ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
آنچه در ادامه می خوانید مشروح سخنان دکتر احسان فرزانه، پژوهشگر اقتصاد سیاسی است که در نخستین برنامه تاکشو رسانه فکرت با موضوع «توسعه و اقتصاد سیاسی» مطرح شده است؛
خوانش متعارف سرمایهداری بهمثابه عقلانيت آن چیزی است که بعد از جنگ جهاني دوم و در بررسی مانيفست ضد كمونيستي مطرح شد و در بحث توسعه نیز به دنبال يك مسير خطي بودند كه جوامع درحالتوسعه يا پيراموني بتوانند با بکار بستن يكسري ایدهها و سیاستهایی به وضعیتی که مثلاً پنجاه سال بعد همين كشورهاي توسعهیافته فعلی هستند، دست یابند.
سلطه جهانی و روابط نامتقارن قدرت
خب ببينيد چيزي كه در اين خوانش وجود ندارد بهطورکلی مفهوم سلطه است. يعني يك علم، يك نظام آگاهي، يك دانش اقتصادي كه اساساً در آن روابط قدرت، روابط نامتقارن قدرت و ساخت سلطه جهاني در آن غايب است. امپرياليست در آن كامل غايب است و تجربه تاريخي نه فقط ایران بلکه تجربه تاريخي جهان در دو سده گذشته دقيقاً عكس اين را ثابت میکند؛ يعني آن چيزي را كه در حقیقت علم اقتصاد در جريان متعارف به آن میگویند براي بديهي سازي گزارههای آن اسم دقيقش اقتصاد سياسي است. این به چه معناست، يعني آنجايي كه فرمي از اعمال قدرت و روابط سلطه و تابعيت به گزارههای اقتصادي گره میخورد.
سرمایهداری واجد بنیان تاریخی است
از سوی دیگر باید توجه داشت که به هر حال سرمایهداری، يك حدودوثغوری دارد. اينكه سرمایهداری را ما تسري به صدر اسلام بدهيم خب اين شیوهای است كه امروزه در سطح رسانهای خودمان خيلي متداول شده است، ولي باید توجه داشت که سرمایهداری در حقيقت يك بنيان تاريخي دارد و با فئوداليته و انقلاب صنعتي نسبتي دارد که خودش حاصل تحولات جهان مدرن است.
بنده مخاطبین عزیز را دعوت میکنم كه اصلاً خود كتاب كاپيتال ماركس را بخوانيد. به نظر من مهمترین متني كه در فهم چگونگي شکلگیری سرمایهداری وجود دارد هنوز همين متن است. سرمایهداری با خلع ید گسترده از نيروي كار و ايجاد توده بزرگي كه جز فروش نيروي كار خودش در بازار هيچ امكان ديگري براي بقا ندارد شكل گرفته است. يعني درنتیجه جنبش حصاركشي movement enclosure كه به مدت چند سده مثلاً در انگلستان اين برقرار بوده است يك گروه بزرگي از انسانها از ابزار توليد، از زمين، در يك پروسه تاريخي از لوازم زراعت جدا شده و در واقع خلع ید شدند و اینها به انسانهای تبديل شدند كه آزاد هستند. سوالی که مطرح می شود این است که آزاد بين چه چيزي هستند؟ آزاد هستند بين مُردن يا فروش نيروي كار خودشان. به كساني كه ابزار توليد را به شيوه قهري، به قهریترین شكل ممكن برخلاف آن چيزي كه هايك میگوید و برخلاف آن چيزي كه در جريان متعارف اقتصاد وجود دارد تحت عنوان كاتالاكسي يا نظم خودجوش و حال آن که اين بههیچوجه نظم خودجوش نبوده است.
نظم قدرت ساخته و تجارب توسعه
در دنیای امروز شاهد یک نظم بهغایت قدرت ساخته هستیم که حاصل مكانيزمهاي سركوب بوده و الآن هم هست. درباره تکتک تجارب توسعه در چند دهه اخير ما ميتوانيم بحث بكنيم. به عنوان مثال چين اتفاقاً حاصل گسست از تجربه انقلابش نبوده بلکه تداوم آن بوده است و تخطي از اصول در حقيقت سرمايهداري، بانك جهاني و صندوق بينالمللي پول و ... بوده است. آنجايي كه چين توانسته است انقلاب صنعتي خودش را انجام بدهد جايي بوده كه مرزباني كرده است. يك دولت مقتدر بهغایت مداخلهگر در اقتصاد ساخت كه آن تعیینکننده حدودوثغور بازار بود نه اينكه بازار تعیینکننده مناسبات مردم باشد. حالا در مورد چين كه بحث خيلي مفصل است. من فقط مخاطبان را ارجاع میدهم كتاب "چين چگونه از شوکدرمانی گريخت" را بخوانيد. این کتاب به فارسي از سوی مؤسسه دين و اقتصاد نیز ترجمه شده است.
اين طرز تلقي كه كره جنوبي با ادغام در نظم سرمايهداري جهاني به رهبري آمريكا، كره جنوبي شد از اساس غلط است. من نميگويم ها جون چانگ ميگويد يك كرهاي كه استاد دانشگاه در کمبریج است شما كتاب انداختن نردبان او را بخوانيد.
ما در ایران یک دولت بیشتر نداشتیم!
استقرار بازار آزاد، جديترين سياست اقتصادي ايران از ۱۳۶۸ بوده است. خصوصیسازی جدیترین سياست اقتصادي ايران است همين الآن خصوصیسازی جدیترین سياست اقتصادي در ايران از زمان اجراي برنامه تعديل ساختاري تا زمان آقاي پزشكيان بوده است. این ایده مرکزی دولت ها بوده است و تا جایی که توانستند آن را پیاده کرده اند. ما از زمان آقاي هاشمي رفسنجاني تا الآن يك دولت در ايران داريم. دولتي كه كلان پروژه آن استقرار بازار آزاد در ايران است. بعد از چهل سال حاكم بودن دیدگاههای امثال مسعود نيلي و محمد ماشينچيان و همفکرانش وضعیت به ایران به اینجا رسیده است. الآن صحبت ما اين نيست كه بازار آزاد، بلي يا خير؛ چون ما اين پروژه را دنبال كرديم. ما تنها كشوري در جهان هستيم كه رسماً يك سازماني به نام سازمان خصوصیسازی داريم! ما براي تکتک سیاستهای نئوليبرالي نهاد داريم! نهاد رسمي داريم! سازمان مقررات زدايي داريم! سازمان هدفمندي حذف یارانهها داريم! این پروژه مستقر و نهادینهشده در ايران است. عرض من اين است كه برخلاف آن چيزي كه در حقیقت در سطح آكادميك و رسانهاي ايران معمولاً ادعا ميشود كه درواقع نظم موجود در ايران حاصل به كار نبستن نسخههاي به اصطلاح موفق جهاني بوده، این چنین نیست. آنچه كه الآن ما دچار آن هستيم اتفاقاً نتيجه سیوپنج سال به كار بستن اين سياستها بوده است و نكته من اينجا اين است، كشورهايي كه توسعه پيدا كردهاند از طريق اتخاذ الگوي ملي خودشان بوده است از طريق استقرار يك دولت قوي مركزي مداخلهگر بوده است كه توسعه پيدا كردند، نه بازار آزاد حداقل به آن معنايي كه ما در ايران داريم.
نبود برق به دلیل سیاست خصوصیسازی
اقتصاد ايران در دهه 60 بر اساس تمام شاخصها، موفقترین دوره بوده است. همان اقتصادي که بعضی از دوستان نام آن را دولتي ميگذارد. از شما می خواهم کتاب اقتصاد ایران در زمان جنگ از آقایان دژپسند و رئوفی را بخوانيد. ما در بخش صنعت، در بخش آموزش، در بخش درمان نيروي انساني مولد بر اساس تمام شاخصها در زمان جنگ داشت روند توسعه را طي میکرد. بحران ايران از لحظهای آغاز شد كه تعديل ساختاري شروع گردید؛ يعني ما الآن در انتهاي ايدههاي بازارگرايانه مبتني بر تعديل اقتصادي، اين وضعيت فعلي را می بینیم كه آب ما با اختلال مواجه است! نيروگاههايمان را واگذار كردهايم. برق مردم را نميتوانيم تأمين بكنيم و تمام مشکلاتی که در حال حاضر وجود دارد.
پرسش اصلي اين است كه آيا توسعه از درون دستورالعملهايي كه در کتابنامهها و كتابچهها بیرون میآید يا يك ربط وثيق و ارگانيكي با ژئوپليتيك ما، با محیط زیست ما، با شرايط فرهنگي ما دارد؟ من بهعنوان يك پژوهشگر اقتصادي، زمانی كه نگاه ميكنم به تجربه پنجاه ساله جمهوري اسلامی و آن را بررسی می کنم دو پارادايم حاكم را می توانم برای شما شرح بدهم: پارادايم اول، پارادايم زمان جنگ بود. ، مركز آمار ايران گوياي اين است كه ما در بخش صنعتي،كشاورزي و رفاهي، علیرغم وجد شرایط جنگ، حرکت رو به جلویی داشتیم. و پارادایم دوم، پارادیم توسعه بود که بعد از جنگ آغاز شد و تا به امروز ادامه پیدا کرد.
ديدگاه كلي من اين است كه ایران امروز در اوج سیاست های تعديل ساختاري است. و این به این معنا است که دولت به مدت سیوپنج سال با ايدههاي نئوليبرالي، از خودش قلمرو زدايي و حاکمیت زدایی كرده است. فقط در بخش آموزش، تاثیرات این سیاست را ببینیم. بر اساس آمار بانك جهاني، ايران در فاصله سالهاي ۱۹۹۸ تا ۲۰۱۷ بيشترين ميزان خصوصیسازی مدارس را در تمام جهان داشته است. در بخش آموزش عمومی، سهم دولت پنجاهدرصد است. درحالیکه در همين اروپاي كاپيتاليستِ نئوليبرال، متوسط نود درصد است! در تهران در سیوپنج سال گذشته ما فقط يك بيمارستان دولتي، بيمارستان شهداي گمنام منطقه 15 را تأسيس كرديم! درحالیکه بيمارستانهاي خصوصي كه مثل هتل چند ستاره میمانند، يكي پس از ديگري افتتاح می شوند. اين پروسه را بخش شاخص اندازه دولت میشود نشان داد. در بحث روابط كارگر و كارفرما و در نهایت در بحث جمعکردن تقريباً تمام قانون كار در كشور میشود نشان داد. زمانی که ما به وضعيت انضمامي و تجربه تاريخي خودمان نگاه میکنیم، دولتها با گرایشهای سياسي مختلف در ایرانِ جمهوری اسلامی سعی کردند، آمریکاییترین الگوي توسعه را پيش ببرند و الآن به اين نقطه رسيديم. يعني من میخواهم بگويم اتفاقاً ما به جاي اينكه بحثهای تئوريك بكنيم که در جاي خودش خيلي مهم و بنيادين است، بايد نگاه كنيم آن الگويي كه در ايران حاكم بوده و كساني كه اين الگو را اجرا کردهاند از چه نظري برخوردار بودند؟ چه سیاست هایی به مرحله اجرا درآمد؟ من معتقدم که عزم حاکم، نيروهاي مولد كشور را میانتهی كرده است! دولت ما را، نهادهاي حمايتگرش را از بين برده است! در ايران صنعت زدايي كرده است! و به جاي انباشت سرمايه انباشت، سرمایهای كه لازمه توسعه است، انقلاب صنعتي است ما الآن انباشت زدايي در ايران داريم! يعني بر اساس گزارش بانك مركزي در همين سال 1402 نُه ماهه اول آن خروج سرمايه در ايران بيست ميليارد و هفتصد ميليون دلار بوده است! درحالیکه كل درآمد دولت ايران از محل فروش نفت و ميعانات گازي در همين سال سیوشش ميليارد دلار بود. يعني ما بيش از نيمي از منابع بين نسلي خودمان، منبعي كه از طريق فروش منابع بين نسلي داريم به دست میآوریم دارد از كشور خارج میشود! چرا؟
به خاطر اينكه دولتي داريم كه مستمراً از خودش خلع ید كرده است. با اتوپياي بازار آزاد، با تخيل نئوليبرالي مدام از خودش سلب حاكميت كرده است، پالایشگاه را تکه تکه کرده است. مدرسه را واگذار کرده است. بيمارستان را واگذار كرده، بانك را همینطور، الآن بانکهای خصوصي ما در حقيقت گردش مالي آنها و ارزي كه در اختيار دارند بهمراتب از دولت ايران بيشتر است! آنجايي كه ما بايد بحث بكنيم اينجاهاست به نظر من، كه الگوي كشور چه بوده است و به چه نتايجي منجر شده است.
رفتار جمهوری اسلامی رئالیستی بوده است
مسئله اين است كه ايران يك كشور محاصره شده است! ربطي هم لزوماً به رفتار جمهوري اسلامي ندارد ميدانيد زمان دولت مصدق همینگونه بود، قبلتر از آن هم اینگونه بود.آقاي دكتر مصدق ميخواست يك سرمايهداري ملي صنعتي در اين كشور ايجاد بكند. در شرايط كارشكنيها و محاصرهای كه آن دولت درگير آن بود، همه دغدغه مصدق تا آنجايي كه به بخش صنايع و بخش توليد مربوط ميشد، رشد دادن آنها بود. يك ايده هم بيشتر نداشت آقا دولتي كه ملي باشد بتواند منابعش را خودش كنترل بكند. چه اتفاقي افتاد؟ آن را چه كار كردند؟ جمهوري اسلامي و انقلاب اسلامي در پاسخ به اين اتفاق اصلاً شكل گرفته است يعني در پاسخ به يك مداخله امپرياليستي از خارج و تقريباً تمام تجربيات ما درهمتنیده با اين مسئله است. ميخواهم بگويم رفتار جمهوری اسلامی خيلي رئاليستي بوده است يعني برخلاف فرمايش نئولیبرال ها، بارها و بارها تلاش كرده همين دولت انقلاب يا پسا انقلابي در ايران، استيت را عرض ميكنم منظورم قوه مجريه نيست، در مناسبات جهاني ادغام بشود. نگذاشتند! به معناي واقعي كلمه نگذاشتند. ايران مگر در سال ۲۰۰۳ با ترويكاي اروپايي مگر به توافق نرسيد بود؟! چه كسي زير آن زد؟ آمريكا زير آن زد! آمريكا توافق را به هم زد! ايران مگر در قضيه برجام مگر آن معاهده را امضا نكرد؟ شصتوسه تا در گزارش آژانس در پايبندي دولت ايران به مصوبههاي آژانس صادر شده است؟ آمد طرف امضا كرد گفت كه نه تنها نميگذارم همان 3/63 صدم درصد غنیسازی را انجام بدهيد بلكه نميگذارم نفت هم بفروشيد! نفتتان را صفر ميكنم! همين الآن مذاكراتي در جريان است، خب سوگيري شما دولت آمريكا را ميبينيد! ميخواهم بگويم مسئله اصلاً در سطح رفتار دولتمردان ايران صرفاً نيست.
سیطره اسرائیل در منطقه؛ تنها مسئله آمریکا
من معتقد نيستم كه ايران با قطر و امارات متحده عربي و اینها اصلاً قابل مقايسه است. به خاطر اينكه كشوري كه يك سر آن در خلیجفارس است و يك سر آن در قفقاز است با اين طبقه متوسط بزرگ، با اين منابع علم و فناوري و نفت و غيره، اصلاً قابل قياس نيست. آمريكا در منطقه ما يك مسئله دارد و آن هم سيطره كامل اسرائيل بر اين منطقه است. شما اگر اين را بپذيريد، اجازه ميدهد سرمايه خارجي وارد بشود، اجازه ميدهد تحریمها را با يك فرمان، همان كاري كه در سوريه كردند لغو بشود! چرا؟ چرا در سوريه اين كار را كردند؟ به خاطر اينكه الآن اسرائيل بيست كيلومتري دمشق است! به خاطر اينكه عضو ديگر پنتاگون يعني عضو ديگر ناتو يعني اردوغان نصف ديگر سوريه را در اختيار گرفته است و اینها دور يك ميز نشستهاند و در آذربايجان سر تقسيم همين دو تا با هم مذاكره ميكنند! مسئله در مورد اين است كه تو آيا در اين مناسبات سلطه، ادغام ميشوي يا نه؟ ما نميتوانيم از روي اين بپريم. ما نميتوانيم در آن لحظهاي كه داريم درواقع تاريخ ايران را و نسبتش را با نظام جهاني بحث ميكنيم، اين را يك نظام صرفاً تجاري ترسيم بكنيم. تجارت آن در آن پنتاگون هم هست. در اين تجارت سازمان CIA هم هست. در آن نتانياهو هم هست. در آن پيمان ابراهيم هم هست. همه اینها با هم درهمتنیده است و اين نظم جهاني صاحب دارد. يك صاحبي دارد كه ميگويد تو بايد امضا بكني. بارها و بارها دولت ايران، استيت ايران، تلاش كرده است اتفاقاً با همه اين ملاحظات، با رئاليسيترين شكل ممكن تلاش كرده در اين مناسبات وارد بشود! در دوران آقاي خاتمي اين تلاش را كرده است. در دوره احمدینژاد كرد. در تقريباً تمام دولتهای ايران، حداقل خوانش من اين است.
بدهیم، برود!
خصوصیسازی هم بخواهيد بكنيد بايد يك درواقع نظام همان جور كه دكتر فرمودند نظام برنامهریزی مشخص و متمركزي داشته باشيد. خصوصیسازی در ايران در حقيقت واقعاً به «بدهيم برود» تبديل شده است! يعني اين منطق تسري پيدا كرده است برنامه ديگر مولدسازی چه بود در همين درواقع دوره قبل؟ برنامه مولدسازي را شما برويد ببينيد در برنامه هفتم توسعه هم آمدند مدونش کردهاند بهعنوان يك راهبرد كلان! دولت براي تأمين هزینههای جاري خودش، انتهاي منطق خصوصیسازی است! میآید گوشت تن خودش را میکند و جلوي اینوآن پرت میکند! ببخشيد با اين تعبير هم به كار میبرم! ولي واقعيت اين است كه آقاي احمدي توكلي گفتند مثل يك معتادي براي اينكه پول اعتياد خودش را دربیاورد فرش زير پاي خودش را دارد ميفروشد! اين حالت را پيدا كرد. يك خط درباره اينكه از اين سیاستها چه چيزي گير چه كسي ميآيد منتشر نشده است! من ميخواهم ببينم شما در شرايطي كه تحت تحريم هستيد با بزرگترین امپراتوري نظامي تاريخ مواجه هستيد!
منطق نئولیبرالی سه قانون اساسی دارد، خصوصیسازی، مقررات زدايي از اقتصاد و آزادسازی اقتصادي. شما ميتوانيد در راهبرد كلي تکتک ازجمله همين دولت آقاي پزشكيان، اين را ببينيد! نسبت به مسئله ارز ميتوانيد ببينيد! نسبت به بانك ميتوانيد ببينيد! نسبت به نيروي كار ميتوانيد اين را ببينيد. ما در سیوپنج سال گذشته از زمان اجراي اين برنامه نودوپنج درصد نيروي كار ايران موقتي سازي شدهاند! يعني قراردادهاي یکماهه و سهماهه و حداكثر یکساله دارند و كارفرما هر زمان كه بخواهد ميتواند بهصورت كاملاً قانوني آنها را از كار بيكار بكند! اين تداوم منطق تعديل در ايران است. توسعه متوقف بر تولید است و توليد منوط به انسانهاي مولد است؛ يعني توليد را ما فقط دمودستگاه و ابزارآلات كه نبايد بفهميم. انسانهاي مولد، همين كارگران، همين دانشجويان اینها اركان توليد ما هستند. مسئله پرسش اساسي اين است كه ما چه الگويي اتخاذ میکنیم كه به تقويت اینها منجر بشود. اين بحث مركزي است كه در حقيقت ما اگر بتوانيم اين گروه را تقويت بكنيم، اگر بتوانيم اینها را سازماندهی بكنيم با يك نظام برنامهریزی مركزي و بلندمدت، يك دولت مقتدر، ميتوانيم توليدمان را پيش ببريم. ميتوانيم پروژه صنعتي خودمان را پيش ببريم. در اين ژئوپلیتیک در نسبت با يك نظام جهاني كه درصدد فروپاشاندن تو است.
تاریخ انتشار: 1404/06/04
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.