محمدتقی فهیم، منتقد و کارشناس سینما، در گفت‌وگو با موسسه رسانه‌ای فکرت، به تحلیل و ارزیابی چهل‌مین جشنواره فیلم فجر پرداخت. و با اشاره به تنوع چشمگیر آثار و حضور گسترده جوانان، از نقاط قوت جشنواره امسال صحبت کرد و در عین حال، به مشکلاتی همچون محافظه‌کاری هیئت انتخاب و افزایش بی‌رویه فیلم‌های بخش مسابقه اشاره کرد. و همچنین به ضعف‌های موجود در شخصیت‌پردازی آثار و تأثیر سیاست‌گذاری‌های دولتی بر سینمای ایران پرداخت و بر لزوم توجه بیشتر به کیفیت فیلم‌ها تأکید کرد.

 

جشنواره امسال: تنوع، جوان‌گرایی و ضعف‌های هیئت انتخاب

 

من در چهل دوره جشنواره حضور داشتم. یعنی سه دوره از آن را نتواستم شرکت کنم، ولی با این حساب امسال چهل‌مین دوره‌ای است که در جشنواره حضور دارم و جایی هم نوشته‌ام که من با جشنواره پیر شدم و جشنواره با ما بزرگ شد. به هر حال این‌طور شد.خب، اگر بخواهم ارزیابی کلی‌ای از جشنواره امسال ارائه دهم، باید بگویم که جشنواره در دو حوزه قوت‌هایی داشت و در چند حوزه دیگر ضعف‌هایی. یکی از برجسته‌ترین قوت‌های جشنواره امسال، به‌ویژه در مقایسه با سال‌های قبل، تنوع آثار بود. این تنوع هم در نوع ژانرها، هم در موضوعات و هم در رویکردها به چشم می‌خورد.

 

یعنی در تمام جنبه‌ها، جشنواره امسال متنوع بود. هم فیلم‌های دفاع مقدس که از نظر کمی قابل توجه بودند، هم فیلم‌های اجتماعی و کمدی، هم فیلم‌های معمایی و تریلرهای هیجان‌انگیز و سرگرم‌کننده. به‌طور کلی، جشنواره امسال یک جشنواره متنوع بود که این ویژگی بارز و قابل توجه‌ای به نظر می‌آید.در رتبه دوم، اگر بخواهیم از دیگر قوت‌های جشنواره بگوییم، مشارکت گسترده جوانان و فیلم‌اولی‌ها بود. امسال، به دلایل مختلف، حضور فیلم‌سازان جوان و تازه‌وارد بیشتر از قبل بود. این موضوع به‌ویژه به‌خاطر این بود که طی سال‌های اخیر، برخی از سینماگران قدیمی به دلایل مختلف کمتر حضور داشتند و به همین خاطر فرصتی برای جوانان فراهم شد تا بیشتر دیده شوند.به‌طور کلی، جشنواره امسال از نظر جوان‌گرایی بسیار پررنگ بود و در ویترین آثار جشنواره هم این موضوع کاملاً مشهود بود. بنابراین این یکی از ویژگی‌های مثبت جشنواره امسال بود.

 

و سومین ویژگی مثبت جشنواره که به‌نظر من قابل توجه است، نحوه‌ی اجرای مراسم و پذیرایی بود. در واقع، همانطور که در یک مهمانی از میزبان انتظار داریم که رفتار محترمانه‌ای داشته باشد و پذیرایی خوبی انجام دهد، در این جشنواره هم این جنبه‌ها به‌خوبی رعایت شد. نحوه‌ی مهمانداری، فضاسازی و احترام‌گذاری به مهمان‌ها، نکاتی بودند که باعث شد جشنواره از این نظر هم قابل دفاع باشد.خب، این سه ویژگی مثبت جشنواره بود. حالا اگر بخواهیم از ضعف‌های جشنواره صحبت کنیم، باید بگویم که کم نبودند و اگر بخواهیم آن‌ها را بشماریم، می‌شود یک فهرست نسبتا بلند تهیه کرد. برای شروع، مهم‌ترین ضعف جشنواره، در نظر من، مربوط به خود فیلم‌ها بود.

 

امسال در دو جنبه با یک جشنواره عجیب و غریب مواجه بودیم. اولین موضوعی که باید به آن اشاره کنم، مربوط به هیئت انتخاب جشنواره است. ما با یک هیئت انتخاب بسیار محافظه‌کار روبه‌رو بودیم و این در واقع یکی از مشکلات بزرگ بود. قدرت «نه گفتن» در این هیئت انتخاب خیلی مشهود بود. من قبلاً هم گفته‌ام که اساساً با هیئت‌های انتخاب موافق نیستم.یعنی شاید سی سال از این چهل دوره جشنواره گذشته باشد، شاید حدود بیست یا سی دوره، که در هر دوره من یادداشتی می‌نوشتم و می‌دانستم که هیئت انتخاب یک مشکل دارد. خصوصاً در پنج یا شش سال اخیر که خیلی تمرکز کرده‌ام روی این موضوع که هیئت انتخاب جشنواره ضعیف است و این مسئله کیفیت جشنواره را تحت تاثیر قرار می‌دهد. حالا بحث دیگری است که اگر لازم بود راجع به آن نوشته‌ام، اما برگردیم به موضوع اصلی. وقتی از هیئت انتخاب صحبت می‌کنیم، باید بگویم که امسال با یک هیئت انتخاب محافظه‌کار روبه‌رو بودیم که حتی توانایی تمیز دادن و تفکیک آثار ضعیف از قوی را نداشت. استدلال آقایان این بود که می‌خواهیم جشنواره را پرفیل و شکست‌ناپذیر نگه داریم، یا به عبارت دیگر، می‌خواهیم وفاق ایجاد کنیم و همه در جشنواره حضور داشته باشند. اما این با نفس رقابت و کیفیت در تضاد است.

 

چالش‌های جشنواره فیلم: گسترش بی‌رویه بخش مسابقه و تأثیر آن بر کیفیت آثار

 

‌محمدمهدی مومنی ها‌ در فارس : "در کمتر از پنج روز به شروع چهل و سوم جشنواره  فیلم فجر، نظم و برنامه ریزی مطلوبی در برگزاری این جشنواره پرمخاطب که حاصل  تجربه

 

ما می‌توانیم جشنواره را با تعداد زیادی فیلم برگزار کنیم، اما این فیلم‌ها باید در بخش‌های فرعی جشنواره نمایش داده شوند. برای این بخش‌ها می‌توانیم تمهیدات یا بخش‌های جدیدی ایجاد کنیم یا از عنوان‌هایی مانند «خارج از مسابقه» استفاده کنیم. ممکن است بسیاری از دوستان، خصوصاً آن‌هایی که در طول سال سینما نمی‌بینند، بخواهند در این ده روز همه فیلم‌های سینمای ایران را مشاهده کنند. برای آن‌ها می‌توانیم بخش «خارج از مسابقه» در نظر بگیریم و فیلم‌ها را در آن بخش نمایش دهیم. اما بخش مسابقه باید محدود باشد و تنها فیلم‌های منتخب در آن قرار گیرند. وقتی فیلم‌های زیادی را به بخش مسابقه وارد می‌کنیم، به نوعی از کیفیت کاسته‌ایم. به‌ویژه که وقتی چهل فیلم در بخش مسابقه قرار می‌گیرند، عملاً پنجاه درصد از تولیدات سینمای ایران به جشنواره راه می‌یابند. گفته شده که در سال‌های اخیر تعداد فیلم‌های ارسالی به هیئت انتخاب حدود نود فیلم بوده که شامل تمام انواع فیلم‌ها، از فیلم‌های ویدیویی تا تلویزیونی، بوده است.

 

بنابراین، وقتی تصمیم می‌گیریم که پنجاه درصد فیلم‌ها را وارد بخش مسابقه کنیم، عملاً یک اشتباه استراتژیک رخ می‌دهد، چرا که در این صورت فیلم‌های قابل توجه و برجسته ممکن است گم شوند. سال‌ها بود که از عریض و طویل شدن بخش مسابقه انتقاد می‌کردیم و در نوشته‌های خود به آن اشاره می‌کردیم. نهایتاً از چهار دوره پیش به این نتیجه رسیدند که بخش مسابقه باید مانند جشنواره‌های استاندارد جهانی محدود باشد و تعداد فیلم‌ها به بیست یا بیست و دو فیلم برسد. یعنی بخش مسابقه باید بسته باشد و بیشتر از بیست فیلم در آن نپذیرد. کمتر از بیست فیلم هم مشکلی ندارد، اما بیشتر از بیست یا بیست و یک فیلم به هیچ عنوان نمی‌تواند در بخش مسابقه گنجانده شود.در واقع، تمام جشنواره‌های مهم جهانی، حتی آن‌هایی که تأثیرگذار هستند، سال‌هاست که با همین رویکرد پیش می‌روند. مثلاً جشنواره‌هایی مثل کن، سان‌سباستین، و برلین همیشه بخش مسابقه‌شان محدود به بیست فیلم است. پس ما هم به این نتیجه رسیدیم که از چند سال پیش بخش مسابقه باید محدود به بیست فیلم باشد. اما امسال، آقایان با بهانه یا بی‌بهانه‌ای، بخش مسابقه را گسترش دادند و نزدیک به سی فیلم را وارد این بخش کردند. این باعث شد که فیلم‌های بی‌کیفیت زیادی به بخش مسابقه راه یابند. بعضی از این فیلم‌ها حتی «تله‌فیلم» بودند که مجوز تله‌فیلم گرفته بودند، یعنی از شورای صنفی نمایش مجوز گرفته بودند. اما آقایان ترجیح دادند که این فیلم‌ها را به بخش سینمایی بیاورند.

 

می‌دانید که فیلم سینمایی با تله‌فیلم تفاوت‌های زیادی دارد؛ دکوپاژ، میزانسن، و حتی قاب‌بندی آن‌ها کاملاً متفاوت است. وقتی که فیلم‌های تله‌فیلم را به بخش سینمایی می‌آوریم، این باعث می‌شود که جشنواره خیلی بزرگ شود و فیلم‌های خوب هم در میان این حجم زیاد فیلم‌ها به‌درستی دیده نشوند. در نهایت، همه خسته می‌شوند و به‌درستی به آثار توجه نمی‌کنند. این مشکل در واقع به‌خاطر اشتباه هیئت انتخاب بود.به نظر من، در هیئت انتخاب یک اشتباه استراتژیک رخ داده است. به‌جای آن‌که به بهانه وفاق عمل کنند، بیشتر به ناتوانی در «نه گفتن» به فیلم‌ها برخورد کردند. می‌دانید، انتخاب فیلم‌ها خیلی کار سختی است و رسیدن به عدالت در انتخاب دشوار است. مقایسه فیلم‌ها برای انتخاب بیست فیلم کار پیچیده‌ای است، اما وقتی تعداد فیلم‌ها را زیاد می‌کنیم، این کار راحت‌تر می‌شود. به راحتی می‌توان گفت "خب، این فیلم هم باشد، آن یکی هم باشد، هیچ کسی ناراحت نمی‌شود". این موضوع در اختتامیه مشخص می‌شود، جایی که نتایج تصمیمات اولیه مشخص می‌شود. وقتی سی فیلم به بخش مسابقه می‌آید، این نشان می‌دهد که هیئت انتخاب در اتخاذ تصمیمات مهم دچار مشکل شده است.

 

چالش‌های سینمای ایران: تکنیک‌زدگی، ضعف شخصیت‌پردازی و نقش سیاست‌گذاران دولتی

 

حالا می‌رسیم به خود آثار. ما با انبوهی از فیلم‌ها در جشنواره امسال روبه‌رو بودیم که به‌طور طبیعی سینمای ایران را در زمینه فنی و تکنیکی، یا بهتر بگوییم، تکنولوژی سینما، رو به پیشرفت نشان می‌داد. به نظر من، جشنواره امسال نشان داد که سینمای ما در زمینه تکنولوژی یا تکنیک، در واقع به‌طور کلی یک سینمای پیشرفته و قابل دفاع است. چیزی از سینمای دنیا کم ندارد. خصوصاً با فیلم «موسا»، که امسال به نمایش درآمد، ما دیدیم که در این زمینه‌ها حرف‌های زیادی برای گفتن داریم و می‌توانیم هر آنچه که ناشدنی به نظر می‌رسید را در سینما به واقعیت تبدیل کنیم. این تکنیک‌زدگی در جشنواره امسال بسیار مشهود بود و به نوعی نمایانگر کلیت سینمای ما بود.اما آیا تکنیک به تنهایی باعث ماندگاری فیلم می‌شود؟ هیچ اثر سینمایی در دنیا تنها با تکنیک ماندگار نشده است، مگر در مواقعی که فیلمساز از تکنیک عبور کرده و به فرم می‌رسد. بحث فرم در سینما یک موضوع جداگانه است، اما آنچه که در جشنواره امسال مشهود بود، این بود که تکنیک‌زدگی بیش از حد، دغدغه‌ای بزرگ برای فیلمسازان شده است. این تکنیک‌زدگی باعث شده که سینما از مهم‌ترین وجه ممیزی‌اش که همان تأثیر حسی است، فاصله بگیرد.

 

این مسئله باعث شد که با مجموعه‌ای از فیلم‌ها روبه‌رو شویم که در آن‌ها نه خبری از خدا بود، نه مارکس، نه معنویت و نه حتی ضد معنویت. این آثار بیشتر به یک ملغمه بی‌مرز و بی‌هویت شبیه بودند که به‌طور کلی ضد ارزش‌های موجود در اینجا عمل می‌کردند. به این معنا که اثر، به‌طور واضح درام نداشت و حتی کم‌تر شاهد بازیگری بودیم که توانسته باشد ارتباط خوبی با مردم ایران برقرار کند. در بسیاری از آثار جشنواره، آن‌چیزی که بیش از همه کم بود، شخصیت‌پردازی بود. در کم‌تر فیلمی شخصیت‌هایی را دیدیم که مخاطب از آن‌ها تاثیر بگیرد یا به آن‌ها علاقمند شود.در واقع، سینما زمانی موفق است که بتواند مخاطب خود را عاشق شخصیت‌هایش کند. سینما باید این توانایی را داشته باشد که وقتی فیلم تمام می‌شود، تماشاگر بخواهد جای آن شخصیت‌ها باشد یا دست‌کم آن‌ها را دوست داشته باشد. اگر این اتفاق نیفتد، فیلم شکست خورده است. در جشنواره امسال، جز در یکی دو مورد که به‌طور کمرنگ این ویژگی وجود داشت، شخصیت‌هایی نداشتیم که تماشاگر بتواند به آن‌ها دل ببندد. این ضعف بزرگی در سینمای امسال بود.برای مثال، اگر بخواهم یک نمونه ضعیف بزنم، مثل فیلم «ناتور دشت» که قهرمانش از یک نقطه شروع می‌کند، تحولاتی را پشت سر می‌گذارد، خطاهای گذشته‌اش را تصحیح می‌کند و به نقطه‌ای ایده‌آل می‌رسد، در این‌جا می‌توانیم بگوییم که دوست داریم جای او باشیم، همان‌طور که در برخی از فیلم‌ها، هم‌ذات‌پنداری با قهرمان شکل می‌گیرد. این یکی از مشکلات سینمای جشنواره امسال بود که در یک جمع‌بندی می‌توان ذکر کرد.

 

در فرصت‌های بعدی، باید به این نکته هم اشاره کنم که سینمای ما، سینمای دولتی است. یعنی اگر سالانه تعداد تولیدات سینما را بررسی کنیم، تقریباً 70 تا 100 فیلم در سال تولید می‌شود که بیشتر این فیلم‌ها از بودجه‌های عمومی استفاده می‌کنند و با پول دولت ساخته می‌شوند. در برخی از دوره‌ها، حتی 90 درصد فیلم‌ها دولتی بوده‌اند. در جشنواره امسال هم، اگر به تولیدات یک سال سینمای ایران نگاه کنیم، باز هم بیشتر فیلم‌ها از این نوع آثار دولتی یا ارگانی هستند. این موضوع نشان می‌دهد که در سینمای ما، نقش مدیران و سیاست‌گذاران بسیار مهم است. به‌طور کلی، این‌ها هستند که جهت‌گیری و سمت‌وسوی آثار سینمایی ما را تعیین می‌کنند.بخش خصوصی در سینمای ایران به آن معنای واقعی وجود ندارد؛ به‌ویژه در تولیدات سینمایی. البته در شبکه نمایش خانگی، جریان سرمایه‌داری در حال تأثیرگذاری است، چون سرمایه‌گذاران با پول خود در آن بخش نقش دارند، اما در سینما، این موضوع کم‌رنگ است. به همین دلیل، نقش سیاست‌گذاران دولتی و شوراهای مصوبه‌کننده در سینما بسیار مهم است. به‌عنوان مثال، اگر سینمای دفاع مقدس امسال نسبتاً خوب ظاهر شده، یکی از دلایلش این است که حمایت‌های مالی از آن بخش بیشتر بوده است.در هر گرایشی که سینما موفق یا ضعیف است، می‌توان کانون‌های تأثیرگذاری را در بخش‌های دولتی پیدا کرد. زمانی که هماهنگی و همگرایی ارگانیک بین شوراها یا نهادهای دولتی در سینما وجود نداشته باشد، نتیجه‌اش تولیدات پراکنده و سردرگم است. مثلاً اگر قرار باشد پنج فیلم در موضوع خاصی تولید کنیم، ممکن است در نهایت هیچ‌کدام از آن‌ها تولید نشود و به جای آن، دو فیلم درباره یک سردار جنگی ساخته شود. این نمونه‌ای است که در بسیاری از آثار جشنواره امسال مشاهده می‌شود.

 

جریان‌های بودجه‌ای در سینمای ایران: تاثیر سیاست‌ها و نهادها بر تولیدات و مشکلات ساختاری

 

و جالب است که این‌ها همگی با هم ارتباط دارند. به این معنا که در واقع از بودجه‌های مشترک استفاده می‌کنند. مثلاً می‌گوییم فلان فیلمساز از بودجه بنیاد شهید استفاده می‌کند، و فیلم بعدی نیز از همان بودجه‌ها بهره می‌برد. در واقع این‌ها در جریان هم هستند. حالا توضیح آن‌ها این است که این فیلم، به یک مقطع خاص از زندگی می‌پردازد، آن فیلم به مقطعی دیگر. می‌خواهم بگویم که ما با یک جریان روبرو هستیم که در جایی که می‌تواند از این نهادها بودجه بگیرد، موفق است، نه لزوماً از نظر اینکه چه آثاری تولید می‌کند. اگر اینطور بود، الان باید در بخش قومیت‌ها مشکل جدی نداشتیم. جریانات بیرونی هم که روی این مسائل تمرکز دارند، به دلیل اینکه اصلاً مسئله‌ای برای آن‌ها مطرح نیست. اگر هم در مواردی پیشنهاداتی شده، مثل فیلم «پیشمرد»، آن‌ها در واقع قضیه را به سمت اکشن و حادثه سوق می‌دهند. در این شرایط، بیشتر به جنبه‌های فیزیکال سینما پرداخته می‌شود.

 

این حرف‌ها را می‌خواستم نتیجه‌گیری کنم که وقتی می‌گوییم سینما چرا این‌گونه است، واقعاً باید در نظر بگیریم که این شرایط از روابط و مناسبات این افراد در دل همین نهادها نشأت می‌گیرد. در واقع، اگر ما امسال الگویی در سینما نداشتیم، مثلاً همان‌طور که شما اشاره کردید، فرهادی تبدیل به یک موج نشد، دلیلش این است که موج‌ها هیچ‌وقت در مضمون و موضوع اتفاق نمی‌افتند. موج‌ها در «چگونه ساختن» اتفاق می‌افتند. یعنی این‌که یک فیلم به طریقی متفاوت موضوع خود را مطرح می‌کند، تبدیل به الگویی می‌شود. این ویژگی همیشه در نقد فیلم‌ها برای ما مهم بوده است: سه مسئله اصلی که باید در ساخت فیلم‌ها به آن‌ها توجه کرد، یعنی «چه» شامل موضوع و مضمون می‌شود و «چگونه»، یعنی اینکه این موضوعات چگونه به نمایش درمی‌آید و چگونه این‌ها بیان می‌شوند.

 

ما به عنوان منتقد همیشه با «چگونه» مواجه هستیم، زیرا که این روش بیان است که می‌تواند تأثیرگذار و الگوساز باشد.شامل مضامین روان‌شناسی، انسان‌شناسی، موضوع و مضمون. اما «چگونه» در واقع همان شیوه‌ای است که این عناصر بیان می‌شوند و ما به‌عنوان منتقدان با همین «چگونه» سر و کار داریم. اما چرا در سینمای ما این مسئله مهم‌تر است؟ چرا این فیلم‌ها باید ساخته شوند؟ حجم بالای بودجه‌های سینمایی را ببینید—مثلاً ۴۵ میلیارد به یک پروژه، ۳۰ میلیارد به دیگری، ۵۰ میلیارد به سومی. این «چرا» در اینجا معنا پیدا می‌کند.در سینمای آمریکا، این هزینه‌ها به شکلی در جهت جذب گیشه و سودآوری هدایت می‌شود، اما در اینجا، فیلم‌ها را با این توجیه می‌سازند که قرار است خدمتی به انقلاب کنند، باری از مسئولیت‌های بر زمین مانده انقلاب را بردارند و اثری فرهنگی و تأثیرگذار تولید کنند که احیاکننده گفتمان انقلاب باشد. همه با این توجیهات بودجه دریافت می‌کنند. یعنی وقتی این پروژه‌ها را به نهادهای حمایتی معرفی می‌کنند، سرشار از شعارهای مرتبط با چرایی تولید فیلم هستند. مثلاً این‌که چرا امروز باید فیلمی در این زمینه ساخته شود.اما وقتی این فیلم‌ها ساخته می‌شوند، شاهد هستیم که اغلب در یک فرآیند خاص گرفتار شده و در نهایت، نتیجه آن‌ها چیزی نیست که واقعاً در خدمت حل مشکلات کشور باشد—که هیچ، حتی بیان‌کننده دغدغه‌های اصلی جامعه هم نیستند. اکنون ببینید، موضوعاتی مانند اقتصاد، مفاسد، روابط و مناسبات ضدانقلابی و نفوذ در دستگاه‌های مختلف، از اصلی‌ترین مسائل کشور هستند. این‌ها همان موضوعاتی هستند که دستگاه‌های دولتی که سرمایه‌گذاری در سینما می‌کنند، باید روی آن‌ها کار کنند. از سوی دیگر، بخش خصوصی می‌تواند بر مسائل کوچک‌تر، درام‌های جمع‌وجور و فیلم‌های کم‌هزینه تمرکز کند. اما آن‌چه در عمل می‌بینیم، این است که همه این مسائل آن‌قدر با هم تداخل پیدا کرده‌اند که تفکیک آن‌ها ناممکن شده است.

 

سینمای دولتی و تغییرات گفتمانی: از فرمول‌های فیلم‌فارسی تا فاصله‌گیری از ادبیات مذهبی

 

در همین جشنواره، فیلم‌هایی هستند که به‌خوبی می‌دانیم با حمایت دولتی ساخته شده‌اند و از بودجه عمومی استفاده کرده‌اند، اما عملاً مسیری متفاوت را پیش گرفته‌اند. به‌عنوان نمونه، فیلم «آنتیک»، یکی از آثار جشنواره امسال، که ظاهرش نشان می‌دهد با نیت مبارزه با خرافات ساخته شده، اما در واقع، اثری ضدفرهنگی و ضد ارزش‌های مذهبی است. سازنده این فیلم، یکی از اعضای شورای نمایش و ساخت فیلم است و حتی پیش از اکران، بحث‌هایی درباره نامزدی او برای مدیریت فارابی مطرح بود.مسئله این است که بسیاری از فیلم‌های ما همچنان در ساختار، همان فرمول‌های فیلم‌فارسی را دنبال می‌کنند. مؤلفه‌های فیلم‌فارسی در این آثار به‌وضوح دیده می‌شود. اما اگر به سینمای فیلم‌فارسی قدیم برگردیم، حتی آن فیلم‌ها نیز گاهی گفتمان مذهبی را در خود داشتند. این‌که امروز شاهد استفاده از همان عناصر در فیلم‌هایی باشیم که با بودجه‌های هنگفت ساخته می‌شوند، اما نه در راستای دغدغه‌های واقعی جامعه، مسئله‌ای است که باید مورد نقد جدی قرار بگیرد.

 

اگر به گفتمان فیلم‌فارسی قدیم برگردیم، حتی با ادبیات مذهبی آن‌ها نیز مواجه می‌شویم. در بسیاری از این آثار، شاهد حضور نمادهایی مانند امامزاده‌ها و شخصیت‌هایی هستیم که به نوعی به این فضاها وابسته‌اند. برای مثال، در فیلم «شاه‌ترا» به کارگردانی ایرج قادری، نه تنها چندین سکانس در امامزاده‌ها روایت می‌شود، بلکه بحث توکل و ایمان به خدا نیز به‌طور مستمر در داستان‌ها حضور دارد. این فیلم‌ها نماینده جریانی از سینمای ایران بودند که در آن شخصیت‌ها، حتی اگر در شرایطی سخت و مبارزاتی قرار داشتند، به طور مکرر از زبان مذهبی مانند «یا علی» و «با امید خدا» استفاده می‌کردند. این همان ادبیات مذهبی زردی است که در فیلم‌فارسی‌ها به‌وفور مشاهده می‌شود.به یاد بیاورید که در فیلم «قیصر»، یکی از کلیدی‌ترین سکانس‌ها، زیارت امامزاده است؛ قیصر قول داده بود که به زیارت برود. این نمادها و رفتارها بخشی از ساختار فیلم‌های آن زمان بودند و در بسیاری از آثار کیمیایی و دیگر فیلم‌سازان آن دوره همچنان قابل مشاهده‌اند. این جریان در واقع تا فیلم «سفر سنگ» ادامه پیدا می‌کند که به‌طور واضح از انقلاب و مفاهیم مرتبط با آن الهام گرفته بود.

 

اما اکنون با موجی در سینمای معاصر روبه‌رو هستیم که به‌طور عمدی از ادبیات مذهبی فاصله می‌گیرد. دیگر کمتر شاهد حضور شخصیت‌هایی هستیم که به زبان مذهبی سخن بگویند یا در سکانس‌هایی نماز بخوانند. در همین جشنواره فیلم‌ها، اگر به رفتار و گفتار شخصیت‌ها دقت کنید، نمی‌بینید که کسی برای رفتن به جنگ، بگوید «به امید خدا» یا برای مقابله با مشکلات زندگی به یاد خدا بیفتد. این تفاوت به‌وضوح نشان‌دهنده تغییر در نگرش سینماگران است که به نظر می‌رسد این تغییرات هدایت‌شده و آگاهانه بوده و در قالب یک پروژه بزرگ در حال شکل‌گیری است.مهم این است که در سینمای امروز، گفتمان انقلاب اسلامی و حتی ادبیات مذهبی به تدریج از زندگی شخصیت‌ها و مضامین آثار کنار گذاشته می‌شود. این حرکت، به‌طور هوشمندانه و برنامه‌ریزی‌شده در حال وقوع است. به‌نوعی می‌توان گفت که این تغییرات در سینما، سرقت از سبک‌های قدیمی و بازسازی آن‌ها به شکلی جدید است، اما بدون توجه به جنبه‌هایی که از ابتدا با سیاست‌ها و ارزش‌های انقلابی گره خورده بودند. این فرایند نشان‌دهنده هدایت یک جریان است که از بودجه‌های دولتی و منابع عمومی بهره‌برداری می‌کند، اما در نهایت فیلم‌ها جذابیت دراماتیک کمتری برای مخاطب دارند و در پاسخ به دغدغه‌های مردم و جامعه به‌ویژه در مسائل فرهنگی و مذهبی، موفق عمل نمی‌کنند.

 

سینما نه‌تنها باید سرگرم‌کننده باشد، بلکه باید احساسات مخاطب را تحریک کند و او را به تفکر و اندیشه وادارد. همانطور که گفتید، سینما می‌تواند با ایجاد هیجان، خنده، یا گریه مخاطب را به خود جذب کند، اما در عین حال، باید به‌نوعی در ذهن او اثر بگذارد، یک تفکر یا نگرش را مطرح کند.در حال حاضر، به نظر می‌رسد که سینمای ما از این مقوله فاصله گرفته است و به جای این‌که انگیزه‌های فکری و احساسی مختلف را در مخاطب ایجاد کند، بیشتر به ترویج گفتمان‌های خاص مذهبی یا اجتماعی متمایل شده است. سینما نباید صرفاً یک ابزار تبلیغاتی برای گفتمان‌های خاص باشد؛ بلکه باید به مخاطب فرصتی برای تفکر، احساس، یا حتی نقد اجتماعی بدهد. این تغییرات می‌تواند در قالب فیلم‌هایی با رویکردهای مختلف، از فیلم‌های جذاب و پرهیجان گرفته تا فیلم‌هایی با پیام‌های عمیق‌تر و هنری، تحقق یابد.

 

همچنین این نکته که برخی از سینماگران یا مدیران برای تحلیل و بررسی فیلم‌ها به سینما می‌روند، به این معناست که آنها به جای لذت بردن از فرآیند سینمایی، در حال جستجوی جنبه‌های فکری و اجتماعی در فیلم‌ها هستند. درواقع سینما باید چیزی فراتر از یک سرگرمی ساده باشد؛ باید به‌طور هم‌زمان تفریحی باشد و به مخاطب فرصتی برای فکر کردن نیز بدهد.در مورد تولید آثار با استفاده از بودجه‌های دولتی، در واقع این نکته درست است که بسیاری از فیلم‌ها تحت تأثیر سیاست‌ها و برنامه‌های خاص تولید می‌شوند که ممکن است باعث شود آثار نتوانند تأثیرات واقعی و مثبت بر جامعه بگذارند. بنابراین، لازم است که سیاست‌گذاران و مدیران سینمایی، به‌ویژه در رابطه با سینمایی که با منابع عمومی ساخته می‌شود، به این نکته توجه داشته باشند که سینما باید نه‌تنها ابزار ترویج پیام‌های خاص باشد، بلکه باید فرصتی برای رشد فرهنگی، فکری و اجتماعی مخاطب فراهم آورد.

تاریخ انتشار: 1403/12/06

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil