به گزارش فکرت؛ مهدی جبرائیلی تبریزی، مدرس فقه و فلسفه حوزه علمیه قم در یادداشتی به جنگ جاری در غزه پرداخت و آن را نبردی ایدئولوژیک و تمدنی دانست.


برای ریشه‌یابی «صهیونیسم» نمی‎شود به عوامل سیاسی و ژئوپلتیکی (جغرافیای سیاسی) بسنده کرد و از آن‎ها در تحلیل درست پدیده‌ها یاری گرفت. سرنخ اشغال فلسطین را باید در کلاف مبادی دین و عرفان یهودی جست. باورهای بنی‎اسرائیلی نام «سرزمین موعود» را بر این منطقه گذاشته است. وقتی ابراهیم (پدر قبایل عبری) راهی سرزمین فلسطین شد، خداوند به او مژده داد که آن را به فرزندانش خواهد بخشید. موسی نیز بر اساس همین قرارداد آسمانی قبایل عبری را از مصر به کنعان کوچاند؛ سپس بنی‌اسرائیل برای رشد دین و تمدن یهودی، دو سلطنت به نام «یهودیه» در جنوب و «اسرائیل» در شمال تأسیس کرده و بناهای مقدس قومی و مذهبی ساختند.


آیات عهد عتیق این سرزمین را ملک طلق و بدون منازع بنی‌اسرائیل می‎داند: «خداوند بر ابرام ظاهر شد و فرمود: من این سرزمین را به نسل تو خواهم بخشید». (پیدایش ۷: ۱۲) «خدا به ابرام فرمود: من آن خداوندی‎ام که تو را از شهر آور کلدانیان بیرون آوردم تا این سرزمین را به تو بدهم». (پیدایش ۷: ۱۵) «آن روز خداوند با ابرام عهد بست و فرمود: من این سرزمین را از مرز مصر تا رود فرات به نسل تو می‌بخشم». (پیدایش ۱۸: ۱۵) «خداوند بر ابراهیم ظاهر شد و گفت: اگر سخن مرا شنیده و اطاعت کنی با تو خواهم بود و تو را بسیار برکت خواهم داد و همه این سرزمین را به تو و نسل تو خواهم بخشید». (پیدایش ۲: ۲۶) «خداوند به موسی گفت: این قوم را که از مصر بیرون آوردی به‌سوی سرزمینی هدایت کن که وعده آن را به ابراهیم و اسحاق و یعقوب داده‌ام؛ چون به آنان قول داده‌ام که آن را به فرزندان ایشان ببخشم». (خروج ۱: ۳۳) «خداوند به موسی گفت: این است سرزمینی که من به ابراهیم و اسحاق و یعقوب وعده داده‌ام که به فرزندانشان بدهم». (تثنیه ۴: ۳۴)


عهد عتیق از این گزاره پر است و چنان در یهودیت ریشه دارد که از حدود هزار سال پیش همواره فلسطین را ملک خاص و خالص خود پنداشته‎اند. هر بار هم که از آنجا دورافتاده‌اند، در فراق سرزمین موعود اشک ریخته و دعای بازگشت خوانده‌اند. اهمیت سرزمین موعود برای یهود دارد چنان است که یکی از اسفار تلمود، زندگی در آن سرزمین را به‎منزله ایمان می‎داند: «هرکه در ارض موعود زندگی کند مؤمن است و آن که بیرون از آن باشد، خدا با او نخواهد بود». از مشکلات اساسی یهودیت، گوناگونی روایت تورات درباره «تعیین دقیق حدود سرزمین موعود» است. یک‎جا بسیار گسترده است و از نیل تا فرات را در برمی‎گیرد (پیدایش ۱۸: ۱۵) و جای دیگر بسیار محدود و شامل فلسطین و مناطق اطراف آن است. (۳۴ از سفر اعداد) برخی از عالمان یهودی برای توجیه این تفاوت‌ها گفته‌اند که سرزمین موعود حداقل و حداکثر دارد.

 

مسیحیان صهیونیست نیز در این رویکرد و رویه با یهودیان هم‎رنگ و نظرند. آنان برای حکومت جهانی آخرالزمانی مسیح، مقدماتی را برمی‌شمارند که از مهم‌ترین آن‌ها «تشکیل حکومت یهودی در فلسطین، تخریب مسجدالاقصی و بازسازی معبد سلیمان و درنهایت جنگ مقدس آرماگدون» است. از همین روست که اعتقاد به حق بازگشت یهودیان به فلسطین چنان در اعتقادات مسیحیان صهیونیست ریشه دوانده که گویی سعادت و صلاح آنان در گرو دفاع از چنین حقی است. بنیادگرایان مسیحی معتقدند که عیسی تنها زمانی ظهور خواهد کرد که مسجدالاقصی و قبة‌الصخره تخریب شود و به جای آن معبد سلیمان بازسازی شود تا پایتخت او باشد.

 

این جریان غیر یهودی صهیونیست معتقدند معبد باید پاک شود تا برای میزبانی از حضرت مسیح آماده باشد. این تطهیر نیز با خاکستر گوساله سرخ‌رنگی انجام می‌شود که پس از تخریب هیکل سلیمان در سال هفتاد میلادی مفقود گشت. به گفته کیمبال، درگیری و نزاع خونین با پشتوانه‌های مذهبی و دینی و با عنوان جنگ مقدس (نبرد آرماگدون)، اصل اعتقادی همه نمونه‌های بنیادگرایی است. او جنگ و خون‌ریزی آخرالزمانی را از نگاه بنیادگرایان مسیحی گریز‌ناپذیر و خشونت را ره‌آورد اصلی این جریان‎ها می‎داند. انجیل تنها یک‌بار از آرماگدون نام می‎برد که جنگی فراگیر آخرالزمانی است و همه دولت‌های ضد یهود در آن متحد شده‌اند. (کتاب مقدس، یوحنا، 16/6) صهیونیست‌های مسیحی می‎کوشند وقایع آخرالزمان و جنگ مقدس آرماگدون را با حوادث دنیای معاصر تطبیق دهند؛ به‌گونه‌ای که کمونیست‎شدن لیبی، لشکرکشی آمریکا به کشورهای غرب آسیا و دست‌یابی ایران به فناوری هسته‌ای را از حوادث آخرالزمانی می‎دانند.

 

ریگان در خاطرات خود می‌نویسد: «گاهی اوقات فکر می‌کنم که آیا ما مقدر شده‌ایم تا شاهد آرماگدون باشیم... قسم می‌خورم و معتقدم که آرماگدون نزدیک است». با این وصف و حال، جهان با نوعی از «اشعری‌گری صهیونیستی» روبروست. خدای یهودی دستور قتل زنان و کودکان را می‌دهد. او منشأ نسل‌کشی مقدس است. (اعداد، باب ۳۱: ۱-۱۲) به دستور او همه شهرها، سکونت‎گاه‎ها و قلعه‌های ایشان باید بسوزد (همان).

 

با این باور، صهیونیسم سیاسی هر چه بیشتر خون بریزد، سرنوشت همه ساکنان زمین موعود را محقق کرده است. نگرش اشعری‌گری صهیونیستی «حسن و قبح» را بر اعتقادات بنیان می‎نهد و از هرگونه، عقلانیت می‎گریزد؛ بنابراین آنچه صهیونیسم را پی ریخته است، چیزی جز «خرد‌سوزی» و پرهیز از عقل‌گرایی نیست. وقتی‌ عقلانیت نباشد، هر جنونی همچون «غصب، ویران‎گری، کودک‎کشی و براندازی نسل‎ها» جای آن را می‎گیرد.

 

تاریخ انتشار: 1402/09/01

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil