محمدحسام جوادزاده، عضو تحریریه رسانه فکرت، در یادداشتی به بررسی عمیق بحران هویت نوجوانان ایرانی در عصر حاضر می‌پردازد. او با نگاهی تحلیلی، چالش‌های ناشی از تغییرات فرهنگی، نفوذ مُد و سیالیت هویت را واکاوی کرده و نقش خانواده را در حل این بحران حیاتی می‌داند.
 

مقدمه: فرهنگ پویا و نقش نوجوان

فرهنگ به مثابه امری پویا، گاه دچار تغییرات تدریجی و عادی و گاه دچار تغییرات و تحولاتی اساسی‌تر و در مقیاس بزرگ‌تر می‌شود. در تحلیل این تغییرات اجتماعی و فرهنگی، یکی از اساسی‌ترین محورها و به عبارتی نوک پیکان تغییرات فرهنگی جامعه، قشر نوجوان می‌باشد. نوجوان به علت اینکه هنوز هویت مُحصّلی پیدا نکرده است، در مسیر این هویت‌یابی است که مسیر آینده جامعه را نیز مشخص می‌کند. به عبارتی، ظرفیت تغییر و تحول در جامعه در هیچ قشری به اندازه نوجوان نیست و از این جهت می‌توان محور اساسی فرهنگ و آینده جامعه را همین قشر دانست. از طرفی، خود جامعه نوجوان نیز یک نوک پیکانی دارد که تغییرات و تحولات جدی‌تر در آن جامعه هدف رخ می‌دهد و بنا بر موقعیت فعلی ما، این جامعه هدف قشری از نوجوان است که بنا بر دلایل متعدد، بیشترین مواجهه را با «دیگری» های فرهنگی ما دارند. حال، از جهت شناخت این جامعه هدف و از جهت تحلیل این دیگری، مسئله نوجوان را می‌توان به چندین نحو متفاوت صورت‌بندی کرد. و این صورت‌بندی دقیق از مسئله نوجوان را می‌توان مسئله اصلی ما در این زمینه دانست.

مُدگرایی؛ از همرنگی اجتماعی تا فردیت مدرن

در مواجهه جامعه ایرانی با مدرنیته، اولین مباحثی که در این زمینه برای جوان و نوجوان ما پیش آمد، مسئله «مُد‌گرایی» بود که در دوره تاریخی نسبتاً کوتاهی شاهد مدل‌های مو، لباس و حتی نوع رفتار گاهاً عجیب از قشر نوجوان و جوان بودیم. مُد منتهی به لباس و مو نمی‌شد و آنچه در پس پرده رخ می‌داد این بود که نوجوان در کشاکش یافتن هویت خود، در هر سرمنزلی که با چراغ‌های نئونی پررنگ و لعابی آراسته شده بود، مدتی چند توقف می‌کرد تا از دل این همرنگی‌های اجتماعی هویت خود را که در مواجهه سنت و تجدد به تلاطم افتاده بود، سامانی چند دهد. لذا، مُدگرایی که در دهه‌های گذشته به عنوان نوعی کنش اجتماعی به جهت هماهنگی افراد با جامعه تفسیر می‌شد و مسئله بسیاری از متفکرین اجتماعی بود، اکنون در نگاه متفکرین این عرصه دیگر مسئله مهمی به حساب نمی‌آید؛ بلکه گفته می‌شود که جوان و نوجوان دیگر دنبال هم‌رنگی و مد نیست، بلکه دنبال یک‌رنگی و به اصطلاح یونیک بودن است. لذا اساساً مسئله دیگر رنگ اجتماعی چندانی ندارد و فردیت نوجوان محور کنش‌ها و رفتارهای اوست.

نفوذ مُد در عصر پست‌مدرن

هرچند آنچه در مشاهدات دقیق‌تر در جامعه بر ما عیان می‌شود این است که اتفاقاً مدگرایی با شدت و حدتی بیشتر، منتهی با فرمی جدید، در اعماق زندگی ما نفوذ کرده است. اکنون حتی نحوه انبار کردن آذوقه در گوشه خانه را نیز از طریق مدی که به سبب فضای مجازی در تار و پود زندگی ما جریان پیدا کرده است، مشخص می‌کنیم. دیگر تبلیغات کلاسیک که بر مدار معرفی محصول ساخت دست صاحب مشاغل بود، کارآیی خود را از دست داده و تبلیغ صورت بلاگری به خود گرفته است که محوریت آن نه لزوماً کیفیت و کارآمدی، بلکه آن چیزی است که ذهنیت جامعه طالب آن است. کیفیت اکنون صرفاً برساخت ذهنی مشتری است تا هنر دست صنعت‌کار. و این مسئله در عرصه‌های دیگر زندگی ما، و حتی در تربیت فرزندان نیز جریان پیدا کرده است. مادر بیشتر از اینکه دغدغه رجوع به روانشناس را داشته باشد، با رجوع به بلاگرهایی که نحوه تربیت فرزندان خود را به نمایش می‌گذارند، آنچه مُد این عرصه است را کسب کرده و در کودک خود پیاده می‌کند. روابط و مناسبات خانوادگی نیز همین مسیر را طی کرده، خانواده الگو، خانواده‌ای است که مطابق الگوی ارائه‌شده توسط بلاگرها به نمایش گذاشته می‌شود. اگر یک زن تمامی وسایل خانه‌اش صورتی نباشد یا در طول روز نتواند کدبانویی خود را به مثابه یک بلاگر به نمایش بگذارد، خود را بازنده این میدان خواهد دید. اگر یک زن و شوهر نتوانند یک کلیپ همخوانی عاشقانه را در پلتفرمی خاص به اشتراک بگذارند، آیا اصلاً می‌توان آن‌ها را زن و شوهر نامید؟

مُد فکری و چالش‌های هویتی

این مسئله با همین منوال در نوجوان و هویت‌یابی او نیز جریان دارد. باید به نحو دقیق‌تری تحلیل کرد که منظورمان از یونیک بودن و تک‌رنگی در نوجوان چیست؟ آیا نوجوان در روند هویت‌یابی خود دیگر کمتر اجتماعی عمل می‌کند؟ آیا فردیت او محوریت بیشتری پیدا کرده است و نیاز وی به تائید اجتماعی کمتر شده که دیگر دنبال همرنگی و مدگرایی نیست؟ یا نه، صورت و فرم کنش اجتماعی او تغییر کرده است؟ اگر بخواهیم تحلیل اجتماعی‌تری از مسئله داشته باشیم، باید بگوییم که مُدگرایی کم‌رنگ‌تر نشده است، بلکه از صورت مدرن خود به صورت پست‌مدرن آن درآمده است. معمولاً این مسئله از جانب متفکرین و تحلیل‌گران این عرصه مورد اعتنا قرار نگرفته و مورد غفلت واقع می‌شود. ذهنیت عامی که از گذشته در مواجهه ما با «دیگری» مان شکل گرفته است، صورت‌بندی مدرن آن است. تصور ما همچنان این است که نظام مسائل نوجوان پیرامون تقابل یک امر حقیقی و ضد آن شکل می‌گیرد. به عنوان مثال، اگر ما دین را یک امر حقیقی می‌دانیم، مسئله نوجوان چیزی مابین دینداری و بی‌دینی و به عبارتی فاصله گرفتن از دین است. حال آنکه صورت‌بندی پست‌مدرن از نظام مسائل نوجوانان، مُرسَل و ساکت از حقیقت است. در این دوره فکری، دیگر حقیقت یک امر متعین و مشخص نیست که با محوریت آن بتوان نوجوان را در مسیر درست یا غلط هدایت کرد و در واقع دیگر مفهوم درست و غلط تغییر کرده و بار معنایی جدیدی دارد. نوجوان در عصر پست‌مدرن، هویت خود را در آزادی و رهایی از هر حقیقتی شکل می‌دهد و به هر آنچه می‌رسد همان درست است. لذا هویت نیز معنایی جدید پیدا می‌کند و پیچیدگی تحلیل آن چندین برابر می‌شود. لذا، هرچند که مدگرایی به معنای مدرن خود دیگر مسئله نیست، اما به معنای پست‌مدرن خود چطور؟ در عصری که برخی از متفکرین آن را «فرا حقیقت» (Post Truth) می‌نامند، مسئله هویت چگونه باید مورد مطالعه قرار گیرد؟

سیالیت هویت در عصر فراحقیقت

اتفاقاً در این عصر، مسئله مُد رابطه شدیدتری با مسئله هویت پیدا کرده است. منتهی مُد دیگر امری عینی و انضمامی نیست و تنها برساخت ذهنیت عمومی است. در این فضا، بنیان‌های هویت متزلزل‌تر شده و مطابق همین مُد تغییر پیدا می‌کند. نحوه نگاه نوجوان به خانواده، دین، سیاست، مدرسه و به صورت کلی نظام باورهای او، پایه و زیربنایی جز ذهنیت اجتماعی ندارد. لذا به نظر می‌رسد که ما با پدیده‌ای به عنوان «مُد فکری» روبرو هستیم، که شدیدترین صورت آن نیز در خود غرب نمایان است. در این فضا، دیگر حتی جنسیت نیز ثباتی ندارد و فرد می‌تواند در زمان‌های مختلف جنسیت‌های مختلفی برای خود انتخاب کند. بلکه فراتر از این، حتی انسانیت نیز موضوعیتی نداشته و هرکس به حسب علاقه می‌تواند عنوان یک حیوان را برای خود انتخاب کند. لذا اگر پیش‌تر از بحران هویت به این معنی سخن گفته می‌شد که نوجوان نمی‌تواند میان چند حقیقت به انتخابی صحیح دست پیدا بکند، اکنون بحران هویت نیز خود دچار بحران مضاعفی شده و اساساً دیگر بحث سر این است که نوجوان چه هویتی را برای خود برساخت می‌کند. منتهی همین بحران و همین روند هویت‌یابی و حتی هویت‌سازی نیز شکلی به شدت اجتماعی دارد و اساساً با یک معنا از فردیت روبرو هستیم که در دل یک گستره اجتماعی معنی پیدا کرده است. به این معنی که جامعه است که من را سوق می‌دهد که چه هویتی را برای خود انتخاب کنم. به طور مثال، اگر فردی آمریکایی به این نتیجه می‌رسد که دیگر تحت جنسیت جدیدی زندگی کند، این تصمیم او در دل یک پروسه به شدت اجتماعی ایجاد شده است. لذا می‌توانیم عصر کنونی را به عصر تنهایی و غربت میان جمع تفسیر کنیم.

رویکردهای مدرن و پست‌مدرن به بحران هویت

در مواجهه ما با این پدیده نیز به نظر می‌آید تصور ما از صورت مسئله بحران هویت سویه مدرن آن بوده ولی در پاسخ رویکردی پست‌مدرن داریم. چرا که فضای پست‌مدرن ظرفیت این را دارد که مسئله سنت خودمان را نیز در فضای تکثر حقیقت‌ها مطرح کنیم و در همین نقطه از دو محور اصلی ذکر شده غفلت می‌شود. و به جای خروج از فضای تکثرات حقیقت، مقابله ما نیز در درون این گفتمان و در بین این کثرات رخ می‌دهد. و در نتیجه «دیگری» حقیقی از صورت مسئله پاک شده و صرفاً با شبح آن درگیر می‌شویم. لذا ادبیاتی که در این بستر برای نوجوان شکل گرفته در کارهای ما نیز نمایان می‌شود. به طور مثال، حتی در سطح آثار کودک، ما شاهد تولیدات فرهنگی و برخی انیمیشن‌های سینمایی مانند «ببعی قهرمان» هستیم که در آن «رویا» حتی در بی‌ربط‌ترین حالت خود به هدف تبدیل شده و برای رسیدن به آن از عینی‌ترین ساحت زندگی کودک و نوجوان که «خانواده» است نیز باید گذر کرد و در سفری بدون هیچ چشم‌اندازی به جستجوی آن رویا پرداخت.

خانواده؛ نقطه آغاز حل بحران هویت

لذا آنچه در عصر حاضر رخ می‌دهد این است که وجه ثابت هویت در نوجوان به تدریج کم‌رنگ‌تر شده و رفته رفته هویت صورت سیالی به خود می‌گیرد. این سیال بودن هویت با محوریت «من» در مواجهه با ذهنیت اجتماعی منقطع از امر حقیقی شکل گرفته و این نقطه آغاز بحران هویت نوجوان در عصر حاضر است. راه حل آن اما به نظر می‌رسد پررنگ کردن جنبه‌های حقیقی زندگی است که مهمترین آن خانواده است. گرمای محبت در فضای خانواده اولین و حقیقی‌ترین احساس در کودک و نوجوان است. و از این منظر می‌توان نقطه آغازی برای حل بحران هویت در نوجوان باشد و حتی فراتر از آن در راستای حفظ سنت و هویت اصیل اجتماعی خودمان نیز مهمترین محور است. از آنجایی که نوجوان مهمترین پیش‌ران تغییرات اجتماعی است، اگر این زیربنا بر اساس حقیقت ساخته شد، امکان ایجاد هویت دارای ثبات نیز فراهم می‌شود و در قدم‌های بعدی طرحی برای نظام تربیتی و اصلاحات فرهنگی معنادار خواهد بود.

تاریخ انتشار: 1403/10/20

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil