رسانه فکرت | مهدی جلیلی خامنه، دکتری فقه و مبانی حقوق اسلامی

 

یکی از مبانی اساسی اسلام، بلکه تمام ادیان آسمانی، دو بعدی بودن عالم و آدم است؛ یعنی همانگونه که این عالم و این انسان ظاهری آشکار و پیدا دارد، در عین حال این تمام حقیقت هستی و انسان نبوده و در پس پرده، جهانِ هستی همچون انسان باطن و نهانی دارد که همان غیب عالم است که ایمان به آن یکی از معیارهای تمییز مومن از غیر مومن است: «الذین یؤمنون بالغب».

 

این منظر در عرفان اسلامی نیز که جهان را بر مبنای اسمای حسنای الهی تفسیر و تبیین مینماید: «و باسمائک التی ملأت کل شیء» امری مسلم و قطعی است و جهان و موجودات هستی تحت سیطره دو اسم کلی و عام «الظاهر» و «الباطن» قرار دارند

.

لکن در مقابل این نگاه دو بعدی به هستی و انسان، نگاه تقلیل گرایانه و الحادی کسانی است که هستی و انسان را منحصر در بعد مادی و ظاهری می‌دانند و بعد معنوی و باطنی هستی را نفی می‌کنند و به تعبیری دیگر، از هستی، «راز زدایی» می‌نمایند و این یکی از مبانی اساسی مدرنیسم و مدرنیته است؛ گویی رمز و رازی در هستی نیست و هر چه هست همین امر ظاهر و آشکار در دسترس ماست لذا هر چه غیر این است باید نفی شود! غیب عالم، ملائکه، روحانیات،.... حتی معاذ الله خالق هستی

!

این مبنای اساسی مدرنیسم، وقتی در جامعه انسانی رسوخ میکند، این نگاه مطرح می‌شود که تفاوت‌های جنسیتی مرد و زن صرفا کلیشه و از باب ستم مردان بر زنان بوده است و در حقیقت هیچ فرقی میان زن و مرد نیست! و حتی افراط گروه‌های فمینیستی به جایی می‌رسد که حتی در واژگان و ادبیات نیز اثر خود را بروز می‌دهد.

 

در این نگاه و منظر مدرن است که پوشش و حجاب دینی، معنای خود را از دست میدهد؛ وقتی که عقل سکولار خود بنیاد بر مسند حاکمیت مینشیند، دیگر وجهی برای پوشش و حجاب خاصِّ زن باقی نمیماند؛ چرا که فرقی میان زن و مرد در دنیای مدرن و حتی پسامدرن وجود ندارد، چرا که رازی برای احتجاب و پوشاندن در هستی وجود ندارد! مدرنیسم همه رازها را میرانده است!

 

اما عرفان و عارفان حرف دیگری دارند. از منظر عرفان هستی سراسر رمز و راز است و اسم باطن به موازات اسم ظاهر در هستی و در نشأه انسانی تاثیر دارد و کار از آن می‌رسد. در این میان نکته اساسی و بسیار جالبی که وجود دارد آن است که عارفان الهی به برکت بهرهمندی از کوثر قرآن و عترت، هر یک از مرد و زن را به ترتیب، نماد و مظهر اسم «الظاهر» و اسم «الباطن» میدانند؛ مرد مظهر ظهور و بروز و فعل و فعالیت و آشکارگی و اسماء جلالی است (روز) و در مقابل زن، نماد بطون و خفاء و ستر و احتجاب و اسماء جمالی (شب). برای روشن‌تر شدن مطلب، نیازمند توضیح پاره‌ای از مباحث عرفانی هستیم:

 

در دانش عرفان نظری، تمام هستی و موجودات را اسماء الله پر نموده است و هر شی ء مظهر اسمی از اسمای حسنای الهی است (و باسمائک التی ملأت ارکان کل شیء)؛ در این میان به نحو تشکیکی بعضی اسماء کلی و برخی جزئی‌اند. و در میان اسماء کلی، برخی اسماء از جامعیت بیشتری برخوردارند تا به اسم جامعِ کلِّ «الله» میرسیم که جامعیت مطلقه نسبت به دیگر اسماء الهی دارد و انسان کامل مظهر این اسم شریف است.

 

در میان اسماء کلیه، برخی از اسماء با یکدیگر رابطه تقابلی دارند همانند دو اسم اول و آخر و نیز دو اسم ظاهر و باطن؛ دو اسم کلی الظاهر و الباطن با توجه به کلیت قابل توجه شان در تمام مراتب هستی اعم از صقع ربوبی، عالم عقل، مثال و نیز عالم ماده مظاهر متعددی دارند.

 

انسان بهعنوان کون جامع هستی و خلیفه الهی به حکم «انی جاعل فی الارض خلیفه» (بقره : 30 ) که تمام حضرات خمس وجودی را شامل است، به حکم «و من کل شی خلقنا زوجین» (ذاریات : 49 ) منقسم به دو نوع است: مرد و زن.

 

از منظر عرفانی، مرد مظهر اسم الظاهر و مجلای ظهور الهی و زن نیز مظهر اسم الباطن و تجلی دهنده بطون الهی است که ارتباط و پیوند این دو اسم که تعبیر عرفا از آن «نکاح اسمائی» است، این دو هر یک دیگری را اشتداد وجودی و ظهوری می‌بخشد و ذیل صراط مستقیم وجودی، بستر صراط مستقیم سلوکی هر مظهری را مهیا می‌کند تا به سمت اسم جامع الله تقرب بیشتری در قوس صعود یابد «الا الی الله تصیر الامور»

 

در میان لطیفه‌ای عرفانی و دقیقه‌ای عرشی که مستفاد از شریعت انور محمدی (ص) است که ارباب معارف حسب طاقت وجودی خود آن را بالکشف و العیان مشاهده نمودهاند، آن است که مَثَلِ مرد و زن در نظام تکوین، مَثَل روز و شب (یوم و لیل) است؛ مرد به سان روز محل ظهور و بروز و آشکاری است و زن در جانب مقابل همانند شب، محمل اسرار و رموز عالم غیب:

 

در کار گلاب و گل، حکم ازلی این بود

آن شاهد بازاری، این پرده نشین باشد

 

ویژگی‌های شب با زن و نیز مرد با روز قابل توجه است و زبان تکوین خود رمز گشای نظام تشریع است و هر یک از روز و شب را اوج و نهایتی است؛ نهایت مرتبه روز، مقام «یوم الله» ی است «و ذکّرهم بأیّام الله» و غایت درجه شب، مرتبه «لیله القدر» ی است «انا انزلناه فی لیله القدر و ما ادرک ما لیله القدر».

 

انسان کامل اگر مظهر اسم الظاهر بود و یعنی مرد بود او یوم الله است و لذا ائمه ایام اللهاند (نحن الایام) و اگر مظهر اسم الباطن و زن بود او لیله القدر است (اللیله فاطمه)؛ و دیگر انسان‌ها، مرد و زن هر یک در مرتبه و درجه‌ای از روز و شب وجودی هستی‌اند که در صورت حرکت سلوکی و صعودی به یوم الله و لیله القدر قرب وجودی می‌یابند.

 

حال امروزه در دنیای مدرن بلکه پست مدرن که مدار آدمیان بر راز زدایی از هستی است و نگاه‌های عقل سکولار که گاه از افراط پوزیتیویسمی سربر می‌آورد و گاهی از نیهیلیسم الحادی، عرفان اسلامی بزرگ ندا دهنده رمز و راز در هستی و به ویژه زندگی در جامعه انسانی است؛ زن مظهر راز و غیب هستی و مرد مظهر انکشاف و عالم شهادت؛ و دیالکتیک اشتدادی میان این دو، ضامن صعود و سلامت و سعادت هر دو است و در این میان پوشش و حجاب زن، نقش محوری رمز و راز را بازی میکند؛ آن عنصری که جلوه بطون و رمز و راز بودن زن است که مرد باید به دنبال و طلب راز باشد؛ همان امر اساسی که دیو سیرتان کوردل به دنبال راز زدایی از آن هستند.

 

حجاب نماد و سنبل عالم غیب و اسم باطن الهی است که مرد را سیر می‌دهد و در یک دیالکتیک اشتدادی رشد می‌دهد و عارف بزرگ اسلامی مولانا در مثنوی شریف به این سرّ بزرگ اشاره نموده است:

 

آب غالب شد بر آتش از لهیب

زآتش او جوشد چو باشد در حجیب

 

چونک دیگی حایل آمد هر دو را

نیست کرد آن آب را کردش هوا

 

ظاهرا بر زن چو آب ار غالبی      

باطنا مغلوب و زن را طالبی

 

این چنین خاصیتی در آدمیست

مهر حیوان را کمست آن از کمیست

 

خلاصه آنکه اگر بانوی مسلمان بلکه موحد که باورمند به سرّ و باطن عالم است، خود را و اسم حاکم بر خود را بشناسد، بدون هیچ گونه تکلف و از سر ذوق و شوق به این دورِ اشتدادی وجودی جهت نیل به مقام لیله القدری پوشیدگی و حجاب خود را حفظ و صیانت خواهد نمود.

 

تاریخ انتشار: 1402/10/03

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil