اشاره: دومین نشست از مدرسه فکرت در پرونده حکمرانی تعلیم و تربیت با حضور دکتر سیدمحمدحسین هاشمیان، عضو هیئت علمی دانشگاه امام باقر(ع) برگزار شد.

 

متن کامل صحبت‎های این کارشناس تقدیم شما خوانندگان محترم می‎شود.


*اساساً در مورد حکمرانی یک ذهنیت اولیه‌ای داشتم و تعریف‌هایی را هم جستجو کردیم که تفاوت آن با حاکمیت چیست و تعریف اولیه آن این می‌شود که حکمرانی یک مفهوم نوعی است که از آن تعبیر به فناوری کرده است و به عینیت کشیدن بحث حکمرانی است و در موضوعات مختلف هم این بحث حکمرانی مطرح شده‌است و این موضوع جدید در مورد حکمرانی تعلیم و تربیت انگار که اگر از رویکرد تقابل با غرب این مسئله را ببینیم یک تنازع تمدنی داشتیم که یک لایه آن فلسفی و سیاسی بود و لایه سوم لایه اجتماعی بود که ذیل آن هم بحث تربیت مطرح می‌شود اگر این مدل ورود را بپذیریم شما خودتان تعریف و توضیح و بست این موضوع را چگونه می‌دانید؟


عنوان بحث من اصول و الزامات است من ذیل بحث اصول تا جایی که بتوانم وارد بحث حکمرانی هم می‌شوم. مهم‌ترین اصل در حکمرانی تعلیم و تربیت بحث نظریه‌ی حکمرانی و نظریه‌ی تعلیم و تربیت است یعنی واقعاً این چالش نظری باعث می‌شود که در حوزه عمل حکمرانی تعلیم و تربیت چه به‌لحاظ تحلیل وضع موجود چه به‌لحاظ هدف‌گذاری و چه به‌لحاظ مهیا کردن ابزار با چالش مواجه می‌شویم چرا که فهم‎ ما نسبت به مسئله حکمرانی و مسئله تعلیم و تربیت مقدم بر همه‌چیز است و این دستگاه نظری است که برای ما مسائل را در حوزه تعلیم و تربیت را صورت بندی می‌کند.


در رابطه با بحث اول که نظریه حکمرانی است، مفهوم حکمرانی یک واژه مستقری به‌لحاظ علمی در حوزه دانش علم سیاست و مدیریت دولتی نیست. یک علمی به‌نام خط و مشی‎گذاری عمومی که در ایران به غلط سیاست‎گذاری عمومی ترجمه می‌شود. معنای دانش خط و مشی‎گذاری یعنی دولت در عمل. آنچه دولت‌ها انتخاب می‌کنند که انجام دهند یا ندهند. حکمرانی یعنی دولت می‌خواهد در عمل از اقتدار سیاسی خود برای حل مسائل استفاده کند منتهی باید یک دیدگاه مشارکت جویانه و نه یک دیدگاه از بالا به پایین و متمرکز و با تکیه با ظرفیت‌های دیگر نهادها اعم از رسانه و خانواده و.... پس مفهوم مفهوم مستقری نیست که امروز داریم کل نظام خط و مشی‎گذاری و سیاست‎گذاری کشور را روی این مفهوم می‌بندیم و عمدتاً وقتی با افرادی که در این فضا صحبت می‌کنند وارد بحث می‌شویم می‌بینیم که بحث‌ها کاملاً به همان ادبیات پاپلیکی سوق پیدا می‌کند. یعنی آورده‌ی دیگری را دوستان نمی‌توانند به آن استناد کنند.

 

اما بعد دوم بحث نظریه‌ی تعلیم و تربیت است که واقعاً برای ما تعیین کننده است که چگونه حوزه تعلیم و تربیت را می‌فهمیم و مسائل اصلی و فرعی و نظام ارتباطی میان مسائل چه در درون خود نظام تعلیم وتربیت و چه با نهادهای بیرونی مثل نهاد اقتصاد و سیاست چگونه است. آن نظریه است که اینها را به ما می‎گوید. و بسیار مهم است. یعنی نظریه خط و مشی ما در حوزه تعلیم و تربیت چگونه است. و بحث‌های بسیار خوبی در حوزه فلسفه تعلیم و تربیت داشیم یعنی از متفکران متقدم مثل کندی و فارابی و ابن‌سینا و خواجه طوسی بحث‌های خیلی جون داری داشتند و بحث‌های واقعاً زنده‌ای است. منتهی نیامدیم این مباحث را ادامه دهیم تا به سطح نظریه خط و مشی برسیم تا بتواند مسائل امروز را صورت بندی و اولویت‎بندی کند و برای نظام حل مسئله و حکمرانی عرضه تعلیم و تربیت دستور کار تعیین کند. و نتیجه آن یک آشفتگی در حوزه حکمرانی و سیاست گذاری تعلیم و تربیت شده‌است.


نکته دوم در خصوص نظریه تعلیم و تربیت این است واقعاً موضوع تعلیم و تربیت وقتی‌که به‌عنوان یک موضوع و یک مسئله عمومی در دستور کار نظام حکمرانی و خط و مشی‎گذاری عمومی قرار می‌گیرد موضوع دست و پا بسته‌ای نیست. یعنی واقعاً تعلیم و تربیت در سازوکارهای ما در موضوع حکمرانی و حل مسئله ما مهم است. یک وقتی ‎مثلاً می‌خواهیم در قبال مسئله رسانه و خانواده و علم خط و مشی‎گذاری کنیم و همه اینها هست و رشته‌های آن را هم داریم تعلیم و تربیت اقتضا خاص خودش را در حوزه حکمرانی و خطوط و مشی‎گذاری می‌گذارد. حتی اصلاً تعلیم و تربیت یک جاهایی بدیل حکمرانی است یعنی یک وقتی از اقتدار سیاسی می‌خواهیم مسائل جامعه را حل کنیم و یک‌بار با نگاه تربتی که در اینجا اصلاً تبدیل به رویکرد می‌شود. مثلاً شما در نظر بگیرید می‌خواهیم مثلاً حجاب را حل کنیم یک وقت از نگاه حکمرانی می‌خواهیم حل کنیم و یک وقت نگاه تربیتی است که ما غفلت کرده‌ایم که این نگاه تربیتی یک رویکرد و است و بدیل است. سیره‌ی قرآنی و وحیانی ما اتفاق نزدیک‌تر به این نگاه تربیتی است. «وَ الَّذی بَعَثَ فِی الأُمِّیّینَ رسولا منهم یَتلو عَلَیهِم آیاتِهِ وَیُزَکّیهِم وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَةَ» یعنی اصلاً رسالت پیامبر تزکیه و تعلیم بوده است و با این تحول اجتماعی را رقم زد. یکی از اشتباهاتمان این است که تحولات اجتماعی را مبتنی بر حکمرانی قرار دادیم درحالی‌که رویکرد تربیتی اصل است و انسان را باید ساخت.


بنابراین نسبت بین تعلیم و تربیت و حکمرانی گاهی موضوعی است که می‌گوییم حاکمیت نسبت به مسئله تعلیم وتربیت می‌گوییم با چه مدلی وارد شود و یک وقت با نگاه رویکردی است که اساس نسبت رویکردی این است که بدیل می‌شود. خود غربی‌ها هم یک نظریه‌پرداز جامعه شناسی داریم که تحت عنوان جامعه شناسی ساختار‎گرای انتقادی دسته بندی می‌شود به‌نام لویی آلتوسر که یک طبقه بندی از نهادها می‌کند و می‎گوید دستگاه‌های حاکمیتی دو دسته هستند یک سری دستگاه‌های دولتی حاکمیتی سرکوب‎‎گر و دستگاه‌های دولتی ایدئولوژیک حاکمیت و بعد اشاره می‌کند در زیست مدرن از آن دستگاه‌هایی که از قدرت سخت استفاده می‌شود دارد به‌سمت دستگاه‌های نرم کوچ می‌شود برای تغییر نگر و اندیشه. جز مهم‌ترین این دستگاه‌ها هم سیستم آموزشی را نام می‌برد که شما از این طریق می‌توانید تغییر را در جامعه پی بگیرید.


شما در حوزه سینما و می‌آیید با نگاه حکمرانی سیاست گذاری کنید و یک وقت با نگاه تربیتی نگاه می‌کنید که فلان سینماگری که مؤثر بوده است نفس قدسی یک عالم اخلاقی من چند وقت پیش دیدم شبکه مستند دارد یک مستندی در خصوص مرحوم آقا شیخ علی آقای صفایی پخش می‌کند و برای من جالب بود که یک طیفی از سینماگران ما تحت‌تأثیر منش علی صفایی قرار گرفته‌بودند مثل مرحوم بیژن بیرنگ و عسگر پور و افراد مختلف. و یا تحت‌تأثیر مرحوم حق شناس قرار گرفته‌بودند که من خود این آقای جهان بخش سلطانی یک وقتی در دوران دانشجویی ما شب قدری بود آقا شیخ مجتبی تهرانی در بازار تهران احیا می‌گرفت یادم هست که حال خوشی داشت. یعنی انسان‌هایی که در این سیستم سینمای شما هستند از آنها غافل هستیم. شما واقعاً در نظر بگیرید معلمی که خود آدم متخلقی است چه تأثیری نفس این معلم بر دانش‌آموز می‌گذارد الان ما می‌گوییم رسانه‌های اجتماعی آمدند و چه کردند آقا باور بفرمایید نفس معلمی که متخلق است اصلاً قابل مقایسه با اینها نیست.


اصل دوم در حکمرانی تعلیم و تربیت ضرورت‌اتخاذ نگرش و یا رویکرد سیستمی است. باید نظام تعلیم و تربیت را بفهمیم و تحلیل کنیم خود این تحلیل سیستم و نظام تعلیم و تربیت با دو رویکرد می‌تواند باشد یک وقت کارکردهای نظام تعلیم و تربیت را برای رسیدن به آن نقطه ثقل تحلیل می‌کنیم و می‌گوییم نظام تعلیم و تربیت یک کارکرد فرهنگی و اجتماعی و تربیتی و اعتقادی دارد یعنی شما مدرسه و دانشگاه را از این منظر نگاه می‌کنید که فقط به اینها دانش منتقل نمی‌کنید بلکه برای شما تربیت اینها مهم است و یا به اینها مهارت خاصی آموزش می‌دهید و بعد از این منظر این کارکردهای آسیب شناسی می‌کنید مثلاً می‌گویید من نظام مدرسه را آسیب شناسی می‌کنم. در مرکز پژوهش‌ها دوستان ما یک کار انجام داده‌بودند که محتوای 12 ساله را می‌توانیم در بازه نصف این مدت این حجم محتوا را به بچه‌ها منتقل کنیم و عمر افراد را تلف نکنیم. و این مدرسه آیا کارکرد مهارت افزایی را درست انجام می‌دهند؟ ما نتوانستیم انسان برای جامعه بسازیم و دقیقاً در مبانی ما هست که فارابی دقیقاً چنین کارکردی را برای تعلیم و تربیت ذکر می‌کند و او هم تحت‌تأثیر افلاطون است.


پس این کارکرد اخلاقی تربیتی شد که واقعاً نسل فعلی حتی در دانشگاه‌ها حتی در اغتشاشات سال گذشته همه مبهوت شده‌بودند که نخبگان ما به دانشگاه شریف می‎روند ولی اتفاقاتی افتاد که همه مبهوت شدند پس نظام تعلیم و تربیت ما من نمی‌گویم مریض است ولی با اختلالاتی مواجه است. و یک وقت از عناصر شروع می‌کنیم و مثلاً می‌گوییم خرد نظام‌های نظام تعلیم و تربیت را بررسی می‌کنیم مثلاً خرده نظام معلم و عنصر دیگر کادر مدرسه است و یا مثلاً محتوای دروس و یا خود دانش‌آموز و یا فناوری آموزش و روش‌ها و فضای کالبدی و فضای معماری مدرسه و اولیاء و مربیان و خانواده یعنی اینها را در نظر می‌گیرید. مثلاً در خرده نظام معلمان می‌گوییم و این در بیانات حضرت آقا خیلی مطرح بوده است بحث معلم و محتوا یعنی شما اگر واقعاً می‌خواهید تحولی ایجاد کنید روی معلم و محتوا باید تمرکز کنید.


