رسانه فکرت | آفرین قائمی، استاد حوزه علمیه خواهران


نفس فعل دارای ارزش مثبت یا منفی باشد، یا دارای آثار و نتایج دنیوی، اخروی یا معنوی ارزشی باشد و یا فرد آن را به نیت کسب تعالی و فضیلت انسانی انجام داده باشد، فعل اخلاقی محسوب می‌شود. تعامل و درهم‌تنیدگی اخلاق و شریعت از حیث درون‌دینی اسلام و مبتنی بر قرآن کریم و سنت امری مسلّم است.


این مدعا برای کسی که کمترین آشنایی با قرآن و سنّت اسلامی_شیعی داشته باشد، کاملا بیّن و مبیَّن است و جای بحث ندارد. لکن در رد قائلان به بیگانگی یا تضاد و تعارض اخلاق و شریعت مطالب ذیل ارائه می‌گردد و فارغ از اینکه کدامین مکتب اخلاقی مورد نظر مدعیان بیگانگی یا تضاد باشد، اعم از نظریات فضیلت‌گرا، پیامدگرا، وظیفه‌گرا یا محبت، به این بحث فرااخلاق به صورت تحلیلی و نقدی پرداخته می‌شود:


جهات نیاز اخلاق به شریعت

 

1. مبادی اخلاق بشری، فاقد ریشه در نهاد و سرشت بشر است؛ و مکاتب مبتنی بر فطریات و عقل سلیم نیز اذعان دارند که داده‌های فطریات و عقلانیات، محدود و کلی بوده و نیازمند تشریح و تطبیق صحیح بر مصادیق مختلف در موقعیت‌های متمایز، در عین ارائه راهکار برون‌رفت اضطراری از بن‌بست‌ها است، که شریعت اسلام این مهم را به تمامیت رسانده است. محققان عرصه مکاتب اخلاقی، همه مکاتب بریده از دین و شریعت را ناقص می‌دانند. اینها حتی در درک و تبیین مفاهیم بدیهی‌ای چون فضیلت و رذیلت (خوب و بد)، باید و نباید (شایست و ناشایست)، حق و تکلیف که محمول قضایای اخلاقی هستند، دچار اختلاف یا تأویل و تفسیر به‌رأی شده‌اند؛ در حالی‌که قاضی بر اینها فطرت سلیم و شریعت حنیفِ مبتنی بر فطرت و عقل سلیم است، نه عرف بشر جوامع مادی غربی!!

 

2. هر مکتب اخلاقی برای کارآمدی و کارآیی نیازمند ضمانت اجرائی است. صرف ارائه و نظریه‌پردازی امری ابتر است. این ضمانت باید چنان قوی باشد، که حتی در خلوت و فارغ از قوانین بشری و ترس از مجازات دادگاه و جریمه پلیس هم بشر بدان مقیّد باشد. همه گیروبندهای بشری در این راستا نارسا و قابل گریز است. جز با ایمان به مبدأ و معاد و پای‌بندی به شریعت این مهم حاصل نشود.

 

3. مکاتب اخلاق لیبرال یا پوزیتویستی، اصولاً از مسائل معنوی و روحی بیگانه بوده، توانایی بررسی اخلاقیات، که انسان با فطرت خدادادی خود کاشف آنها است، را ندارند، زیرا اساسا وجود روح و فطریات را منکر شده و با تکیه بر آزادی حیوانی_شهوانی فردی، در مقام عمل جایی برای اخلاق انسانی باقی نمی‌گذارند. اخلاق مورد ادعای اینها مثل حق حیات، آزادی، حقوق بشر صرفا سپر و بهانه‌ای برای زدن رنگ بر ننگ انسانیت‌گریزی اینها و ظلم بر دیگران به اسم صلح و عدالت است!! مکتب اخلاقی کاربردی و کارآمد برای وصول به سعادت نهائی دنیوی و اخروی، تنها اخلاقی است که مبتنی فطرت و عقل سلیم و مؤید و مؤکد به دین حنیف خاتم باشد.


کدامین اخلاق با کدامین شریعت؟!


بین اخلاق سکولار لیبرال پوزیتویستی با شریعت اسلامی تضاد و تعارض است. همین‌ها با مسیحیت و یهودیت و مانند اینها بیگانه‌اند. پس بستگی دارد کدامین مکتب اخلاقی با کدامین شریعت سنجش و مقایسه بشود! چنان‌که بین اخلاقیات مبتنی بر داده‌های بودا، یوگا، اشو و مانند اینها نیز با اخلاق معنوی تشیع، رابطه تضاد و تعارض برقرار است.


همان‌گونه که مبانی اینها از منظر شریعت اسلامی مردود است، بناهای اخلاقی مبتنی بر این مبانی نیز مطرود است. پس با دقت نظر، تعبیر «اخلاق سکولار»، تعبیری پارادوکس و خودستیز است و اخلاق فطری با شریعت اسلامی در هم تنیده است، و سکولارشدن آن محال است.


علمای اخلاق شیعه، به تبع معصومین (علیهم‌السّلام) نه تنها به انجام واجبات و ترک محرمات مقید بوده‌اند، بلکه در به جای آوردن مستحبات و پرهیز از مکروهات نیز مداومت داشته‌اند. در این مرام سلوک و ریاضت اخلاقی- عرفانی چیزی جز عمل به احکام شریعت نیست.


قرآن کریم می‌فرماید: «‌ألم تر کیف ضرب الله مثلا کلمة طیبة کشجرة طیبة اصل‌ها ثابت و فرع‌ها فی السماء تؤتی أکلها کلّ حین بأذن رب‌ها؛ آیا ندیدی خداوند چگونه برای سخنان پاکیزه مثالی زده، که همانند درختی پاک که ریشة آن (عقائد) برقرار، و شاخه آن (شریعت) در آسمان است؛ هر زمان به اذن پروردگارش میوه‌های خود (اخلاق) را می‌دهد.»(‌ابراهیم/24؛ نیز: فاطر/10)

 

البته هر مؤمنی به فراخور ظرفیت خود از این خوان کریمانه بهره برمی‌دارد، امام صادق (علیه‌السلام) فرمایند: «کتاب الله علی اربعه اشیاء، علی العباره و الاشاره و اللطائف و الحقایق فالعباره للعوام و الاشاره للخواص و اللطائف للاولیاء و الحقائق للانبیاء». (بحار، ج ۷۵، ص ۲۷۸؛ نیز: همان، ج ۱، ص ۲۱۱) لکن اخلاق اسلامی عموماً «خداگرایانه، آخرت‌گرایانه، مبتنی بر فضیلت و عشق و محبت الهی، تکلیف‌مدار است، که با عرفان تشیع عجین می‌باشد، چون بین اعتقاد (بینش و نگرش)، با گرایش و عمل و کسب حالات و صفات، ارتباط و تعامل وثیقی برقرار است. (ر.ک.المیزان،ج۱،صص۳۸۲-۳۷۲)


نسبیت یا ثبات اخلاقیات


چون مکاتب اخلاقی سکولار بر عرف و سیاست جوامع یا شهوات فردی مبتنی است، لاجرم نسبی و متغیر است، چون شالوده ثابت و متقنی ندارد؛ برخلاف اخلاق اسلامی که ریشه در فطریات دارد و بر مبانی «معرفت‌شناختی، هستی‌شناختی و انسان‌شناختی» برخاسته از وحی بر نبیّ خاتم (ص) استوار شده، که در اینها تبدّل و تحوّلی راه ندارد؛ در عین اینکه در مواقع ضرورت انعطاف‌پذیر هستند، مثل تجویز توریه یا أکل میته!


بنابراین اخلاق اسلامی مطلق و ثابت است (شجره طیبه). بدین ترتیب در مکتب اسلامی بین بایدها و نبایدها با هست‌ها و مناسک شریعت ارتباط وثیقی برقرار است و تصور بیگانگی یا تضاد بین اینها بی‌محل است.


هم‌سویی غایات اخلاق اسلامی با شریعت خاتم


دین حنیف و اخلاق فطری، هر دو انسان را به یک راه می‌برند: اسلام از چیزی که سلامت روح را مختل و باعث رفتارهای غیرانسانی شود، نهی فرموده، بر پای‌بندی به فطریات و ارزش‌های انسانی_الهی تأکید وافر دارد. (ر.ک.المیزان،ج ۲،ص۱۹۳) در ارزشمندی هم به حسن فعلی و هم فاعلی و هم حسن إعمال و اجراء توجه دارد. تفاصیل اینها جز مکتی قرآن و اهل بیت (علیهم‌السّلام) دست‌یافتنی نیست!


 این شریعت هم خیر و سعادت دنیوی فردی و اجتماعی و هم برکات و سعادت جاودان اخروی را درپی دارد؛ بر خلاف سایر مکاتب بشری سکولار که نهایتا بتوانند خیر و امنیت اجتماعی را به‌طور نسبی، ثمر بدهند. الگوی اخلاق دینی و نماد آن انسان وارسته به خداپیوسته است که با رنگ‌خدایی، متخلّق به کمالات الهی شده؛ اما الگوی اخلاق سکولار نهایتا فلان سیاست‌مدار یا بهمان متموّل موفق می‌باشد. بقیه افراد زندگی را باخته و خود موجوداتی بی‌ارزش شده‌اند!!


بنابر این، با تأکید بر درهم‌تنیدگی اخلاق فطری و شریعت، بطلان نظریه تقدم اخلاق بر شریعت و فقه و اجتهاد دینی و تلویحا اصرار بر تعارض اخلاق و فقه در برخی موارد، نیز روشن شد؛ زیرا بر تمامی مناسک و احکام دینی، اخلاق فطری حاکم است یا اینها خود مثمر یا مقوی اخلاق فطری و از اسباب شکوفایی آن می‌باشد. واقعا أین التّراب و أبوتراب: اخلاق عرفانی امثال بودا، یوگا و اشو کجا و اخلاق عرفانی امام علی (علیه-السّلام) کجا؟!


اخلاق و معنویتی که برآیند و برونداد ایمان به خدا (بُعدبینشی_اندیشه‌ای) و ارتباط آگاهانه توحیدی پویا، پایا، تعالی‌بخش با خدا، خود، جامعه و جهان طبق شریعت حق اسلام و راهنمایی و راهبری امام معصوم درعرصه‌های گوناگون زندگی (بعد گرایشی_منشی) که در اعمال خالصانه و صالحانه ظهور یافته و منتهی به حیات طیبه گردد (بُعد کنشی_رفتاری)؛ نیز التزام عملی به شریعت به‌معنای عام یا فقه اصغر، سبب تقویت بنیاد معنویت اخلاقی شده، تمهیدی بر سلوک عرفانی و طی مقامات معنوی و فتوحات غیبی می‌باشد.


آدمیان بنا بر استعدادها و استحقاق‌های خویش مراحل سلوک فقهی، اخلاقی و عرفانی را طی نمایند و انسانیت خویش را به فعلیت برسانند. آری با چنین معنا و مبنایی معنویت در فقه اکبر (عقلی اعم از کلامی، حکمی و عرفانی)، اوسط (قلبی اعم از اخلاقی- تربیتی) و اصغر (قالبی اعم از فقهی- تکلیفی و وضعی) علمیت و عینیت می‌یابد.


منابع و مآخذ
طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج ۱، نشر اسلامی، قم، 1374.
طریق عرفان (ترجمه و شرح رسالهالولایه)، ت: صادق حسن‌زاده، مطبوعات دینی، قم ۱۳۸۱.
نصراصفهانی، محمد، مبانی اخلاقی علامه طباطبایی (ره)، فصلنامه اخلاق، ش 11، بهار/87    
http://ensani.ir/fa/article/299530

 

تاریخ انتشار: 1402/01/21

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil