ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
رسانه فکرت | محسن ابراهیمی، دکتری فلسفه دانشگاه اصفهان
در اندیشه دینی، فهم مفهوم «عدالت»، با به کار گرفتن دو مفهوم «رحمت» و «فضل» میسر میشود و بهعبارتی این دو مفهوم، زیربنای معناشناختی برای تصور مفهوم عدالت را فراهم میکند. تأمل در این مبانی در این نسخه الهی، بیانگر ظرفیت تمدنسازی مفهوم عدالت است که در این نوشتار به تبیین آن پرداخته میشود.
در اندیشه دینی، عدالت بهمعنای قرار دادن هر چیزی در جایگاه خودش است؛ همان گونه در کلام امیر مؤمنان (ع) آمده: «الْعَدْلُ یَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا». این تعبیر نزدیک به تعریف فلسفی مشهور است که عدالت را به دادن حق هر موجود دارای حقی تعریف میکند و حکیم سبزواری نیز با عبارت «العدل اعطاء کل ذی حق حقه» تبیین کرده است.
بررسی و دقت در این دو تعریف مشخص میکند که تصور مفهوم عدالت مبتنی بر دو امر است: الف. شیء یا امری وجود داشتهباشد. بهعنوان مثال اگر هیچ امر و یا شیء وجود نداشتهباشد؛ طبیعتاً عدالت هممعنا ندارد و قابلتصور نیست؛ زیرا اساساً موضوعی برای عدالت نیست. ب. این شیء و یا امر، دارای جایگاه و حقی باشد و اگر جایگاه آن شیء، هنوز مشخص نباشد و یا حقی برای آن تعریف نشده باشد؛ بحث از مفهوم عدالت، بیمعنا است و بهتعبیری قابلتصور نیست. دقت در این دو امر، مشخص میکند که داشتن تصور از مفهوم عدالت، وابسته به این دو مقدمه است که اولاً شیء وجود داشتهباشد و ثانیاً این شیء دارای موضع و یا حقی باشد. بر همین اساس بیان میشود که فهم مفهوم عدالت، نیازمند دو مفهوم دیگر است که اقتضائات هر کدام از این دو مقدمه را برآورده سازد؛ یعنی در ابتدا باید بر اساس مفهومی دیگر، اشیا و امور را به وجود آورد و در مرتبه دوم، با به کار گرفتن مفهوم دوم، برای آنها جایگاه و حقی مشخص تعریف کند تا در نهایت عدالت معنا یابد و بتوان آن را مطرح کرد.
در اندیشه دینی، عدالت از اوصاف کمالی خداوند متعال است: «یا عَدْلا لایَحِیف». اما دو صفت «رحمت» و «فضل»، اوصافی مقدم بر عدالت هستند که توضیح آن به این شرح است:
«رحمت» وصف عامی برای خداوند متعال است. عام بودن این صفتی به این صورت است که بیان میشود رحمت خداوند شامل همهچیز میشود. «رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ»؛ این شمول و وسعت معنایی در آیه 156 اعراف به این شکل است که خلقت ممکنات، همگی از روی رحمت است. رحمت در اینجا بهمعنای بخشش ابتدایی و عطای بدون استحقاق است؛ به این صورت که در خلقت ممکنات و ایجاد آنها، صفتی مانند عدالت نقشی ندارد، زیرا مثلاً جایگاه و استحقاق همگی ممکنات، این است که معدوم محض باشند؛ زیرا چیزی از خودشان ندارند؛ اما بر طبق صفت رحمت، در ابتدا خداوند متعال بخشش و عطایی ابتدایی میکند و همگی آنها را لباس وجود میپوشاند و رحمت خودش را شامل حال آنها میکند. بر این اساس مقدمه اول محقق میشود و اشیا و امور محقق میشوند.
اما مقدمه دوم، بر اساس مفهوم «فضل» محقق میشود. به این صورت که بر پایه رحمت الهی و شمول آن نسبت به همه امور و اشیا، هر کدام از آنها جایگاه و مرتبه خاص خودشان را واجد میشوند. فضل بهمعنای زیادی و برتری است. این زیادی و برتری بر پایه رحمت الهی و بهرهمندی از آن معنا میشود؛ یعنی اختصاص رحمت الهی به هر کدام از موجودات، موجب میشود که هر کدام آنها دارای زیادی و برتری بشود که آن را نسبت به سایر اشیا و موجودات ممتاز میکند. بنابراین بر اساس فضل الهی، جایگاه و حق هر شیء ذیحق مشخص میشود. بنابراین دومین مفهوم متقدم بر عدالت، فضل الهی است، زیرا این مفهوم مشخص میکند که جایگاه و حق هر موجودی چه چیزی است.
با تحقق این دو مفهوم، در مرتبه سوم سخن از مفهوم عدالت مطرح میشود و عدالت معنا پیدا میکند یعنی ابتداء سخن از رحمت است که بر اساس آن بخشش ابتدایی محقق میشود. در مرتبه دوم، میزان بهرهمندی از رحمت الهی با عنوان مفهوم فضل مطرح است و در مرتبه سوم میتوان گفت که «العدل تضع الا مور مواضعها» و یا آنکه عدالت بهمعنای اعطای حق هر ذیحق است.
دادن وِجهه تمدنسازانه به مفهوم عدالت، مستلزم الگو قرار دادن نسخه الهی عدالت و توجه به مبانی معناشناختی آن است. امری که کمتر مورد توجه قرار گرفته و شاید بتوان آن را یکی از اشکالات اصلی در بحث تحقق عدالت در جامعه اسلامی دانست.
با پذیرش بحث ظرفیت تمدنسازی انقلاب اسلامی در مباحث نظری، این امر بهعنوان نتیجه قابل بیان است که «در جامعه اسلامی ایرانی، استعدادها و قابلیتهای فراوانی برای تحقق تمدن نوین اسلامی وجود دارد»؛ اما چگونه میتوان این استعدادها را شناخت، پرورش داد و آنها را در نهایت به فعلیت رساند؟
پاسخی که در اینجا بیان میشود این است که تحقق این مهم، بر اساس الگو قرار دادن نسخه الهی عدالت امکانپذیر است به این صورت که برای تحقق عدالت، در ابتدا باید به مفهوم «رحمت» و سپس به مفهوم «فضل» و در نهایت به مفهوم عدالت توجه پیدا کرد. یعنی در ابتدا باید با بخشش ابتدایی و عطایی بدون استحقاق، استعداد و زمینه شکلگیری این استعدادها را در افراد جامعه به وجود آورد؛ برای ملموس شدن بحث میتوان به نظام آموزش و پروش مثال زد که وظیفه اصلی آن تربیت و پرورش نیروهای کارآمد و نخبه است. با توجه به آنچه که بیان شد مشخص میشود که اساس کار نهادهای آموزشی، باید هماهنگ با صفت رحمت باشد. یعنی اساس کار بهگونهای باشد که دانش آموزان و افراد جامعه بهشکل رایگان و بدون هیچ تبعیضی بهرهمند از آموزشهای مناسب بشوند و از همین رو، باب شدن اموری مانند پولی شدن آموزش و یا مدارس غیر انتفاعی و خصوصی که در مقابل دریافت پول و هزینه، افراد را آموزش میدهند؛ امری بهشدت مضر برای تحقق عدالت در جامعه است. همچنین غایت و هدف از این نظام آموزشی، ایجاد استعداد و قابلیتها مناسب با اهداف یک جامعه است نه صرفاً آموزش مفاهیم و معرفتهای گزارهای.
در مرتبه دوم، بیان میشود که در ضمن این بخشش ابتدایی، باید نظام فضل شکل بگیرد، یعنی جایگاه و توانایی هر کدام از افراد مشخص بشود و بر اساس استعداد و تواناییهایی که هر کدام از این بخشش ابتدایی کسب کردهاند؛ درجات و مراتب آنها مشخص بشود و بر این اساس در نظام آموزشی رشد دادهمیشود و دورههایی که میگذارند؛ هماهنگ با آنها باشد. در حقیقت بر طبق این مفهوم؛ نباید خروجی نهادهای مانند نهاد آموزش صرفاً تربیت افرادی باشد که بدون در نظر گرفتن استعدادهای و توانایی خود، صرفاً برای یک کارهای یکسان و هماهنگ همانند ماشین، آموزش داده شده باشند.
اما در مرتبه سوم، سخن از عدالت به میان میآید؛ یعنی در این مرتبه است -که پس از تحقق دو مرتبه فوق- بیان میشود که باید حق هر صاحب حقی را داد و یا آن را در جایگاه و موضع خودش قرار داد؛ اما اگر دو مقدمه فوق رعایت نشده باشد، نمیتوان ابتدائا به سراغ عدالت رفت و یا آن را در جامعه محقق کرد؛ زیرا که عدالت یک مفهوم بنیادین نیست. همچنین بر اساس این مرتبه، از فردی که بهرهمند از بخشش ابتدایی دولت اسلامی شده است و جایگاه و مرتبه خودش را در جامعه، بر اساس تواناییها و فضلیتهای خود بهدست آوردهاست؛ از او تکالیف و وظایفی خواسته میشود که هماهنگ با جایگاه و مرتبه خودش باشد و یا بهعبارتی دیگر از او خواسته میشود که متناسب با موقعیت و جایگاهی که در این جامعه پیدا کرده است، دیگران را نیز بهرهمند از فضل خودش بکند.
اهمیت تحقق این الگو در بحث از تمدنسازی، از آن جهت است که با تحقق این الگو و بهعبارتی کاملتر با تحقق نسخه الهی عدالت در بستر جامعه، ظرفیت تمدنسازی جامعه اسلامی آشکار میشود و جامعه را در مسیر تمدنسازی قرار میدهد و میتوان آن را به فعلیت رساند.
تاریخ انتشار: 1401/11/12
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.