ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
فکرت | سیدمهدی موسوی، فعال رسانه
به گزارش فکرت، در کنار خیانت برخی رهبران عرب نباید از خیانت برخی روشنفکران و به شکل صحیح تر، روشفکرنمایان در دنیای اسلام و از جمله جهان عرب در قبال آرمان قدس شریف غافل شد؛ جماعتی که گاه با سکوت سازشکارانه خود و گاه با حمایت بی پرده و یا غیرمستقیم از رژیم صهیونیستی در ریخته شدن خون مظلومان فلسطینی و این روزها شهادت غریبانه ده ها هزار نفر در باریکهی غزه شریک هستند.
با نگاهی به عملکرد جریان مدعی روشنفکری در کشور ما در طول هفت دهه اخیر نیز می توان مدعی شد که متأسفانه برخی روشنفکران در مساله فلسطین به درستی به رسالت خویش عمل نکرده و گاه حتی مرتکب خیانت در قبال مساله نخست جهان اسلام شده اند و به راستی اگر امروز "جلال آل احمد" زنده بود در خیانت این جماعت نسبت به چنین مساله مهم و محوری ای، بار دیگر قلم به دست می گرفت و به شیوه خود در هوشیاری و آگاهی افکار و اذهان عمومی می کوشید.
البته بی انصافی است اگر یادی نکنیم از معدود روشنفکرانی که در آثار و گفتار خویش بر این نکته تأکید داشتند که شکل گیری اسرائیل نتیجه حتمی مبانی تمدن غربی و طغیان خودخواهانه بشری است و این که دنیای غرب و میل و خواست آمریکا از عوامل اصلی ایجاد غده سرطانی در کنار دریای مدیترانه بوده است.
شجاعت و جسارت این جماعت معدود را البته نباید به کلیت جریان روشنفکری دست کم در کشور ما ربط داد، چه آن که حقیقت عملکرد روشنفکران ایرانی در این باره چیز دیگری را نشان می دهد.
حضرت امام (ره) در رهنمودهای خویش در رابطه با مساله فلسطین و قدس بر این نکته تأکید می کردند که شرط نجات فلسطین و جلوگیری از امیال توسعه طلبانه صهیونیسم، بازگشت به اسلام و متحدشدن مسلمین حول محور گفتمان ناب اسلامی است و این مساله ای است که اگر در ادبیات روشنفکران و نخبگان جهان اسلام و از جمله کشورمان مطرح می شد و استمرار می یافت، قطعاً تأثیراتش را در حمایت از مظلومیت فلسطین به شکل مطلوبی برجای می گذاشت اما جای حسرت اینکه به واقع این گونه نبوده است.
دکتر علی شریعتی از معدود روشنفکران مسلمانی بود که حقیقتاً دغدغه آرمان قدس شریف را داشت کما این که متن جوابیه ایشان نسبت به مقاله داریوش آشوری درباره فلسطین که در مجله فردوسی در سال ۱۳۴۶ منتشر شده، گواه این مدعاست.
در بخشی از این متن می خوانیم؛
"رژیمی که با اسلحه انگلیس و آمریکا و فرانسه، سرزمینی را اشغال میکند و از سراسر اروپا، سرمایه داران را به یک کشور فقیر عربی میکشد و مردم آن را به صحرای سوزان سینا و اردن و سراسر آفریقا و خاورمیانه پراکنده میکند و دهقان مسلمان را در دهات خود محبوس میسازد و هر گاه یک کشور عربی، قصد نجات از یوغ استعمار غربی را دارد، با یک اشاره امپریالیسم بر آن میتازد، اسرای رسمی جنگ را وحشیانه شکنجه میکند، مردم را از خانههاشان بیرون میراند، و مبنای سیاسی و اجتماعی رژیم خود را بر یهودی بودن نژاد و کلیمی بودن مذهب استوار میکند، فاشیست است، یا کشوری که گناه نابخشودنیاش در چشم شما! این است که ملک فاروقها و گلوپ پاشاها و ملک فیصلها و ملک عبداللهها و ژنرال سوستل و آرگوها را رانده و آخرین پایگاههای امپریالیسم را در سراسر کشورهای عربی جمع میکند و از نظر داخلی فقط به پُر چانگیهای مشکوک و آلودۀ روشنفکران فروخته شدهای امثال آیت احمد و عبدالمالک و داریوش آشوری – که پُرند از آن «جوهر روشنفکری» که آنان را از توده عوام الناس جدا میکند – مجال نمیدهد؟....
آقای داریوش آشوری چرا از حق صدها هزار آواره عرب که قرنهاست در فلسطین زندگی میکردهاند، کلمهای بر زبان نمیآورد و زندگی آنان را از پیش از اسلام تا ۱۹ سال پیش در فلسطین برای شناختن حق آنان بر آنجا کافی نمیداند و معتقد است چون ۱۹ سال از آن واقعه گذشت مشمول مرور زمان شده است و باید واقعیت را پذیرفت! اما جنایت یهودیان اروپا و آمریکا و روسیه را که غالباً ۲۰۰۰ سال پیش، از فلسطین رفتهاند، تنها به این علت که اساطیر و افسانههای قومی و مذهبی مشترکی دارند، که جایگاهش فلسطین بوده است برای اشغال این سرزمین و بیرون راندن اعراب آنجا، چون حقی به رسمیت میشناسد؟!"
تاریخ انتشار: 1403/01/16
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.