ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
رسانه فکرت | مهدی جبرائیلی، استاد حوزه علمیه
علامه مصباح یزدی همواره در نقطه مرکزی حملات رسانهای بدنه اصلاحطلبان تندرو و افراطی بود؛ البته هیچ زمانی این رفتارهای دور از مدنیّت، غیر از برچسبهای اتهامی، مستند و مستدل به حتی یک دلیل عاقلانه نبود و نیست، تنها روش آنان؛ استفاده از شانتاز رسانهای و سفسطههای روشنفکرانه بوده است.
رمزگشایی این رویکرد نیازمند بیان چند نکته مهم است:
1. شاکله و شاخصه فکری اصلاحات را سکولاریسم تشکیل میدهد و دموکراسی سکولار غایت تفکر اصلاحطلبی است و نمایندگان این جریان، همواره در راستای تعمیم پروژه سکولاریسم قدم و قلم برداشتهاند که این کنشگری نشان از تأثیرپذیری اصلاحطلبی از مبانی سکولاریسم و رویکرد معرفتی اصلاحات است.
در دولت اصلاحات به کرّات از فیلسوفان لیبرال دعوت کردند؛ در سال ۱۳۸۱ یورگن هابرماس فیلسوف آلمانی به ایران دعوت شد، هابرماس از روشنفکران وطنی سؤال میکند که «برای استقرار سکولاریسم، اصلاحطلبان راهبرد و هدف اصلاح طلبان چیست؟
پاسخ حلقه کیان این بود که اصلاحطلبان قصد دارند برای تحقق پروژه سکولاریسم در ایران قدمبهقدم پیش بروند و با توجه به این که فعلاً پتانسیل برپایی انقلاب سکولار را در کشور نداریم، لذا باید پروژه اصلاحگری تدریجی به سمت سکولاریسم درجامعه پیش برود و «پروژه پروتستانتیسم اسلامی» به عنوان نسخهای مناسب برای جامعهای مذهبی مانند ایران که رهایی از مذهب در آن ساده نیست، مورد تأیید هابرماس قرار میگیرد.
حال اصلاح طلبان برای اجرای این پروژه وارداتی و استحالهگرانه که دموکراسی به عنوان مبنای مشروعیت مطرح میشود و در مقابل نظریه حکومت دینی و مبنای شرع برای حکمرانی قرار میگیرد، با مانعی بزرگ به نام علامه مصباح مواجه شدهاند که به عنوان تئوریسین درهم تندیدگی دین و سیاست مطرح شده است.
2. هر جریان اجتماعی برای حدوث و بقاء محتاج پشتوانه فکری و نظری قوی است، «انقلاب اسلامی ایران»
هم از این اصل کلی برای بایستگی و پایستگی مستثناء نیست؛ علامه مصباح با فهم دقیق و عمیق این مسأله به میدان میآید و ضمن تبیین اندیشه سیاسی و اجتماعی اسلام به کادرسازی میپردازد.
در این راستا مجموعههایی مانند «نظریه سیاسی اسلام»، «سلسله مباحث اسلام و سیاست وحکومت»، حکیمانهترین حکومت(کاوشی در نظریه ولایت فقیه) و «نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه»، توسط ایشان منتشر میشوند، از این حیث به درستی جایگزین مناسبی برای امثال علامه طباطبائی و شهید مطهری معرفی میشوند؛ بنابراین جریان اصلاحات با عقبه فکری مشخص، «عقبه تئوریک نظام» را مورد هجمه قرارمیدهد.
3. شاید بتوان گفت که جریان التقاطی معاصر در جهان اسلام و ایران از مبدأ مدرنیزه کردن اسلام شروع شد و این هدف جز با تفسیر مادی از قرآن امکانپذیر نبود؛ چنان که مارکس معتقد بود برای مبارزه با مذهب در میان تودههای معتقد باید از خود مذهب استفاده کرد؛ بدین صورت که مفاهیم مذهبی از محتوای معنوی و اصلی خود تخلیه و از محتوای مادّی پرشود تا توده، مذهب را به صورت مکتبی مادّی دریابد؛ پس از این مرحله دورافکندن پوسته ظاهری دین ساده است.
مبانی التقاطی از چند منظر درخور کاوش است:
اول این که مبانی هستیشناسی مانند حقطبیعی در برابر حق حاکمیت و ولایت الهی، پلورالیسم دینی در برابر حقانیت و جامعیت دین اسلام؛
دوم؛ مبانی معرفتشناسی مانند نسبیگرائی در برابر واقعگرایی و استفاده از روش هرمنوتیک فلسفی برای فهم متون دینی که قائل به نفی هرگونه فهم ثابت و یقینی است، در برابر نگرش مبتنی بر امکان تغییر در دین و فهم دینی که صرفاً در برخی فروع اخلاقی و برخی احکام عملی است که تابع مصالح و مفاسد متغیر هستند؛
و سوم؛ مبانی انسانشناختی که اومانیسم را در برابر تکلیفمندی انسان از سوی خداوند، قرار میدهد.
در اواخر دهه شصت و به ویژه دهه هفتاد شمسی در ایران جریانهای روشنفکری شکل گرفت و گستره فکری ایران را تحت تأثیر خود قرار داد؛ یکی از این جریانهای فکری حلقه کیان بود.
این افراد با بازاندیشی افکار خود، غرب پژوهی را استراتژی مطالعاتی خود قرار داده و به این نتیجه رسیدند که تلفیقی از تجربیات مثبت تمدن غالب بشری(غرب) و درونی کردن آنها با ارزشهای بومی و محلی بهترین راهکار است و در همین راستا به تلفیق سه شکاف ملی، اسلامی و غربی تأکید میورزیدند.
اصول بنیادین نگرش التقاطی حلقه کیان پذیرش ارزشهایی همچون لیبرالیسم، پلورالیسم و تبیین و انطباق دین با این ارزشها است، نگرش انتقادی مبتنی بر عقل خودبنیاد به دین، رویکرد سکولاریستی در دین، گرایش پوزیتویستی، تأکید بر کثرتگرایی دینی، ستایش دموکراسی لیبرال از دیگر مشخصههای این جریان است و بازتاب آن را میتوان در حوزه سیاستگذاری و سیاستورزی دولت اصلاحات وحامیان آن مشاهده کرد.
مثلا اگر خاتمی میگفت «مشروعیت همه حکومتها از مردم است» ترجمان سخن «جانلاک» بود که گفته بود: «آنچه جامعه سیاسی را به وجود میآورد و سبب برقراری آن میشود، چیزی نیست مگر توافق عدهای از انسانهای آزاد که میتوانند با اکثریت عددی خود شناخته شوند، فقط همین عامل میتواند بنیانگذار حکومت مشروع باشد».
همو معتقد بود که «آزادی از دین سؤال میکند و دین باید جوابگو باشد» چرا که مفهوم آزادی را به عنوان «ارزش مطلق و بیقید و شرط» از «ژان ژاک روسو» وام گرفته بود و در نتیجه به ترکیب اسلام و لیبرال دموکراسی غربی دست زد؛ او مشرق را نقطه عشق و جان میدانست، ولی غرب را نقطة عقل و خرد و لذا «انسان ملتقای مشرق جان و مغرب عقل» را تدوین کرد!
علامه مصباح با ارائه قرائتی کاملاً خالص و ناب از اسلام به تولید و تئوریزه علوم انسانی اسلامی با محوریت قرآن همت میگمارد؛ علامه مصباح یزدی در اوایل انقلاب به مناظره با «احسان طبری» (بزرگترین تئوریسین مارکسیست ایران) و «فرّخ نگهدار» (رهبر سازمان فدایین خلق) مینشیند و «نقدی فشرده بر اصول مارکسیسم» را به رشته تحریر درمیآورد.
در دوران اصلاحات به تبیین نظریّات اسلام درباره آزادی پرداخت که حاصل آن؛ «نظریه سیاسی اسلام»، «اسلام، سیاست و حکومت»، «دین و آزادی» و «پرسشها و پاسخها» است، در نقد نظریّه «پلورالیسم دینی» کتاب «کاوشها و چالشها را مینویسد.
در برابر بازنمایی التقاطی از سیره معصومین(ع) به خلق آثاری چون «آذرخشی دیگر از آسمان کربلا»، «سیره معصومان»، «جام زلال کوثر» و... پرداختند تا مانع سقوط جوانان در مرداب التقاط از راه انحراف در تعریف الگوهای اسلامی شوند.
مقابله آیتالله «مصباح یزدی» با رُنسانس اسلام یا همان اسلام منهای روحانیت که یکی از آفات سهمگین التقاطی در طول تاریخ اسلام و انقلاب است، در دو برهه انجام میگیرد: یکی در دوران اصلاحات در تقابل با «سروش»، «کدیور»، «حجاریان» و.... و دیگری هم در قبال «نئوایرانیست»های نفوذی.
بنابراین اجتهادها و مجاهدتهای شجاعانه علامه مصباح یزدی، ایشان را در تیررس تهاجمات جریان تجدیدنظرطلب قرار داد، اما این اهانتها ذرهای در اراده آن سترگ مرد دوران تزلزل ایجاد نکرد.
تاریخ انتشار: 1401/10/11
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.