ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
اشاره: استاد حوزه و دانشگاه معتقد است در انقلاب اسلامی، علت فاعلی و مادی «مردم» هستند. بهتعبیری کسانی که ایجاد کنند، اقامه کننده و حافظ انقلابند، مردم هستند.
حجت الاسلام دکتر میثم فتحی، دکتری فلسفه تحلیلی و استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به اینکه سه عاملِ «نیازهای ابتدایی مردم برای یک زندگی شرافتمندانه»، «سخنگفتن با مردم» و «پاسخگویی صادقانهی به مردم» در ارتباط وثیق با مردم مؤثر هستند، تأکید داشت: علت صوری انقلاب اسلامی، «نقشهی راه» است. این نقشه شامل دو بخشِ آرمانهای انقلاب (که در کلمات حضرت امام و رهبری وجود دارد) و شرح مقدس (که مبنا و مقیاس آن آرمانها) است. ما باید مواظب باشیم که آرمانها بهگونهای تفسیر نشوند که از مقیاس فاصله بگیرند؛ وگرنه همین فاصله گرفتن در نظر و عمل، خودش دوباره در این قسمت جزء تهدیدها میتواند بهحساب بیاید.
متن زیر محصول گفتوگوی تحریریه فکرت با این شخصیت حوزوی و دانشگاهی است که تقدیم مخاطبان فرهیخته میشود.
*انقلاب اسلامی به مثابه یک انقلاب فرهنگی با چه تهدیدها و فرصتهایی رو به رو است؟
باسمهتعالی؛ با سلام و عرض ادب خدمت مخاطبین محترم رسانه فکرت. به عقیده بنده در باب مسئله فرصتها و تهدیدها، این دو مقوله از یکدیگر جدا نیستند؛ بلکه هر فرصتی اگر به آن پرداخته نشود، میتواند تبدیل به تهدید شود. به همین دلیل بنده از باب «تُعرفُ الأشیاء بأضدادها» فرصتها را بر میشمارم تا تهدیدها نیز بر آفتاب نهاده شود. ارسطو همهی پدیدهها را در چهار دسته تعریف میکرد که عبارتند از: علت فاعلی، علت صوری، علت مادی، و علت غایی.
بنده برای انقلاب اسلامی بحث خودم را در پاسخ به این پرسش از این علل آغاز میکنم. اگر بخواهیم این علتها را بهخوبی روشن سازیم، ساختمانی را در نظر بگیریم. ارسطو علت فاعلی آن را «بنا و مهندس»، علت مادی آن را «مصالح»، علت صوری آن را «نقشه» و علت غایی نیز «هدف ساخته شدن آن ساختمان» میداند.
حال به نظر میرسد پیرامون مقوله انقلاب اسلامی، علت فاعلی و مادی «مردم» هستند. بهتعبیری کسانی که ایجاد کنند، اقامه کننده و حافظ انقلاباند، مردم هستند. حتی از دیدگاه، بزرگان انقلاب اسلامی را نیز جزء همین مردم میآورم.
البته اگر در اینجا بخواهیم حاکمیت را لحاظ کنیم، این مردم کماکان فرصت هستند. یعنی کسانی که هم انقلاب را ایجاد کردند و هم قرار است که آن را حفظ کنند. فاصله گرفتن از مردم به نظر میرسد که تهدیدی جدی را ایجاد نماید و علت فاعلی و مادیِ انقلاب اسلامی را مُضمحل نماید.
سه عامل در ارتباط وثیق با مردم مؤثر است: تأمین نیازهای ابتدایی مردم برای یک زندگی شرافتمندانه، سخنگفتن با مردم و پاسخگویی صادقانه به مردم.
اما بهعلت صوری انقلاب اسلامی میرسیم. این علت، «نقشهی راه» ما است. این نقشه شامل دو بخشِ آرمانهای انقلاب (که در کلمات حضرت امام و رهبری وجود دارد) و شرح مقدس (که مبنا و مقیاس آن آرمانها) است. ما باید مواظب باشیم که آرمانها بهگونهای تفسیر نشوند که از مقیاس فاصله بگیرند؛ وگرنه همین فاصله گرفتن در نظر و عمل، خودش دوباره در این قسمت جزو تهدیدها میتواند بهحساب بیاید.
اما آخرین علت، علت غایی انقلاب اسلامی است. این علت در واقع تحقق حاکمیت دینی است. ما باید بدانیم که مُرادمان از حاکمیت دینی چیست؟ گاهی ممکن است منظور ما چنین باشد که یک شخصیت دینی در رأس وجود داشتهباشد. گاهی ممکن است منظور ما این باشد که مبنای تقنین و قانونگذاری دین باشد. گاهی ممکن است منظور ما این باشد که در این حاکمیت اجرای احکام دینی صورت بگیرد. گاهی نیز ممکن است همه موارد وجود داشتهباشند. (به نظر میرسد که مُراد امامین انقلاب، همین مسئله آخر یعنی همه موارد است) حال اگر ما علت غایی را اینگونه در نظر بگیریم، در این بخش تهدید ما میتواند نداشتن سنجش در اجرای قانون باشد. ما چقدر قانون دینی را محقق کردیم؟ و چقدر در آن موفق و به هدف نزدیکتر شده-ایم؟ لذا به نظر میرسد که بنده بیان این تهدیدها را در دلِ این علل انقلاب اسلامی بیان کردم که اگر هر کدام از این علل نباشند، بهقول فیلسوفان: علت تامه محقق نیست و آن معلول که انقلاب اسلامی باشد، محقق نخواهد شد. البته هر کدام از اینها که باشند، یک فرصت بسیار بزرگ و درخشانی را ایجاد میکند و بهشکل اشتدادی مابقی عوامل را تقویت میکند تا انشاءالله جریان به پیش برود.
*حاکمیت در چالشهایی همچون پوشش، فضای مجازی و... آیا میتوانست بهتر عمل کند؟
وقتی میگوییم دین؛ دو چالش پیش روی ماست. یکی فهم درست از متن دین و دیگری اجرای درست آن حکم فهمیده شدهاست. در گذشته نهچنداندور مقنن و مفتی، خود، ضمانت اجرای قانون بود و برای اجرای آن کافی بود. مانند مرحوم میرزای بزرگ و فتوای تحریم تنباکو و اجرای این فتوا حتی در حرمسرای ناصرالدینشاه؛ اما امروزه در کنار حکم، فتوا و قانون، به جامعهشناسان و روانشناسان اجتماعی نیاز است تا بدانیم فلان معروف را چهزمانی و چگونه اجرا کنیم؛ وگرنه بنابر نظر فقها اگر یک معروف با اجرایش به هر دلیل منکرات دیگری ایجاد شود، آن معروف در آن زمان منکر میشود. این مفهوم مصلحت است. حال ممکن است متدینان اشکال کنند که مصلحت و عقبنشستن تا به کجا؟ پاسخ این است که اگر از قبل زمینه احترامِ متقابلِ با درکِ متقابلِ صادقانهِ حاکمیت و مردم ایجاد شود؛ این مسأله حل میشود. مانند پدری که اولاً نیازهای خانواده را میشناسد و ثانیاً در جهت رفع آن میکوشد و ثالثاً اگر هم در جایی نتوانست، گفتوگوی صادقانه را پیش میگیرد؛ وگرنه در جای دیگر سر بر میآورد و اشکال منطقیای نخواهد داشت. لذا بهزعم بنده، حاکمیت میتوانست در موضوعات مطروحه بهتر عمل کند؛ گرچه این در گرو زمینهسازیهای قبلی بود.
*بهعنوان سخن پایانی اگر مطلبی مانده بفرمایید:
در پایان بنده از رسانه فکرت قدردانی میکنم که مقدمات این گفتوگو را فراهم کردند. سخن پایانی بنده این است که سنجش، پاسخگویی و صداقت سه لازمهی مهم حکمرانی است که در کلمات امامین انقلاب نیز به چشم میخورند.
تاریخ انتشار: 1401/11/13
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.