رسانه فکرت | محمد جعفری، دانشیار مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره)
 

«آن چیزی که بیش از هر چیز، حق را محترم، عدالت را مقدس، دل‌ها را به یکدیگر مهربان و اعتماد متقابل را میان افراد برقرار می‌سازد؛ تقوا و عفاف را تا عمق وجدان آدمی، نفوذ می‌دهد؛ به ارزش‌های اخلاقی، اعتبار می‌بخشد؛ شجاعت مقابله با ستم را ایجاد می‌کند و همه افراد را مانند اعضای یک پیکر به هم پیوند می‌دهد و متحد می‌کند، ایمان مذهبی است.»


جمله نغز بالا از استاد شهید مطهری است و در تأیید اینکه معنویت اصیل، آثار فردی و اجتماعی بسیار دارد. موارد فوق، تنها بخشی از آنهاست و انقلاب اسلامی با تحقق خود، گام سترگی در ایجاد این معنویت هم در فضای کشور و هم در فضای جهانی ایجاد کرد. آنتونی گیدنز، جامعه‌شناس مشهور از این واقعیت پرده برمی‌دارد که انقلاب اسلامی، دین و معنویتِ به محاق رفته را در نیمه دوم قرن بیستم احیا کرد و دوباره نظرها به سمت قدرت و پویایی دین در عرصه تحول فردی و اجتماعی معطوف گشت.


رهبر انقلاب در بیانیه گام دوم انقلاب به این مهم توجه می‌دهند که عیار معنویت و اخلاق در فضای عمومی جامعه ایرانی اسلامی ما پس از انقلاب به گونه‌ای چشمگیر افزایش پیدا کرده است. ایشان خاطر نشان می‌کنند که «رویکرد دینی و اخلاقی در جمهوری اسلامی، دلهای مستعد و نورانی بویژه جوانان را مجذوب کرد و فضا به سود دین و اخلاق دگرگون شد... و اینها همه در دورانی اتّفاق افتاده که سقوط اخلاقی روزافزون غرب و پیروانش و تبلیغات پُرحجم آنان برای کشاندن مرد و زن به لجنزارهای فساد، اخلاق و معنویّت را در بخش‌های عمده‌ی عالم منزوی کرده است؛ و این معجزه‌ای دیگر از انقلاب و نظام اسلامی فعّال و پیشرو است.»


در ادامه نیز متذکر می‌شوند که: «معنویّت و اخلاق، جهت‌دهنده‌ی همه‌ی حرکت‌ها و فعّالیّتهای فردی و اجتماعی و نیاز اصلی جامعه است؛ بودن آنها، محیط زندگی را حتّی با کمبودهای مادّی، بهشت می‌سازد و نبودن آن حتّی با برخورداری مادّی، جهنّم می‌آفریند. شعور معنوی و وجدان اخلاقی در جامعه هرچه بیشتر رشد کند، برکات بیشتری به بار می‌آورد؛ این، بی‌گمان محتاج جهاد و تلاش است».


امروزه ما در جهان غرب، به همین دلیل، بازگشت به معنویت دینی را مشاهده می‌کنیم. البته ما در یک سده اخیر، با پدیده جدیدی به نام جنبش‌های معنوی روبه‌رو شده‌ایم که با پشت نمودن به مسیحیت و نیز ادیان رایج دیگر رایج درصددند که زندگی خود را از جهنم مادی گرایی نجات دهند. زندگی مادی صرف و لو از همه امکانات و لذاید برخوردار باشد، شوری نمی‌آفریند و لذا انسان مدرن غربی هم در صدد معنا گرایی است که آن را در قالب این جنبش‌های غیر دینی دنبال می‌نماید. ما از این سنخ معنویت‌ها به معنویت سکولار تعبیر می‌کنیم. علل و عوامل چندی در جهت دهی به انگیزه معنا خواه‌ی و معنویت طلبی در فضای جهان غرب موثر بوده است که به برخی از آنها اشاره می‌کنم:


معنویت‌های نوین صرفاً به دنبال کامیابی در زندگی و بهداشت روانی و هیجان بیشتر در زندگی این جهانی‌اند. امروزه بسیاری از افراد در جوامع مدرن به مشکلات برآمده از زندگی ماشینی مانند بیماری‌های جسمی، فقر مالی، استرس، افسردگی گرفتارند و حتی در روابط شخصی‌شان مسئله دارند. جنبش‌های معنوی مدعی‌اند که به آنها اعتماد به نفس، رضایت خاطر و بهبود شخصی ارائه می‌کنند. این جنبش‌ها بر رشد و شکوفایی استعدادهای پنهانی تأکید می‌ورزند و موفقیت در امور این جهانی را نه تنها نفی نمی‌کنند که خود کاملاً دست‌آورد و محصول همین جامعه سرمایه‌داری به شمار می‌آیند و به ارزش‌هایی معتقدند که تا اندازه زیادی با ارزش‌های جامعه سرمایه‌داری همخوانی دارد و برای آنکه این توفیقات مادی ملال برانگیز نباشد، غالباً می‌کوشند توفیق دنیوی را با جستجوی معنا ترکیب کنند. بسیاری از کتاب‌هایی که در قالب تکنولوژی ذهن، کامیابی و موفقیت در سال‌های اخیر در غرب تألیف و در کشور ما هم تبلیغ شده است، با این نگاه قابل تبیین است.


از سوی دیگر به تعبیر قدیمی خودمان انسان امروزی می‌خواهد هم خدا را داشته باشد و هم خرما را. شکست دین مسیحیت در فضای غرب و تسری دادن این شکست به سایر ادیان الهی، یکی از علل اصلی روی آوری به معنویت‌های جدید است. انسان مدرن نه می‌خواهد از چارچوبه‌های دینی و خط قرمزهای آن تبعیت کند زیرا به زعم او، روش‌های سنتی و دینی، شور زندگی را کور کرده و می‌گیرد؛ و نه می‌خواهد که صرفا یک زندگی مادی صرف داشته باشد چون معتقد است که این نوع زندگی هم ملال بر انگیز است. معنویت‌های مدرن و کتب مربوط به آنها، در واقع راه میانه‌ای را برای انسان طراحی کرده که فعلا و موقتا شاید چشم خیلی‌ها را پر کرده است.  


یکی از علل دیگرِ رشد معنویت‌گرایی را می‌توان در صنعتی‌شدن ورفاه بیش از حدّ مادی دانست که بشر دلخسته از حاکمیت فناوری و ماشین‌زدگی و زندگی مالامال از هیجان‌های شهوانی و لذت‌جویانه را، متوجه بُعد فروکاسته خود می‌کند. از آنجا که زندگی بشر معاصر به شدت مادی و سکولار شده است، معنویت به مثابه بُعدی گمشده و پنهان از زندگی، مورد جستجو و کاوش همگان قرار گرفته است.  


عده‌ای نظیر همیلتون جامعه‌شناس برجسته دین، جنبش‌های معنوی را به بحران ارزش‌ها یا هنجارها در جوامع صنعتی غرب به ویژه ایالات متحده نسبت داده و آن را مهم‌ترین وجه تکوّن این جنبش‌ها می‌دانند. البته برخی معتقدند که این جنبش‌ها یک نحوه شورش فرهنگی علیه فردگرایی و عقلانیت علمی موجود در جامعه مصرفی نوین است که با روش‌های پیچیده جذب و شگردهای نظارت، به مغزشویی و آدم‌ربایی می‌پردازند.


زوال اشتراک اجتماعی در جوامع صنعتی و پرتحرک نوین، عاملی دیگر برای شکل‌گیری این جنبش‌هاست. پیوند نزدیک، همدلی و حس مشترک اجتماعی که برآمده از عضویت در گروه‌های معنوی و برنامه‌های جمعی آنهاست، برای جوانان جاذبه‌ای قابل توجه دارد. اعضای این جنبش‌ها، تجربه همدلی عاطفی و احساسی را که در جامعه بزرگ‌تر فراهم نمی‌شود، در این جمع محدود تجربه می‌کنند.


مقوله جست‌وجوی هویت و معنا نیز در جهان امروز که به شدت دیوان‌سالار است، عاملی مستقل برای شکل‌گیری این جنبش‌ها تلقی می‌شود. البته افزایش و گسترش اطلاعات درباره دین‌های شرقی، پیدایش فرا روان‌شناسی و داروهای روان‌شناسی انسان‌گرایانه را هم در تشدید و رواج این معنویت‌ها باید مؤثر دانست. برآیند همه این عوامل آن است که این جنبش‌ها و کتاب‌ها، اعتراضی انسانی بر ضد تجدد و مدرنیته و در عین حال تمرینِ سازگاری با آن است.


 در تحلیل چیستی و چرایی این معنویت‌ها، در خود غرب که خاستگاه این پدیده است، اختلاف نظر میان خود دین‌شناسان و جامعه‌شناسان وجود دارد. در ذیل به پنج نگرش در این باب اشارت می‌دهم:


1. دیدگاه‌هایی که این پدیده را پدیده‌ای برخاسته از تحولات جوامع غربی در دوران مدرن و پسامدرن می‌دانند و معنویت‌گرایی جدید را تابعی از روندهای جهان معاصر تفسیر می‌کند. نظریه نو استعمارگری جدید، نظریه جهانی سازی، نظریه شرکتی سازی و مصرفی سازی، نظریه انفسی‌سازی و نظریه پسامدرن سازی دین از این دسته هستند. این نظریه‌ها می‌گویند معنویت همان دین پسامدرن شده یا دین مدرن شده است.


2. دیدگاه‌هایی که معنویت جدید را نه محصول روندهای مدرن و پسامدرن بلکه امری در موازات دینداری نهادینه می‌داند که همیشه در تاریخ وجود داشته است. در تاریخ دینداری 4 دسته فعالیت شبه دینی در کنار دینداری نهادینه و رسمی جریان داشته است: 1) دینداری باطن‌گرا، 2) دینداری جادوگرا، 3) دینداری عامیانه، 4) دینداری اباحه‌گرا. آنچه که جدید است آن است که امروزه این انواع دینداری‌های حاشیه‌ای به متن آمده‌اند و از خرده فرهنگ‌هایی نا مقبول تبدیل به فرهنگ‌هایی مقبول شده‌اند و حتی در کشورهای انگلوامریکن دینداری نهادینه را تبدیل به خرده فرهنگی نامقبول کرده‌اند.


3. دیدگاه‌هایی نیز هستند که معنویت‌گرایی جدید را افول دین و معنویت می‌دانند و آنچه که ما امروز تحت نام معنویت‌گرایی جدید می‌دانیم را مانند شمعی به حساب می‌آورند که لحظه قبل از خاموشی نهایی، نور آن به یک باره بیشتر می‌شود، و پس از آن کاملاً از بین می‌رود.


4. دسته چهارم دیدگاه‌هایی است که عمدتاً از سوی دینداران و الهی‌دانان لیبرال ارائه می‌شود و ناظر به این امر است که معنویت جدید بازگشت دینداری به اصل خود است. از دیدگاه این تحلیل‌گران معنویت اساساً امری فطری و درونی است و نهادهای دینی آن را به امری ظاهری تبدیل کردند. اما معنویت‌گرایی جدید آن را به اصل و ریشه خود بازگرداند.


5. دسته آخر دیدگاه‌هایی است که معنویت جدید را بازگشت به نفس پرستی می‌دانند و از این رو این پدیده را امری شیطانی به حساب می‌آورند زیرا در معنویت جدید به جای اطاعت از خداوند به پیروی از ابلیس از نفس و یافته‌های شخصی اطاعت می‌شود.


نقد و بررسی این آراء و تحلیلی جامع نسبت به چند و چون این معنویت‌ها، خود مجالی واسع می‌طلبد. اما آنچه روشن است این نکته است که معنویت سکولار و مدرن پیش و بیش از آنکه یک نوع جهان‌بینی و برنامه زندگی باشد، یک برگ برنده برای رونق بیشتر بازار مدرنیته و جذابیت بصری و تنوع ویترین آن است. این معنویت‌ها هم از نظر معرفتی دچار مشکل و ضعف جدی‌اند و هم از بُعد اجتماعی و فرهنگی آسیب‌های جدی را وارد می‌نمایند.


 نیاز معنوی، نیازی برآمده از فطرت است. این نیاز و گرایش متعالی درون آدمی نهادینه شده است و به هیچ وجه قابل اضمحلال نیست و این ادیان الهی‌اند که آن را در راستای سعادت و کمال حقیقی انسان جهت داده‌اند و مع الاسف این نیاز از سوی مکاتب مادی و معنویت‌های غیر دینی، در سمت و سویی دیگر هدایت شده است و تلاش کرده‌اند که در بازار مکّاره مدرنیته، خر مهره را به جای درِّ ناب به تشنگان معنویت، قالب نمایند. به هر حال، این خود نشان آن است که این نیازها ذاتی و انکار ناپذیرند که حتی مادی‌ترین مکاتب نتوانسته‌اند از آنها چشم‌پوشی کرده و آن ارزش‌های معنوی را البته تحت عناوینی دیگر دنبال کرده‌اند. با این وصف، شاید بتوان به صورت کلی سه دسته معنویت را مطرح کنیم:


1. معنویت‌های دینی که هدف خود را کمال انسانی و الهی قرار داده‌اند که نهایت آن قرب الی الله است.


2. معنویت‌های شرقی که هدف آنها کشف گنج درون و ظرفیت‌های نفسانی و تحول باطنی است.


3. معنویت‌های غربی که عمدتاً نه هدف اول را دنبال می‌کنند و نه هدف دوم بلکه به تعبیر برایان ویلسون یک نحوه ماده‌گرایی معنوی را دنبال می‌کنند که در پی رفاه بیشتر و بهترند. امروزه غرب، مقوله معنویت را هم با نگاه ابزاری و با هدف تسکین و رضایت درون دنبال می‌نماید. در این شبه معنویت‌ها نه تنها از قرب الهی و کمالات ناشی از آن اثر و خبری نیست، بلکه حتی برخلاف معنویت‌های شرقی که در آنها دست کم غایتی درونی و روحی تعقیب می‌گردد و پرداختن به گنج درون و توجه به ماوراء، ارزش محسوب می‌شود، این جنبش‌های معنوی، بدون جست‌وجوی درونی، در صددند به آرامش درون دست یابند.


بدیهی است که انقلاب اسلامی ایران که مبتنی بر تعالیم وحیانی مترقی الهی است، مروج اندیشه اصیل معنوی در دنیای حاضر باشد. رواج و رشد دیانت ناب و جنبش‌های انقلابی عدالت محور همه از برکات این نظام اسلامی در چند دهه اخیر است. انقلاب اسلامی نه تنها داعیه دار معنویت الهی و رشد ارزش‌های اخلاقی در آحاد انسان‌ها است، بلکه مدعی بسط و امتداد این ارزش‌ها به زندگی اجتماعی و نهادهای مدنی جامعه است و این به تنهایی خود کافی است تا سردمداران کفر و الحاد و استکبار را انگیزه مند نماید تا به ترویج معنویت سکولار در برابر آن بپردازند تا از سرعت فزاینده آن بکاهند. لذاست که در چند ساله اخیر شاهد بوده‌ایم که در قالب ورزش‌های فکری و روانی نظیر یوگا، کتاب‌های تکنولوژی ذهن و عشق درمانی، فیلم‌های مستند و سینمایی، موسیقی، انرژی درمانی، رُمان‌های بی سر و ته که در آن جادو و خرافه، تقدیس می‌شود و مخاطب خود را با دل سپردن به نیروهای خارق العاده در دل طبیعت و شانس آرام و دلخوش می‌سازد و همچنین فرقه‌های دروغین و بی‌محتوایی که در قالب صوفی‌گری و درویش‌مآبی و یا رنگ و لعاب‌های امروزی پسند بروز و ظهور یافته‌اند، یک هدف دنبال می‌شود و آن اصالت لذت به اسم معنویت و معناگرایی است. تنها چیزی که در این وادی پر معرکه مشاهده نمی‌شود، کمال‌جویی و تقوا است که درونمایه یک عرفان ناب و حقیقی را تشکیل می‌دهد. این دجالان و رمالان عصر آخرالزمان خرمهره را به جای گوهر ناب در قالبی جذاب به جوانان ما عرضه داشته و با ابزار مدرنی که در اختیار دارند، از طریق اباحه‌گری و به بهانه رفع رنج و محنت آدمی بر شریعت و تدین قلم بطلان کشیده و به جستجوی بهشت شدّاد برآمده‌اند. امروزه مستکبران و ارباب رسانه‌ها با تمام ظرفیت خویش برای مقابله با ادیان الهی و کم فروغ کردن آنها، به ترویج و تبلیغ این قبیل عرفان‌ها می‌پردازند تا از این رهگذر اولاً مخاطبان خود را به دام خرافه‌گرایی و پوچ‌انگاری و دوری از حقیقت سوق دهند و ثانیاً آنها را از سیاست و حکومت و جامعه منزوی ساخته و منویات شیطانی و استعماری خود را بی‌هیچ منع و چالشی در این بی‌خبری و بی‌توجهی اجرا کنند. از سوی دیگر این عرفان‌ها با سیاست تساهل و مدارا، پیروان خود را به سمت یک پلورالیته و تکثر فرهنگی و عقیدتی کشانده و زمینه پیدایش آراء و افکار باطل را فراهم می‌آورند.


این مقابله بی‌امان، ما را متوجه جهادی عظیم در راستای تثبیت معنویت دینی در سایه‌سار انقلاب اسلامی می‌کند؛ جهادی که باید با تعمیق و تبیینِ ریشه‌ها و مبانی هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی و انسان‌شناختیِ معنویت اصیل در دل و جان انسان‌های تشنه معنویت دنبال شود. این وعده الهی است که در این مصافّ، معنویت الهی و دین سرافراز و فائز خواهد بود: کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ (22 مجادله)


فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید / شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد

 

تاریخ انتشار: 1402/01/24

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil