پژوهشگر و مدرس حوزه علمیه قم:

تاثیر ایده دولت اسلامی بر توسعه و پیشرفت ایران

بزرگ‌ترین چیزی که در نظریه پیشرفتمان مطرح است جوشش مردم است. یعنی احساس کنند باید کار کنند و یک راه بیشتر ندارد و آن هم اعتماد به مسئولین است. یعنی جدای از انگیزه‌های الهی که باید به وجود بیاید و در ایران این‌ها فعال است. اما هل دادن می‌خواهد!

به گزارش فکرت، به منظور بررسی ایده و عملکرد دولت نهم و دهم با عنوان «در جستجوی بهار» با حضور حجت‌الاسلام حمزه وطن‌فدا؛ پژوهشگر و استاد حوزه علمیه برگزار توسط رسانه فکرت برگزار شد. بخش دوم این نشست تقدیم نگاه شما فرهیختگان گرامی می‌شود.

تاثیر ایده دولت اسلامی بر توسعه و پیشرفت ایران


بزرگ‌ترین چیزی که در نظریه پیشرفتمان مطرح است جوشش مردم است. یعنی احساس کنند باید کار کنند و یک راه بیشتر ندارد و آن هم اعتماد به مسئولین است. یعنی جدای از انگیزه‌های الهی که باید به وجود بیاید و در ایران این‌ها فعال است. اما هل دادن می‌خواهد! نه دی ما نرفتیم دانه به دانه آدم‌ها را بیرون بکشیم امام مردم ایران احساس کردند انقلاب در خطر است. خودش جوشش دارد. مواسات کرونا جوشش مردم است. اربعین را کسی در ایران درست نکرده است که بلکه جوشش ولایی خود مردم است و این فتیله را باید روشن کرد و به نظرم آقای احمدی‌نژاد این کار را داشت می‌کرد. 


حالا برویم به سراغ سؤال اصلی که چرا نشد؟ آنچنان که می‌خواستیم و آنچنان که قرار بود بشود و چرا ادامه پیدا نکرده بود آنچه که شد؟ 


چرا نقطه قوت‌های دولت احمدی‌نژاد تثبیت نشد و ادامه نیافت


سؤال از هر دولتی این است که آیا آنچه می‌خواستی شد؟ و اگر شد امتداد یافت؟ و اگر نشد چرا نشد؟ دولت آقای احمدی‌نژاد با همه کمالاتش نشد! یعنی شد آنچه که می‌خواست بشود تا حدودی و آنچه هم که شد امتداد نیافت اما در کل هم که نگاه می‌کنیم می‌بینیم که آنچه می‌خواستند نشد. یعنی شما بلافاصله به دولتی رسیدید که تمام آن میراث را به خاک و خون کشید. نشان می‌دهد که هیچ کدام از این‌ها تثبیت نشده بود.

 
آقای احمدی‌نژاد آرمان‌ها را خیلی درست فهمیده بود. آن‌هارا می‌خواست. شخصیتش هم به نحوی بود که هم به شکل عقلانی و هم به شکل عاطفی و هم به شکل مهارتی اساساً مناسب تحقق آن‌هابود. اما این دولت، فهمش از مکتب انقلابی ما ضعیف بود. فهمش از مکتب امام ضعیف بود. مکتب امام را آنچنان که باید ادراک و تحصیل نکرد! یعنی اتفاقاً کاملاً به نظر من پروژه شکست آقای احمدی‌نژاد یک پروژه فکری است و نه یک پروژه دیگری. ایشان در سیاست شکست نخورد. ممکن است عده‌ای بگویند که در اخلاق شکست خورد. خوب ما همه‌ می‌توانیم سوتی‌های اخلاقی و ضعف‌های اخلاقی و شکست‌های اخلاقی داشته باشیم. یکشنبه سیاه مجلس باعث شد که احمدی‌نژاد از دور خارج بشود؟ نه! مناظره آقای احمدی‌نژاد با آقای موسوی باعث از دور خارج شدن شد؟ نحوه مواجهه مثلاً یک مقدار تند و تیز ایشان با برخی از بدنه جامعه باعث شد؟ نحوه مواجهه ایشان در واقع مثلاً در دولت خودشان با حزب‌اللهی ها؟ همه این‌ها می‌توانند درست باشند. 


معرفت و بصیرت پایین احمدی‌نژاد به مردم و ولایت


اما اگر بخواهیم ریشه‌ای به قصه نگاه کنیم باید بگوییم، آقای احمدی‌نژاد فهمش از ولایت ضعیف است. فهم مکتب امام نیست. فهم ایشان از مردم فهم ضعیفی است. مردم سالاری را با آن عظمتی که انقلاب می‌فهمد و به آن انضباطی که انقلاب می‌فهمد متوجهش نیست. تحلیل ایشان از نحوه پایان غرب و استکبار نحوه درستی نیست. تحلیل ایشان و فهم ایشان از فرآیند ظهور فهم دقیقی نیست. فهم ایشان از انسان و مواجهه با انسان دچار ضعف‌های فوق‌العاده‌ای است. 


این‌ها سرجمع یک نیروی مخلص الهی پا به کار علاقه‌مند انگیزه‌مند مجاهدی که واقعاً از تمام جان و زندگیش گذاشته است و مخلصانه پای کار آمده است، یک موجودی می‌سازد که تبدیل به اپوزیسیون می‌شود. خطر بزرگ اینجا است. این چیزی است که دوست نداریم متوجه آن بشویم و همه چیز را به عرصه اقتصاد و سیاست واگذار کردیم، تحلیل مدام از آن ناحیه است. تحلیل‌ها از سقوط آقای احمدی‌نژاد و از دست دادن ایشان چون تحلیل‌های سیاسی هستند به ما اجازه حرکت و پیشبرد نمی‌دهند. اجازه کمک کردن به خود ایشان نداد و نمی‌دهد. ضعف‌هایی ایشان داشت. و حالا در مواجهه با ایشان از آن طرف حالا دولت سوژه بحث ما است اما نحوه مواجهات حزب‌الله هم نشانم می‌دهد که دچار  ضعف‌های فکری است. مواجهات غلطی با دولت آقای احمدی‌نژاد ایجاد شد و ترکیبی نامبارک از مواجهه دوستان آقای احمدی‌نژاد که بدنه انقلابی بودند.


آقای احمدی‌نژاد تلاش می‌کند که یک نحوه روشنفکری را در فضای اسلامی وارد نماید. اساساً انقلاب اسلامی یک انقلاب روشنفکری است. یعنی نحوه مواجهه حضرت امام با همه پدیده‌ها یک نحوه دیگری است. غیر از مذهبی است که ما در دوره 50 توسط حوزه علمیه دارد تبلیغ می‌شود و پیگیری می‌شود و تبلیغ می‌شود و به همین جهت امام نو است. امام یک اسلام دیگری است! امام برای ملت ایران یک اسلام دیگری است. نه یک اسلام جدید بلکه یک اسلام اتفاقاً کهن البته فراموش شده است و شما می‌فهمید که این آب گوارا بوده است و ما از آن غفلت کرده‌ایم. آقای احمدی‌نژاد تلاش دارد می‌کند که یک جنس روشنفکری را ارائه بدهد اما به نظر من خیلی ناپخته است. خیلی پر از ضعف است. آقای احمدی‌نژاد تلاش کرد که با حوزه علمیه ارتباط بگیرد اما نتوانست. اینجا هم بخشی از ضعف به آقای احمدی‌نژاد برمی‌گردد و بخشی از ضعف به واسطه‌هایی که این پیوندها را باید برقرار می‌کردند برمی‌گردد. ایشان فوق‌العاده کمال عاطفه و احترام را در اوایل ورودش به دولت نسبت به حوزه علمیه ورزید. واقعاً برادری‌های خودش را در فضاهای زیادی ثابت کرد. اما خوب این‌ها به نقص‌ها و خلأهایی برمی‌گردد که در فضای حوزه ما وجود دارد و خلأهای ارتباطی که در حوزه ما وجود دارد. 


خروجیش مثلاً چه می‌شود؟ ایشان یک دوره‌ای جمع‌بندیش این است: برای اینکه انقلاب بتواند جلو برود، باید موانعش برداشته بشود. زمینه‌ها فراهم هستند. رهبری می‌خواهند، مردم کاملاً همراه هستند و من یک دولت کاملاً همراه را دارم سکانداری می‌کنم. موانعی وجود دارد. این موانع باید رفع بشوند. من آمریکا را هم تا حدودی سر کارش گذاشته‌ام. صحنه جهانی را هم مقداری آزاد کرده‌ام. من مانع داخلی دارم. مانع داخلی این است که چوب لای چرخ دارد می‌گذارد. تقریباً اصلی‌ترین چیزی که آقای احمدی‌نژاد یک دوره به آن رسیده بود این بود که موانع اجازه نمی‌دهند. مقتضیات کاملاً موجودند. مردم را به یک حالتی از انرژِی انگیختگی قیامی واردشان کرده‌ایم. رهبری کاملاً پشت دست دارد همه را صاف می‌کند برای ما. دیدار دانشجویی خدمت حضرت آقا رسیدند و دانشجویان گفتند که این دولت کارشناسی ندارد. آقا چنان پشت دست در دهن این دوستان زدند که من انتظار ندارم که حرف‌های رسانه را به عنوان بچه بسیجی به من تحویل بدهید! کی گفته است که این دولت کارشناسی ندارد؟!


تغییر خط بیانات رهبری بعد از 84


حضرت آقا سال 84 بحث‌هایشان را از عدالت به سمت تمدن اسلامی کشاندند. یکهو شروع کردند که ما اساساً توسعه نمی‌خواهیم پیشرفت می‌خواهیم. قبلاً حضرت آقا مطرح می‌کردند که کرامت مردم می‌خواهیم. معنویت می‌خواهیم. عدالت می‌خواهیم. و 85 می‌فرمایند ما کلا پیشرفت در مقابل توسعه را می‌خواهیم.  حضرت آقا اندیشه‌های راهبردی را راه انداختند و این پدیده خودش خیلی مطالعه می‌خواهد. خود حضرت آقا نخبگانی‌ را جمع کردند و اندیشه‌های راهبردی را راه انداختند و اولین نشست الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت را پیشنهاد کردند. دومین نشست عدالت. سومین نشست آزادی. چهارمین نشست زن. حضرت آقا فضایی را ایجاد کردند و شورانگیز شور گرفته بود. به این جهت که حضرت آقا منتظر زمینه‌ها است. 


موانع پیشرفت از منظر احمدی‌نژاد


اما آقای احمدی‌نژاد می‌گوید که موانع وجود دارد. این موانع باید رفع بشوند. موانع چیست؟ یک جنس از مسئولین است که مسئولین به ظاهر مذهبی و انقلابی و حزب‌اللهی هستند و یک جنس از جریان غربگرا در ایران است و یک جنس ذهنیت مدیریتی است. می‌گوید که اصلاحاتی‌ها مردم را فریب می‌دهند و به دنبال نجات ایران نیستند و یکسری غربگرای سرمایه‌داری هستند. پول در ایران در می‌آورند، این‌ها از آن طرف خدمات به جریان سرمایه‌داری به غرب می‌دهند و اما روکش‌شان مثل همه فضاهای جهانی یک روکش ژیگول روشنفکرنما است. مردم ایران را اتفاقاً زبانشان را می‌فهمند و از مردم ایران باج می‌گیرند. من باید زمینه‌های فریب این‌ها را ببندم. وعده می‌دهند. مثلاً وعده‌های چیپی که می‌دادند و آدم خجالت می‌کشد بگوید. مثلاً من وزیر زن می‌گذارم. می‌خواهیم به زن‌ها توجه کنیم وزیر زن می‌گذاریم. حالا مثلاً من می‌آیم و سه وزیر زن می‌گذارم. حالا این شعار خلاص دیگر چه می‌گویی! می‌گوید که ما ورزشگاه زنان را آزاد می‌کنیم! من خودم در انضباط خوبی ورود زنان به ورزشگاه را آزاد می‌کنم. حالا اینجا منطق‌هایی هم دارد و این‌ها زمینه‌های شنیدن چون به وجود نمی‌آید اصلاً گفت و گو شکل نمی‌گیرد. 


آقای احمدی‌نژاد حرف‌های جالبی داشت و می‌گفت که زن پدیده‌ای است که برخلاف آنچه که صحنه می‌گوید که باعث فسادسازی می‌شود اما زن پدیده‌ای است که هرجا حضور می‌یابد باعث حرمت‌یابی آنجا می‌شود. این مثال همان زمان بود که مثلاً در تاکسی سه پسر جوان دارند حرف‌های نامربوط می‌زنند و بلافاصله یک خانم که جلو بنشیند همه غلاف می‌کنند و کسی ادامه نمی‌دهد. این یعنی چه؟ زن حضورش حریم‌زا است. 


اگر می‌خواهید این ورزشگاه شما از فضای دون شأن خارج بشود؟ اتفاقاً خانواده‌ها را وارد کنید. شما در سینما چنین چیزی را می‌بینید؟ نه! ورزشگاه را پدیده‌ای کنید که کسی دست زن و بچه‌اش را بگیرد و چیپس بخرد و پفک بخرد و آنجا بروند و بنشینند و فوتبال ببینند. شما از این حالت خارجش کنید. حالا این به خاطر این نبود که باجی به اصلاحاتی بدهیم. نه! منطق هم داشت. اما تو داری این را بهانه می‌کنی و من این بهانه را هم از تو می‌گیرم. ارتباط با ایرانیان خارج را می‌گویی؟ یک ارتباط با ایرانیان خارج از ایران می‌گیرم. ارتباط با سلبریتی‌های هنرمند می‌گیرم.


اشتباه احمدی‌نژاد در برداشت از واقعیت‌ها


آقای احمدی‌نژاد از یک جایی جمع‌بندیش این بود که مردم هم همین‌طور هستند. مردم هم به حسب فضایی که اصلاحاتی‌ها در ایران درست کرده‌اند طیف و قطب شده‌اند. هرچقدر به او محبت می‌کنی، یک پیش زمینه‌های ذهنی هستند که با تو دست نمی‌دهد و من این را باید بشکنم و به سراغ آن‌ها هم می‌روم. جامعه غیرمذهبی و فلان و با تیپ متفاوت با ما به هنرمندان‌ها مایلند؟ خوب باید هنرمندشان را تحویل گرفت. اما چطور؟ به‌معنای اینکه بروی و آنجا وادادگی داشته باشی؟ نه! اتفاقاً باید در سیاق خودت او را بیاوری. ایشان از یک جایی یک تقسیم کاری کرد و این خیلی جالب بود. حالا البته بازهم دارد کمال دولت می‌شود. 


حقیقت ارتباط احمدی‌نژاد و مشایی


اما اگر کمال را نگوییم نقص درست روایت نمی‌شود. ایشان یک تقسیم نقش با آقای مشایی کرد. آقای مشایی جزء مسئولین فوق‌العاده جذاب بود. یعنی از حالت بصری ایشان تا حالت ارتباطی ایشان، شخصیت ایشان دوست داشتنی و فوق‌العاده خوش بیان و فوق‌العاده خوش فکر و به شدت توانمند در اداره و اجرا. می‌گفتند آقای احمدی‌نژاد آقای مشایی را کنار بگذارد. اما او فکر می‌کرد که یک استاد در تمام صحنه‌هایش پیدا کرده است. هم ذهنیتش را تأمین می‌کند و هم در تدبیر و اداره دارد فوق‌العاده کمکش می‌کند. واقعاً از یک جایی به او [آقای مشایی] تکیه کرد و تکیه‌پذیر هم بود. 


آقای مشایی یک ظرفیتی دارد که می‌تواند با همه جریان‌ها حتی اگر آن طرفی باشند می‌تواند ارتباط فکری و عاطفی بگیرد. آقای احمدی‌نژاد جمع‌بندیش این بود که من مذهبی‌ها و هیئتی‌ها و نماز جمعه‌ای‌ها را دارم. این را دارم و من را می‌شناسند و می‌دانند که عشق ما کار انقلاب است. اما آن طرف آقای مشایی هم یک ارتباط با آن طرف بگیرد. آقای مشایی با جنسی از هنرمندان شروع کرد. بسیاری از این بازیگران زنی که اگر اسم ببرم شما حتماً تعجب می‌کنید مخصوصاً در این اغتشاشات هم جلوه‌های خاصی از این‌ها دیدیم، این‌ها را به حج فرستادند. عکس این‌ها با چادر سفید حج خیلی پخش شد. 


[ایده این بود] که این‌ها را این طرف بیاوریم. آن زمان یک برنامه ویژه دیدار ایرانیان خارج از کشور بود که آقای مشایی دلیل دعوا و نفی اسرائیل توسط جمهوری اسلامی را آنقدر خوب و منطقی توضیح دادند، تیپ ایرانی‌های خارج از کشور را اگر آشنایی داشته باشید یک تیپ خیلی ویژه‌ای است. یا تیپ جزء دانشمند و متخصص و متفکر هستند و تیپ بازاری‌ها و تجار بزرگ هستند. یک جماعت جالب مدعی هستند. در آن جلسه اسرائیل را یک طوری توضیح دادند که همه کف زدند. خیلی عجیب بود که این جمع بتواند مواجهه بکند. 


قضیه ایران‌گرایی احمد‌ی‌نژاد


یکی از چیزهایی که بود ایران‌گرایی بود. او می‌گوید که من یک ایرانی را ترویج می‌کنم که دیگر بهانه از دست جریان رقیب گرفته شود. شما می‌گویید ایران؟ من یک ایرانی را روایت می‌کنم که اگر تخت جمشید رفتید احساس راهیان نور به شما دست بدهد. ایشان رفت و عهدنامه کوروش را در سلام و صلواتی آورد و بعد مجسمه سرباز هخامنشی هم چفیه روی دوشش انداختند و تنظیم کردند که این سرباز وطن بوده است. بسیاری از این حرف‌هایی که آقای احمدی‌نژاد داشت می‌زد اتفاقاً حرف دل حضرت آقا بود که در فضای تحجری بسته و دگمه انقلابی ما حضرت آقا جرئت نمی‌کند خیلی از آن‌هارا بگوید. حضرت آقا فوق‌العاده ایران‌گرا است. و خیلی هم حرف زده‌است اما بابش را صحنه بیشتر از این اجازه نمی‌دهد که ایشان باز کند. 


در مواجهه با مردم مثلاً الان یک فضای صورتی بازی هست اما شما حرف‌های حضرت آقا را در مورد اغتشاشات و زن‌های مکشفه که مثلاً زن‌های بدحجاب در دهان آمریکا زدند! یعنی این‌ها هم از فردا در تیم هستند. پروژه استعمار در قصه اغتشاشات را کلا زن‌های بدحجاب زمین زدند. و این نگاه حضرت آقا است. آقا هم یک جمله می‌گویند و رد می‌شوند و اینجا نمی‌ایستند و باز نمی‌کنند. 


خیلی دوست دارد حضرت آقا که بروید و هنرمندان آن طرفی را مواجهه‌ای کنید و برگردانید. جذبتان به سمت جذب حداکثری برود. اما در آوردن این کار به چه چیزی نیاز دارد؟ تو باید آنقدر در مکتب خودت فرورفته باشی که گفت علی رفت که آب بیاورد و آب علی را برد. آب خودت را نباید ببرد! آنقدر این اتصالات شکل گرفته باشد. جنس تدبیر ایشان که موانع را می‌خواست برطرف بکند یک مانع این بود. این مانع یک ذهنیت برای فضای حزب‌اللهی درست کرد. یعنی این نحوه مواجهه این‌ها با مانع این ذهنیت را برای حزب‌اللهی‌ها درست کرد. 


در تمام این‌ها حضرت آقا به نظر من شاید نگاهشان این طوری بود که آفرین! ولی این طوری نه! خوب است اما این طوری نه! حضرت آقا یک جمع‌بندی دارند. حضرت آقا می‌گویند که عزیزان من! نحوه مواجهه ما تا مسیر ظهور این شکلی است؛ ایران الگو را می‌سازیم. در ساخت این ایران الگو، حتماً مواجهه نفی آمیزی با غرب داریم. حتماً از این کوتاه نمی‌آییم. حتماً این مبارزه استکباری را حفظ می‌نماییم اما پروژه ما ساخت ایران است. بعد از آن حتماً نگاه ما به جهان اسلام است. پروژه ساخت ایران ما باید حتماً مقارن باشد با یک نفی استکبار آمریکایی و با یک نفی استکبار اسرائیلی در منطقه با تجهیز نیروهای جهان اسلام. از آن طرف هم ساخت کشور باید طوری باشد که دل جهان اسلام را ببرد. چون روال این است که اول ایران و بعد جهان اسلام و بعد جهان مستضعفین. بعد جهان غرب.

 
انحراف احمدی‌نژاد از رویکرد رهبر انقلاب


آقای احمدی‌نژاد یک دریافتی دارد و می‌گوید که این را هستم و آخرش ظهور را که کامل هستم. جهان مستضعفین کامل. اما این جهان اسلام شما را نمی‌فهمم. من نمی‌خواهم و دوستش هم نداریم. می‌دانید چرا؟ چون اتفاقاً جهان اسلام کاملاً جهان بنیادگرا است. جهانی است که اسلام برایش ایدئولوژی است. اسلام برایش یک سوژه عادت است. اسلام برایش یک دین انسانیت و نجات نیست. اتفاقاً استعداد ونزوئلا خیلی بیشتر است. جهان اسلام، اسلام‌پرست است. اسلام‌گرا است. اسلام برایش یک فرهنگ است. اسلام برایش حیات نیست. ولی چاوز را وقتی که درباره‌ ظهور با او صحبت می‌کنند، من در جهان اسلام اگر بخواهم در مورد ظهور به‌گونه‌ای باید صحبت کنم که دعوا نشود. چون همه اینجا ایدئولوژیک هستند و همه نگران هستند که خط خودشان خراب نشود. اما در جهان آزادی هست که من در دانشگاه کلمبیا خیلی راحت‌تر در مورد امام زمان می‌توانم صحبت کنم. پس اول آن طرف. 


روش مواجهه امام خمینی و امام خامنه‌ای با شاخه‌های سیاسی


جمع‌بندی حضرت آقا این است‌که شاخه‌های سیاسی در کشور قابل قطع شدن نیستند. قابل پرت کردن بیرون نیست. منطق امام این است و منطق آقا هم همین است. باید از این‌ها عبور کرد. این خیلی فرق می‌کند. از یک منزل باید عبور کرد یا این خانه را خراب کنیم و یک خانه جدید بسازیم. از منزل وقتی که عبور ننمودی، دوباره آن بازسازی می‌شود. حضرت امام در قصه بنی‌صدر پروژه‌اش عبور از بنی‌صدر است. پروژه بقیه حذف بنی‌صدر است. حضرت امام نقشه‌اش برای عبور از بنی‌صدر خیلی پیچیده است و آن قدری است که شهید بهشتی هم نمی‌تواند آن را متوجهش نمی‌تواند بشود و آن نامه را می‌نویسد. نامه شهید بهشتی به حضرت امام در قصه بنی‌صدر این است که ما متوجه نمی‌شویم که شما چه تدبیری می‌کنید. خیلی مؤدبانه و محترمانه و فرزندانه و شاگردانه است. اما این را شهید بهشتی عزیز می‌گویند که اگر شما به این نتیجه رسیدید که ما به قم باید برویم و در امور دخالت نکنیم، این را ما ناراحت نمی‌شویم و این را به ما بگویید. چرا که امام آنقدر طرف بنی‌صدر را گرفته است. این طرف حضرت آقا و شهید بهشتی هستند و گوش می‌دهند و حرفی علیه بنی‌صدر نمی‌زنند اما این طرف بنی‌صدر است که گوش نمی‌کند. امام می‌گویند که بروید و همکاری کنید و با هم بسازید. 


دانشجویان خط امام از لانه جاسوسی بعد از اینکه این اسنادی که پاره پاره شده بود و به هم دوختند و سند شد و گفتند که این کد جاسوسی آقای بنی‌صدر است و امام این را زیربالشت شأن گذاشتند و هیچ نگفتند. حتی بنی‌صدر روزی که با قیافه زن آرایش کرده می‌خواسته از کشور خارج بشود همان‌جا اطلاعات پرواز شناسایی می‌کنند و خبر می‌دهند و همان‌جا ظاهراً این طور گفته می‌شود که نمی‌خواهید او را بگیرید. به‌ظاهر ما خیلی خون دل خوردیم و چقدر شهید دادیم و صیاد شیرازی به‌خاطر بنی‌صدر پا شد و زندان رفت. 


ایشان سال 60 رفت و جنگ شروع شده بود و چقدر خسارت خوردیم. اما امام ایستاده است و می‌گوید که ما باید از این منزل عبور کنیم. در همین حزب جمهوری بعد از اینکه جلال‌الدین فارسی کاندید این‌ها بود و رأی نیاورد چقدر از همین حزب پای بنی‌صدر آمدند. نماد اقتصاد اسلامی است. نماد روشنفکری است. نماد صدها کمال است. آقا باید از این منزل عبور کرد. این تیپ ما را نجات نمی‌دهد. اگر از این منزل عبور نکنیم به‌درد نمی‌خورد. گذشت تا اینکه آن آقای بنی‌صدر با آن دبدبه و کبکبه رفت فرانسه و کنار مسعود رجوی مصاحبه کرد. این نقطه پیروزی است. چرا؟ چون تمام کسانی که یک عمر می‌گفتند که بنی‌صدر نجات است و بهشتی اشتباه است، فهمیدند که پروژه غلط بود و عبور کردیم. 


تمام تلاش حضرت آقا این بود که از دولت آقای خاتمی عبور کنیم. آقای خاتمی بخشی از وجود من و قلب من است که احساس می‌کند که ما اگر به غرب نزدیک شویم نجات پیدا می‌کند. اما می‌خواهد نماز و عمامه و عبا و اعتکاف و عرفه را هم نگه دارد. 


آقای هاشمی بخشی از وجود ما است. ما باید از خودمان عبور کنیم. آقای هاشمی می‌گوید جنگ را تمام کنیم برای اینکه بتوانیم ایران را بسازیم. ساخت ایران با میلیارد میلیارد خسارت خوردن توسط جنگ نمی‌شود. ما قطعنامه را می‌پذیریم و کل جنگ جنگ تا رفع فتنه حضرت امام را آقای هاشمی کرد جنگ جنگ تا پیروزی و بعد شد جنگ جنگ تا یک پیروزی بزرگ و بعد از کربلای پنج دست ما برتر است که در قطعنامه چیز خوبی از غربی‌ها بکنیم و تمام بشود و اسرا هم آزاد بشوند. قطعنامه که برجام نیست و همه‌اش به نفع ما است. متجاوز روشن است و مرزها روشن‌اند و اسرا باید برگردند و غرامت مشخص است. خیلی از لحاظ متن قطعنامه خیلی خوب است. اما چرا قطعنامه؟ چون می‌خواهیم کشور بسازیم. آقای خامنه‌ای! مگر نمی‌گویید که ایران باید به عنوان الگو ساخته بشود؟ با دعوا که نمی‌شود ایران را ساخت. تنش‌زدایی باید کرد. یک منطق است. حضرت آقا می‌گویند که ایران باید پیشرفت کند و این‌ها منطق آرمانی‌شان را از ایشان می‌گیرند اما منطق حرکتیش را نمی‌گیرند. این بزرگ‌ترین فاجعه است. 
 

تاریخ انتشار: ١٤٠٣/٠٤/٠٢

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil

آنچه ممکن است بپسندید

همراه فکرت باشید.

شما میتوانید با وارد کردن ایمیل خود از جدید ترین رویداد ها و اخبار سایت فکرت زود تر از همه باخبر شوید !

ویژه‌های فکرت

مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالب‌های متنوع رسانه‌ای به تصویر بکشد.