اصل سوم در بحث حکمرانی تعلیم و تربیت رویکرد آینده نگرانه است ما یک رویکرد منفعل داریم و فقط مدیریت بحران را به‌دست گرفتیم و الان در واقع حوزه حکمرانی تعلیم و تربیت تبدیل به مدیریت بحران تعلیم و تربیت شده‌است. و مثلاً به بحران کمبود معلم برخوردیم و یک هفته از مهر گذشته است و تازه وزیر می‌آید می‎گوید کلاس‌های بی‎معلم را معلم می‌فرستیم یعنی ما همواره از مسائل عقب هستیم. و باید از انفعال خارج شویم و آینده نگاری کنیم و مسائل را بسازیم یکی از کانون‌های بحران‌های ما قبلاً دانشگاه‌ها بود که الان دارد در حوزه مدارس سر زیر می‌شود. مثلاً در بحث معلم ما نمی‌دانستیم که از سال 1400 به این طرف ما این حجم بازنشستگی معلمان را خواهیم داشت و خلأ بزرگی به وجود می‌آید ما چرا این را از قبل تمهید نکردیم. این خیلی فضای خطرناکی است.
اگر واقعاً دنبال تحقق الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت هستیم مهم‌ترین رکن کودک و نوجوان است یعنی حتی آنهایی که دنبال توسعه اقتصادی هستند روی حوزه تربیت کودک باید سرمایه‌گذاری کنید و بعد داریم مهم‌ترین رکن در تحقق الگوی اسلامی پیشرفت را که این حوزه است را این گونه داریم عمل می‌کنیم. پس نگاه دوم نگاه عنصر محور است. نظارت بر معلمان واقعاً چه ساز کاری بر ارزشیابی و نظارت داریم. این قانون رتبه‎بندی که ابلاغ و اعلام شد مع الاسف تقلیل به افزایش حقوق معلمان پیدا کرد یعنی یک بحث معیشتی صرفاً شد. پس این نگاه دوم به خرده نظام و عنصر نگاه می‌کند و می‌شود هم تلفیقی نگاه کرد یعنی ما اولویت‌ها را بر مبنای هم کارکردها آسیب شناسی کنیم و هم‌بر مبنای عناصر.
پس سه اصل را گفتم اصل اول بحث نظریه و دستگاه نظریه در مورد حکمرانی و تعلیم و تربیت بود و دوم بحث رویکرد سیستمی بود و سه بحث آینده‌نگری بود.


 من به اصل دوم که رویکرد سیستم بود برمی‌گردم درون سیستم را تحلیل کردم منتهی بیرون هم هست وقتی شما نگاه سیستمی می‌گذارید این سیستم در درون یک محیطی قرار دارد که سیستم‌ها و نهادهای دیگری هم وجود دارد و عملکرد نهاد تعلیم و تربیت به‌شدت تحت‌تأثیر اینها قرار می‌گیرد از جمله نهاد رسانه. هم کارکردها را و هم عناصر در ون نظام تعلیم و تربیت را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد مخصوصاً دوره کرونا و پسا کرونا که تشدید کرد تأثیرپذیری نهاد تعلیم و تربیت را از مسئله فناوری‌های جدید ارتباطی و فضای مجازی که باید در مورد این مفصل صحبت کنیم که تأثیر و تاثرات چه هستند و چگونه می‌شود آن را کنترل کرد.


علاوه بر نهاد رسانه خود نهاد اقتصاد و واقعاً مسئله تنظیم بازار و اقتصاد با نهاد تعلیم و تربیت بسیار مهم است یک وقت‌هایی از این طرف بوم می‌افتیم مثال بزنم مثلاً شما می‌خواهید رشته بگیرید در دولت قبل این تجربه را داشتیم و تنها دلیل معاونت آموزشی وزارت علوم این بود که بازار کار اینها چه می‌شود یک دانشگاه‌هایی در قم داریم که کار آنها حوزه علوم انسانی و اسلامی است و اصلاً نگاه درجه‌دو است مثلاً فلسفه علوم اجتماعی و فلسفه فیزیک که عمدتاً نگاه‌های درجه‌دو و مبنایی است و نمی‌گویم نباید مسئله کار اینها را نباید مد نظر گرفت ولی یک نگاه کلیشه‌وار که اقتصاد و بازار کاملاً در این قضیه سایه انداخته‌است.


شاید در کوتاه مدت بتوانیم بار خودمان را در حوزه‌هایی ببندیم ولی در بلند مدت و افق انقلاب اسلامی با این رویکرد تمدن نوین اسلامی تأمین نمی‌شود چرا که نیازمند عقبه مبنایی و اندیشه خود است. ولی این نگاه اقتصاد محور به میدان بیایید و دانشگاه خودش را ذیل اقتصاد تعریف کند این آسیب‌زا است. بحث این است که اصلاً مدارس می‌تواند خارج از ساختارهای رسمی حاکمیت موجودیت داشته‌باشد یا نه مثلاً مدارس مسجد محور و.. اینها مباحث مهمی است یعنی ترتیب و تنظیم مناسبات نظام تعلیم و تربیت با سایر نظام‌های جامعه باید یک ترتیب متوازن باشد. ما در جاهایی مخصوصاً در نظام آموزش عالی مان به‌خصوص داریم افراط می‌کنیم.


به تعبیر قرآن در سوره حدید «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مع هم الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» اصلاً فلسفه ارسال رسل و کتاب ایجاد عدالت اجتماعی است. یکی از زمینه‌ها و دلایلی آن ناشی از عدم تعریف درست بین نظام تعلیم و تربیت و نظام بازار است یک نظریه‌پرداز به نام بوردیو یک حرف قشنگی می‌زند و یک طبقه بندی از سرمایه‌های مختلف دارد می‌گوید سرمایه‌های اجتماعی و و فرهنگی و اقتصادی و نمادین داریم و میگوید این سرمایه‌ها به‌هم تبدیل می‌شوند مثلاً کسی که سرمایه اقتصادی دارد می‌تواند از طریق آن سرمایه فرهنگی خود را هم افزایش دهد. مثلاً کسی پول دارد است و بچه‌اش را به بهترین کلاس کنکورها می‌فرستد و بعد در عرضه دانش بهترین رشته‌ها و بهترین دانشگاه‌ها قبول می‌شود. و سرمایه فرهنگی هم همین طور یک کسی سلبریتی است و یا آدم مشهوری است برای خود صفحه اینستاگرام می‌زند و از طریق آن برای خود سرمایه اقتصادی جمع‌آوری می‌کند.


من مهم‌ترین الزام در حوزه خط و مشی‎گذاری در حوزه علیم و تربیت را هماهنگی می‌دانم. ما سه لایه داریم یک لایه سیاست و دوم لایه راه‌حل‌ها است که بحث در حوزه حکمرانی این لایه می‌شود و لایه سوم لایه‌ی عملیات و اجرا را برعهده دارد، مدرسه و دانشگاه و وزارت خانه است که دارد این امر را تمشیت می‌کند. ما هماهنگی نداریم مثلاً لایه سیاست‎گذاری‎مان سند تحول بنیادین تحول آموزش پرورش و یا سند دانشگاه اسلامی می‌نویسد رویکرد این دو سند واقعاً به کجا رسیده است و اصلاً خیلی‌ها ممکن است آن را به فراموشی سپرده‌اند و مجلس ما که باید قانون‌گذاری کند و این لایه‌ها یک لایه‌اش در برنامه‌ها و بودجه سالیانه است مجلس سابق این سند را کنار گذاشت و رسماً ردیف بودجه‌هایی برای برنامه‌های سند 2030 قرار داد.


در لایه نظر و حرف زدن و سیاست‌های علمی‎مان آمدیم سند تحول آموزش و پرورش نوشتیم ولی در سیاست اعمالی که وصل به نظام برنامه و بودجه سالیانه کشور می‌شود برای آموزش و پرورش ردیف دیدم که کاملاً در سیاست سند 2030 است. حکمرانی یعنی باید اینها را کاملاً با هم هماهنگ کرد. یک منطقی باید داشته‌باشد.


مسئله عدالت آموزشی هم همین طور است. باید در این سه لایه برای عدالت آموزشی باید برنامه داشت همین الان در برنامه هفتم توسعه، رسماً الگوی توسعه نئولیبرال دارد در لایه‌ی عملیات و اجرای پنج سال دیگر جمهوری اسلامی دارد پیش می‌رود. رسماً در این سند ما برنامه داریم که دولت موظف است که تمام دانشگاه‌ها را پولی کند مگر ظاهراً 15 درصد برتر دانشجویان یعنی کسی که در این چرخه معیوب پدرش پولدار بوده است و کلاس رفته است و بعد ما هم به او تازه سرویس رایگان می‌دهیم و می‌گوییم تو بیا در مقطع تحصیلات تکمیل را هم رایگان بگذران و بعد آن 85 درصد بیچاره باید دوباره پول دهند و این به نفع کی است؟ برنامه هفتم یعنی همین برنامه‌ای که دارد الان بحث می‌شود. که به نظر من یک بخشی از آن قطعاً نفوذ است یعنی بدنه سازمان برنامه و بودجه کاملاً در این فضا دارد اندیشه می‌کند و ما باید خیلی هوشمند رفتار کنیم و اصلاً انتظار از این دولت این نبود.


به نظرم این کاملاً هدفمند است و اصلاً نمی‌شود گفت نادانسته است و آنهایی که این راه را میروند کاملاً هدفمند و با اندیشه پیش میروند و به این اعتقاد دارند و این بحث بسیار مهمی است و باید واقعاً این را آسیب شناسی کرد که رژیم حکمرانی و نظام سیاست گذاری ما دچار چه آسیب‌هایی است که ولو دولت انقلابی ولی در برنامه توسعه آن چنین مباحثی وجود دارد و در همین برنامه هفتم می‌گنجاند که دولت ظرف سه سال باید تمام شرکت‌های دولتی را خصوصی کند هیچ‌وقت دولت سابق جرئت این را نمی‌کرد که این‌قدر الگوی توسعه نئولیبرال را فریاد بزند که این دولت در برنامه هفتم توسعه دارد فریاد می‌زند. نمی‌گویم مقامات اصلی و جایگاه‌های استراتژیک این دولت می‌دانند شاید ندانند ولی آنچه دارد رقم می‌خورد همین است.


ما انقلاب کردیم و قدرت و حکمرانی یک وقت تلقی فرد محورانه است و مثلاً شاه و طاغوت و آمریکا را بیرون کردیم ولی ساختارها که باقی مانده‌است. هرچقدر شما با این ساختارها در این مسیر پیش می‌ورید دارید این این ساختارها و کارکردها بیشتر میدان می‌دهید. اینکه حضرت آقا روی نظام سازی و تحول در ساختارها تأکید دارند برای همین است و خیلی مسئله مهمی است.


ما از سال 1388 به فکر افتادیم که در حوزه علوم انسانی یک فکر جدی بکنیم و رد این بحث در ساختار معرفتی مان تحول ایجاد کنیم. ولی واقعاً این پروژه چقدر در فرآیندهای ما مستقر شده است بحثی است که قابل بحث است. وزیرهای علوم عمدتاً یا علوم پایه هستند و یا مهندسی هستند و یا از رشته‌های پزشکی هستند و اصلاً به علوم انسانی اسلامی که بخواهیم یک فردی را در این رشته در رأس نظام آموزش عالی قرار دهیم اعتنا نکردیم و یکی از دلایل آن این است که واقعاً علوم انسانی را خوانده‌ها را روی‎شان حساس هستیم ولی داریم افرادی که فهم این چنینی از نظام علم و معرفت داشته‌باشند. من خیلی ساختارگرا تحلیل نمی‌کنم و یک بعد آن هم واقعاً مسئولین مستقر در سیاست گذاری علمی کشور هستند که واقعاً اینها خودشان فلسفه علم و تاریخ علم را می‌فهمند چون شما با این اندیشه است که می‌توانید سیاست‌های عرصه علم و فناوری کشور را دگرگون کنید نه با یک نگاه در سطح تکنیکال. و طبیعی است از سال 88 که به جلو می‌آییم می‌بینیم که مسائل تازه ریشه‌های آن دارد عمیق‌تر می‌شود و با بازار هم‌پیوند پیدا می‌کند و بعد تربیتی دانشگاه به حاشیه می‌رود و دانشگاه که اساس محلی است برای حل معضلات اجتماعی خودش تبدیل به مکان ایجاد معضلات اجتماعی می‌شود اعم از اعتیاد دانشجویی و افسردگی و خودکشی و مفاسد اخلاقی و... اصلاً علم و نهاد علم و تربیت که بالاخره این نهادها نهادهایی هستند که باید حلال مسائل جامعه باشند که این خودش می‌شود ام‎المسائل و چالش‌های اجتماعی و اخلاقی برای شما ایجاد می‌کند و الان برای ما مسئله است که فرد می‌رود در یک شهر دیگر دانشجو می‌شود و در معرض انواع آسیب‌های اجتماعی قرار می‌گیرد و کل وقت نظام سیاست گذاری تعلیم و تربیت به حل مسائل درون این سیستم گرفته‌می‌شود در حالی که این باید یک عقبه‌ای برای حوزه اجتماعی و سیاسی ما باشد.


یک قانونی به نام قانون پارتو و قانون 80/20 من فکر می‌کنم ما باید گرانی‎گاه‌ها را بشناسیم و وقت‎مان را سر مسائلی هدر ندهیم که اگر آن مسائل اصلی حل شوند خودبه‌خود این مسائل حل می‌شود و اول فهم و نظریه‌ای که به ما نقطه‌های اساسی را نشان‌می‌دهد. ما واقعاً خرده نظام معلم در تمام ساخت‌ها از ساحت گزینش و جذب و حتی قبل آنکه در دانشگاه فرهنگیان می‌خواهیم تربیت کنیم الان اینها به‌خاطر ینکه اینها شغل شان تضمین است حتی رتبه‌های برتر ما به این سمت سوق پیدا کرده است و باید نظام تربیت‌ها در دانشگاه فرهنگیان باید یک نظام روز آمدی شود. و نظام نظارت و ارزیابی است که ما واقعاً آموزش و پرورش ما واقعاً فاقد این نظام است و یا اگر وجود دارد کارآمد نیست.


الان واقعاً مسئله عدالت آموزشی مسئله بسیار مهمی است و نباید به این چرخه معیوب در برنامه هفتم دامن نزنیم. و سند تحول آموزش پرورش را واقعاً مسئله‌محور ببینیم. یکی از دلایلی که این سندها واقعاً اجرا می‌شود این است که می‌خواهد تمام کارهای خوب را انجام دهد و ما باید به اولویت‌ها و مسئله‌ها بپردازیم. یک خلأ جدی یک بانک آماری و اطلاعاتی از نیازها و اقتضائات محیط در حوزه تعلیم و تربیت است حتی در بحث آمایش هم که می‌رویم این خلأ در تمام سطوح حس می‌شود. و اقتضائی کردن دوره‌های ما که آموزش و پرورش یکی از کارکردهای آن این است که مهارت‌های زندگی را به دانش آموزان یاد دهد و این کار مهمی است که در دنیا هم دارند روی آن کار می‌کنند و ما در این نظام تعلیم و تربیت به تناسب قومیت و جغرافیای فرهنگی اجتماعی کشور یک سری دروس را منعطف ببینیم که در ضمن این بحث‌ها کارآمدسازی اتفاق می‌افتد. و تعریف مناسبات هم که عرض کردم در برنامه‌های توسعه تأثیر آن خیلی جدی است مناسبات نهاد رسانه و بازار و خانواده با نظام تعلیم و تربیت بسیار مهم است. یعنی الان واقعاً بحث اقتصاد سایه انداخته است بر بحث تعلیم و تربیت و یکی از دلایلی هم که باعث ترک و تحصیل دانش آموزان که الان آمار آن هم بیشتر شده است همین است.

 

نکته آخر اینکه نهاد دین و ما از همه صحبت کردیم و اهمیت این بحث نباید غفلت شود الان حوزه ورود کرده است و الان طرح امین گذاشته است و یا طلاب می‌توانند آزمون استخدامی شرکت کنند ما خیلی باید از این فرصت استفاده کنیم ولی باید مراقب باشیم که این خودش یک آسیب ایجاد نشود و نباید اینها را رها کنیم. تربیت واقعاً کارکرد نهاد دین است و اصلاً از قدیم مدارس ما مدارس علمیه بوده است برای امر تربیت و این رقیب را آلتوسر می‌گوید که برای ما ساختند و این یک پدید مدرن است که نهاد دین و کارکرد نهاد دین در امر تعلیم و تربیت را کلاً به حاشیه بردند. این بحث را باید خیلی جدی بگیریم یعنی باز تعریف رابطه نهاد دین و حوزه‌های علمیه با نهاد تعلیم و تربیت چه عمومی و چه عالی. و این عرایض ما صرف یک صورت بندی از نظام مسائل بود انشاءلله که مورد رضایت حضرت حق واقع شده باشد.

 

تاریخ انتشار: 1402/08/03

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil