بیانیه جبهه اصلاحات ایران، که در پس از تحولات جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه کشورمان منتشر شد، تلاش دارد نقشه راهی برای اصلاحات داخلی و خارجی ترسیم کند. این بیانیه بر عادی‌سازی روابط با جهان، کاهش تنش و اصلاح ساختارهای داخلی متمرکز است. با این حال، هنگامی که این پیشنهادها را در چارچوب پیچیدگی‌های ژئوپلیتیک و تحولات راهبردی پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ قرار می‌دهیم، به‌وضوح مشاهده می‌شود که تحلیل بیانیه از عمق لازم برخوردار نیست و راهکارهای آن بیشتر آرمان‌گرایانه و خام‌اندیشانه است تا عملی، پیچیده‌نگر و واقع‌بینانه. تحولات اخیر از تشدید فشارهای آمریکا و لابی اسرائیل گرفته تا تلاش برای از سرگیری روند عادی‌سازی در منطقه، نشان می‌دهد که هرگونه تغییر در راهبرد ایران باید بر درکی عمیق از بازی بزرگ قدرت بین ایالات متحده، چین و رقابت بر سر کریدورهای اقتصادی استوار باشد. در این گزارش کوتاه، تلاش می‌شود صرفاً از زاویه مسائل خارجی و اقتصادسیاسی بین‌الملل، نکاتی در خصوص این بیانیه ذکر شود.

 

بیانیه با پیشنهادهایی مانند تعلیق داوطلبانه غنی‌سازی، مذاکره مستقیم با آمریکا و همکاری منطقه‌ای، در پی کاهش تحریم‌ها و جلوگیری از فعال‌سازی مکانیسم ماشه است. در حالی که هدف رفع تحریم و کاهش فشار خارجی به خودی‌خود قابل دفاع است، اما درک بیانیه از زمینه و اهداف واقعی تنش‌های اخیر بسیار سطحی است. برای درک این موضوع، باید به تحلیلی فراتر از برنامه هسته‌ای ایران رجوع کرد.

 

1)عدم درک اهداف راهبردی جنگ و نقش ایران در نظم جهانی: بر خلاف روایت رایج، جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران صرفاً در پاسخ به امکان دستیابی سریع ایران به سلاح هسته‌ای یا رفع خطر هسته‌ای ایران نبوده است. هدف قرار دادن جلسه شورای عالی امنیت ملی کشور، هدف قرار دادن فرماندهان نظامی و دانشمندان و هدف قراردادن سازمان‌هایی چون صداوسیما و زندان اوین به مثابه به گفته‌ آن‌ها نمادهای رژیم نشانگر تلاشی در راستای تغییر ساختار سیاسی کشورمان بوده است. این هدف اما برای چه هدف بزرگتری صورت می‌پذیرفته است؟ تحلیل رخدادهای چند سال گذشته، درگیری فزاینده میان چین و آمریکا، کاهش اعتبار نهادهای بین‌المللی توسط کشورهای غربی و فشار فزاینده بر کشورهای تجدیدنظرطلب در نظم آنگلوساکسونی حاکم بر جهان طی دهه‌های گذشته، نشان می‌دهد که این جنگ را بایستی همزمان به عنوان بخشی از یک بازی بزرگتر برای تغییر نظم جهانی و مهار قدرت فزاینده چین نیز تحلیل کرد. گزارش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی با فشار لابی اسرائیل و وعده‌هایی به رئیس آژانس علیه کشورمان تهیه شد و زمینه‌چینی حقوقی را برای حمله خارجی فراهم کرد، بیشتر یک بهانه راهبردی بود تا هدف غایی یعنی سوریه‌سازی و تجزیه دوفاکتو ایران و جایگزینی آن با یک نظم جدید تحت هژمونی آمریکا-اسرائیل محقق شود و از این زاویه ابزارهای فشار بر چین افزایش یابد. در همین راستا نظمی که در قالب پیمان ابراهیم و کریدورهای اقتصادی جایگزین مانند کریدور آیمک و کریدور داود تلاش دارد خود را بر این منطقه تحمیل کند،  به طور مستقیم برای تدام قوی استراتژی کلنگی‌سازی ایران و در نهایت تضعیف قابل ملاحظه آن صورت می‌پذیرد. در چنین شرایطی دیگر شریک راهبردی مستقلی در خاورمیانه نخواهد داشت و عملاً مسیر‌های دسترسی چین به غرب در زیر تیغ آمریکا و بازوی آن در خاورمیانه یعنی رژیم صهیونیستی خواهد بود. در چنین شرایطی انتظار از اینکه مذاکره بر سر موضوع هسته‌ای و تعلیق غنی‌سازی می‌تواند کمکی به رفع سایه جنگ و اقدامات اطلاعاتی و امنیتی و کاهش فشار اقتصادی در ایران کند، بسیار ساده‌اندیشانه است.

 

2) خیال پردازی درباره امکان جداسازی آمریکا و اسرائیل: پیشنهاد مذاکره مستقیم با آمریکا بر این فرض ساده‌انگارانه استوار است که می‌توان بین منافع ایالات متحده و اسرائیل فاصله انداخت. این نگرش، قدرت لابی صهیونیست در ساختار قدرت آمریکا را دست کم می‌گیرد. شواهد متقن از جمله کمک‌های مالی به کمپین‌های انتخاباتی، حضور در صحنه تصمیم‌گیری و در اختیارداشتن ابزارهای فشار علیه سیاست‌مداران آمریکایی (از جمله در خصوص دسترسی موساد به اسنادی در خصوص دست داشتن ترامپ در پرونده جفری اپستین) نشان می‌دهد این لابی از ابزارهای گسترده‌ای برای وادار کردن مقامات آمریکایی برای حرکت در راستای منافع اسرائیل برخوردارند. از سویی این رابطه صرفا یک رابطه جمع‌صفر نیست بلکه اسرائیل نیز در منطقه به ‌عنوان «پروکسی» یا نماینده تمام‌عیار منافع آمریکا در خاورمیانه عمل می‌کند و بحث بند قبل به وضوح نقش اسرائیل را در چارچوب راهبرد آمریکا برای مهار چین نشان می‌دهد. بنابراین، هیچ توافق پایداری با واشنگتن بدون کسب تأیید قبلی از تل‌آویو ممکن نیست. پیشنهاد مذاکره بدون در نظر گرفتن این واقعیت، نه تنها به نتیجه‌ای نمی‌انجامد، بلکه مشروعیتی برای فشارهای آتی علیه ایران ایجاد خواهد کرد.

 

3)ساده‌انگاری خطرناک در پیشنهاد تعلیق یک‌طرفه: پیشنهاد تعلیق داوطلبانه غنی‌سازی و افزایش نظارت آژانس، پس از ۷ اکتبر که منجر به تشدید بی‌سابقه فشار لابی اسرائیل شده، یک اقدام خودکشی راهبردی است. در شرایطی که دشمن به دنبال نابودی کامل بازدارندگی ایران است، هرگونه عقب‌نشینی یک‌طرفه بدون دریافت تضمین‌های قوی و غیرقابل بازگشت به خصوص در شرایطی که در میان مذاکرات و با گزارش دروغین یک نهاد به ظاهر بی‌طرف بین‌المللی حملات رژیم و آمریکا آغاز شد، تنها به عنوان نشانه‌ای از ضعف تفسیر شده و احتمال حمله بیشتر یا تهدادتی چون فعال‌سازی مکانیسم ماشه را افزایش می‌دهد.

 

4) فقدان راهبرد برای دیپلماسی موازی و فعال: بیانیه بر مذاکره با غرب متمرکز است، اما هیچ راهکار عملی برای تقویت دیپلماسی موازی با قدرت‌های غیرغربی مانند چین، روسیه و بلوک بریکس ارائه نمی‌دهد. در حالی که فشار غرب در حال افزایش است، تنها راه خنثی‌سازی آن، تعمیق همکاری‌های راهبردی با شرق و استفاده از ابزارهایی مانند سازمان همکاری شانگهای است. به عبارتی بیانیه ترجیح می‌دهد همچنان در جهان یک دهه پیش سیر کند و همچنان تصور نماید که تمامی راه‌ها به غرب ختم می‌شود.

تاریخ انتشار: 1404/06/03

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil