رسانه فکرت | بابک افشاری و علی بحرانی


صحبت از آرمان‌شهر موضوعی است که متفکران در طول تاریخِ اندیشه به آن توجه کرده‌اند. متفکران زیادی از زمان یونان باستان تا به امروز درباره آن اظهار نظر کرده‌اند. از جمله این متفکران ملاصدرا، فیلسوف شیعی قرن یازدهم می‌باشد. او با محور قراردادن «اندیشه وجودی»، به بحث درباره آرمان‌شهر پرداخته است.


جامعه‌شناسان مدرن در تلاش گسترده‌ای برای بازگویی داستان دوره‌های بزرگی از تاریخ اجتماعی و گستره عظیمی از جهان اجتماعی هستند. اغلب نظریه‌هایی که در بستر جامعه‌شناسی مدرن تولید می‌شوند، مدعی توصیف بهتر و ارائه ایده‌هایی مناسب برای جامعه ایده‌آل هستند. «ایمیل دورکیم» اندیشمند فرانسوی قرن نوزدهم که از بنیان‌گذاران جامعه‌شناسی مدرن است، جامعه‌شناسی را علمی مستقل از دیگر علوم می‌دانست.


از نگاه دورکیم اگرچه علم و معرفت اتوپیای جوامع مدرن را تشکیل می‌دهد، اما اساساً بین نهاد علم و معرفت که در کنون جوامع مدرن محقق شده و بین اتوپیای علم و معرفت فاصله بسیاری وجود دارد؛ از همین روی مبنای علم اجتماعی دورکیم برای از بین بردن این میزان جدایی بین امر در حال تحقّق و ایده‌آل علمی ومعرفتی شکل گرفت. (تقسیم کار، دورکیم: ۴۲: ۱۳۹۸).


نوشتار حاضر به‌دنبال آن است تا با تأمل در نظام فلسفی حکمت متعالیه ملاصدرا از یک طرف و از طرف دیگر اندیشه‌های اجتماعی دورکیم و با توجه به اختلاف آرای این دو اندیشمند، مؤلفه‌های آرمان‌شهری را مورد بررسی قرار دهد.


واژه آرمان‌شهر معانی متعدد را دربردارد که از جمله آنها، جامعه برتر، سبکِ ادبی محض، جامعه خیالی است اما آنچه مقصود صدرا از آرمان‌شهر می‌باشد همان جامعه برتر است؛ لازمه این معنا آن است که وضع موجودِ کنونی را نامطلوب قلمداد کنیم و از این وضع ناراضی باشیم. به‌تعبیر «کارل مانهایم» چگونگی اندیشه زمانی اتوپیایی است که با حالت واقعیتی که این حالت ذهنی در آن به ظهور می‌رسد، ناسازگار باشد (ایدئولوژی و اتوپیا، مانهایم ۲۵۹: ۱۳۹۹). قریب به همین معنا را صدرا در نظر دارد. (اسفار اربعه ج ۱ ص ۷: ۱۹۸۱).


صدرا ذیل مباحث مربوط به فلسفه سیاست بحث آرمان‌شهری را مطرح می‌کند و لازمه دست یافتن به سعادت اخروی را زندگی در آرمان‌شهر می‌داند؛ «فالخیر الافضل و الکمال الاقصی انّما ینال بالمدینه الفاضله» (المبدء و المعاد، صدرا، ۴۹۰: ۱۳۹۸). صدرا هدف جامعه آرمانی را سعادت می‌داند و سعادت را فضیلت و به‌حد کمال رسیدن دنیوی و اخروی انسان می‌داند. (شواهد الربوبیّه، ملا صدرا،۳۵۹_ ۳۵۷: ۱۳۶۰).  


صدرا برای نیل به این جامه مطلوب، بر مبنای اصولِ حکمتِ متعالیه، راه‌کارهایی ارائه می‌دهد که به آنها خواهیم پرداخت.


برخلاف صدرا، دورکیم جامعه برتر را جامعه‌ای که در آن امور اخروی شکوفا شود، نمی‌پندارد، بلکه جامعه‌ای که در آن از مادیات بهره‌مندی بیشتری داشته باشند جامعه آرمانی در نظر می‌گیرد. دورکیم می‌گوید: رایج‌ترین فکر در باب تقسیم کار این است که تقسیم کار از تمایل آدمی به افزودن دائمی سعادت خویش بر می‌خیزد. تقسیم کار بیشتر بازده بیشتر، منابع در اختیارِ بیشتر، کیفیت این منابع بهتر. پس به‌نظر می‌رسد که هرچه بیشتر از این چیزها برخوردار باشیم سعادت‌مندتر هستیم. در نتیجه انسان به‌طور طبیعی بر دستیابی بیشتر به منابع شوق جست و جوی بیشتری دارد (تقسیم کار، دورکیم، ۲۰۵: ۱۳۹۹).


این تعبیر به‌خوبی نشان می‌دهد که دورکیم هم نیل به سعادت را برای حیات انسان متصوّر است. منتها دغدغه سعادتمندی انسان محدود است به استفاده بیشتر از منابع مادی.


قانون و قانون‌گذار


ملاصدرا در تعریف جامعه می‌گوید جامعه از افرادی که در کنار هم جمع شده‌اند تشکیل می‌شود که به دنبال این اجتماع روابطی بین آنها شکل می‌گیرد. این روابط با مقررات نهادهای اجتماعی مستحکم می‌شود. برای اجرای این مناسبات و حفظ روابط، مکافات‌هایی با ضمانت اجرایی در نظر گرفته می‌شود (مقاله آرمان‌شهر ملاصدرا، نجف لکزایی و سید عبدالرئوف افضلی، مجله علوم سیاسی دانشگاه باقر العلوم (ع)، قم، پاییز ۱۳۹۲، شماره ۶۳). 


با ملاک قرار دادن تعریف فوق از جامعه، ارکان جامعه مشخص می‌شود. صدرا مشارکت افراد جامعه را یکی از ارکان جامعه آرمانی می‌داند. از آنجا که انسان موجودی سودجو هست، اگر حدود اجتماعی افراد جامعه مشخص نگردد، باعث عدم توفیق به سعادت می‌گردد «لو ترک الامر فیه من غیر تعریف قانون مضبوط، اختل النظام، لما جبل علیه کل احد من انه یشتهی لمل له و یغضب علی ما علیه» (المبدء و المعاد صدرا، ۴۸۸: ۱۳۵۴).


از طرف دیگر انسان صلاحیت وضع قانون را ندارد «لما جبل علیه کل احد من انّه یشتهی لما یحتاج الیه و یغضب علی من یزاحمه» پس انسان‌ها نمی‌توانند قانون وضع کنند و یا قانون‌گذار انتخاب کنند. زیرا قوانین باید به‌گونه‌ای باشند که انسان را به سعادت اخروی برسانند، لازمه این حرف این است که قوه‌ای ماوراء عقل و فهم بشر باید کار قانون‌گذاری را انجام دهد «ذلک القانون هو الشرع» از نظر صدرا این انسان کامل هست که اتصال با عقل فعال را دارست، پس تنها او واجد تقنین و حکمرانی می‌باشد. (المبدء و المعاد، صدرا، ۴۸۸: ۱۳۵۴)


دورکیم هم قبول دارد که در جامعه آرمانی هنجارها باید کنترل شده باشند، و این کنترل توسط قوانین و ساختارهای اجتماعی صورت می‌گیرد. این قوانین و ساختارهای اجتماعی در یک نسبتی با هم قرار دارند که برای سودجویی افراد محدودیت ایجاد می‌کنند. صدرا و دورکیم در اینجا با هم اختلاف نظر دارند. در جامعه آرمانی ملاصدرا جای هیچ گونه ناهنجاری نیست؛ چون اساساً رئیس جامعه آرمانی به‌گونه‌ای شهروندان را تربیت می‌کند که جای هیچ‌گونه ناهنجاری وجود ندارد، و اساساً تمام قوانینی که توسط شرع وضع می‌شود در تمام ابعاد رفتاری انسان رسوخ می‌کند و تمام امیال انسان را به اعتدال می‌رساند. بی هنجاری و بی‌ضابطگی کامل از نظر تجربی ناممکن است و جوامع بر اساس کم و بیشی این درجات تنظیم هنجار بخشی‌شان مشخص می‌گردند. دورکیم به چرایی عدم وجود جامعه کاملاً بی‌هنجار اشاره می‌کند. او می‌گوید: «ساختارهای اجتماعی فشار معینی را بر برخی افراد جامعه اعمال می‌کنند تا آنها را به رفتار ناسازش کاران وادارند» (زندگی اندیشه بزرگان جامعه شناسی، کوزر، ۱۹۳ _ ۱۹۲: ۱۳۹۰). 


اساساً دورکیم وجهی که انسان کامل صحنه‌گردان اجتماع می‌باشد را نفی می‌کند. او می‌گوید گذشت آن زمان‌هایی که انسان کامل به نظر ما کسی می‌نمود که در عین علاقه به همه چیز و ناپایبندی به هیچ چیز، استعداد چشیدن طعم هر چیز چیز را داشت و از امکان فراهم آوردن عالی‌ترین عناصر سازنده تمدن در وجود خویش برخوردار بود. این چنین فرهنگ گسترده، امروزه دیگر بر ما تاثیری ندارد. دورکیم با نفی جایگاه انسان کامل و متافیزیک در جامعه آرمانی، این جایگاه را به جامعه می‌دهد و اساساً جامعه خدا می‌شود. (تقسیم کار اجتماعی، دورکیم، ۴۴: ۱۳۹۸)


اخلاق


نظرات اخلاقی صدرا منطبق بر نظریه فضیلت‌گرای اخلاقی می‌باشد. صدرا فضائل اخلاقی را راه رسیدن به کمال سعادت و رذائل اخلاقی را مانع انسان برای رسیدن به کمال سعادت می‌داند. ملاصدرا با قرار دادن وجود در کانون اندیشه خود، مباحث اخلاقی را با محوریت ذاتمند بودن نفس انسان مطرح می‌کند که در این صورت متعلق رذیلت و فضیلت، ملکات نفسانی انسان می‌باشد. (مقاله نظریه اخلاقی صدرا، حسین اترک، فصلنامه فلسفه و کلام اسلامی آینه معرفت، دانشگاه شهید بهشتی تهران، تابستان ۹۳). 


برخلاف صدرا، دورکیم معتقد است، اخلاق در تاریخ و ذیل علل تاریخی شکل می‌گیرد. به‌خوبی می‌دانیم وقتی پدیده‌ای زمان‌مند و تاریخ‌مند شد دیگر ذات ندارد؛ و قائل به ذات‌مندی پدیده اخلاقی، قائل به اخلاق متافیزیکی می‌باشد و برعکس. پس دورکیم نمی‌خواهد بر اساس یک‌سری اصول پیشینی اخلاق بنویسد. او می‌گوید: من نمی‌خواهم اخلاق را از علم استنتاج کنم، بلکه می‌خواهم علم اخلاق را بسازم. این کلام دورکیم از این سرچشمه می‌گیرد که او نوعی غایتِ ماورایی برای پدیده‌های اجتماعی قائل نیست. بنابراین از عدم ذاتمندی امور اخلاقی این نتیجه به‌دست می‌آید که، هر زمان امر اخلاقی مختص به‌خودش را می‌طلبد. 


دورکیم سیر تحول جوامع را خطی می‌داند؛ از این خطی نگریستن به تاریخِ جوامع به انضمامِ وجه محافظه‌کارانه بودن اندیشه او، این نتیجه حاصل می‌شود که جوامع مدرن منتهی‌الیه این سیر تاریخ شکل گرفته و جامعه ایده‌آل ما همین جامعه مدرن هست. از نظر او مؤلفه اساسی جوامع مدرن تقسیم کار است. دورکیم تقسیم کار را این گونه معنا می‌کند: مقررات اخلاقی صحیحی راهنمای کنش متقابل افراد باشد و دستیابی به پایگاه‌های اجتماعی عادلانه صورت گیرد. تقسیم کار هنگامی اخلاقی است که افراد با خویشتنداری با هم برخورد کنند و از تعهدات خود در مقابل یکدیگر و کل جامعه آگاه باشند. تقسیم کار هنگامی عادلانه است که افراد از فرصت‌هایی برابر برای دستیابی به پایگاه‌های اجتماعی برخوردار باشند و متناسب توانایی‌ها و علایق فردی اشخاص باشد (کرایب، ۱۵۶ - ۱۲۳: ۱۴۰۰)


مسأله جوامع مدرن این است که چگونه فرد ضمن پیشرفت در استقلال فردی بیشتر، تابع جامعه هست؟ به‌نظر می‌رسد راه حل این تنازع ظاهراً عقلی در دگرگونی همبستگی اجتماعی است که خود زائیده توسعه روز افزون تقسیم کار است. به‌همین دلیل تقسیم کار موضوع علم اخلاق قرار می‌گیرد. تقسیم کار قاعده اخلاقی رفتار بشری و یکی از بنیان‌های اساسی نظم اجتماعی به‌شمار می‌رود. بنابراین دورکیم در تلاش است علم اخلاق را بر اساس تقسیم کاری که ایده آل جامعه مدرن هست شکل دهد. (تقسیم کار، دورکیم،۴۳ _ ۳۵: ۱۳۹۸).


نتیجه گیری


جامعه ایده آل از نظر دو اندیشمند غرب و شرق یعنی صدرا و دورکیم بررسی شد و در ادامه با محور قرار دادن تعریف جامعه از منظر دورکیم (که تعریفی نسبتاً جامعی می‌باشد) به تحلیل فقره دوم از تعریف که مربوط می‌شود به عوامل استحکام جامعه، در دو محور «قانون و قانون گذاری» و «اخلاق» پرداخته شد. حاصل آنکه در نگاه دورکیم قانون گذاری به دست خود افراد جامعه صورت می‌گیرد و حتی جامعه آرمانی به لحاظ اعمال فشار از جهت ساختارهایِ مستحکم اجتماعی امکان روی دادن جامعه بدون ناهنجاری نفی می‌شود. از طرفی هم به دلیل نفی متافیزیک، دورکیم وجه انسان کامل را از جامعه آرمانی حذف کرده و جامعه به جای انسان کامل درحال جمع کردن اجتماع می‌باشد. اما صدرا با ملاک قرار دادن «اشتداد در وجود» قائل به تحقق جامعه‌ای به تمامه هنجاری می‌باشد؛ که در آن انسان کامل وجه جمع این جامعه آرمانی می‌باشد. اخلاق هم یکی از محورهای مورد بحث بود که حاصل آن این است که: صدرا با تکیه بر مبانی فلسفی حکمت متعالیه برای امور اخلاقی ذات قائل بود و در عوض دورکیم با تکیه بر زمان مند بودن تقسیم کار، محور اخلاق در جامعه ایده آل را تقسیم کار قرار داد.

تاریخ انتشار: 1403/03/09

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil