به گزارش فکرت، به منظور بررسی ایده و عملکرد دولت نهم و دهم با عنوان «در جستجوی بهار» با حضور حجت‌الاسلام حمزه وطن‌فدا؛ پژوهشگر و استاد حوزه علمیه برگزار توسط رسانه فکرت برگزار شد. بخش اول این نشست تقدیم نگاه شما فرهیختگان گرامی میشود


بزرگترین اشتباه احمدی‌نژاد


موضوع جلسه ما در واقع بررسی دولت نهم و دهم جناب آقای احمدی‌نژاد است. به نظرم بزرگ‌ترین بحرانی که آقای احمدی‌نژاد دارد تجربه می‌کند روایت اشتباه از دولت خودش است. یعنی اگر روایت درستی از دولت خودش به ایشان تقدیم می‌شد و ایشان با این عینک به دولت خودش نگاه می‌کرد، امتداد فوق‌العاده‌ای می‌توانست برای دولت نهم و دهم اتفاق بیفتد. 


بیانات رهبری درباره دو دولت احمدی‌نژاد


حضرت آقا اولین پیامشان بعد از دولت آقای احمدی‌نژاد پایان دولت نهم و دهم برای انتخابات این بود که دولت بعدی کمالات این دولت را داشته باشد و نقایص و ضعف‌هایش را نداشته باشد. 


به نظرم ایشان سال‌ها است که بعد از آن دولت منتظر است که کمالات آن دولت را روایت کنید و ضعف‌های آن‌هارا روایت نمایید که دولت‌های بعدی را نگاه می‌کنیم که دولتی بعد از دولت آقای احمدی‌نژاد آمد که نه کمالات او را داشت و ضعف‌های او را هم به مراتب بیشتر داشت. این یعنی فاجعه. و حضرت آقا گرا را خیلی روشن به ما دادند که کمالات را تثبیت کنید. 


حضرت آقا دلیل اینکه امروز روی جهش تأکید می‌کنند این است که ما دهه نود را از دست دادیم. دلیلش چیست؟ دلیلش این است که این دوربین که البته به این دوربین فاخر اشاره نمی‌کنم اما دوربین فکر و فرهنگ ما باید خیلی زودتر این‌ها را جمع می‌کرد که دولت احمدی‌نژاد این ضعف‌ها را دارد و این هم کمالاتش است و کسی نباید به مخیله‌اش بگنجد که این‌ها را ما از دست بدهیم. 


سه سؤال مهم درباره دولت‌های بعد از انقلاب


عرضم را در سه محور دوست دارم در واقع رسیدگی به آن کنیم. اولین سوال این است که این دولت چه می‌خواست؟  سوال بعد این است که چه شد؟ و سوال سوم هم این است که چرا این طور شد؟ 


بررسی ایده محوری دولت احمدی‌نژاد


یعنی در سوالی که دوستان بزرگوار فرمودند که ایده محوری دولت آقای احمدی‌نژاد چه بود؟ باید این را بپردازیم که این دولت به دنبال چه می‌گشت؟ برای اینکه این را بتوانیم خوب از پسش بر بیایم و در همین فرصت کوتاهی که داریم باید مقداری گذشته را روایت نماییم که چه اتفاقی افتاد؟ یعنی ما در خاصه دولت، از دولت بنی‌صدر هم شروع می‌شود تا می‌رسد به دولت آقای هاشمی و هم بعد دولت آقای خاتمی که یک جنس از مواجهه را ما داریم تجربه می‌نماییم. 


یک جنس از مواجهه با هرآنچه که دولت دارد. یک جنس از مواجهه با انقلاب. اعم از رهبری انقلاب و مردم. ما یک جنس مواجهه‌ای را در دولت بنی‌صدر داریم و یک جنس مواجهه را در دولت حضرت آقا داریم که دولت ایشان هم مهم است اما این دولت حضرت آقا، در آن مقطع که آن هم حتماً خیلی روایت می‌خواهد اما از این منظر شاید خیلی نمی‌خواهیم به آن بپردازیم برای اینکه پیچیدگی‌هایی دارد و در آن چیزی که ما می‌خواهیم روایت کنیم شاید خیلی دخیل نباشد. 


ما یک جنس از مواجهه را در دولت سازندگی و اصلاحات با رهبر انقلاب و مردم و با جهان غرب و با جهان اسلام و با جهان مستضعفین داریم که یک در واقع فضایی را فراهم کرده است. 


مواجهه دولت سازندگی و اصلاحات با ولایت فقیه


جنس مواجهه دولت سازندگی و اصلاحات با حضرت آقا در دوره رهبری شأن یک جنس خاصی است. جنس احترام گذاشتن ولی حرف دیگری را راهبرد کردن و مبتنی بر آن حرکت کردن است. احترام شما واجب. البته این احترام هم دوباره در یک مقاطعی در واقع دارد تغییر و تبدل پیدا می‌کند. در دولت آقای هاشمی جنسی از احترام داریم تجربه می‌کنیم و حرمت‌ها بیشتر نگه داشته می‌شود و طبیعی هم هست و هرچه ما از آن در واقع ابتدای انقلاب فاصله گرفتیم زمینه‌های دیگری فراهم شده است. 


احترام شما واجب است اما راهبرد دولت چیز دیگری است. عملاً دولت‌های هماهنگی با آنچه که در واقع رهبری انقلاب می‌خواستند نبود. ما اگر انقلاب را در منطقی که حضرت امام معرفی می‌کند که انقلاب اساساً اتفاق بزرگ در انقلاب ولایت فقیه است. انقلاب انقلاب که می‌کنیم، انقلاب اگر به حسب تغییر و جوشش و در خیابان آمدن باشد که اساساً پدیده‌ای نو در عالم نیست. اتفاق بزرگ در ایران ولی فقیه است. ولی فقیه هم در آن اساساً مردم نهفته هستند و آن اتفاق بزرگ، اتفاق ولی الهی و مردم الهی است. و این ترکیب است. 


جایگاه دولت‌ها در نظام ولایت فقیه


شما دولتی را دارید که واسطه بین این ولی الهی فقیه در حاکمیت کل است و مردمی که شما تمام تلاشت در انقلاب اسلامی این است که آن‌ها سالار بشوند. شاید این مقدمه کمک کند برای نگاه کردن به دولت آقای احمدی‌نژاد. منطق انقلاب اسلامی این است که من می‌خواهم حاکمیت ولایت باشد. 


اساساً در واقع نظریه اصلاحی که شیعه دارد می‌گوید و آن نظریه را نظریه حق و نظریه مبتنی بر یک هستیشناسی حق می‌داند چیست؟ خدای عالم باید حاکم باشد برای اینکه انسان در عالم نجات یابد و بشر از در واقع اداره خودش توسط نفس اماره و قوای جهل بتواند نجات یابد، باید در واقع خدای متعال حاکم باشد. خدای متعال بهواسطه اولیائش در روی زمین این حاکمیت را رقم می‌زند. ولی فقیه در دوره‌ای که امام غیبت دارند، نایب ایشان است و می‌خواهیم حاکمیت کل بهدست ولی الهی باشد. اما بهچه سرانجامی برسد؟ سرانجامش «و نرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم الائمه و نجعلهم الوارثین» می‌خواهیم که مردم سالار بشوند و حضرت امام اولین بار که در صندلی به یک نحوه اداره ایران جلوس فرمودند، نفرمودند که من حاکم شدم. گفتند که امروز، روز امامت امت است. به یک معنا فرمودند روز یوم الله است. روزی است که خدای عالم حاکم شده است. اولین روز حاکمیت الله روی زمین است و بلافاصله گفتند که روزی است که مردم به امامت رسیدند. یعنی پروژه حاکمیت خداست اما حاکمیت خدا چه زمانی محقق می‌شود؟ آن وقت که ولی الهی حاکم باشد؟ نه. اساساً ولی الهی حاکم می‌شود. حضرات با این جلالت تشریف می‌آورند که کمک نمایند که انسان بهولایت برسد. همه والی بشوند. همه امام بشوند و ولایت هم جوهره‌اش را بتراشیم، عشق به علاوه مسئولیت است. محبت به علاوه مسئولیت است. یک عشق به خدای متعال و یک عشق به مردم. یک مسئولیت در برابر خدای متعال و یک مسئولیت در قبال مردم که می‌خواهیم همه این طور باشند. «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته». «بعضهم اولیاء بعض» باشند. همه حالتشان نسبت به هم دیگر حالت ولایت باشد. و حضرت آقا تعبیرشان بهشت ولایت است. 


این واسطه می‌خواهد. اگر شما ولی معصومی به نام امیرالمومنین دارید، حتماً مصر ولی الهی مثل مالک اشتر می‌خواهد تا مردم مصر به حالت مردم سالاری و ولایت خودشان برسند. ما هم در نظام خودمان این را می‌فهمیم که اگر ولی فقیهی وجود دارد، حتماً یک دولت ولایی باید وجود داشته باشد تا مردم به آن ولایت بتوانند برسند. 


تفاوت دولت در نظام الهی با دولت در غیر آن


اگر این اتفاق نیافتد و شما تمام مشکلات را هم حل کنید و تمام جهان می‌خواهند مشکلشان را حل کنند و مشکل انرژی مشکل ما نیست و جهان به دنبال مشکل انرژی و تورم و دنبال مسایل زیستی خودش است و مسایل مشترک است و قصه ما این نبوده است و قصه ما این بوده است که دولتی می‌خواستیم که کمک کنند و این چیزی که وقتی از انقلاب جلوتر می‌آییم و این واضح‌تر می‌شود و در بیان رهبران الهی انقلاب صریح‌تر و واضح‌تر می‌شود این است که می‌خواهم مردم باشند و نمی‌خواهم اقتصاد را بهدست یک الیگارشی بدهم. نمی‌خواهم بهدست جماعتی از نخبگان بدهم. چه نخبگان حزباللهی و چه نخبگان دانشگاهی. می‌خواهم دست مردم باشد. کما اینکه دفاع مقدس و فرهنگ را می‌خواهم دست مردم باشد و پروژه ولی فقیه این است. اما ولی فقیه برای اینکه این امام بتواند امت خودش را به این مدار برساند، حتماً از پدیده‌ای به نام حاکمیت خرد رد می‌شود. اگر او حاکمیت کل است، حاکمیت خردی به نام دولت می‌خواهیم که در واقع این را بتواند صورتبندی کند. اساساً ما دولت را می‌خواستیم برای اینکه مردم بروند و بجنگند. نمی‌خواستیم که سپاه و ارتش بروند بجنگند. پروژه این بود که سپاه و ارتش را می‌خواستیم که بسیج بجنگد. اتفاق بزرگ بسیج بود. 


مشکل مدعیان ولایتمداری بی‌بصیرت


شما با دولت‌هایی مواجهید که به این معنا انقلاب را ادراک نمی‌کنند. به چه معنا ادراک می‌کنند؟ به معنای روزمره دنیای توسعه متوجه این هستند. یک جنس مواجهه با رهبری دارند که مواجهه احترام است فقط. در واقع در این مداری که در واقع این ولایت را از حضرت آقا بگیرند و به عرصه‌ها برسانند این طوری نیست. در مواجهه با مردم چیست؟ اساساً اگر کسی در مدار ولایت قرار نگیرد، حتماً جنس مواجهه‌اش جنس تکبر و استخدام است. کسی می‌گوید که من می‌خواهم آدم خوبی بشوم. حالا یا تحت ولایت و تحت یک تشعشع محبتی قرار می‌گیری که خودت را نمی‌بینی. این تصویری بود که آقای رئیسی می‌گفتند که عکس ایشان را کشیده بودند و به ایشان داده بودند و خیلی ساده و واقعاً دلی می‌گویند و می‌گویند که چرا من را کشیدید و من طلبه ساده‌ای هستیم و به خود حضرت امام که رجوع می‌کنیم می‌گویند که من هم طلبه ساده‌ای هستم. این جنس محبت، محبت و خدمت است. آن طرف هم اگر در این مدار قرار نگرفت، حتماً استکبار و استخدام است. حتماً دارد از شما استفاده می‌کند. 


شما نظامات پادشاهی را ببینید، خدماتی می‌کند. حتماً باید خدماتی هم بکند و الا نظام پادشاهی نمی‌ماند. بالأخره خان‌ها و پادشاهان خدمت کرده‌اند. اما این خدمت، خدمتی در جهت استخدام است و نه در جهت رشد تو. و اگر خدمتی می‌کنند، اوجش فراعنه هستند که شخصیت و زندگی شما ساخت در واقع اهرام قبر من می‌شود تا برسد به مدل‌های خردتر. 


دولت‌هایی را داشتیم که مواجهه‌یشان با مردم هم مواجهه در واقع درستی نیست که مواجهه استکباری است و مردم هم این را کاملاً ادراک می‌کنند و زمینه بریدن از انقلاب بسیاری از مردم نحوه مواجهه‌ای است که دولت‌ها داشته‌اند و این سرایت کرد که در واقع بالادست انقلاب را هم متوجه نشوند و پیام‌ها را هم نشوند. 


حالا با دنیا چه مواجهه‌ای می‌شود؟ حتماً مواجهه این دولت‌ها با دنیا، مواجهه در واقع استضعافی می‌شود. برای اینکه در این مدار حتماً شما نسبت به غرب، نسبتت نسبت تواضع می‌شود. برای اینکه این را ماندگار کنید خودت را. شما حتماً احساس می‌کنید که پشتوانه‌ای ندارید. نه پشتوانه ولایت الهی را دارید و نه پشتوانه مردم را به این معنا دارید و حتماً در مقابل غرب کرنشخواهی کرد. این هم این طرف. 


در مقابل جهان مستضعفین هم حتماً بی‌مهریخواهی کرد. ما با دولت‌هایی مواجه بودیم که قصه این بود. حالا به ضرب و زوری که ولی فقیه حاکم است و بچه‌های انقلاب حاکمند و مردم حاکمند و زمینه‌های این سالیان سال انقلاب چقدر دست این دولت‌ها باز بوده است برای اینکه آنچه می‌خواهند را جلو ببرند این حرف دیگری است. اما حال این دولت‌ها و انگیزه و نگاهشان چنین چیزی است. 


تلاش احمدی‌نژاد در نظام حکومت الهی


حالا آقای احمدی‌نژاد تمام تلاشش این است که انقلاب را به آن معنای خودش برگرداند. یعنی دولت را به آن معنایی که از انقلاب اسلامی داریم برگرداند. بهترین تعبیر در مورد آنچه که دولت آقای احمدی‌نژاد دنبال می‌کرد، تعبیری است که خود حضرت آقا بیان می‌کنند که این دولت انقلاب را به ریل اصلی خودش برگرداند. یعنی انقلاب منطق‌هایی دارد که روشن است و مکتب امامی هست که می‌داند چه چیزی می‌خواهد و چه چیزی را دنبال می‌کند و فقط ذهنی نیست و این را روی زمین پیاده کرده است و از سال 42 تا سال در واقع 84 این منطق‌های خودش را مدام تکمیل کرده است. این منطق‌های خودش را مدام تکمیل کرده است. پیروزی‌های آنچنانی بهدست آورده است اما حسش این است که سالیانی است که در رفته است. 


یعنی ما از دولت بنی‌صدر در واقع دولت در جای خودش نیست. دولت در مدار ولایت نیست که این ولایت الهی ولی فقیه را برساند به نقطه ولایت مردم. دولت آیتاللهخامنه‌ای بزرگوار هم نیست به یک معنا. چون دفاع مقدس حاکم است و فضای انقلابی حاکم است، این دولت فوقالعاده تحت تأثیر است. اما به حسب نخست وزیری و ذهنیت‌هایی که وجود دارد، این دولت هم شاید وضعش از بقیه دولت‌های ما به این معنا بهتر باشد. اما بخشی در واقع فقط احترام نیست. احترام و محبت و تبعیت است. ولی تبعیت‌های خاصی است. و خیلی جاها هم اساساً چون ادراک ندارد تبعیتی ندارد. دولت سازندگی به یک معنایی فقط قصه احترام را داریم و بعد هم دولت اصلاحات را داریم که همان احترام را کم کم نداریم. آقای احمدی‌نژاد می‌خواهد واقعاً انقلاب به ریل اصلی خودش برگردد. 


کسانی که در بی بی سی می‌روند و از انقلاب دفاع می‌کنند اما در بی بی سی از انقلاب دفاع کردن، آن تکمیل پازلی است که او برای شما چیده است. حزب‌الله در واقع در مواجهه باید مداما خودش را تعریف می‌کرد. «من آنی هستم که می‌گویم این طور». این باعث می‌شد که فضای حزب‌اللهی ما به سمت شناخت سُراح از انقلاب اسلامی حرکت نکند.


مشکل اصلی حزب‌الله در زمان دولت سازندگی


این بزرگ‌ترین فاجعه دولت سازندگی این بود که حزب‌الله نمی‌توانست خودش را بشناسد و مدام خودش را در دیگری او بودن می‌یافت. شخصیت خودش را شخصیت غیر از او تعریف می‌کرد و خودش را نفی‌ای تعریف می‌کرد. 


از سال 80 که حضرت آقا یک رویکرد عدالت خواهانه‌ای را در صحنه آوردند و عدالت جزء ریشه بحث‌های ما در همان اول انقلاب هم بوده است. حضرت آقا از سال 68 مواجهات این شکلی با دولت سازندگی دارد. در مورد عدالت حضرت آقا حرف زیاد زده‌اند اما در این سیر تاریخی حضرت آقا سال 80 یکهو یک آتشی را روشن کرده‌اند. 


یک گرایی را حضرت آقا به حزب‌الله می‌دهند که آقا! برگردید به خودتان و خودتان را ذیل دیگران تعریف نکنید و مواجهه خودتان را تعریف نکنید. خودتان باشید و خودتان را با عدالت تعریف کنید. به نظرم این گرای بزرگی است که حضرت آقا به صحنه داد و اخذ شد. 


سال 80 سال آن پیام ویژه حضرت آقا به قوه قضاییه است. آن پیام چند ماده‌ای فوق‌العاده. حضرت آقا اسم سال را سال امیرالمونین گذاشتند از این جهت و دقت‌ها و کلامشان به این سمت حرکت کرد. سال 81 سال پیام حضرت آقا به جنبش دانشجویی است که سرآغاز فهرست بلند مسایل کشور که مساله عدالت را مطرح می‌نمایند و لب انتظار ما از دانشجویان عدالتخواهی است. حضرت آقا مشخص است که دست فرمانی را دارند به صحنه حزب‌اللهی در واقع ارائه می‌کنند که روی عدالت بایستید. 


این واقعاً آب گوارایی بود برای انسان تشنه در بیابان. ما هرچقدر فکر می‌کردیم در آن دوره که واقعاً چطور از این شر ذهنیت اصلاحاتی در ایران خلاص شویم، غیر از کل کل هیچی بلد نبودیم. او حرف‌هایی می‌زد و ما باید یاد می‌گرفتیم. مثلاً او می‌گوید که سکولاریسم خوب است و ما باید یاد بگیریم که چرا سکولاریسم خوب نیست. او می‌گوید که پلورالیسم خوب است و ما باید یاد بگیریم که چرا پلورالیسم خوب نیست. او مثلاً جان هیک می‌خواند برای اینکه مثلاً چیزی را بگوید و ما هم باید آن را بخوانیم تا بلد باشیم. او می‌گوید اخلاق باید این طور باشد و ما هم می‌گوییم که باید فلسفه اخلاق بخوانیم که جواب او را بدهیم. او در فلسفه سیاست می‌گوید فلان و ما می‌گوییم فلان. 


ما مدام داشتیم آن‌ها را می‌خواندیم و وقت مطالعه خودمان را نداشتیم. من اولین بار که احساس کردم که خودمان را مطالعه کردیم، اساتیدی بودند که صحیفه امام را به ما معرفی کردند. برای اولین بار من احساس کردم که من یکبار دیگر باید اشهدم را بدهم و از اول مسلمان بشوم! اصلاً مسلمان نبودیم! اصلاً امام را من نمی‌شناختم. 


احساس می‌کردیم که این جنس انقلابی بودن و مذهبی بودنی که الان روی میز است خیلی جالب نیست.احساس میکردیم انقلاب اصیل ما این طور نیست و امام حرف‌های دیگری دارد. آن زمان آقای احمدی‌نژاد که شهرداری بودند و خیلی رایحه خوش خدمت و این‌ها بود و یک فضایی بود و من یادم است که بدبین بودیم و جمعبندی ما این بود که  آقای احمدی‌نژاد یک سوپاپ اطمینانی است به خاطر همین خیلی خوش بین نبودم. تا اینکه آقای احمدی‌نژاد دانشگاه آمدند و صحبت کردند و ایشان مهندس بودند و دانشگاه ما هم مهندسی بود و شروع کردن از فضای تمدنی مهندسی ما صحبت کردن و خیلی جذاب بود. جذاب بود که یک نفر از مسئولین این‌ها را می‌تواند بفهمد. ما غربشناسی و معماری اسلامی را کار کرده بودیم و فضاهای تمدنی را با یک ابتهاجی دنبال کرده بودیم. خیلی برای ما عجیب بود که یک نفر به سمت دولت دارد می‌رود و ارزش پدیده تاریخی به نام قنات را می‌خواهد بفهمد! این خیلی عجیب بود! 


جنس کاری که در ستاد آقای احمدی‌نژاد من نه قبلش دیده بودم با اینکه کار سیاسی کرده بودم و نه بعدش دیده‌ام.قشنگ حالت 57 بودیم! هرکسی بیاید و ماشینش را در ستاد بگذارد. خانم‌ها طلاهایشان را در ستاد بگذارند که بروید و خرج کنید و همه حس اینکه می‌خواهیم برگردیم و یک بازگشت به خویشتن واقعی. حالا یک حال ملت ایران دارند که حضرت آقا یک فرمایشی آن زمان داشتند و خیلی جالب بود و می‌گفتند که من به خانواده‌ای وقتی که داشتیم به تبلیغات آقای احمدی‌نژاد نگاه می‌کردیم عرض کردم که ایشان اگر رئیس جمهور هم نشود خیلی خدمت بزرگی کردهاست. به این جهت که باب این حرف‌ها را باز کردهاست. آقای احمدی‌نژاد یک بازگشت به انقلاب بود و باور کسی نبود. حتی یادم می‌آید کسانی که در ستاد کار می‌کردند باورشان نبود اما مزه داشت. اساساً این بازگشت مزه داشت. دوستداشتنی بود. حس می‌کردی که از همه کارهایی که در تشکل کرده‌ایم این کار خیلی قشنگ‌تر است و بسیجی این است و اینجا باید جوشید. 


حمایت مقام معظم رهبری از جنبش دانشجویی در موضوع عدالت‌خواهی


آرمان‌ها زنده شدند واقعاً! ما از سال 81 که حضرت آقا آن پیام را به جنبش دانشجویی داده بودند، فضای دانشجوییمان خیلی با فضای آرمانی زنده شده بود. عدالت و آزادی و آن جنس معنویتی که در انقلاب می‌خواهیم. آن جنس مواجهه با مستضعفین در جهان. چرا فضای دانشجویی مهم است برای روایت آن دوره؟ خیلی عجیب است! حضرت آقا یک سخنرانی سال 86 دارند. برای خود من که آن دوره به عنوان یک نیروی فعال در صحنه بودم هم خیلی عجیب بود. گاهی اوقات مثلاً حضرت آقا فرمایشاتی دارند و شما بهعنوان آدم صحنه می‌گویید که آخیش! حضرت آقا این را فرمودند و خیلی خوب شد. 


یک زمان شما به عنوان فعال صحنه هم شگفتزده می‌شوید از این دریافتی که آقا دارد. حضرت آقا سال 86 نحوه پیروزی آقای احمدی‌نژاد را روایت کردند. حضرت آقا فرمودند که اگر یک نفری درباره عدالت در ایران صحبت می‌کرد. منظورشان خودشان هستند. هیچ وقت گفتمان عدالت شکل نمی‌گرفت و پرچم عدالت بلند نمی‌شد و دولت عدالتخواه نمی‌آمد و منظورشان دولت آقای احمدی‌نژاد بود. و بلافاصله خطاب به آن جمع که دیدار سالانه دانشجویی رمضانی بود فرمودند که شماها کردید! شما دانشجوها کردید. این برای خود من هم اصلاً [تعجبآور بود!] بهتزده شده بودیم. ما که به حسب کارهای ساده دانشجویی نگاه می‌کردیم و این چنین تخیلی از خودمان نداشتیم. 


حضرت آقا یک سردوشی جالبی روی دوش جنبش دانشجویی آن مقطع گذاشتند و گفتند که شماها کردید و شماها عدالت را جدی گرفتید و شما آن را گفتمان کردید و شما پای آن ایستادید و این زمینه شد که مردم انتخاب دیگری کنند و دولت دیگری بالا بیاید. حتی من همان زمان آقای احمدی‌نژاد را متأثّر از این گفتمان زمینه‌ای می‌دانم. 


عدالتخواهی یک خشکیهایی دارد و آقای احمدی‌نژاد گرفتار این هم نبود. و از جنس کرامت بخشی و دوستی و مهروزی هم در کنار آن عدالت‌خواهی در واقع روی زمین آمد. نمونه‌هایی دارد از صندوق مهر امام رضا در همان دوره بگیرید تا اسم مسکن را هم مسکن مهر گذاشت. این عناوین که می‌دانید از زمین جدا شده است دیگر ادراک نمی‌شود. مسکن مهر چهار تا چهاردیواری در ذهن‌ها شده است. اما آن عنوان در ابتدا خیلی عنوان مهمی بود. آن ابتدا یک صندوق مهر امام رضا بود و این‌ها با هم داشت ترکیب می‌شد و یک معنای عاطفی را داشت خلق می‌کرد. واقعاً یک کرامت بخشی به مردم بود. 


ایشان وارد مناطق شد و جمع بندیش این بود که مواجهه نزدیک عقل مرکز را ارتقاء می‌دهد. ما در مرکز برای تصمیمگیری باید مواجهه مستقیم داشته باشیم. حالا مواجهه مستقیم یک مواجهه مستقیم با نظام تصمیمگیری در استان است و یک مواجهه مستقیم هم با خود مردمی است که تصمیم برای آن‌ها دارد گرفته می‌شود. حالا یک بخش از این سفر استانی در منطقه ایشان کرامتبخشی بود و یک بخشی هم جزء تدبیر در واقع اجرای امور بود. 


جنس تدبیر در حال عوض شدن بود. تدبیر که عوض بشود یک جنسی از عمل متفاوت درست می‌شود. عمل مجاهدانه است. اگر این آرمان جدی گرفته شود این جنس تدبیر همه را به التهاب کار می‌اندازد. به این جهت که می‌خواهد در سرعت بالا محرومیت‌ها و کاستی‌ها را جمع کند. 


جنس مواجهه احمدی‌نژاد با حزب‌الله


حالا دولت یک چیز نهایی دارد و آن را عرض می‌کنم که مواجهات دولت است که مبتنی بر این مواجهات دولت هم تماماً متفاوت است. مواجهه دولت با رهبری کاملاً متفاوت است. یعنی آقای احمدی‌نژاد در آن دوره واقعاً حس خودش و انگاره‌اش سربازی است. بخشی از آن محبوبیت واقعاً زیادالوصفی که آن دوره وجود دارد برای این استکه در جماعت انقلابی احساس می‌شود که حضرت آقا یک نیرو پیدا کرده است. حزب‌الله در دوره آقای احمدی‌نژاد خیلی احساس شخصیت کرد که یک دولتی است که حرف آقا را جدی می‌گیرد. و حرف آقا مثلاً فرض کنید این است که به مستضعفین رسیدگی بشود. یک مواجهه دولت با حضرت آقا این است. 


یک مواجهه هم با در واقع دوستان است. مواجهه‌ای است که جناب آقای احمدینژاد با حزب‌الله دارد. یک مواجهه که کاملاً به حزبالله شخصیت می‌دهد. الان برای نسل جدید خیلی این‌ها شاید خیلی چیزهای دم دستی باشد. مثلاً رئیس جمهور بلند بشود و به مجلس حاج منصور برود یک رئیس جمهوری که هئیت می‌فهمد. رئیس جمهوری که سیاه بپوشد و در جلسه هیئت بنشیند. 


آنقدر مواجهه حزب‌اللهیها و دوستان با دولت نزدیک شد که حالا ممکن است شما اینجا یک فضای غریبه‌ای بشنود و احساس کند که رانت را باز کردید و همه را ریختید [در دولت]. در حالی که این نبود. من دانشگاه خودمان را عرض می‌کنم. کسانی مشاور جوان شدند که اگر در آن دانشگاه نظرسنجی می‌کردید حتماً به این‌ها می‌رسیدید. سه نفر از دانشگاه ما رفتند که اگر از من هم می‌پرسیدید حتماً همین سه نفر را می‌گفتم. 


مشاوران جوانی که سال سه و چهار فارغ التحصیلیشان بوده است مجریان اجرای مسکن مهر شده بودند. این شخصیت می‌شود و هر دانشجویی که درس می‌خواند احساس می‌کند که فردا من در این کشور باید کار جدی کنم. این فوق‌العاده شخصیت بخش است. 


جنس مواجهه احمدی‌نژاد با رقبای داخلی


در مورد جنس مواجهه آقای احمدینژاد با رقیبان و دشمنان داخلی، آقای احمدی‌نژاد یک جنس از مواجهه جدید آورد. یعنی در عین اینکه خیلی جسارت آلود است نحوه بیانی ایشان ولی در عین حال احساس می‌کنی که برای دشمنی هم نیامده است. ولی محکم هم هست و خودش هم صاحب حرف است. یعنی در مناظره فقط نقد نیست و در مواجهه فقط انتقاد نیست و یک حرف دیگر است. این جنس از مواجهه برای ما جدید بود. 


جنس مواجهه احمدی‌نژاد با جهان اسلام


یک مواجهه هم با جهان اسلام داشتند. شاید اگر آقای رئیسی را ما ندیده بودیم و روایت آقای رئیسی خیلی پیچیده است به این دلیل که کمالات دولت آقای احمدی‌نژاد را باید دید و ایشان را روایت کرد. آقای رئیسی را من به مراتب بالاتر از دولت آقای احمدی‌نژاد می‌دانم. اما اگر دولت آقای احمدی‌نژاد را تضعیف کنی که دولت آقای رئیسی را بالا ببری، در واقع دولت ایشان را بالا نبرده‌ای بلکه باید کمالات دولت آقای احمدی‌نژاد را بگویی و من به عنوان منتقد جدی دولت مثلاً دهم و دولت مثلاً بهاری آقای احمدی‌نژاد هستم اما احساس می‌کنم که اگر کمالات آن گفته بشود تازه می‌شود کمالات آقای رئیسی را گفت. بسیاری از کمالات آقای رئیسی کمالات احمدی‌نژاد است. احمدی‌نژاد باب آن را باز کرده بود و کمال اکمل آقای رئیسی خیلی بالاتر از این است. 


یک مواجهه هم با جهان اسلام است. عرضم این بود که اگر استقبال‌هایی که در منطقه از آقای رئیسی می‌شود [وجود دارد]، استقبالی که از آقای احمدی‌نژاد در لبنان شد بی‌نظیر بود. جهان ندیده بود که یک رئیس جمهور از یک کشور به کشور دیگری برود و مردم آن کشور برای او اشک بریزند. لذا جهان اسلام هم داشت یک احساس شخصیت با آقای احمدی‌نژاد می‌کرد. مخصوصاً به جهت مواجهه‌ای که ایشان با جهان غرب کرد. 


جنس مواجهه احمدی2نژاد با جهان غرب


لذا یک مواجهه‌ای ایشان با جهان غرب دارد که فوق‌العاده متفاوت است. حالا حضرت آقا و شهید رجایی جدا و اما نطق بعدیها را مطالعه کنید که در سالیانه در سازمان ملل داشته‌اند. این‌ها را ببینید که می‌گویند باید با هم کاری کنیم که جهانی عاری از خشونت و ریزگردها و از این‌ها هست. یخ‌های قطب دارد آب می‌شود. در سازمان ملل چه می‌گویند؟ اما آقای احمدی‌نژاد رفت و نفس‌ها در سینه در جهان حبس شد. هولوکاست در سازمان ملل غیرقابل تخیل بود چه برسد به تصور. جهان این را دارد نگاه می‌کند. نوع مواجهه‌ای که ایشان با آمریکایی‌های همان دوره داشت و بعد مواجهه‌ای که با جهان مستضعفین داشت. مثلاً شما آمریکای جنوبی را ببینید بهعنوان جهان انقلابی کنار دست آمریکایی که همیشه تحقیر شدهاست با اینکه همیشه مذکر انقلاب در تمام جهان بوده است. پایگاه بزرگ انقلاب با اینکه شوروی بود و همه مارکسیسم لنینیسم می‌گفتند. 


اما شما مثلاً آخرش آن کلاه کج چگوارا بود که همیشه در جهان یک معنای انقلابی را مخابره می‌کرد که نماد انقلابیگری کاسترو بود که اساساً با آن لباس همیشه نظامی و با آن سیگار برگش، تصویرش یک قابی است که تو هم بهعنوان یک بچه انقلابی و حزب‌اللهی دوست داری که این قاب تصویر را در خانه‌ات داشته باشی! خب جهان چپ‌ها هنوز جهان آباد و زنده‌ای در جهان است و ما هم به حسب انقلاب اسلامی و بعد از خمینی نمی‌توانیم به کسی توجه کنیم و برای کسی تره خرد کنیم. اما در جهان مثلاً چپ‌ها و آمریکای جنوبی، خودشان برای خودشان حس دارند و خیلی با خودشان گرمند که ما انقلابی هستیم. خود ونزوئلا یک طور و اکوادور یک طور و خود مثلاً کاسترو یک طور. مثلاً ارتباط گرمی که آقای احمدی‌نژاد با این فضا گرفتند و با لیبی یک طور و با ونزوئلا یک طور. بعد یک مواجهه عجیبی است. یعنی باز یک مواجهه انقلابی به معنای مرسوم اول انقلابی خودمان هم نیست و برای همه نوع است. آقای احمدی‌نژاد با آقای چاوز یک نحوه ارتباط عاطفی برقرار کرد. جدا از ارتباط مشترک ضد امپریالیستی فلان که این ادبیاتش بود. یک جنس مواجهه عاطفی برقرار کرد. 


جنس مواجهه احمدی‌نژاد با عموم مردم


 نحوه مواجهه با مردم و این جنس دوستی و روابط عاطفی که ایشان داشتند. من آخرین تصویری که این شکلی از انقلاب داشتیم مثلاً حالا خود ورود حضرت امام در ایران و آن مواجهه‌هایی که در جماران است و همه بچه‌هایشان را به حضرت امام می‌دهند و بعد ما صحنه فوت حضرت امام را داریم که در واقع آن موج هیجانی که ایران را گرفته بود. غیر از حضرت امام و حضرت آقا و موا‌جهههایی که در حسینیه امام بود و چه ایشان شهرستان‌ها می‌رفتند، غیر از امام و آقا همان دوره، فقط حاج همت این شخصیت را داشتند که آمده بودند و همه دور ایشان ریخته بودند و انگشت ایشان شکسته بود از شدت مثلاً فشاری که مردم و بچه‌های بسیجی می‌آوردند. 


حالا رئیس دولت در آغوش گرم جماعت کثیر مردم آمده است و ماشین گم شده است. مثلاً پاترول که با آن عظمتی که هست دیده نمی‌شود و روی سقف آن مردم هستند و بچه‌های حفاظتی آقای احمدی‌نژاد که روایت می‌کنند خیلی چیز جالبی بود. می‌خواهند مردم نامه بدهند و می‌خواهند دست بدهند و دست بکشند و این در واقع یک نحوه مواجهه با مردم بود. 


یک نحوه شخصیت بخشی به مردم به معنای در جریان گذاشتن امور بود. مثلاً آقای احمدی‌نژاد همه چیز را توضیح می‌داد و این هم پدیده جالب و جدیدی بود. جدای از اینکه یک تدبیر بود اما به نحوه مواجهه‌یشان با مردم برمی گشت. یک نحوه مواجهه‌ای که من احساس می‌کنم که شما باید بدانید. مثلاً ایشان یارانه‌ها را که شروع کردند توضیح بدهند، یک جنس این طور بود که این پول امام زمان است. این خودش یک پدیده عجیبی بود و کسی با این ادبیات با شما صحبت کند که این پولی که به شما داده می‌شود پول کریمانه‌ای است و غیر صدقه بوده است. خیلی غیر از این جنس پول‌ها بود. 


همه آن چیزی که ما دوست داشتیم که در انقلاب بود و از امام و آقا دیده بودیم، حالا در دولت می‌دیدیم و این در دولت دیدن معنایش متفاوت از در امام و آقا دیدن است! برای این است که دولت است که محقق می‌کند و دولت است که معنا می‌بخشد و تثبیت می‌کند و ما همه آن معناها را به یک معنا داشتیم رؤیت می‌کردیم. ایران دیگری شده بود. ایران دیگری شده بود! یعنی حالا همه دولت‌ها گرفتار اشتغال و شغلافزایی و این‌ها هستند اما احساس می‌کردم که یک دوره‌ای بود که همه دوست دارند کار بکنند. 

تاریخ انتشار: 1403/03/31

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil