به گزارش فکرت، در آغاز نشست «مروری انتقادی بر اندیشه ایرانشهری»، اشکان شاه محمدی به روایت مختصری از اندیشه مرحوم طباطبایی پرداخت و گفت: سید جواد طباطبایی خودش در هیچ مقاله‌ای همه اندیشه‌اش را یکجا مطرح نکرده که ما به صرف یک جلسه بتوانیم همه آن را نقد و بررسی کنیم، اما اجمالاً می‌توان به برخی از شاخصه‌ها و مفاهیم اساسی آن به اجمال اشاره کرد.


وی افزود: البته اندیشه و آثار مرحوم آقای طباطبایی را از زوایای مختلف می‌توان نقد و فهم کرد، ضمن آنکه در عین حال کمتر کسی به این موضوع می‌پردازد که کلیت اندیشه ایشان چگونه است چه آنکه کمتر منتقد یا موافقی به این شکل وارد می‌شود و بیشتر به شکل جزیی به مسائل ورود پیدا می‌کنند. به نظر من یکی از ویژگی‌های مثبت ایشان این است که اندیشه‌اش دارای منظومه فکری است و در عرصه‌ها و مفاهیم مختلف ورود کرده و ربط منطقی به آن‌ها می‌دهد، چه آنکه از یک منظر همه مفاهیم را به خدمت می‌گیرد تا کل واحدی را ایجاد کرده و بحث اندیشه‌ای خود را پیش ببرد.


دغدغه ایران و آینده آن


این متفکر علوم انسانی همچنین گفت: در خصوص دیدگاه و نظر ایشان آنچه قابل توجه است در باب آینده ایران است که اصلی‌ترین دغدغه‌اش را هم شامل می‌شود؛ اینکه آینده ایران چگونه باید ساخته شود و چگونه باید این راه را برویم و چه لوازمی را بایستی در این خصوص و برای نیل به هدف، مدنظر قرار داد. عمده تندی لحن ایشان نیز به این خاطر است که آینده‌ای که برخی تصویر و ترسیم می‌کنند با آینده‌ای که ایشان می‌گوید، چندان همخوانی ندارد و البته برای این مدعای خود دلایلی هم می‌آورد.


وی اضافه کرد: بخش قابل توجهی از نقد وی به متفکرانی که در ایران کار می‌کنند این است که می‌گوید متفکران ما چه غربگرا و چه غیر غربگرا، غرب را به درستی نشناخته و فهم نکرده‌اند. از سویی معتقد است ما هر حرکتی در ایران بکنیم لاجرم حرکتی مدرن است چرا که تأکید می‌کند که مدرنیته مبنایی عُقلایی دارد؛ از این رو حرکت ما در برهه کنونی لاجرم مدرن و متأثر از اندیشه مدرنیته است.


مرحوم طباطبایی معتقد است ایران بعد از جنگ ایران و روسیه وارد فاز مدرنیزاسیون شده و ما چه بخواهیم یا نخواهیم از دنیای سنتی جدا شده و به سمت مدرن شدن رفته‌ایم هر چند این امر ناقص بوده است. ایشان معتقد است که به خاطر همین ما دیگر نمی‌توانیم سنت باشیم، لذا باید به مدرنیته نگاه ویژه‌ای داشته باشیم تا مفاهیمی که می‌خواهیم را همین مدرنیته برایمان تولید کند.


جریان‌های فکری دچار بدفهمی از سنت شده‌اند


وی بیان داشت: از منظر دیگر ایشان به این نکته اشاره می‌کند که جریان‌های فکری دچار بدفهمی نسبت به سنت شده‌اند به این معنا که یا آن را ایدئولوژیک مطرح می‌کنند یا به درستی آن را نمی‌بینند. مثل اینکه نمی‌توانیم نسبت به خود ایران، مسائل بنیادین را مطرح کنیم و از سویی می‌گوید به خاطر نفهمیدن سنت، دچار وابستگی به غرب می‌شویم. بر این اساس تأکید می‌کند حرکتی که گذشته و سنت ما را نبیند، قطعاً دچار شکست می‌شود و بخشی از روشنفکری دینی به همین خاطر پروژه‌شان شکست خورده است.


شاه محمدی ادامه داد: سید جواد طباطبایی بر این اساس معتقد است چون ما از سنت شروع کرده و حرکت ما مدرن است، در نهایت چیزی که به دست می‌آید، ایران مدرن است و لذا محال است که ما ایران سنتی و غیرمدرن شویم هر چند که آلمان مدرن و یا ژاپن مدرن هم نمی‌شویم. می‌گوید در ایران مدرن حکومت ملی است و ایدئولوژیک نیست قطعاً اسلام وجود دارد؛ اما باید فاقد خصیصه ایدئولوژیک باشد.


از نگاه وی حکومت ملی مشروطه باید ساخته شود و بیشتر بحث ایشان بر این نکته متمرکز است که لوازم ساخت ایران مدرن چیست. بر این اساس می‌گوید یکی از لوازم مهم این است که ما باید به غرب رجوع کرده و از آن استفاده فکری و فلسفه‌ای کنیم اما در عین حال تأکیدش بر این است که ما در مواجهه با غرب، باید تقلید در تأسیس کنیم.


لزوم خودآگاهی نسبت به سنت


وی گفت: از نگاه طباطبایی، الزام مهم دیگر برای رسیدن به ایران مدرن این است که نسبت به سنت، خودآگاهی پیدا کنیم و بر این اساس از سنت سؤال بکنیم طوری که بتوانیم به هدف خودمان در دوران کنونی برسیم‌. البته ایشان معتقد است برای فهم سنت باید از خود سنت بیرون بیاییم؛ اما این بیرون آمدن از سنت به معنای این نیست که در چارچوب ایران کار نکنیم. همچنین یک ایده‌ای اینجا مطرح می‌کند که ما باید تاریخ پایه‌ای تأسیس کنیم در داخل کشور که ویژگی مهم آن این است که نوعی از تاریخ گویی است که می‌توان از آن پرسش‌گری داشته و مبانی را استخراج کرده و سؤال فلسفی و سیاسی از آن داشته باشیم.


شاه محمدی افزود: در واقع مسأله طباطبایی در پیگیری بحث تاریخ امروز ناظر به چگونه مدرن شدن ایران است، لذا عمده مفاهیم در اندیشه ایرانشهری‌اش نیز مربوط به فرآیندی است مبنی بر اینکه چگونه تداوم فرهنگی ایران قبل از اسلام به بعد از اسلام صورت گرفت. عمده ایرانشهری آن عقلانیتی است که توانسته حمله اعراب به ایران را استحاله کرده و خود را احیا کند، هر چند در اینجا دچار دوگانگی عمل و نظر می‌شود؛ عمل یعنی سیاست و نظر یعنی عرفان و اخلاق که این دوگانگی را مطرح می‌کند که برخی اندیشمندان ما به سیاست پرداخته و عده‌ای دیگر به اخلاق و عرفان رجوع داشته‌اند و مهم‌ترین شاهد مثالش در اینجا خواجه نظام الملک است.


فضای روشنفکری از بی مبنایی و بی روشی رنج می‌برد


حجت الاسلام امیر آقاجانلو نیز در ادامه بحث با اشاره به اینکه اصل برگزاری این قبیل جلسات را باید به فال نیک گرفت، گفت: مرحوم طباطبایی شخصیتی است که عشق به ایران دارد و با وجود زاویه‌هایی که با انقلاب اسلامی دارد، تلاش‌هایی کرده و ما باید اندیشه و آثار او را نقد و بررسی کنیم؛ اما به نظر می‌رسد که فضای روشنفکری ما به طور کلی این گونه است که از بی‌مبنایی و بی روشی رنج می‌برد.


وی افزود: به نظر بنده یک جور نگاه فانتزی به ایران و همچنین نگاه گلچینی به اسلام در اندیشه‌های ایشان وجود دارد و سؤالی که دغدغه من است اینکه خود ایشان کجا می‌ایستند وقتی این همه توصیه می‌کند به دیگران و در بحث ایرانشهر نیز از فیلسوفی سخن می‌گوید که نمی‌گوید منظورش کیست. چرا مشخص نمی‌کند و چرا این‌ها دچار بی‌مبنایی و بی‌روشی شده‌اند.


وی بیان داشت: از سویی همه می‌دانیم که به هر حال جدل و خطابه معمولاً مشتری دارد و عامل جاذبه است؛ اما به نظر بنده آقای طباطبایی با وزانت علمی که داشته به علت همین بی مبنایی و بی روشی، مباحثش در سطح متوسطی قرار می‌گیرد.


آقاجانلو ادامه داد: چند نکته حائز اهمیت در اندیشه ایشان است که یکی ناظر به فرهنگ ایران و تقسیم‌بندی آن از منظره‌ای گوناگون است که به نظر می‌رسد این تقسیم بندی یک تقسیم بندی انتزاعی است. از سویی خودش هم می‌داند که پیش از اسلام، چیز خاصی ندارد و لذا چندان به آن نم‌ی پردازد و ما گنجینه سنت را مدیون پس از اسلام هستیم.


وی ابراز داشت: در نقد ایشان باید عرض کنیم که امروز هر کاری بکنیم ایرانیت بدون اسلامیت نمی‌توانیم پیدا کنیم و اما در خصوص تصلب فکری که ایشان می‌گوید در ایران شاهد زوال اندیشه سیاسی هستیم، به نظر می‌رسد که ایشان شاید اطلاع زیادی در این باره نداشته است و لذا به خطا رفته است، ضمن آنکه یکی از دلایلی که از ایشان درباره سنت اسلامی و فلسفه اسلامی می‌شنویم شاید به خاطر کم کاری خود حوزه علمیه به عنوان داعیه‌دار فلسفه اسلامی باشد.


ابهامات جدی در روش‌شناسی سیدجواد طباطبایی


دکتر مجتبی رستمی کیا، فرد دیگری بود که در این نشست به بیان نقطه نظراتش پرداخت و گفت: برداشت من این است که ایشان روش گفتمانی را نقد کرده و به یک روش نیز بسنده نکرده است، اما در عین حال باید توجه داشت که ابهامات جدی در روش شناسی طباطبایی وجود دارد و در برخی آثار که بنده از ایشان خوانده‌ام این را می‌شود به عینه مشاهده کرد. حتی مرحوم آقای فیرحی نیز از منظر روش شناسی، ایشان را نقد می‌کند.

وی افزود: به نظرم ایشان حتی ساختارگرا هم به شمار نمی‌رود، چون نوع صورت‌بندی و مفصل بندی از دال مرکزی مباحث باعث شده که ساختار منضبطی هم از ایران و اسلام در آثارشان نبینیم و چه خوب است که حوزویان به این منظر به طور جدی توجه کرده و ورود یابند.


اندیشمند جریان‌سازی که باید آثارش نقد شود


حجت الاسلام امین اسدپور نیز با اشاره به جریان‌ساز بودن سید جواد طباطبایی به عنوان یک اندیشمند و متفکر در جامعه ما اظهار داشت: ما در آینده با اندیشمندان جوانی مواجه خواهیم بود که به نوعی تبار خود را به مرحوم طباطبایی نسبت می‌دهند و از این حیث بنده استقبال حوزویان از بازخوانی آرای یک اندیشمند در چنین جلسه‌ای را به فال نیک می‌گیرم.


وی افزود: ایشان بیش از هر چیز با کتاب تاریخ اندیشه سیاسی ایران مطرح شد و در عین حال در آثارش بازخوانی انتقادی از فلسفه اسلامی دارد، چه آنکه به استثنای یک دو چهره با بقیه فیلسوفان مسلمان زاویه جدی دارد و آن را ریشه در نگاه کلامی و عرفانی می‌داند که در حوزه فلسفه سرریز شده و این را مانع امتداد و استمرار اندیشه و تفکر می‌داند، کما اینکه در آثار و سخنرانی‌هایش گاه حتی از زوال سخن و اندیشه، حرف می‌زند.


وی بیان داشت: واقعیت آن است که در زمینه تاریخ اندیشه ورای تاریخ اندیشمندان و آثار آنها، کار درخوری انجام نداده‌ایم، لذا این نگاه و رویکرد ایشان، جذاب و به نوعی تازه بوده است که برای ما حوزویان نیز محل توجه است؛ اما وقتی در همین زمینه به آثار ایشان مراجعه می‌کنیم، آن طور که باید و شاید تاریخ اندیشه را نمی‌تواند از آب و گل در بیاورد که ممکن است غفلت‌های روشی در آن باشد و ایرادهای دیگر اما واقعیت را نمی‌توان انکار کرد.


بی توجهی و کم توجهی به تفکر شیعی


اسدپور خاطرنشان کرد: از سوی دیگر باید توجه داشت که تفکر شیعه تقریباً در اندیشه سیدجواد طباطبایی غائب است به خصوص این رویکرد در دوره‌ای مطرح می‌شود که انقلاب اسلامی ایران با عقبه تفکر شیعی شکل گرفته و کلی آثار در این زمینه تولید شده است اما برای ایشان تفکر شیعی برجسته نیست.


وی افزود: نگاه او به اندیشه یک نگاه متجددانه و مدرن است و نمی‌تواند با اندیشه با رویکرد سنتی ارتباط مناسبی برقرار کند. در این باره آنچه حائز اهمیت است اینکه به هر حال اندیشه سیاسی دارای یک چارچوب مفهومی پیچیده است و این طور نیست که مثلاً فلان کنشگر، یک حزب ایجاد کرده پس او دارای اندیشه سیاسی است.
وی با اشاره به اینکه ادبیات و نوع تفکر سید جواد طباطبایی متأثر از فلسفه هگلی است، گفت: اگر بتوانیم تاریخ اندیشه را یک بار دیگر بر اساس نگاه فلسفی و حکمی خودمان مورد توجه قرار دهیم، بسیار خوب خواهد بود و می‌توانیم در این باره بر پایه روش عقلانی و اجتهادی بزرگانی چون مرحوم آیت الله بروجردی و شهید مطهری کار کنیم و بر این اساس کاری کنیم که به شکل روش مند ثابت کند که معارف و آموزه‌های شیعی ما چه جایگاه مهمی در اندیشه سیاسی دارد.


اسدپور همچنین ابراز داشت: مرحوم آقای طباطبایی از کسانی است که یکی از انتقاداتش به روشنفکران این بود که شما برج عاج نشین هستید، اما به نظر می‌رسد که تحلیل‌های اخیر خود ایشان نشان داد که او نیز روی همان برج عاجی قرار دارد که روشنفکران با همان فاصله از جامعه نشسته‌اند و به همین خاطر نتوانست با ادبیات انقلاب اسلامی و فرهنگ شیعی ایرانی ارتباط لازم را برقرار کند و با این مباحث بیگانه است.


راه نقادی اندیشه‌ها از گفت‌وگو می‌گذرد


حجت الاسلام علی محمدی نیز با اشاره به قرائت‌ها و تفاسیر مختلف از علوم انسانی اسلامی معتقد است: با وجود همه اختلافاتی که با اندیشه ایشان داریم باید بگوییم که با توجه به همین اندیشه می‌توانیم به نوعی از سطح تماس و گفت‌وگوی خودمان با جریان‌های مدرن‌خواه در ایران دست پیدا کنیم و باب گفت و گو را در این باره باز کنیم.
وی افزود: رهبر معظم انقلاب در جاهای مختلف این نکته کلیدی را متذکر شده‌اند که راه عبور از یک اندیشه، نقادی آن است چه آنکه شما نمی‌توانید با ابزاری غیر از اندیشه به جنگ اندیشه بروید و لذا راه نقادی از گفت‌وگو عبور می‌کند و وقتی می‌توانیم از یک اندیشه صحبت کرده و آن را نقد و بررسی کنیم که اول از همه آن را درست فهم کرده باشیم.
 

تاریخ انتشار: 1401/12/21

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil