به گزارش فکرت، متن این یادداشت بدین قرار است؛

نگرش شیخ فضل‌الله نوری نسبت به اولین مجلس مشورطه چه بود؟
یکی از مخالفان سرسخت شیخ درباره او نوشت: «حاج شیخ فضل‌الله اگر چند ماهی در عتبات توقف کند، شخص اول علمای اسلام خواهد گردید، چه هم حسن سلوک دارد و هم مراتب علمیه و هم نکات ریاست را بهتر از دیگران داراست.»

 

 

آیت‌الله حاج شیخ فضل‌الله نوری در سال 1259 ق در مازندران متولد شد. پدرش ملا عباس کجوری و دایی‌اش محدث نوری صاحب مستدرک‌الوسائل بود. پس از گذراندن تحصیلات مکتب‌خانه در زادگاه و تکمیل آن در حوزه علمیه تهران، به نجف رفت. در مدت هشت سال اقامت خود در حوزه این شهر از محضر بزرگانی همانند آیات میرزا حبیب‌الله رشتی و میرزا محمدحسن شیرازی بهره‌مند شد. سپس همراه استادش میرزای شیرازی به سامرا رفت و دوازده سال به بهره‌گیری ادامه‌داد، آن‌گاه به امر ایشان رهسپار تهران شد. شیخ فضل‌الله در جنبش تنباکو نقش فعالی داشت و به نمایندگی از میرزای شیرازی به هدایت نهضت در پایتخت پرداخت. با وفات آیت‌الله میرزا محمدحسن آشتیانی، ایشان به مهم‌ترین شخصیت روحانی تهران تبدیل شد. هنگامی‌که نهضت عدالتخانه آغاز گشت شیخ با مساعدت به معترضان در مهاجرت کبرای قم حضور پیدا کرد. با پیروزی جنبش اختلافات بین علما و روشنفکران در موضوع ماهیت مشروطه و چگونگی انطباق رویکردهای سیاسی اسلام با مکاتب غربی آشکار شد. نکاتی که از ارکان برپایی حکومت مشروطه بود اما برای آن دو دسته تعاریفی خاص داشت. شیخ فضل‌الله نوری نیز بنابر قوانین اسلامی و شرایط آن دوره ایران، این مفاهیم را تبیین کرد اما طولی نکشید که با واکنش منفی روشنفکران و برخی از هم‌لباس ان خود روبه‌رو شد. چنان‌که این ماجرا با استبداد صغیر و سپس فتح تهران شدت گرفت و درنهایت با اعدام ایشان پایان یافت.

 

تفاوت معنای مشروطیت
از زمانی که واژه «دارالشورای اسلامی» وارد ادبیات جامعه ایران شد، برخی دیگر به‌جهت آشنایی با فضای فکری اروپا، این کلمه را مناسب با حقوق سایر نحله‌های حاضر در ایران ندانستند. درواقع این گروه جدید، روشنفکران بودند که دین را در تضاد با آزادی و عدالت توصیف می‌کردند و سعی داشتند مفاهیم بنیادینی از غرب را در عرصه حاکمیت وارد سازند. بدین ترتیب که این مفاهیم را در قالب بومی بگنجانند و از آن در حکومت جدید استفاده‌کنند.


 البته روشنفکران پیش از این، تعریف مفاهیم را در کتب و روزنامه‌هایشان آغاز کرده‌بودند اما با پیروزی جنبش مشروطه، حرکت خویش را شدت بخشیدند. آنان در این جریان هم توانستند برخی از روحانیان همانند سیدمحمد طباطبایی و سید عبدالله طباطبایی را همراه خویش سازند. نگرش شیخ فضل‌الله نوری اما نسبت به مشروطیت متفاوت بود زیرا وی بنابر جایگاه والای علمی و مذهبی خویش در تهران تعریفی جداگانه از نظام جدید داشت که چندان به مذاق روشنفکران و ایده‌هایشان نمی‌نشست:


«بسم اﷲ الرحمن الرحیم. صورت مقاصد علما اعلام و حجج اسلام مهاجرین (دامت برکاتهم)، بر وجه اجمال. در این ورقه برای برادران دینی نوشته می‌شود که بدانند و بفهمند که به‌هیچ‌وجه غرض دنیوی نیست، فقط غرض حفظ بیضه اسلام از انحرافات، که ملحدین و زنادقه (خذلهم اﷲ) اراده نموده. لا انا لهم اﷲ تعالی ما ارادوا انشااﷲ تعالی. اولاً کلمه مشروطه در اول قانون اساسی، تصریح به کلمه مبارکه مشروعه و قانون محمدی (صلی اﷲ علیه وآله) بشود؛ ثانیاً آنکه لایحه نظارت علما، که به طبع رسیده، بدون تغییر، ضم قانون شود و تعیین هیئت نظار هم در همه اعصار فقط با علما مقلَدین باشد، چه آنکه خودشان تعیین بفرمایند، یا به قرعه خودشان معین شود و ماده [ای] که حجت‌الاسلام آقای آخوند خراسانی (مد ظله)، که تلگرافا به توسط حجت‌الاسلام آقای حاجی شیخ فضل‌اﷲ (دامت‌برکاته) از مجلس محترم خواستند، امتثالا لا مره الشریف در قانون اساسی درج شود؛ ثالثاً اصلاحات مواد قانونیه از تقیید مطلقات و تخصیصات عمومات و استثنا مایحتاج الی الاستثناء، مثل تهذیب مطبوعات و روزنامجات از کفریات و توهینات به شرع و اهل شرع و غیره، که در محضر علما اعلام و وجوه از وکلا واقع شد، باید به همان نحو در نظامنامه بدون تغییر و تبدیل درج شود. ان‌شاءاﷲ تعالی». برای شیخ حفظ موجودیت اسلام و استقلال مملکت، در اولویت قرار داشت و بر این اساس، می‌بایست سازوکار مجلس و قانون اساسی اجرا می‌شد؛ ازاین‌روی قضاوتِ اندیشه او، تقریباً در نزد تاریخ‌نگاران قدیم و جدید مشروطه، همراه با توهین و برچسب‌های ناروا بود. با این همه برخی از مورخان، همانند احمد کسروی، فریدون آدمیت و ماشاءالله آجودانی به نکته‌ای اعتراف کردند که شیخ فضل‌الله از همان روزهای آغاز مجلس شورای ملی به آن رسیده‌بود. مشروطیت غربی در قالب دینی و به‌ویژه تشیع نمی‌گنجید و اغلب معارف آن، نسبت به دغدغه‌های اسلامی نگرشی مبهم داشت! این موضوع برای شیخ، با تشکیل اولین دوره از مجلس شورای ملی عینی شد:


«جعل قانون، کلاً‌ام بعضاً، منافات با اسلام دارد و این کار، کار پیغمبری است؛ لذا هر رسولی که مبعوث شد، از برای همین کار بود. بعض از احکام پیغمبر سابق را امضا می‌فرمود و بعضی را تغییر می‌داد، تا آنکه خاتم انبیا (صلی‌اﷲ علیه و اله) مبعوث شد و دین خدا را کاملاً بیان فرمود؛ لذا او خاتم انبیاست و قانون الهی که او آورد، دیگر نقص نخواهد داشت، حتی نسبت به تمام ایام و نیز نسبت به تمام مردم... حاصل آنکه مُسلِم را حق جعل قانون نیست... پس این دارالشورا که مردم خواستند منعقدش نمایند و از روی موافقت با طباع اکثریت آرا تعیین قانون کنند، اگر مقصودشان جعل قانون جدید بود، چنان‌که این هیئت را مقننه می‌خوانند، بی‌اشکال تصدیق به صحت آن، منافات با اقرار به نبوت و خاتمیت و کمال دین داشت…». 


از این روی ایشان لزوم وجود شورایی از مجتهدان طراز اول را به‌منظور نظارت بر تصویب قوانین پیشنهاد کردند، که یکی از دلایل آن را با قلم خویش و تحت‌عنوان «لایحه قرآن» مکتوب نمودند:
«باید گفته شود که قوانین جاریه در مملکت، نسبت به نوامیس الهیه از جان و مال و عرض مردم، مطابق فتوای مجتهدین عدول هر عصری که مرجع تقلید مردم‌اند، باشند و ازاین‌رو باید تمام قوانین، ملفوف و مطوی گردد و نوامیس الهیه در تحت نظریات مجتهدین عدول باشد، تا تصرفات غاصبانه که موجب هزار گونه اشکالات مذهبی برای متدینین است، مرفوع گردد. و منصب دولت و اجرای آن از عدلیه و نظمیه و سایر حکام، فقط اجرای احکام صادره از مجتهدین عدول می‌باشد، چنانچه تکلیف هر مکلفی، انفاذ حکم مجتهد عادل است.» این موضوع موجب مخالفت روشنفکران، تندروها و برخی از روحانیان شد و آنان این امر را ناممکن می‌دانستند، اما بالاخره شیخ فضل‌الله نوری موفق به تصویب پیشنهاد خویش شد. البته این آغاز راه بود زیرا تهدیدها و آزارها به جان شیخ افزایش یافت چنان‌که یک‌بار قصد ترور وی را کردند که خطر از او دفع شد. 


 
ناهمخوانی اندیشه سیاسی غرب با قوانین اسلامی
شیخ با گذر زمان و پس از مشاهده شرایط سیاسی حاکم، همراه با جمع کثیری از روحانیان دیگر به بست‌نشین‌ی سه‌ماهه در حرم حضرت عبدالعظیم (ع) روی آورد، تا به همگان اهمیت استقلال حکومت اسلامی را یادآوری کند. این موضوع برای برخی، به‌معنای دشمنی با نظام مشروطیت بود و برای عده‌ای دیگر، لزوم تفکر بر مسئله چگونگی سازگاری آرای سیاسی غرب با دین اسلام. بر این اساس دسته اول، شیخ را در قامت یک شریک جرم در کنار محمدعلی‌شاه می‌دیدند و بدین ترتیب، سعی به تخریب وجهه وی در روزنامه‌ها و اعلامیه‌های خود داشتند. این موضوع موجب انشقاق در مردم شد، چنان‌که آثار را در مقطع اعدام ایشان و سکوت عمده مشروطه‌خواهان و مردم، شاهد هستیم اما برای دسته دوم، مسئله به‌گونه‌ای متفاوت ظاهر می‌شد؛ چراکه ماجرای تأویل در احکام و انطباق آن با رویکردهای بنیادین اروپایی، توسط روشنفکران مطرح می‌شد. نگرانی شیخ نیز از این مسئله بود؛ چنان‌که نوشت: «دیدم دسته‌ای از مردم که در همه وقت مرمی به بعضی از انحراف بودند، وارد بر کار شدند. کم کم کلمات موهمه از ایشان شنیده می‌شد که حمل بر صحت می‌شد... زمام امور حل و عقد مطالب و قبض و بسط مهام کلیه، به‌دست آنها بود...». 


بدین‌سبب در زمان تحصن در حضرت عبدالعظیم، شیخ با انتشار رساله مشهور «حرمت مشروطه» و لوایح مربوطه مواضع خود را آشکارا تبیین کرد. در این نوشتارها تمرکز اصلی بر حفظ بنای اسلام بود چراکه در نگرش شیخ، معنای مشروطیت بار مشترک لفظی داشت. در این دایره واژه‌های آزادی، مساوات و عدالت، با عقاید دینی اشتراک داشت اما آنها می‌بایست در چهارچوب حکومت اسلامی عملی می‌شد. امری که در نزد روشنفکران نسبی بود و تحدیدی بر تعریف این مفاهیم اعمال نمی‌شد. برای مثال، شیخ آزادی را به‌معنای مجوز بر هر امر یا هرج و مرج در نظام جدید تبیین نمی‌کرد و این معنا را از اظهارات علمای عتبات، در قالب «امر به معروف و نهی از منکر» استنباط می‌نمود؛ چنان‌که شیخ در یکی از نوشتارهای ایام تحصن خود نوشت: «ما همان چیزی را می‌خواهیم که علمای عتبات خواسته‌اند...». با این اقدام، او هم نظرات روحانیان عتبات را اعلام می‌کرد و هم از تصویب «قوانین خارجه» در تدوین نظام‌نامه قانون اساسی مملکت مانع می‌شد؛ قوانینی که توسط برخی از روشنفکران و طیف تندرو مجلس اول، مورد حمایت قرار می‌گرفت و به‌منظور اقناع مردم، روزنامه‌ها و شب‌نامه‌ها شماره‌هایی را به آن مطالب اختصاص می‌دادند. شیخ فضل‌الله نیز از این رویدادها نگران بود و در تحلیل شخصیت‌شناسی نمایندگان مجلس اول اعلام‌کرد: «حضرات مهاجرین زاویه هم می‌گویند باید مجلس مسلمان‌ها مجلسی باشد که تقویت اسلام بکند نه ترویج کفر. پس دسته بابی‌ها و دسته طبیعی‌ها و دسته مستضعفین در دین، که همه منکر اسلام و مروج کفرند، باید بالکلیه خارج شوند چه از متن و چه از حواشی مجلس...». بر این اساس در چند نوبت به نامه‌ها و تلگرافات روحانیان عتبات اشاره کرد تا از دغدغه و نگرانی آنان، مردم را آگاه کند، اما تبلیغات شیخ و گروهی که در اطراف وی بودند، هرگز نمی‌توانست غوغای جماعت شهرآشوب و تندرو را از خویش متأثر سازد.  

 

 

منابع

. ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، تهران، امیرکبیر، 1384، ص 428.
. محمد ترکمان، رسائل، اعلامیه‌ها، مکتوبات و...، ج 1، تهران، نشر رسا، 1362، صص 231-232.
احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، تهران، امیرکبیر، 1357، صص 316 و 542؛ فریدون آدمیت، ایدئولوژی نهضت مشروطیت، تهران: پیام، 1355 ص261و262
. شیخ فضل‌اﷲ نوری، رساله تذکره الغافل و ارشاد الجاهل، تهران، چاپ‌سنگی، بی‌تا، صص 5-8.
شیخ فضل‌اﷲ نوری، لوایح، به کوشش هما رضوانی، تهران، تاریخ ایران، 1362، ص 69؛ محمد ترکمان، همان، ج 1، ص 360.
. مهدی مهر علیزاده، «جایگاه مشروطیت و مجلس شورا در لوایح آیت الله شیخ فضل‌الله نوری»، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، 1371، ش 4 و 5، ص 66.
عبدالحسین زرگری نژاد، رسائل مشروطیت، تهران، انتشارات کویر، 1384، صص 153-154.
عبدالحسین خسرو پناه، «اندیشه سیاسی شیخ فضل‌الله نوری و میرزای نایینی»، فصلنامه آموزه، ش 5 (1383)، ص 281.
محمد ترکمان، بخش روزنامه شیخ فضل‌الله نوری، صص 247-287.

تاریخ انتشار: 1403/05/09

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil