ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
رسانه فکرت | مجید رنگی، پژوهشگر هنر
«دهخدا»، «جمالزاده»، «جلال آلاحمد» و دیگران در زیست هنری خود هر یک سلوکی داشته و برای رسیدن هر نویسنده به این تجربه منحصربهفرد، خوب دیدن، خوب شنیدن، و خوب خواندن را یادآور شده اند. لوازمی که بدون رفتن به هر کلاسی، همین نزدیکی با خوب خواندن و خوب شنیدن، دیدن یا بهتر است بگوییم خوب نگاهکردن در دسترس قرار دارد. دیدن را امر عادی و طبیعی گفتهاند که عضو بینایی در مقابل انعکاس نور، از خود واکنش، نشان میدهد. اما نگاه کردن به طور ارادی و برای مقصودی خاص توسط انسان انجام میگیرد. در نگاه کردن افرون بر دیدن اشیاء، به تناسب و روابط آنها نیز توجه میشود. نگاه کردن عملی متعالیتر و عمیقتر از دیدن است. نویسنده پیرامونش را خوب نگاه میکند و به جزئیات توجه دارد. برای هنرمند حتی دیدن فیلمهای کلاسیک و مهم تاریخ سینما که امری ارادی است لازم به نظر میرسد.
طبیعتگردی، در متن جامعه بودن و ارتباط با اقشار مختلف جامعه، نیز نقش بهسزایی در زاویه دید هنرمند دارد.
آیا تا کنون به حرفهایی که در طی روز میشنویم توجه کردهایم؟ ناخودآگاه انسان بهطور طبیعی تمام شنیدهها را در هاردی به حجم زندگی ذخیره میکند. نویسنده برای نوشتن به صندوقچه خاطرات یا همان زیست خود تکیه دارد آیا مراقب شنیدههای خود هستیم؟
نویسنده برای اینکه ساده و تاثیرگذار بنویسد، به گفتوگوهای رایج در جامعه نیاز دارد. در خاطرات یکی از نویسندگان آمده است روزی برای خرید به بازار رفته بود و پس از زیارت امامزاده صالح (ع) در نزدیکی بازار میدان تجریش گوشیاش را در حالت ضبط قرار داده و گفتوگوهای خریداران و فروشندگان را ضبط کرده این کار هم به گفتوگو نویسی در داستان نویسنده را یاری کرده و هم باعث آشنایی با اقشار مختلف جامعه، نه با جستجو در گوگل که با ارتباطی میدانی، میشود. مرحوم «حسن حامد» یکی از نمایشنامه نویسان شهیر برای نگارش «نمایشنامه بچه تابستان» دو سال در پارک رفت و آمد داشت و حتی شبها در پارک میماند تا توانست شخصیت پسر بچهای واکسی و جوانی که در پارک رفت و شد داشتند را بنویسد. حاصل کار شد آن چه شد.
ارتباط با مردم در پارک، بازار، اتوبوس، مترو و تاکسی و... همچنین خواندن و توجه به گفتوگوها در نمایشنامهها میتواند نویسنده را با ادبیات و گویشهای مختلف آشنا کند و در تنوع بخشیدن به زیست هنری نویسنده نقش غلیظی را ایفا نماید.
نویسندگان زبر دست روزمرگی را عامل جمود ذهن دانستهاند. گفتهاند نوشتن کاریکلماتور یکی از راههای طراوت بخشیدن به ذهن و خلاقیت است. بعنوان مثال نمکدان سوژه این کاریکلماتور قرار گرفته است: «سوراخ های درِ نمکدان برای این است که نمک خفه نشود» خواندن آثار نوشته جات اساتیدی چون «پرویز شاپور»، «کیومرث صابری» (مشهور به گل اقا) «عمران صلاحی» و «زرویی نصرآباد» و «منوچهر احترام» و... میتواند ذهن خلاق را از گزند انجماد مصون داشته و دایره کلمات و زاویه دید انسان را جلا بخشد.
بخشی از زیست هنری انسان به خواندن ادبیات داستانی باز میگردد. این سلوک هنری شامل خواندن فیلمنامه، نمایشنامه، رمان، داستان کوتاه، همچنین افسانهها، اصطلاحات عامیانه و ضرب المثلهاست.
مصرف زدگی مولود عصر مدرن است و تو گویی نوشتن، با نگاهی اقلیمی، جغرافیایی و فرهنگی، انسان مصرفگرای عصر پسامدرن را به بشری پویا و کنشمند مبدل میسازد. آنچه خلاف نظر کارترها و بنگاههای لیبرالی با تکیه بر سفسطهچرانی غربی در دهکده جهانی است.
خواندن ادبیات کهن، افسانه ها و اصطلاحات عامیانه، شعر و ادبیات حکیمانه باعث میشود تا هنرمند ضمن آشنایی با آداب و رسوم و ریشههای فرهنگی، اعتقادی و اجتماعی مردم، به درک درستی از شکلگیری ناخودآگاه جمعی یک جامعه در دوران گذشته برسد. این نکته زخیم لازم به یادآوری است که ناخودآگاه جمعی را اولین بار «یونگ» یکی از شاگردان «فروید» مطرح کرد. ترس، دلهره، شادی و نشاطی که همه افراد جامعه را در برمیگیرد در ناخودآگاه جمعی جای خوش کرده به طوریکه اذهان مردم در یادآوری خاطرهای هولناک و یا شیرین با یکدیگر همذات پندار و هموارهاند. اما به خوبی ادبیات کهن و فرهنگ عامیانه قبل از روانشناسی و فلسفه، این پدیده را از مجرایی لطیف و داستانی بیان نموده است.
خواندن ادبیات داستانی کلاسیک ایران و جهان نویسنده را با سبک نگارش بزرگان این سلوک آشنا میکند.
میگویند نوشتن به روش تداعی آزاد، آغازی شورانگیز در نگارش است. رقص قلم بر صحنه کاغذ. هر آنچه به ذهن نویسنده میرسد بدون اصلاح و سانسور روی کاغذ میآورد. روانی قلم و کشاندن پای ضمیر ناخودآگاه بر فرش قرمز هنر آسان نیست و ناخودآگاه به این راحتیها از پستوی تو در توی اقلیم جان بیرون نیامده و از سویی دیگر قلم تا بر دست خودآگاه است اثری خلق نمیشود. میگویند همه هنرمندان از نویسنده گرفته تا فیلمساز و موسیقیدان و نوازنده و نقاش و عکاس و...اگر خالق سبک و اثری هنری شدهاند بیتردید ناخودآگاهشان فعال بوده و صحنه گردانی کرده است. نزاع خوداگاه و ناخودآگاه قصه دیرینهای است. اندیشمندان نقل میکنند که گاهی خودآگاه در لباس ناخودآگاه خود را عرضه میکند. حکایت تشخیص مادر و نامادری توسط کودک درون کاری است بس مشکل. حتما در قضاوتهای امیر کلام حضرت علی(ع) ماجرای دو زنی که ادعای مادری کودکی را داشتند شنیدهاید؟ جالب است بعدها «برشت» نویسنده آلمانی بر اساس نوع قضاوت حکیمانه حضرت علی(ع) نمایشنامه «دایره گچی قفقازی» را نوشت. تو گویی آنچه حافظ و سعدی از می و مطرب سرودهاند نیز وسیلهای است برای رهایی از خودآگاه حسابگر و مبادی آداب. به راستی آیا نقل شطحیات از برخی عالمان و حکیمان بزرگ در طول تاریخ نیز راهی برای رهایی از خودآگاه نبوده است؟
ناخودآگاه در تمام ادوار با داشتن ثروتی هنگفت از خاطرات و اندوختهای از تجربیات، بستر تبلور هنر فاخر بوده و هست. تا آن جا که گویند تا اثری روی کاغذ نیاید مانا و جاودان نخواهد شد. «ن والقلم و مایسطرون» سوگند به قلم و آنچه می نویسند.
نویسنده دردمند است. از جداییها و هجران و سرگشتگی بشر، از گمگشتگی و دل سپردن به بوقهای تبلیغاتی ویترین جهاننما. دنیای شهوت بیرویه شهرت. نویسنده بیدرد، وجودی تخدیر یافته از همخوابی سیخ و لوله مکتب مدرنیسم است. که به بیان مولانا فقط آتش علاج این مصنوع خودآگاه است.
نویسندهای که به سرچشمههای زلال دسترسی دارد هرگز در چنبره ذهنیت گرایی و عینیت ورزی فیلسوفان غربی نمیماند چرا که از شمیم روح نواز ادبیات کهن پارسی برخوردار است که ریشهای عمیق در الوهیت و یگانگی داشته و جانهای تشنه را در طول قرنها سیراب نموده است. اما همچنان خطر تهدیدش میکند.
مصرفزدگی مولود عصر مدرن است و تو گویی نوشتن، با نگاهی اقلیمی، جغرافیایی و فرهنگی اصیل ایران زمین، انسان مصرفگرای عصر پسامدرن را به بشری پویا و کنشمند مبدل میسازد. آنچه خلاف نظر کارترها و بنگاههای لیبرالی با تکیه بر سفسطه چرانی غربی در دهکده جهانی است.
مطالعه، تفکر و اندیشهورزی پاشنه آشیل نوشتن است و انسان مصرف زده امروز، بدون تفکر، همچون گویی در ذهنیت گرایی دکارتی به دور خود پیچیده و مات زده و بیدرد، خود را جرمی سنگین در منظومه «شمس العماره» میانگارد. «جلال الدین محمد بلخی» مشهور به «مولانا» چه خوش سروده است: مرد را دردی اگر باشد خوش است، درد بی دردی علاجش آتش است.
نویسنده دردمند است. از جداییها و هجران و سرگشتگی بشر، از گمگشتگی و دل سپردن به بوقهای تبلیغاتی ویترین جهاننما. دنیای شهوت بیرویه شهرت. نویسنده بیدرد، وجودی تخدیر یافته از همخوابی سیخ و لوله مکتب مدرنیسم است. که به بیان مولانا فقط آتش علاج این مصنوع خودآگاه است.
نوشتن اکسیری است که انسان جوینده حقیقت را به سلوک در آفاق و انفس رهنمون می شود. با نوشتن میتوان دنیای ذهنی (سابژکتیو) را عینیت بخشید. از زیست خود بهره جست و با ادبیات سراسر حکمت و اندیشه پارسی همسایه شد. پیمودن سلوک هنری شانه به شانه نویسندگان و شاعرانی ادیب همچون سعدی، فردوسی، حافظ شیرازی و عطار نیشابوری که توحید، حکمت و معرفت را سر لوحه اندیشه بلند و سلوکشان قرار داده اند.
حافظ چه خوش سروده است: «قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن | ظلمات است بترس از خطر گمراهی».
تاریخ انتشار: 1402/11/30
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.