رسانه فکرت / علی عسگری، دانش پژوه جامعه شناسی

امروزه فضای مجازی به واسطه‌ی ارائه‌ی تصاویری جذاب از زندگی روزمره و ایجاد رغبت برای به دست آوردن امکانات رفاهی بیشتر بدون بیان پشتوانه‌ی فکری آن، در قشر جوان، تعارض‌های فکری و فرهنگی محسوسی را در بعضی از خانواده‌های مذهبی به وجود آورده است. به عنوان مثال حضور مادران با حجاب و دختران نوجوان و بدحجابشان نمونه‌ای بارز از این تعارض‌های فرهنگی و فکری است. این اختلافات را می‌توان یک تغییر هویتی آشکار تلقی کرد که ریشه در تغافل نهادهای تربیتی نسبت به تاثیرات فضای حاکم بر رسانه‌ها دارد. 
در جامعه شناسی، اساسا 4 الی5 نهاد به عنوان نهاد‌هایی مهم در معرفی ارزش‌ها و ساخت فرهنگ اجتماعی، نام برده می‌شود: خانواده، آموزش، سیاست، اقتصاد و رسانه. 


اکنون، نهاد رسانه به سبب تاثیر‌های مهم در فرهنگ سازی و ارزشمند ساختن ضدارزش‌ها، به عنوان یک نهاد مستقل و مهم در نظر جامعه شناسان، شمرده شده است و از دید رسانه‌شناسان، رسانه توانسته است ساحت اندیشه در زیست اجتماعی جهان کنونی را منفعل کند.

 

شاید بتوان گفت که این نهاد کارهای دیگر نهادها را نیز به راحتی انجام می‌دهد و همزمان که ارزش‌ها و فرهنگ‌های مطلوب اصحاب ثروت و قدرت را می‌سازد، بر سیاست گذاری‌ها و چگونگی معاملات اقتصادی نیز موثر واقع شده است. کما اینکه بالا و پایین رفتن قیمت دلار براساس شایعه‌های فضای مجازی در کانال‌های تلگرامی این مسأله را تایید می‌کنند.


حال باید دید چگونه نهاد رسانه در تولید یک ارزش و ابقاء آن عمل می‌کند که تناقضات فرهنگی برخی از خانواده‌ها در کف خیابان به چشم می‌آید؟ 


در ابتدا باید اشاره کرد، امروزه اتمسفری که نهاد رسانه برای مخاطبین میلیارد نفری خودش ایجاد کرده است، در امتداد اهداف همان سرمایه‌دارانی است که در صدد کسب منافع بیشتر(حزبی یا فردی) به قیمت عقیم ساختن ذهن مردم‌شان از شنیدن و خواندن حقایق توسط آنان است. چراکه شیندن و خواندن حق، عقلانیت را فعال و جاهلیت را منفعل می‌کند. برهمین اساس اگر چناچه داده‌های فکری بر محور حق و حقانیت باشد، دیگر قدرت سرمایه‌گرای حاکم بر مردم، توانایی تحمیق ایشان را نداشته و زین رو مسیرهای ثروت‌اندوزیش به بن بست می‌رسد.

 

حال در چنین فضایی که حرف اول را سرمایه‌داران و نهاد ثروت و قدرت می‌زند، چه ابزاری، با چه روشی، می‌تواند جاهلیت شکیل و تزیین شده را به خورد مردم بدهد؟ چه وسیله‌ای قدرت آنرا دارد تا چراغ تفکر و اندیشه‌ورزی را خاموش سازد؟ بی شک رسانه مهمترین ابزار و تصویر بهترین روش برای القای زندگی مطلوبی است که سرمایه‌داران برای زیردستان‌شان می‌خواهند. برای آنکه تفاوت‌های نگرش نظام سرمایه‌داری و نظام اسلامی را نسبت به فرصت‌های تفکر انسان بیان کنیم، نیازمند مقدمه‌ی مهمی از شهید مطهری هستیم. ایشان در جلد اول  از کتاب کلیات علوم اسلامی، برای تفکر پنج مرحله را بیان فرموده است: 1-مرحله‌ی پذیرش و قبول تصاویر که از آن به انفعال ذهن یاد می‌کنند 2- حفظ تصاویر و یادآور شدن آن که این مرحله را فعالیت ذهن می‌خوانند 3- تجزیه و ترکیب صورت‌ها به چند صورت یا چند معنا 4- مرحله‌ی تجرید و تعمیم است، تجرید به این معنا که ذهن بعد از مشاهده معدود، عدد را از آن جدا کند و تعمیم به این معنا که همه‌ی مصادیق مثل هم را تحت یک عنوان به کار ببریم. مثل اینکه سعید، حمید و جمشید را تحت عنوان انسان بدانیم. 5- مرحله‌ی تفکر و استدلال که مربوط ساختن چند معلوم برای کشف مجهول را تفکر می‌گویند.

 

حال با بیان این مراحل می‌خواهیم بدانیم که نظریه نظام سرمایه محور غرب نسبت به خردورزی انسان در کدامیک از این مراحل است؟ آیا رسانه‌ی متکی بر مبانی نظری غرب مدرن، اجازه‌ی سیر این مراحل را به ذهن انسان می‌دهد یا اینکه کدام بخش از این سیر را برای او در نظر گرفته است؟ با مقدمه‌ای که گفته شد اینطور به نظر می‌آید، رشد تفکر و عقلانیت اجتماعی برای نظام سرمایه‌داری غرب که بر محور خود بنیادگرایی و زیست منفعل در جامعه می‌چرخد، نه تنها به دنبال فعالیت ذهنی بشر و در ادامه تجزیه و ترکیب، تجرید و تعمیم و در نهایت تفکر و استدلال او نیست بلکه برای افزایش منابع مالی خود در کشورهای تحت سلطه‌اش-سیاسی یا ف فرهنگی- بی شک نیازمند تبیلغ یک زیست جذاب است که در باطن یکنواختی را فریاد می‌زندتا ذهن انسان را در همان مرحله‌ی پذیرش تصویر نگه‌داشته و او را در برابر آن منفعل سازد. یعنی به او می‌گوید این را ببین و فقط قبول کن! حق نداری بیش از این ذهن خود را بال و پر دهی. به تعبیردیگر سرمایه‌داران غربی برای پر کردن جیب‌شان، تصویر می‌آفرینند، شرکت والت دیزنی درست می‌کنند، شبکه‌های اجتماعی را با انواع و اقسام رنگ‌ها، زیبا می‌کنند تا ذهن و عقل را به خدمت بگیرند نه بالعکس! بدین جهت عقل انسان را در مدرنیسم به ورطه‌ی هلاکت انداخته تا بعدها از جسم انسان در جهت دیگر منافعش بهره برداری کنند. این یعنی خاموشی در پرسش و تفکر، که نتیجه‌اش یعنی نابودی انسانیت و آزادی! حال هرچقد این فضای تحمیل، عدم آزادی در تفکر را زینت ببخشد، آیا آزادی انسان‌ها تامین می‌شود؟!


در مقابل جریان نظری غرب مدرن، منطق قرآن را مشاهده می‌کنیم. قرآن نیز تصویرگری دارد. اما روش قرآن برای تصویرگری، استخدام عقل برای آن نیست. قرآن تصویر می‌آفریند تا عقل از مرحله‌ی انفعال به مراحل دیگر رهسپار شود. برای همین به جای آنکه از واژه‌ی تبیین یا قرأ استفاده کند، قصه را که از ماده‌ی قصص تشکیل شده است، به کار می‌برد.


معنای قصص در لغت به معنای پی جستن(فرهنگ‌نامه قرآنی)،  پشت سرهم آمدن(قاموس قرآن) است. یعنی اساسا قصه چیزی است که در پی اتفاقی بیان می‌شود و خود آن بیان سبب پیگیری است. به تعبیری قرآن از ابزار قصه استفاده می‌کند تا انسان را پیگیر و پرسشگر تربیت کند. مؤید این مدعی نیز آیه 176 سوره‌ی مبارکه اعراف است که خداوند می‌فرماید: وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ. مشاهده‌ می‌کنید که خداوند برای آنکه تکذیب کنندگان آیاتش را به فکر بیاندازد، از ابزار قصه استفاده می‌کند. به عبارتی تصویر را به خدمت کلمه گرفته است تا عنصر تعقل زنده شود. این منطق قرآن است. منطق قرآن این است که بشر را هدایت کند و انسانیت و آزادی واقعی را به او معرفی کند؛ اما در مقابل، جریان غرب، انسانیت را نه برای کمال او بلکه از آن دستاویزی جهت تامین معاش ثروتمدان درست کرده تا جهان را از معانی خالی و ظاهر و باطن دنیا را مادی‌گرایانه نشان دهد. قرآن به واسطه‌ی ایجاد روح پرسشگرانه در مخاطب خود، برای او مسأله تولید می‌کند و این مسأله او را نیز جواب می‌دهد. شهید صدر با بیان این نکته که برای فهم احکام الهی، آنها را به کتاب خدا-قرآن- ارجاع دهیم، معنای ارجاع را استنطاق از قرآن دانسته‌اند. به این معنا هر مسأله‌ای در زیست انسانی که برای او پیش می‌آید سبب می‌شود که انسان طالب، آنرا به قرآن عرضه کرده و به تعبیری از او طلب نطق و جواب کند. این سخن شهید صدر(ره) خود گویای آن است که قرآن ذاتا انسان را متفکر می‌خواهد و او را خردورز تربیت می‌کند. حال ابزار این تربیت به خدمت گرفتن تصاویر است برای اندیشیدن و قرآن به تناسب هر سیری که انسان در جامعه دارد به استنطاق او پاسخ می‌دهد. 


این تفاوت نگاه قرآن و غرب به رشد فکری انسان است. نگاهی که انسان را تولید کننده می‌بیند و نگاهی که صرفا انسان را ابزاری برای مصرف مواد مورد نیاز خود یافته است تا آزادی مد نظر خودش را در اینستگرام، تلگرام، واتس‌اپ و... به او تحمیل کند. تحمیلی که با گرفتن اندیشه، عقلانیت را از انسان سلب و با مسخ او به حیوانی انسان‌نما، مقاصد یک قشر محدود در جامعه را تامین می‌کند. چنین می‌شود که دختری مسخ مدرنیته می‌گردد و با تحمیل آزادی حیوانی که در زر ورق اومانیسم تزیین شده است به عقلانیت اجتماعی که پیشرفت انسانیت را می‌خواهد پشت پا می‌زند و تضادها و تناقضات فرهنگی با خانواده‌اش قرار می‌گیرد.

تاریخ انتشار: 1402/09/07

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil