ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
به گزارش فکرت، دکتر نعمتالله کرماللهی، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم (ع) در یادداشتی به موضوع نقش نهاد علم در گسترش بصیرت و روشنگری پرداخت.
هر جامعهای «نهاد علم» متناسب با فرهنگ و تاریخ خود را دارد. مهمترین رسالت نهاد علم، تولید «عقلانیت نظری» است. کارکرد عقلانیت نظری روشن ساختن ساحتهای تاریک زندگی و فرونشاندن غبارهای فتنه و ایجاد و گسترش بصیرت روشنگر در فضای عمومی جامعه است. در نهاد علم، عالمان و متعلمان فراوانی حضور دارند که اشتغال اصلی آنان اندیشیدن و تولید معرفت روشنگر در پاسخ به مسائل و نیازهای مختلف جامعه است. در این میان، نقش عالمان در ارائه پاسخ روزآمد و واقعنگر به مسائل مستحدثه بسیار اساسی است.
در همه این روزهایی که کشور دستخوش فراز و فرودهایی شدهاست، افراد بسیاری هیجانزده یا متأملانه برای تحریک احساسات و انحراف افکار عمومی یا فرونشاندن هیجانات و فعالسازی خرد جمعی، دست به قلم بردند و از منظرهای گوناگون دروندینی و بروندینی به مسأله درگذشت مهسا امینی و حوادث متعاقب آن پرداختند.
امروز دانشگاه نهاد علم جامعه ایران است و اگر رسالت اصلی دانشگاه را تولید علم روشنگر و پرتوافکندن بر حقایق بدانیم، طبیعتاً باید انتظار داشت که دانشگاهیان ما حوادث ماههای اخیر را با حساسیت دنبال و نسبت به آن معرفت روشنگر تولید میکردند؛ اما واقعیت این است که این انتظار توسط «نهاد علم وارداتی» و ریشهدار در تاریخ و فرهنگ مدرنیته قابل برآوردن نیست. امروز در دانشگاههای مختلف دولتی، آزاد، پیامنور، و... دهها هزار عضو هیئت علمی رسمی و غیررسمی فعالیت میکنند. اگر این خیل عظیم اولاً، در شرایط عادی رسالت روشنگری و بصیرتزایی خود را بهدرستی انجام میدادند و ذهنهای مخاطبان خود را نسبت به حقایق روشن میکردند، بستر شکلگیری بسیاری از شبهات و انحرافات فکری از بین میرفت و ثانیاً، اگر در صورت بروز شرایط دشوار و برخاستن غبار فتنه، در عوض عزلتگزینی و بیتفاوتی، پای در میدان بگذارند، هر کدام میتوانند پرتوی بر زوایای تاریک مسأله بیافکنند و با روشنساختن ذهنهای شبههناک و مشوش، عقلانیت و خرد را بر فضای عمومی جامعه حاکم کنند و ابتکار عمل را از دست متخیلان و متوهمان تحریک شده و هیجانی بیرون آورند.
اگر اعضای هیئت علمی دانشگاه نه بهعنوان «کارمندان دغدغهمند ارتقا و رتبه»، بلکه به مثابه «روشنگران غیرتمند خدمت به جامعه و فرهنگ»، در عوض صرف کردن عمر گرانمایه در جفتوجور کردن امتیازات مورد نیاز برای گرفتن پایه و مرتبه!(1)، وظیفه انسانی، تاریخی و تمدنی خود را انجام میدادند، امروز وضعیت جامعه ما اینسان نبود؛ امروز، سیاستمداران و کارگزاران حکومتی اندوختهای غنی از نظریات بومی ناظر به مسائل مختلف جامعه را در اختیار داشتند و اینگونه مقلدانه و چشم و گوش بسته در مسیر مدرنیزاسیون و بسط تفکر و منش نئولیبرالیسم سر از پا نمیشناختند؛ امروز، «مردم بیپناه» در فضای مجازی به امان خدا رها نبودند و سکوهای صهیونیستی اینگونه به جان تاریخ و فرهنگ ایرانی و اسلامی نمیافتادند و به قتل عام و نسلکشی نوجوانان و جوانان نمیپرداختند و ارزشهای الهی و انسانی را لگدمال شهوات و نفسانیات نمیکردند؛ امروز، عرصه عمومی و فرهنگ عامه تا این اندازه آلوده به مظاهر دنیایی و سبکزندگی اباحهگرانه غربی نبود؛ امروز، برخی از دانشجویان ما سربازان و افسران جنگ نرم مدرنیته نبودند و علیه مقدسات و هویت تاریخی خود موضع نمیگرفتند و دانشگاه را با چالهمیدان اشتباه نمیگرفتند؛ امروز، سلبریتیهای بیسواد و بیریشه میداندار تحولات جامعه نبودند و با ایجاد فضای هیجانی، نوجوانان را به تخریب اموال عمومی و آتش زدن آینده خود تحریک نمیکردند؛ امروز...
اما، افسوس که نظام دانشگاهی ما نه «یار شاطر» و کاهنده دردی از بار آلام جامعه، بلکه «بار خاطر» است و دمادم از پیش و پس خنج رهایی زهرآگین بر پیکر فرهنگ و تاریخ و هویت جامعه فرو میکند. امروز، دانشگاه بر باد دهنده میراث چند هزار ساله تمدن ایرانی و جاده صاف کن ورود فرهنگ و هویت دنیانگر غربی است. امروز، برخی از استادان دانشگاه بهویژه در رشتههای علوم انسانی و اجتماعی، گسترش دهنده نگاه دنیاگرا به هستی و اصالت بخشیدن به رویکرد نفسانی و ضد فطرت به انسان هستند. امروز، دانشگاه تولید کننده عقلانیت نظری متلائم با مدرنیته و تخریبگر فرهنگ و تراث بومی است.
بیان این سخنان درباره دانشگاه، اتهام ناروا بستن به یک نهاد مقدس نیست. این توصیف واقعیتِ ساختار و محتوای دانشگاههای موجود است. سوگمندانه باید گفت که نه ساختار بوروکراتیک و خلاقیتسوز و تفکر ستیز دانشگاه نسبتی با ساختار و تشکیلات مورد انتظار فرهنگ ایرانی و اسلامی دارد و نه محتوای رشتههای مختلف آن ریشه در این فرهنگ دارند. واقعیت این است که ساختار و محتوای دانشگاه در زیستبوم معرفتی - فرهنگی مدرنیته شکل گرفته و بهعنوان کالایی لوکس وارد کشور ما شدهاست. با گذشت قریب به 90 سال از ورود این کالای لوکس به کشور ایران، متأسفانه هنوز این نهاد نه مروج فرهنگ و تفکر ایرانی اسلامی، بلکه نهادینه کننده فرهنگ و اندیشه دنیایی و اومانیستی انسان مدرن است و تا زمانی که در بر این پاشنه میچرخد، هیچ دلیلی بر این امامزاده نمیتوان بستن و به معجزه آن امید نمیتوان داشتن.
شوربختانه باید گفت: «امروز دانشگاه ما بخشی از مسأله است نه بخشی از راهحل!»
چشمها را باید شست جور دیگر باید دید؟!
(1) اگر سعدی شیرازی امروز زنده بود، شاید عضو هیئت علمی یکی از دانشکدههای ادبیات فارسی میشد و شعر معروف «عمر گرانمایه در این صرف شد تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا» را این گونه میسرود: عمر گرانمایه در این صرف شد تا که مقاله بکنم دست و پا یا که بچاپم دو سه عنوان کتاب تا که بگیرم پس از آن ارتقا؟!
تاریخ انتشار: 1401/10/05
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.