به گزارش فکرت، دکتر زهرا داورپناه؛ استادیار پژوهشکده زن و خانواده و دکتری فلسفه از دانشگاه اصفهان به حجاب از منظر فلسفه حجاب پرداخت؛ این برنامه به همت انجمن علمی معارف اسلامی دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد.


حجاب نه وسیله‌ای برای محافظت از بدن؛ بلکه در واقع ضمیمه آن است. این جمله بسیار مهم است، از این جهت که ممکن است ما به حجاب در یک بستر شیعی و مذهبی به‌عنوان یک اختصاص فرهنگی فکر کنیم، اما در واقع حجاب نوع لباس است و از منظر فلسفی می‌توان به حجاب هم فکر کرد. یکی از مباحثی که امروزه داریم «فلسفه فشن» است. لباس موضوعی قابل تفکر است و واقعیت این است که کارکرد اولیه و اختراع لباس برای حفظ بدن از گرما، سرما، آسیب‌ها و... بود؛ اما اکنون چنین نیست و خودش یک متنی است که ما می‌توانیم آن را بخوانیم و به آن فکر کنیم. همان مباحثی که برای بدن مطرح می‌شود.


اولاً لباس چه معنایی پیدا می‌کند؟ لباس برای پوشاندن است و پوشاندن حداکثری خوب است. ثانیاً این را اضافه می‌کنم که لباس در گذشته امری گران‌قیمت بوده است و کسی اگر خیلی ثروت‌مند بود، ویژگی او این بود که لباس‌های بسیار بلند و پوشاننده داشت؛ بنابراین در چنین فضایی شما هرچه بدنتان را بپوشانید، بهتر است.


امروزه ما به زمانه‌ای رسیدیم که انسان خودش را اُبژه‌ی ارائه می‌داند. انسان، انسانِ وانمود کردن است. حال انسان امروز با استدلال در بوم سنت با آدمی حرف می‌زند که خودش را در بوم پست‎مدرن می‌گوید پس چه فایده اگر من این زیبایی‌ها را داشته باشم و کسی نبیند؟ این‌ها کمک می‌کند که ما دریابیم مخاطبمان در پارادایم‌های تفکر نو و جدید؛ در چه فضایی هستند؟


بدن کانون قدرت و در حال تعامل با گفتمان‌های مختلف است. ما بعد از فضای سنت، وارد فضای مدرن می‌شویم. در فضای مدرن چند اتفاق رخ می‌دهد: لایه الهی و متافیزیکی و معنوی از وجود حذف می‌شود و لایه جهان باقی می‌ماند. در لایه جهان «من» دارای اهمیت است و انسان دیگر نماینده خدا نیست و آن‌چه مهم است، خودِ انسان هست. نیز نگاه بسیار رمانتیک به ساختِ خود مطرح شد، بدین بیان که معنایی ندارد شما مانند مادر یا پدر یا خواهرتان باشید؛ بلکه خودتان، خودتان را بسازید. بسیاری از ادبیات‌هایی که امروزه ما می‌خوانیم و می‌بینیم؛ شعارشان این است که خود و زندگی‌تان را بسازید. بنابراین این مفهوم مطرح می‌شود که هرکس باید زندگی خود را به مثابه یک اثر هنری بسازد.


در جهان سنتی ما بحرانی در حجاب نداریم و حجاب یک توصیه دینی است و نیز جهان خلقت با پوشیدگی و سادگی تناسب دارد. در این جهان، لباس‌های مردان نیز پوشیده، بلند، گشاد است. حال ما در کجا بحران حجاب را تجربه می‌کنیم؟ گفته شده است که اولین کشف حجاب در ایران، توسط «طاهره قرة‌العین» بوده که با ظهور بهائیت همراه است. این مسئله به دو دلیل مهم نیست: دلیل اول این‌که کشف حجاب در آن زمان به‌معنای برداشتن نقاب صورت بوده است و بسیاری از متون کشف حجاب که پیرامون دوره مشروطه و قاجار می‌خوانید، فکر نکنید که کشف‌حجاب امروزی بوده است؛ بلکه به‌معنای برداشتن نقاب و آشکار کردن صورت است. همین امر هم در میان زنان طبقات پایین، روستایی و عشایر که عملاً برای انجام کارهایشان خیلی از اوقات مجبور بودند که دست و صورتشان بازتر باشد، بوده است و طبقات بالا چنین کاری را انجام نمی‌دادند. دوماً این‌که این مطلب اصلاً پدیده‌ای فراگیر نمی‌شود و همین یک مورد است و اگر فراگیر شده بود که می‌گفتند بعد از آن همه زن‌ها (نه فقط بهائی‌ها) چنین عملی را مرتکب شدند.


آن‌جا که حجاب بحرانی می‌شود، در 17 دی 1314 است که رضاشاه حکم کشف‌حجاب را می‌دهد که در دوره پهلوی اول و دوم هر ساله در 17 دی سالگرد آن گرفته می‌شد که زنان را به سر قبر رضاشاه می‌برندند و از او بابت آزادی زنان تشکر می‌کردند.


مسئله رضاشاه در باب حجاب، اولاً با دین نیست. او به این قضیه از این منظر می‌نگرد که آیا به مدرن شدن کمک می‌کند یا خیر؟ به نظر او حجاب به این پدیده کمک نمی‌کرد؛ چون حجاب باعث تکثّر می‌شد. در این بستر و با این نگاه به حجاب، او با این مسئله مقابله می‌کند. بنابراین در عصر پهلوی اول، حجاب آن‌جا دچار بحران و چالش می‌شود که رضاخان تصمیم به مدرن کردن جامعه ایران می‌گیرد. این‌جا کلمه «مدرن» مهم است. سپس وارد دوره پهلوی دوم می‌شود و حال برای حجاب و لباس چه اتفاقی می‌اُفتد؟


اولاً در دوره پهلوی دوم به‌دلایل متعدد از جمله ضعف محمدرضاشاه؛ چون او قدرت رضاشاه را نداشت و در عین حال ما شاهد هزینه‌هایی که کشف حجاب به جامعه تحمیل کرد بودیم. این‌ها باعث شد نوعی عقب‌نشینی از آن سیاست سفت و سخت کشف حجاب اتفاق افتد و توسط عُلما نیز نامه‌نگاری‌هایی رخ داد. آقای بهبهانی و کاشانی نامه‌ای به شاه می‌نویسند که شما این قانون را بردارید و سپس محمدرضاشاه مؤافقت می‌کند و نسبت به کشف حجاب زنان سخت‌گیری نمی‌شود؛ اما به هرحال سال‌های حکومت پهلوی این مسئله را به جامعه اضافه‌کرد که زن‌هایی هستند که در عین محترم بودن، بی‌حجاب هستند و البته این زنان غالباً به طبقات ثروتمند تعلق دارند یا کسانی هستند که توسط رضاشاه وارد محیط‌های کاری شدند(کارگر بودند) بنابراین ما زنانی در این دوران داریم که بی‌حجابند و دلیل آن عرصه‌هایی است که رضاخان فراهم کرد و زنان ناجوری نیستند؛ بلکه محترم و درس‌خوانده هستند؛ اما در همین دوره در جامعه ایرانی این گفتمان در حال ایجاد است که گروهی از انسان‌ها غرب‌زده و گروهی دیگر دین‌دار هستند؛ بنابراین شما اگر خانم محترمی هستید، روسری را به سر کنید و اگر آدمی هستید که حجاب را رعایت نمی‌کنید، شما غرب‌زده هستید. این گفتمان زنِ فرنگی که از دوره قاجار به میدان آمده است و چنین تعریف می‌شود: «زنِ فرنگی حجاب ندارد»، امروزه مهم است.


اما وارد دوره انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران می‌شویم. در این دوره حجاب وارد یک عرصه‌ی معنایی جدیدی می‌شود و چنین است که شما اگر حجاب دارید، تابع جمهوری اسلامی هستند. در این دوره حجاب معنای تبعیت پیدا می‌کند و قبل از این دوره به معنی جنگیدن با یک نظام مسلط و رهایی‌بخشی بود. در این دوره یک سیرِ فزاینده‌ی کاهش معانی حجاب را در این دوره ملاحظه می‌کنیم که اتفاقاً بسیاری از آن‌ها توسط مدافعان حجاب ایجاد شد.


بنابراین در زمینه ناکارآمدی‌ها و بی‌سلیقگی‌های موردی در عرصه زنان، حجاب در عصر استقلال جمهوری اسلامی یک تنزلِ معناییِ شدید نسبت به عصر نهضت یا انقلاب را تجربه می‌کند.

تاریخ انتشار: 1402/09/01

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil