یکی از موضوعات کلانی که محل نزاع و چالش علامه مصباح‌یزدی (ره) با جریان روشن‌فکری بوده مسأله «سکولاریسم» است. ایشان با توجه به مبانی خداشناسی معتقدند که حد نصاب توحید، اعتقاد به وحدانیت در «ربوبیت تشریعی» خداوند متعال است. بدین معنا که تنها خدای تبارک و تعالی، حق دخالت و تصرف در امور مخلوقاتش را دارد و هیچ اراده‌ای بدون اذن او حق امر و نهی و دخالت در زندگی مخلوقات را ندارد. همان طور که او «خالق» است، «مالک» نیز هست و چون «مالک» است «رب و مدبر» تکوینی و تشریعی اوست. خداوند حکیم در آفرینش انسان هدف معقولی را در نظر داشته و اراده کرده مخلوقش را به کمال متناسب با وجودش برساند. در موجودات غیر مختار این مراد با «ربوبیت تکوینی» حاصل شده و در مورد انسان‌های صاحب‌اختیار با امر و نهی که تجلی «ربوبیت تشریعی» است، غرض تأمین می‌گردد.(1) انسان برای رسیدن به کمال متناسب با وجود حقیقیش، نیازمند راه صحیح برای سلوک به‌سوی مقصد نهایی است که خداوند با ارائه دین، نعمت هدایت را در حق او تمام کرده است.(2) تنها نوع و سبک زندگی مبتنی بر ارزش‌های دینی می‌تواند حقیقتاً تأمین‌کننده سعادت حقیقی و کمال نهایی انسان باشد.(3) بر اساس این مبانی فارغ از گرایشات دینی برخی انسان‌ها باید گفت انسان حقیقتاً نمی‌تواند در زندگی به عزلت دین از ساحت‌های مختلف زندگی تن دهد.


در تشریح سکولاریسم در کتاب (جستارهایی در باب دین و دنیای مدرن) آمده است: «سکولاریسم در لغت به‌معنای دنیاگرایی یا روح و تمایل دنیوی داشتن است و در مباحث مربوط به مدرنیته به‌معنای نظامی از فلسفه اجتماعی یا سیاسی است که همه‌گونه‌های ایمان مذهبی و نیز شخصیت‌های مذهبی را رد می‌کند و با پذیرش معنای لغوی کاملاً دنیاگرا و دارای روح و تمایل دنیوی می‌شود.


به‌اعتقاد هولیاک در واقع سکولاریسم حرکتی است که قصد دارد زندگی، رفتار و سلوک انسان را بدون توجه به خدا و آخرت سامان دهد. و از آنجا که دین مدعی تنظیم شناخت‌ها و رفتارهای انسان از راه ارتباط با خداوند و جهان آخرت است در برابر سکولاریسم قرار می‌گیرد؛ بدین روی این دو در طول تاریخ به‌ویژه از رنسانس به این سوء به‌صورت دو رقیب سرسخت ظاهر شدند و همیشه رشد سکولاریسم با افول دین و رشد دین با افول سکولاریسم همراه بوده است. بنابر سکولاریسم، دولت، اخلاق، آموزش و پرورش و... همه باید از دین مستقل شوند و هیچ حوزه‌ای نباید متأثر از دین و آموزه‌های دینی شود. در نتیجه سکولاریسم به‌معنای دقیق کلمه در برابر دینداری قرار دارد.


سکولاریسم به‌معنای نفی دین و آموزه‌های دینی از همه حوزه‌های معرفتی بشر اعم از معرفت‌های نظری و عملی است. بر اساس آن دین حق دخالت در تحلیل‌ها و تفسیرها و نیز تصمیم‌های انسان را ندارد. اقتصاد، مدیریت، روان‌شناسی، سیاست، فلسفه و... نمیتوانند با توجه به نظریات دینی تفسیر و تحلیل شوند، بلکه تنها منبع تحلیل و تفسیر این علوم همین دنیای مادی است. بنابراین حصر سکولاریسم به‌معنای جدایی دین از سیاست صحیح نیست بلکه این مکتب رد پی جداسازی دین در همه ابعاد علمی و عملی بشر است.


سکولاریزاسیون (عرفی کردن و نفی قدسیت) در موارد زیر به کار می‌رود:


1. تبدیل نهاد کلیسایی و دارایی آن به ملکیت دنیوی و نیز استفاده دنیوی از آن.
2. تبدیل دولت یا حاکمیت کلیسایی و دینی به دولت و حاکمیت غیردینی و غیر روحانی.
3. قداست زدایی از امور مختلف مانند هنر و مطالعات و دادن سمت و سویی دنیوی و نامقدس به آنها.
4. استوار ساختن اخلاقیات بر بنیانی سکولار و محدود کردن آموزش و پرورش به موضوعات سکولار.
5. تغییر مفاهیم کلیسایی به مفاهیم دنیایی.


به‌اعتقاد برخی امروزه سکولاریزایسیون در سه قلمرو وارد شده‌است: سیاسی، معرفتی و شخصی.»(4)


یکی از ثمرات مدرنیته سکولاریسم است. جریان روشن‌فکری برای مدرن ساختن هر جامعه‌ای، روند سکولاریزاسیون را امری اجتناب‌ناپذیر می‌دانند. البته «سکولارسازی» هر چند غایت مشترکی دارد و آن هم نفی دین و هر أمر مقدسی از ساحت‌های مختلف حیات انسانی است، لکن به‌خاطر تفاوت مبانی و رویکردها و اهداف مدنظرِ خرده جریان‌های متعدد، سکولاریسم مورد نظر آنها نیز به اقسام گوناگونی تقسیم می‌شود؛ لذا گاهی اختلاف نظرهای جدی بین آنها دیده‌می‌شود. آنچه که در ادامه می‌آید دیدگاه‌های مهم روشنفکران با طیف‌های مختلف در مورد سکولاریسم است و نیز تقابل آنها با اندیشه آیت‌الله مصباح‌یزدی (ره) روشن می‌گردد. در نوشتاری دیدگاه‌های مطرح در بین روشنفکران دهه چهارم انقلاب اسلامی ایران در مورد تعامل اسلام و سکولاریسم نیز دسته‌بندی شده‌است که می‌توان به آن مراجعه کرد.(5)


پیشینه سکولاریزم


آیت الله مصباح درباره پیشینه سکولاریسم بیان می‌کنند: «زادگاه این فکر، مغرب زمین است و می‌توان گفت سکولاریزم بازتاب طبیعی حوادث پیش از «رنسانس» است. در دوران قرون وسطی، کلیسای کاتولیک عملاً به‌صورت قدرت امپراتوری در آمده و در جامعه اروپایی، مذهب کاتولیک نمونه تمام‌عیار یک دین کامل بود؛ از این‌رو نواقص مذهب را به‌حساب دین می‌گذاشتند. به سبب حاکمیت کلیسا، تنها مسائلی اجازه نشر یافتند که مؤیّد فرضیه‌ها و تعالیم انجیل بودند. در این عصر با هرگونه نوآوری مقابله می‌شد، زیرا، علم شجره ممنوعه تلقی شده و میان علم و دین تعارض برقرار بود. ارزیابی نظریات علمی بر مبنای انجیل تحریف‌شده، باعث انحطاط جوامع مسیحی شد. از سوی دیگر، بر طبق متن تحریف‌شده انجیل، نوعی تقسیم‌کار میان کلیسا و قیصر پذیرفته شد، زیرا براساس گفته انجیل، آنچه که متعلّق به قیصر است، می‌بایست به قیصر، و آنچه متعلّق به خداست، می‌بایست به کلیسا واگذار شود. از این‌رو، برخی نویسندگان گفته‌اند در مسیحیّت، زمینه مساعد رشد سکولاریزم یافت می‌شود، یعنی یکی از عوامل مؤثر در شکل‌گیری سکولاریزم، نارسایی تعالیم انجیل و مسیحیت بود. نهضت اصلاح دینی (رفورمیسم) از دیگر عوامل مؤثر در شکل‌گیری سکولاریزم در غرب است؛ یعنی جریانی که طیّ آنبه‌تدریج از نفوذ مذهب در شؤون زندگی کاسته شد. مارتین‌لوتر (1483 1546 م) از پیشگامان این حرکت بود. وی با هدف اصلاح دین و برقراری انضباط در کلیسا، دیدگاه‌های جدیدی درباره مسیحیّت ارائه کرد. جدایی دین از سیاست، از جمله اصول مورد نظر وی بود. «لوتر» اظهار داشت پادشاهان قدرت خود را مستقیماً از خدا می‌گیرند و وظیفه کلیسا فقط پرداختن به امور معنوی و روحی است. نهضت اصلاح دینی، باعث در هم شکستن حاکمیّت کلیسا و ظهور فلسفه سیاسی جدیدی گشت. از پیامدهای این حرکت، درگیری فرقه‌های مذهبی بود که موجب سستی و زوال قداست دین و زمینه‌ساز سکولاریزم شد.»


انگیزه‌های ترویج سکولاریسم از منظر آیت‌الله مصباح‌یزدی


بر اساس اندیشه آیت‌الله مصباح‌یزدی به‌طور کلّی، می‌توان انگیزه‌های ترویج سکولاریزم را در غرب به دو دسته تقسیم کرد:


انگیزه‌های خیرخواهانه ترویج سکولاریزم


1. انگیزه‌های خیرخواهانه، که از سوی برخی دین‌داران دنبال می‌شد. آنها می‌خواستند قداست دین را حفظ کنند و از طرفی دین را در تعارض با بعضی ارزش‌های پذیرفته شده در جامعه غربی می‌دیدند. بنابراین، برای حلّ مشکل گفتند: اساساً حوزه دین از حوزه علوم و فلسفه جداست. تعارض در جایی فرض می‌شود که دو چیز در یک نقطه تلاقی کنند، امّا اگر دو خط موازی باشند و در هیچ نقطه‌ای با هم تلاقی نکنند، تعارضی پیش نمی‌آید. از این جهت، برای آشتی دادن دین از یک طرف و علم و فلسفه و عقل از طرف دیگر، چنین گفتند که حوزه دین تنها سلسله‌ای از مسائل شخصی است که در ارتباط انسان با خدا است همچنین آنها درباره ارزش‌ها و باید و نبایدها گفتند: هر باید و نبایدی که در محدوده ارتباط انسان با خدا مطرح می‌شود، مربوط به دین است و علم با آن تعارضی ندارد، امّا اگر بایدها و نبایدها مربوط به زندگی اجتماعی انسان باشد، دین نباید دخالت کند. به‌عنوان مثال، مجازات‌هایی که در دین برای مجرمان در نظر گرفته شده‌است، قابل قبول نیست؛ چون مجازات با کرامت انسانی سازگار نیست. هر مجرمی بیمار است و بیمار را باید مداوا کرد، نه مجازات.


انگیزه‌های مغرضانه ترویج سکولاریزم


2. گاه انگیزه‌های مغرضانه‌ای بود که از سوی کسانی مطرح می‌شد که دین را سدّ راه رسیدن به مطامع و منافع خود می‌دیدند. از جمله آنها گردانندگان حکومت‌ها بودند که برای دستیابی هر چه بیشتر به منافع شخصی خود، نغمه جدایی دین از سیاست را سرمی‌دادند. از سوی دیگر نیز، دانشمندانی که دین را در تعارض با یافته‌های علمی خود می‌پنداشتند، با آنها همنوا شدند و در نتیجه، اندیشه سکولاریزم تقویت شد. نکته قابل توجه این است که سکولاریزم در سیر تاریخی خود در دنیای غرب، به دو درجه ضعیف و شدید تقسیم گشته‌است.


به‌عبارت دیگر دو مرحله تاریخی را طی کرده، که در آن از شکل ضعیف به‌شکل شدید و افراطی تبدیل شده‌است: مرحله اوّل سکولاریزم مربوط به دوران «رفورمیسم» و نهضت اصلاح دینی است. در این دوران، جریان «پروتستانیسم» به انگیزه اصلاح دین به وجود آمد. سکولاریزم در این شکل، نافی دین نیست، بلکه دین را منحصر در امور فردی نموده، آن را از مسائل اجتماعی دور می‌سازد. امّا در مرحله بعد، این جریان به «رنسانس» که دوره دوری از دین است، منجر شد و اندیشه سکولاریزم به‌شکل افراطی آن مطرح گشت. در این مرحله، این اعتقاد رواج یافت که باید از ماورای طبیعت صرف‌نظر کرد و در زندگی زمینی متمرکز شد و به‌جای خدا، انسان را مطرح نمود. اساس رنسانس بر «اومانیسم» (انسان‌مداری) متمرکز است. محور همه‌چیز انسان است؛ از معرفت و شناخت گرفته تا ارزش‌ها، اخلاق، سیاست، حقوق و حکومت.
آیا اسلام با سکولاریزم (= جدایی دین از سیاست) موافق است؟


«سکولاریزم»، حقّ قانون‌گذاری و حاکمیّت را به‌غیر خدا واگذار می‌کند، امّا بینش توحیدی می‌گوید: مالکیّت و حاکمیّتِ حقیقی و اصلی از آن خداست؛ و بدون اذن او هیچ انسانی حقّ ندارد بر دیگری حکم براند. اندیشه سکولاریزم مبتنی بر اختصاص دین به رابطه فردی انسان با خداست ولی وقتی ضرورت دین به‌عنوان مجموعه‌ای مشتمل بر قوانین اجتماعی برای سعادت مادّی و معنوی انسان اثبات شود، گرایش سکولاریزم باطل می‌گردد. در اینجا، به بررسی این مسأله از دیدگاه اسلام می‌پردازیم. بر اساس بینش توحیدی و اسلامی، قانون‌گذاران و مسئولین قضائی و مجریان قانون، باید به‌گونه‌ای از سوی خدا مأذون باشند، در غیر این صورت حقّ تصدّی مقامات مذکور را ندارند. اسلام برای همه شؤون انسانی، چه فردی و چه اجتماعی، قوانین و مقرراتی دارد و دربردارنده احکام حقوقی نیز هست.


آیت‌الله مصباح تأکید دارد که اگر کسی برای خداوند ربوبیّت تشریعی قائل نباشد، نخستین مرتبه اسلام را فاقد است؛ زیرا نصاب توحید که برای مسلمان بودن ضرورت دارد، اعتقاد به توحید در خالقیّت و ربوبیّت تکوینی و تشریعی است. ابلیس با اینکه خداوند را خالق و ربّ تکوینی می‌دانست و به معاد هم اعتقاد داشت، از دیدگاه قرآن کافر است به‌دلیل انکار ربوبیّت تشریعی الهی و سرپیچی از فرمان حق‌تعالی. در نظر مسلمانان هم ربوبیت تکوینی و هم ربوییت تشریعی منحصراً از آنِ خداست. بنابر ربوبیت تشریعی الهی همه شؤون تدبیر و اداره جامعه باید به خدا انتساب یابد.


تنافی سکولاریزم با اندیشه ربوبیت تشریعی الهی


با توجّه به آنچه بیان شد، روشن می‌گردد: «اسلام در زمینه مسائل اجتماعی از کوچک‌ترین آنها گرفته تا مسائل اجتماعی بین المللی قانون دارد. بنابراین چگونه می‌تواند با سکولاریزم که مبتنی بر تفکیک دین از مسائل جدّی زندگی چه سیاسی و چه حقوقی، اجتماعی و خانوادگی است سازگار باشد؟! یکی از دلایل ترویج سکولاریزم در غرب این بود که آنها می‌خواستند تعارضی بین خواسته‌های خدا و خواسته‌های مردم پدید نیاید. از این روپنداشتند جای دین فقط کلیساست، و دین حق دخالت در مسائل اجتماعی و حقوقی را ندارد. امّا در بینش اسلامی، بالاترین ارزش این است که انسان، تابع اراده خدا و بنده خالص او باشد و همه‌چیز را در اختیار او قرار دهد. پس بر اساس این بینش مسلمان نمی‌تواند معتقد به آزادی مطلق در مسائل مهمّ زندگی‌اش باشد.»


اخیراً، در برخی نوشته‌ها و سخنرانی‌ها، شرایط کنونی ایران اسلامی به حکومت مسیحیّت در قرون وسطی تشبیه می‌شود و با در نظر گرفتن وجوهی چند برای این شباهت چنین وانمود می‌گردد: همان گونه که حکومت بنام دین در جهان غرب پیامدهای ناهنجاری به‌دنبال داشت و عامل سرخوردگی و عقب‌افتادگی شد، در ایران امروز نیز چنین حالتی رخ نموده‌است و برای رهایی از آن، چاره‌ای جز پیمودن همان راهی که در آن سامان صورت گرفت، وجود ندارد. آیت الله مصباح (ره) در این باره می‌فرماید: «نسخه‌ای که استکبار جهانی برای ما پیچیده است و از همان سال‌های نخستین بعد از پیروزی انقلاب شروع به برنامه‌ریزی و اجرای آن نموده‌است، مخدوش جلوه‌دادن نظام اسلامی ما و یکسان‌انگاری آن با نظام قرون وسطی که به‌وسیله کلیسا (خصوصاً کلیسای کاتولیک) اداره می‌شد، می‌باشد. مطابق این طرح اسلام به‌عنوان مانعی در برابر پیشرفت علم و دانش و صنعت و فناوری معرّفی می‌گردد، همچنان که به‌عنوان دیدگاهی ناکارآمد و ناقص که نظام مبتنی بر آن توانایی حلّ مشکلات جامعه و اداره آن را ندارد شناخته می‌شود و با برشمردن مؤلّفه‌هایی آن را دلیل همسانی این دو نظام یعنی نظام اسلامی و نظام حکومتی مسیحیّت قلمداد می‌کنند. تا از سویی تجارب مبارزاتی قرون وسطی با چنین نظامی را بهترین راه وانمود کنند و از سویی ادّعا کنند، آنچه برای آن نظام اتفاق افتاد، برای این نظام هم خواهد افتاد.»


پیشنهاد پروتستانتیسم برای جامعه ما


آیت الله مصباح (ره) درباره برملاسازی طرح برخی از روشنفکران می‌گوید: «واکنش جهان غرب برای مبارزه با آن نظام در گام اوّل، نهضت اصلاح دینی یا «پروتستانتیسم» بود، یعنی در بین خود کشیش‌ها و رجال دینی کسانی رفتار کلیسای کاتولیک را تقبیح نموده و گفتند: این شیوه، مسیحیّت واقعی نیست و ما باید به مسیحیّت اصیل برگردیم و پیشنهاد کردند، باید مذهب به‌گونه‌ای مطرح شود که در آن حکومت نباشد و به کار سیاست نپردازد، و فقط وظیفه‌اش برقراری روابط بین خدا و فرد باشد و بدین ترتیب به مبارزه با روحانیت رسمی مسیحیّت پرداختند (این در واقع آغاز فکر پروتستانتیسم است که مارتین لوتر ابتدا مطرح و بعد کالون و دیگران به‌صورت‌های مختلف دنبال کردند و فرقه‌های پروتستان به وجود آمد. به هرحال در نظام اسلامی ما نیز چنین القاء می‌شود که: خلط بین دین و سیاست و قراردادن دین به‌عنوان اساس حکومت فرجامی نیک‌تر از آنچه برای کلیسای کاتولیک واقع شد، نخواهد داشت و شکستی عظیم برای اسلام به وجود خواهد آورد. پس همان بهتر که برای نجات دین حساب آن را از سیاست جدا کنیم. از طرفی ورود در سیاست قداست روحانیّت و متدینین را می‌شکند چراکه اولاً: سیاست دغل‌بازی‌های خاص خود را دارد، و ثانیاً: با دخالت این گروه چه‌بسا نابسامانی‌ها و نارسائی‌هایی به وجود آید که پیامدهای منفی آن دامنگیرشان شود و حرمت روحانیّت در جامعه را زایل گرداند، پس خوب‌تر آنکه اینها فقط به رابطه با خدا و موعظه مردم بپردازند و کارهای سیاسی را به اهلش واگذارند.»(6)


حاشیه‌ای بودن دین، روح سکولاریسم است!


ایشان در یک سخنرانی با عنوان رابطه دین و فرهنگ راجع به سکولاریسم می‌فرمایند: «جامعه‌شناسان معمولاً دین را هم یک مقوله فرهنگی تلقی می‌کنند. ایشان با خود اندیشیده‌اند که دین را در کدام مجموعه قرار دهیم؟... بالاخره ایشان از همان باب که عرض کردم، اموری که در این مجموعه‌ها جای نمی‌گیرند جمع می‌کنند و نام آن را مسائل فرهنگی می‌گذارند و دین را هم جزء حاشیه‌ای از مسائل فرهنگی مطرح می‌کنند!... بسیاری از دانشمندان بسیار مطرح در دنیا معتقدند که اصلاً دین برای حیات بشر لزومی ندارد و دین جزء آداب و رسومی است که یکی از مسائل فرهنگی است... ایشان معتقدند اصلاً دین هیچ ضرورتی برای زندگی انسان ندارد! چنین کسانی درباره اعتقادات و مبانی دینی یا شک دارند یا اساساً منکر آن هستند. در میان قشرهای فرهنگی و فرهیخته ما هم افرادی هستند که در عمق دل آنها این اعتقاد وجود دارد که اعتقادات راجع به ماورای محسوسات مانند خدا، فرشتگان و قیامت، شبیه شعر هستند و واقعیتی ندارند!... به هرحال، در میان مجموعه چند میلیاردی انسان‌ها میلیون‌ها نفر چنین اعتقادی در عمق دل خویش دارند که دین مثل اشعار است و در میان آن الفاظ قشنگی مانند فرشتگان و... وجود دارد، وگرنه زندگی همین است که باید خورد و خوابید و اگر سخن از دین می‌شود تنها به این علت است که مردم زندگی اجتماعی بهتری داشته‌باشند و از انجام تخلفات، بیم داشته‌باشند و مقررات را رعایت کنند.»
سکولاریسم تهدیدکننده آینده انقلاب


آیت‌الله مصباح طی سخنرانی در دیدار با جمعی از فرماندهان نیروی انتظامی سراسر کشور در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام‌خمینی (ره) بیان کردند: «این کشور جمهوری اسلامی است و بر اساس قانون، مصوبات مجلس برای تایید تطبیق با شرع و اسلام باید به شورای نگهبان ارجاع داده شود، ولی در عمل به نگاه اسلام نسبت به مباحث مختلف از جمله معاملات مالی توجه نمی‌شود... متأسفانه نگاه‌ها در خصوص مباحث دینی به‌درستی شکل نگرفته است مثلاً با توجه به اینکه ولایت فقیه در قرآن و روایت ریشه دارد ولی هنوز برخی از افراد نسبت به جایگاه ولایت فقیه غافل بوده و با تفکر سکولاریستی برای رسیدن به منافع خود تلاش می‌کنند... قرآن کریم در داستان‌های برخی از پیامبران الهی به انسان‌ها هشدار داده است که دین را از معادلات زندگی خود حذف نکنند ولی برخی از سکولارها، آموزه‌های دینی در امور مختلف مادی را حذف می‌کنند.» ایشان همچنین با تأکید بر اینکه یکی از مهم‌ترین مشکلات دنیای امروز، جدایی دین از حوزه زندگی اجتماعی (سکولاریسم) است، بیان داشت: «تفکر سکولاریسم، آینده انقلاب و اسلام را در سطح جهان تهدید می‌کند، اگر نظام اسلامی در ایران به شکست برسد در جاهای دیگر به نتیجه نمی‌رسد!»(7)

 

منابع:
(1) مبانی خداشناسی؛ رک: محمد تقی مصباح‌یزدی، خداشناسی در قرآن، انتشارت مؤسسه امام‌خمینی (ره).
(2) مبانی انسان‌شناسی؛ رک: محمد تقی مصباح‌یزدی، راه و راهنماشناسی، انتشارت مؤسسه امام‌خمینی (ره).
(3) مبانی ارزشی؛ رک: محمد تقی مصباح‌یزدی، دروس فلسفه اخلاق.
(4) نبویان سید محمود، جستارهایی در باب دین و دنیای مدرن، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام‌خمینی ره چاپ دوم سال 1393 ش، ص 145-150)
(5) شمسینی غیاث وند حسن، سکولاریسم در گفتمان روشنفکران دهه چهارم انقلاب اسلامی ایران، فصلنامه علمی- پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی، سال 10، 1392 شماره 34
(6) رک: مصباح‌یزدی محمد تقی، نظری گذرا به نظریه ولایت فقیه انتشارت مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام‌خمینی (ره) و مصباح‌یزدی محمد تقی، پرسشها و پاسخ‌ها (ج 1-5)،انتشارت مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام‌خمینی (ره)
(7) خبرگزاری حوزه، 15 آذر 1395، کد خبر: 401238

تاریخ انتشار: 1401/12/10

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil