتار. عمده چالشهایی که داریم در این سه مورد است. آقا در بحث 19 دی نکته زیبایی را فرمودند. فرمودند: «دشمن فهمیده است که حضور مردم چقدر مؤثر است». برای این حضور یک راهبردی را تعریف کرده است. اینکه مردم در سیاست، در اقتصاد، در فرهنگ و در امور دینی نباشند. این اصل فرمایش آقا بود. بعد از آن مقام معظم رهبری ابزارهایی را که دشمن به کار میگیرند را بیان میکنند؛ یکی از آن ابزارها یأس و ناامیدی بود.
* به نظر شما در حال حاضر نخبگان اینگونه عمل میکنند؟
متأسفانه بعضی از نخبگان و مدیران ما با صحبتها و عملکردشان، یأس و ناامیدی را در جامعه پمپاژ میکنند؛ آیا با بعضی از تصمیماتی که گرفتهمیشود، یأس و ناامیدی پمپاژ نمیشود؟ در معارف به ما میگویند که دروغ نگویید. در بعضی از واقعیتها هم است. آیا میشود هر واقعیتی را بهصورت علنی بیان کرد؟ ما در بحث خطابه هم میگوییم که شرایط زمان و مکان میخواهد. وقتی که ما شرایط زمان و مکان را رعایت نمیکنیم، مشخص است که عقلانیت به کار گرفته نشده است.
چه کسی ایجاد یأس و بی اعتمادی میکند؟ منِ عامیِ جامعه که این کار را انجام نمیدهم. نخبگان ما انجام میدهد. فضای نخبگانی ما است. شما در اول بحث نکته قشنگی را فرمودید. اینکه الان فضای نخبگانی ما در اختیار یک گروه دیگر قرار گرفته است. بهجای اینکه در اختیار کسانی که متفکر هستند، مصالح و منافع را تشخیص میدهند و میتوانند بزنگاهها را خوب تشخیص بدهند، در اختیار افرادی افتادهاست که بهواسطه برخی از موقعیتها به شهرتهایی رسیدهاند. ما اسم آنها را میگذاریم سلبریتی. ما فکر میکنیم که سلبریتیها فقط در ورزشکاران و هنرمندان است. برخی از سلبریتیها در فضای گویندگان هم هستند. ما اینها را یکباره بالا آوردهایم. بدون اینکه اصلاً ظرفیّت داشتهباشند. نتیجه میشود اینکه چون آن عقلانیت نیست، یک جملهای را بیان میکند و فضای عمومی جامعه را به هم میریزد.
* این رویکرد و زاویه دید شما خیلی در خور توجه است؛ اینکه نخبگان باید سطح عقلانیت جامعه را بالا ببرند.
به هر حال ما به این معتقد هستیم که انشاءالله حضرت حجت ظهور کنند و همه ما زنده باشیم و جزو یاران این حضرت باشیم. حکومت جهانی شکل میگیرد و همه زیر این پرچم جمع میشود. استاد معظم حضرت آیت الله جوادی آملی یک تعبیر زیبایی دارند. میفرمایند: بعضیها فکر میکنند که وقتی امام زمان بیاید با شمشیر، تانک و توپ، مردم را بهزور در خط این حکومت جهانی میآورد. مردمی که بهزور آورده بشوند که حضورشان دوام ندارد. میفرمایند که نه، آن زمان عقل آدمها کامل میشوند. وقتی که عقل کامل بشود، غیر از طریق حق دیگر چیزی را نمیبیند. حق مطلق در آن زمان وجود مقدس امام زمان است. دور ایشان جمع میشوند و دیگر پخش هم نمیشوند. این شهدایی که رفتند و شهدایی که اکنون دارند میروند و کسانی که دارند در مسیر شهدا حرکت میکنند، چون به یک عقلانیت درستی رسیدهاند دارند این مسیر را میروند. در این مسیر نه سختیها، نه مرارتها و نه کمبودها تأثیر ندارد.
آقا در جایی تعبیر نخبگان را به کار نمیبرند، امّا به نظر بنده دارند تعریف نخبگی را بیان میکنند و خیلی هوشمندانه است. اگر ما تعبیر نخبگی را بیاوریم، چون تعریفهای خاص میشود، در یکسری از افراد خاص و معدود خلاصه میشود. امّا وقتی دارد تعریف را میآورد، این چتر باز شدهاست و این هوشمندی مقام معظم رهبری است که در دیدار 19 دی، واژه نخبگی را بیان نمیفرماید و تعریف نخبگی را بیان میکند. میفرماید: «هر کس که تریبون دارد. میخواهد استاد باشد، منبری باشد و هر کسی باشد». این تعریف نخبگی بود دیگر. همان تعریفی که عرض کردم. با این تعریف میتوانیم جمع زیادی را جزو نخبگان محسوب کنیم. حتّی آن بزرگ طایفهای که در یک روستا است و افراد زیادی از او شنوایی دارند، میشود نخبه آن منطقه.
عقلانی سازی جامعه وظیفه نخبگان است. نخبگان باید بتوانند با تصمیم خود، با عمل خود، با تبیین خود و با عملکرد خود، جامعه را بهسمت عقلانیت پیش ببرند.
* بالاخره در خصوص انتخابات و مشارکت حداکثری علاوه بر عقلانیت نیاز به شور و هیجان هم داریم.
بله ما در مسیر عقلانی سازی جامعه به یک هیجان سازی هم نیاز داریم. همان شوری که شما فرمودید. من اسم آن را هیجان سازی میگذارم. امّا هیجان سازی باید با این تعریفی که عرض میکنم صورت بگیرد. اتفاقاً ًاگر ما بررسی کنیم بیشتر هیجان سازیها خلاف این اتفاق میافتد. خصوصاً در ایام انتخابات. وقتی دارند موج ایجاد میکنند، توجه ندارند که این موج سازی با مصالح و منافع کشور همخوانی دارد یا ندارد. نتیجه چه میشود؟ بدبینی مردم نسبت به یک بخش عمدهای از عملکرد نظام و دستاوردها.
من معتقدم اگر هیجان سازی همراه با هدف برنامه ریزی و مثبت و در مسیر مصالح عمومی، مشارکت حداکثری و حفظ منافع باشد، بسیار هم مفید است. وقتی که رزمندگان در زمان جنگ به جبهه میرفتند و یا وقتی که مدافعان حرم برای دفاع از حرم میرفتند، هیجان سازی که شکل میگرفت برای چه بود؟ دشمن آمده و به امنیت ما، به ناموس ما و به مرز ما دارد تجاوز میکند و آن رزمنده دارد دفاع میکند. اگر حرکت نکنیم، اگر نرویم و مقاومت نکنیم باید دشمن را در تهران ببینیم. غیر از اینکه نبود. ما میگفتیم که اگر مثلاً داعشیها را در سوریه درگیر نکنیم، باید در کرمانشاه آنها را ببینیم. یک نوع هیجان سازی مثبت و هدف برنامه ریزی شدهاست. ما میخواهیم مرزهای امنیتی خودمان را هزار کیلومتر توسعه بدهیم.
یک روز سر یکی از کلاسها در تهران، یکی از دخترها گفت: شما به اینهایی که در سوریه گفته میشوند میگویید شهید! کلاس هم پر بود. این یک حرف هیجانی است و فضای رسانه هم در این هیجان سازی به او کمک کرده است. یک عده هم گفتند که بله، چرا ما باید برویم و در آنجا کشته بدهیم و جوان ما در آنجا کشته بشود؟ گفتم: من نهتنها به اینها شهید میگویم، بلکه تا پایان عمرم مدیون اینها هستم و به آنها احترام میگذارم.کمی او را تحریک کردم. چون میخواستم که سؤال خود را مقداری عمیقتر بپرسد. هدف داشتم و میخواستم به آن برسم. گفتند: چرا این حرف را میزنید؟ گفتم: هدف دارم. شما وقتی که منزلی میسازی، در آن خانهای که کلی هم به آن رسیدهای حفاظ و دوربین میگذاری. حفاظ ساختمان و دزدگیر را پشت درب اتاق خوابت میگذاری یا در سر درب ورودی و حیاط میگذاری؟ کدام را انجام میدهی؟ خودشان گفتند: میرویم جلوی درب ورودی میگذاریم که اگر دزد خواست وارد بشود، تا به اتاق خواب برسد بتوانیم خودمان را جمع و جور کرده و برای دفاع آماده بشویم و نگذاریم که وارد بشود. گفتم: پس اگر ما مرز امنیتی خودمان را هزار کیلومتر توسعه بدهیم بهتر است، یا اینکه پشت ورودی کشورمان مرز امنیتی بگذاریم؟ گفتند: اگر هزار کیلومتر توسعه بدهیم. گفتم: ما مرزهای امنیتی خودمان را هزار کیلومتر بعد از مرزهای جغرافیایی خودمان بردهایم. بردهایم در سوریه، در لبنان و در عراق. اگر شما با هویّت و تعصب ملی نگاه کنید، میبینید که بهجای اینکه دشمن بیاید پشت ایلام و کرمانشاه و ما با آنها مقابله کنیم، داریم در سوریه با آنها مقابله میکنیم. حتی اجازه نمیدهیم که ترکشهای آن هم وارد ایران بشود. آیا این راهبرد کلان قابلتقدیر و تحسین است، یا اینکه باید به آن اشکال بگیریم؟ از این زاویه نگاه کنید.
ایجاد هیجان کردم امّا هیجان برنامه ریزی شده و عقلانی. همان دختر دانشجو گفت که من قانع شدم! گفتم: نسبت به شهدا هم میتوانید از زاویه مذهبی نگاه کنید و هم میتوانید از زاویه ملی گرایی و ناسیونالیستی نگاه کنید. شهدا برای چه رفتهاند؟ برای اینکه خاک ما بهدست دشمن نیفتد. این نگاه ملی گرایانه است. اگر شما به جنبه ملی گرایانه خودت هم توجه کنید، باید قدردان شهدا باشید.
امّا اگر هیجان سازی با مصالح و منافع ناسازگار بوده و دنبال منافع شخصی و حزبی باشد، سبب تضعیف روحیه و امید مردم باشد، که الان هم دارد اتفاق میافتد یکباره میآیند و یک جوی را درست میکنند. مثلاً اختلاس فلان شخص. در حالی که هنوز نه ثابت شده و نه مستندات آن بهدست آمده است. یک هیجانی را به وجود آورده که مردم کمی در کنار او و حزب او قرار بگیرند. تیترهای رسانه آهای این طرف و آن طرف را نگاه کنید. من در این هیجان سازی غیر عقلانی، فرقی بین چپ و راست، اصلاح طلب و اصولگرا نمیبینم. چون همه دنبال منافع خودشان هستند. امّا ببینید که آقا چقدر قشنگ هیجان سازی میکنند. برنامه ریزی شدهاست. اول برای مردم نقش تعریف میکند، آسیبهای نیامدن را بیان میکند، راهبرد دشمن را بیان میکند، تاکتیک دشمن را بیان میکند. از اینجا دیگر دارد هیجان را به وجود میآورد. ببینید که کاملاً عقلانی است. ما در این نقص داریم. نتیجه این غیر عقلانی سازی جامعه، انتخابهای غیر عقلانی است. فلانی ورزشکار خوبی است. الان در شورایشهر و در مجلس تصمیمگیر ما شدهاست. غیر از این نیست. چه کسی این جو را به وجود آورد؟ ما. چه کسی در این زمینه نقش داشت؟ نخبگان. امّا غیر عقلانی بود و یک هیجان غیر عقلانی بود. من معتقد هستم که اگر واقعاً میخواهیم به سمتی برویم که هم حضور حداکثری را از مردم داشتهباشیم و هم یک انتخاب درست و عقلانی را داشتهباشیم، اول باید عقلانیت برای نخبگان کاملاً تعریف بشود، هیجانات عقلانی شکل بگیرد و بعد به آنجا برسیم.
* در شرایط فعلی کشور ما، موضوع تورم و اقتصاد پاشنه آشیل انتخابات ما است. اما حقایقی هم است. مثلاً آمار بانک جهانی میگوید که تورم ایران در سال آینده به 16 درصد میرسد و پایین میآید و قدرت پول ملی افزایش مییابد. اینها فکت هایی است که وجود دارد. امّا مردم در زندگی خود اینها را لمس نمیکنند.
یکی از تاکتیکهایی که دشمن دارد استفاده میکند و خیلی هم مهم است، این است که برای ایجاد یأس و ناامیدی از روش بزرگنمایی استفاده میکند. یک نقطه ضعف را میبینند و آن را بزرگ میکنند. ما نمیگوییم که ضعف نیست، امّا میگوییم به این بزرگی که اینها ترسیم میکنند نیست. نخبگان ما نتوانستند در این قضیه خوب عمل کنند. یا نخواستند و یا بلد نبودند. البته یک بخشی از نخبگان. من اول از این موضوع کمک بگیرم. الان هر کدام از جناحهای سیاسی که به قدرت میرسند بهجای اینکه از تمام ظرفیتها استفادهکنند، اولین همّ و غم خود را پاکسازی میگذارند. پاکسازی مدیران و کارمندان. من کارمند یا مدیر کل یک اداره هستم. نظام یک سیاستهایی را برای من تعریف کرده و من دارم آنها را انجام میدهند. به یکباره من را کنار میگذارند. من توانمند هم بودم. اگر من در ایفای مسئولیتهای خودم ضعیف بودم، بد رفتار کردم، باید من را به کمیته انضباطی معرفی کنید یا نکنید؟ ما چند نفر را معرفی کردهایم؟ این در افکار عمومی چه دارد جلوه میدهد؟ یک نوع فرصت سوزی است. اگر او را کنار گذاشتهایم ولی بهدست محاکم هم نسپردهایم، میگویند حتماً یک لابی کردهاند. از خودشان بوده و با هم بودهاند. حرفهایی که دارد در جامعه زده میشود. غیر از این نیست.
با عملکردمان عملاً سربازان بی جیره و مواجب دشمن شدهایم، برای رسیدن دشمن به ناامید کردن و ایجاد یأس در جامعه. دارد یأس را در جامعه پمپاژ میکند و ما داریم او را کمک میکنیم. اینکه عرض کردم در فضای هیجانی غیر عقلانی اینطرف و آنطرف فرقی ندارند، همین است. یک مدیر و وزیری خوب کار کرده است، آیا اشکال دارد که ما باز هم از او استفاده کنیم؟ نه اشکال ندارد. حضرت امام وقتی که انقلاب پیروز شد و دولت درست شد، آیا همه مدیران را بیرون ریختند؟ بعضی از فرماندهان عالی رتبه نظامی ما، مگر از فرماندهان عالی رتبه نظامی زمان شاه نبودند؟ نقطه منفیای در پرونده آنها وجود نداشت و از آنها استفاده کردند. شهید فلاحی جزو کدامیک از فرماندهان و از کدام مقطع بودند؟ خود شهید ستاری. ببینید که چه حرکت دقیقی را نشان میدهند. ما باید یک کار اینگونه ای را انجام بدهیم. این یک بخش است.
بخش دوم که میفرمایید مردم میگویند که ثمره آن کجا است. ما بعضی از مطالب را فقط بهصورت مبهم برای مردم بیان میکنیم و تعریفی از آن ارائه نمیدهیم. میگوییم اختلاس. آیا فرق اختلاس و دزدی را برای مردم تعریف کردهایم؟ نکردهایم. وقتی که میگوییم که 3000 میلیارد تومان یا 100 میلیون دلار، تصور خیلی از مردم این است که 100 میلیون دلار را با یک کیسه یا با یک ساک بردهاست. با سیستم که نمیشود آن را منتقل کرد. ما این واژهها را تعریف نکردهایم. چون اگر تعریف کنیم و مردم متوجه بشوند، بعداً گول ابزارها و شعارهای ما را نمیخورند.
در مقطع دانشجویی استادی داشتیم که میفرمود: یکی از کارکردهایی که رسانهها دارند این است که آدم را تحمیق میرسانند. ما نمیدانستیم چیست. بعداً که خودم آمدم و در فضای جنگ نرمکار کردم، فهمیدم که تاکتیک بیحسسازی مغز است. یعنی مغز کاملاً ساکت میشود و دیگران برای او تصمیم میگیرند. هر چه آنها میخواهند همان میشود. اینکه ما میگوییم که باید عقلانیت در جامعه گسترش پیدا کند، یعنی این بی حس سازی مغز از بین برود و مغز فعال شود. أولُ ما خلق اللهُ العقل بود. خدا به انسان عقل داده و وجه تمایز انسان با تمام مخلوقات است. وقتی که عقل فعال بشود، غیر از حق را تشخیص نمیدهد.
یک بخشی از فضای نخبگانی، که البته اسم خود را نخبگان گذاشتهاند. نخبگانی غیر عقلانی هستند و بهدنبال منافع و مصالح خودشان هستند. دارند با همین ابزار بیحسسازی عقلانیت جامعه دارد جلو میرود. ما به جامعه توضیح ندادهایم که 80 درصد ثروت دست مردم است و 20 درصد آن دست دولت است. اگر دولت میآید جریمهای را انجام میدهد، در این 20 درصد است. 80 درصد دست مردم است که ایجاد تورم میکند. نمیتوانیم کنترل و مدیریت کنیم. یک روز سکه را گران میکند و یک روز هم مسکن را.
نکته دیگری که مردم بهحق و واقعاً قشنگ و درست میکنند این است که میگویند: ثمره خیلی از اتفاقاتی که بیان میکنید را من در سفره خودم نمیبینم. مردم واقعاً درست میگویند. اشکال این است که برنامهها و خدماتی که دارد انجاممیشود را یک عده از نخبگان تبیین میکنند و عدهای دیگر این را نقض میکنند. مردم با یک پارادوکسها و تضادهایی روبهرو میشوند. کدامیک را بپذیرند؟ این جهاد تبیین که آقا فرمودند، اینجا کارکرد دارد. نباید در کنار جهاد تبیین یک جهاد ضد تبیین شکل بگیرد. فرزند خانواده میبیند که پدرش صبح تا شب سرکار میرود و زحمت میکشد؛ امّا در آخر ماه او هیچ پول توجیبی ندارد. به ماه بعد میرسد و میبیند که حجم سفره هم کمتر شده. اگر در اینجا پدر برای فرزند خود دقیق تشریح کند که چه اتفاقاتی دارد میافتد؛ فکر میکنید که اگر آخر ماه بشود و بچه با یک سفره کوچکتر مواجه بشود، راحت این را نمیپذیرد؟ امّا اگر پدر یکچیز بگوید و مادر یکچیز دیگر بگوید. این بچه نمیداند کدام را قبول کند. ما در جامعه با یک پارادوکسها و یک تضادهای گفتاری و رفتاری مواجه شدهایم. اینکه عرض کردم نخبگان ما در عمل هم عقلانیت داشتهباشند.
سؤالی که الان به وجود آمده که چرا برویم و رأی بدهیم؟ چه فرقی دارد که رأی بدهیم یا ندهیم؟ این سؤال را میگویند دیگر. راست هم میگویند. میبیند که چه رأی بدهد و چه ندهد، در سفره و در وضعیت رفاهی او تأثیر نگذاشته است. در رفتار نخبگانی تأثیر نگذاشته است. میگوید که من چکار دارم. همین طرف هستم و هیچکاری هم انجام نمیدهم.
* ترویج درست گفتمان عقلانیت برای جامعه چه منفعت و دستاوردهایی دارد؟
اگر نخبگان هم در تصمیم، هم در بیان و هم در عمل بتوانند عقلانیت را داشتهباشند و بتوانند عقلانیت این سه مورد را به جامعه تسرّی و گسترش بدهند میتوانیم نتیجه این عقلانیت را در چند چیز ببینیم.
1. فعال سازی قدرت تفکر و جلوگیری از تحمیق و انسداد فکری و معرفتی. الان چه کسی این انسداد فکری و معرفتی را به وجود آوردهاست؟ که جوان ما و بچه من و شما که در خانواده متدیّن متولد شدهاست، در اصل وجود خدا هم شک کند. یک بخشی از فضای نخبگی که رسانه در اختیار دارد و دارد هیجان منفی را پمپاژ میکند.
2. درست انتخابکردن. چند درصد مردم ما دارند درست انتخاب میکنند؟ همین الان که انتخابات است میگویند که جزو کدام لیست هستید؟ یعنی دیگران انتخاب کردهاند و زحمتی که من میکشم فقط این است که لیست را میبرم و رونویسی میکنم. در برگهای دیگر مینویسم. غیر از این است؟ ما درست انتخاب نمیکنیم. وقتی که درست انتخاب نکنیم، مجلس ما در رأس امور است؟ شورایشهر ما دقیقاً منطبق با آن وظایفی که برایش تعریف کرده ان است؟ نه نیست.
3. توجه به تعهد و تخصص، نه شانتاژ و قومیت و حزبیت. من چند دوره قبل به یکی از این شهرستان رفتم و دیدم که در انتخاب یک آقایی رأی آورده که سواد خیلی کمی دارد ولی خیلی شانتاژ میکند و خیلی عجیب صحبت میکند. در مقابل او یک استاد دانشگاهی که استاد تمام دانشگاه و صاحبنظر در مسائل اقتصادی بود. در یک جمعی بودیم که اتفاقاً ادعای نخبگی هم داشتند. به بعضی از این افراد گفتم که شما بین این دو گزینه، چرا به ایشان رأی دادهاید؟ ببینید که انسدادهای فکری چگونه اتفاق میافتد. گفتم چرا به ایشان رأی ندادید که اقتصاد دان است و به مجلس برود و حداقل بتواند در برنامههای اقتصادی صاحبنظر باشد. گفتند این آقا، یعنی همین آقایی که فقط شانتاژ میکرد گفته است که اگر امثال این آقا به مجلس بروند، رهبری را برکنار میکنند! مجلس قدرت برکنار کردن رهبر را دارد؟! یعنی یک دور هم قانون اساسی را نخوانده است. برای این مردم هم انسداد فکری را به وجود آورده و جایگاه مجلس و خبرگان را هم با هم عوض کرده است. در شکل گیری مجلس اگر ما درست انتخاب کنیم، حتماً این اتفاق خواهد افتاد.
چرا امام فرمود: «مجلس در رأس امور است»؟ چرا آقا آنقدر هشدار میدهد که باید یک مجلس قوی شکل بگیرد؟ این مجلس قوی، مجلس با رأی حداکثری، مجلس در رأس امور، میتواند تسهیل کننده امور باشد. میتواند مکمّل سایر قوا باشد. ما در قانون اساسی تفکیک قوا دارد. قوا در کنار همدیگر هستند و در عین نظارت بر همدیگر، مکمّل هم هستند. با هم جلو میروند و کارها را جلو میبرند. مکمّل سایر قوا در توسعه و تعالی جامعه هستند. معمولاً این دو را در فضای برنامه ریزی جامعه، با هم نداریم. توسعه یعنی پیشرفت. امور دنیوی است. تعالی یعنی امور فرهنگی و امور اُخروی و معنوی مردم. ما یا توسعه را داریم و یا تعالی را داریم. در حالی که باید هر دو را با هم داشتهباشیم. خدا هم وقتی که میخواهد انسان را در مسیر درست قرار بدهد، هم مسیر دنیوی و هم مسیر اُخروی او را هموار میکند. وقتی که پیغمبر میآید، فقط نمیگوید که نماز بخوانید. چرا میگوید زکات بدهید؟ چون فقیری وجود نداشتهباشد. در امور فی سبیل الله استفاده بشود. مانند مدرسه ساختن.
یک مجلسی شکل میگیرد که برنامهدان باشند، شعور محور باشند. پیمانکار افراد و دولتها نباشند. عمده مجالس ما پیمانکاری شدهاست. همین اخیراً آقایی میخواست در یک لیستی برود، به او گفتند که چند میلیارد بدهد. مگر در 4 سال چقدر حقوق میگیرد؟ 4 سال میشود 48 ماه. اگر در 48 ماه، ماهی 100 میلیون تومان هم حقوق بگیرید، میشود 4 میلیارد و 800 میلیون تومان. کسی که 10 میلیارد خرج میکند، هنوز 5 میلیارد و 200 میلیون کسر دارد. این را از کجا باید بهدست بیاورد؟ ما در همین ابتدا مسیر و ریل را کج گذاشتهایم. یعنی او از بدو ورود به مجلس فقط باید به فکر 10 میلیارد باشد. بعد این نماینده میتواند مصالح و منافع کلان کشور را در نظر بگیرد؟! اینکه آقا میفرمایند: «نمایندگان باید فقط در امور تخصصی خودشان باشند»، برای همین است.
ما الان در کشور قانون که کم نداریم، پس مشکل چه داریم؟ مشکل نظارت داریم. نماینده یا قانون وضع میکند و نظارت بر حُسن اجرای قانون دارد. چرا قانون خوب نظارت نمیشود؟ مگر میشود که یک فساد بزرگی شکل بگیرد و فقط یک نفر آن را انجام داده باشد؟ نه، یک شبکهای ایجاد شدهاست. این شبکه چگونه ایجاد شده؟ چون یک نظارت دقیق نبوده است. مجلس قوی با رأی حداکثری، جلوی این رانت و این شبکه سازی انحرافی را میگیرد. اگر نخبگان ما در صحنه بیایند و عقلانیت را در جامعه گسترش بدهند، مردم دقیق انتخاب میکنند. نمایندگانی وارد مجلس میشود که این نمایندهها فقط به مردم بدهکار هستند، نه به دیگران. امّا الان پیمانکار جریانات، احزاب و گروهها هستند.
اگر یک مجلس حداکثری داشتهباشیم، اقتضائات جامعه را در نظر میگیرد.
من این نکته را عرض کنم که باید خیلی تأسف بخوریم که در این چند وقت، فقط شخص آقا یک تنه وسط آمده است. ما آنقدر در بخش مشارکت حداکثری کم کاری کردیم که آقا خودش آمد وسط. الان هم که گروهها دارند فعال میشوند فقط برای این است که پیرامون خود را جمع کنند و وزنه خودشان را در مجلس سنگینتر کنند. نه اینکه مشارکت حداکثری را داشتهباشند. یک جمعی خردورز از گروهها و طیفها مختلف بنشینند و فقط تلاش کنند که این بار مردم بیایند و وارد صحنه بشوند. هر کسی هم که رأی آورد، رأی حداکثریت را بپذیریم. چرا ما به رأی حداکثری احترام نمیگذاریم؟ فتنه 88 و فتنههای بعدی، برای این بود که ما به رأی حداکثری احترام نگذاشتیم و بهدنبال منافع و مصالح خودمان بودیم. ما در سال 88 یک هیجانات را به وجود آوریم. این هیجانات از همان هیجانات منفی بود که عرض کردم. امیدوار هستیم که در سال 1402 به لطف خدا و عنایات اهلبیت، خصوصاً عنایات حضرت زهرا (س) که ما معتقد هستیم حضرت مادر همیشه به همه ما عنایت داشته و دارد؛ ما بتوانیم کاری را انجام بدهیم که هم رضایت خدا، هم خشنودی دل آقا و هم سعادت جامعه باشد. آن هم با رأی حداکثری، حضور عقلانی و ایفای نقش نخبگان به آن طریقی که عرض کردم. تا بتوانند تأثیر گذار باشند.
گزارشگر: محمدجواد رحمانی
تاریخ انتشار: 1402/11/21
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.