رسانه فکرت | محسن ابراهیمی، دانش آموخته حوزه علمیه قم، دکتری فلسفه دانشگاه اصفهان

 

علامه مصباح یزدی را می‌توان فیلسوف علوم انسانی اسلامی دانست، زیرا در نگاه اول همت ایشان در مسیر حیات علمی‌شان، تبیین مبانی فلسفی اسلامیِ مؤثر در شاخه‌های مختلف علوم انسانی همچون علوم‌اجتماعی، سیاسی و حقوق بوده است؛ اما نامیدن این حکیم الهی به فیلسوف علوم انسانی اسلامی، سرّ عمیق‌تری نیز دارد.

 

آن‌چنان که مشهور است در حکمت متعالیه، حکیم الهی چهار سفر مختلف را طی می‌کند که به اسفار اربعه معروف است و در هر کدام، سالک سوغاتی متفاوت به‌دست می‌آورد؛ در این میان، سفر سوم و چهارم از ویژگی خاصی برخوردار هستند، زیرا که هر دو سیر، بازگشتی و همراه با وظیفه و سنگینی رسالتی است که حکیم به‌دوش می‌گیرد.


از این رو گفته شده که سفر سوم، یعنی سفر از حق به خلق همراه با حق، موجب نبوت انبائی می‌شود؛ زیرا که در آن خلق را بر پایه حق می‌شناسد و سفر چهارم یعنی سفر در خلق با حق، نبوت تشریعی را به‌دنبال دارد و سالک این سفر با آثار و شئون، مصالح و مفاسد خلق آشنا می‌شود؛ هر چند ممکن است که این دو سفر، مختص به انبیا و رسولان الهی دانسته بشود، با این حال از باب وراثتی که علما از انبیا دارند، آنان نیز در پی پیامبران الهی می‌توانند سالک این دو سفر باشند و رسالتی را به عهده بگیرند.


سخن گفتن از علوم انسانی اسلامی، رهاورد سفر سوم و چهارم از اسفار اربعه است و فیلسوفی می‌تواند پا به این عرصه بگذارد که دو سفر اول را طی کرده باشد و آنگاه با شناختی که از حق پیدا کرده، در سیر بازگشتی قدم به‌سوی سفر سوم و چهارم برم‌ی دارد و به خلق و شئون مختلف آنها نظر می‌کند و آنها را بر پایه حق تفسیر و تبیین می‌کند و از همین رو به اجمال می‌توان گفت که علم دینی و یا اسلامی‌سازی علوم، لازمه منطقی اسفار چهارگانه حکمت متعالیه و به یک معنا اقتضا ذاتی فلسفه صدرایی در سفر سوم و چهارم است.


 روشن است که معارف حکیمان الهی در حکمت متعالیه متفاوت و گوناگون است و به‌شکل عمده پیش از مرحوم علامه طباطبایی (ره)، شکوفایی، بالندگی و نظام‌سازی حکمت متعالیه در سطح سفر اول و دوم مطرح بوده؛ اما با طرح مبانی و تحولی که ایشان در حکمت متعالیه فراهم کردند، زمینه رشد و بالندگی در سفر سوم و چهارم مهیا شده و حکیم الهی علامه مصباح از جمله پیشگامان ورود به این عرصه هستند.


به‌راستی ایشان با توانایی علمی‌ای که داشتند، این رسالت را بر عهده گرفتند که پس از شناخت حق در ضمن مفاهیم انتزاعی فلسفی‌اش، اکنون در سیر بازگشتی به تبیین وجود انسان و شئون مختلف او بر پایه حق، به مفاهیم انضمامی بپردازند؛ از همین رو تبیین مسائل علم دینی و علوم انسانی اسلامی را از اهداف اصلی خودشان قرار دادند و رویکرد ایشان به علوم انسانی رایج نیز از همین جهت بوده که آنها را در چارچوب حق، نقد، تبیین و تفسیر کرده و اقدام به نظام سازی کنند.


شکی نیست که این غایت، رسالتی است که ایشان با ایثار خود برعهده گرفتند و این بار رسالت، سنگینی خاص خودش را به دنبال دارد و آنان که دشمنان نادانسته‌های خویشند، این رسالت را گناه نابخشودنی می‌دانند که در پی آن توهین‌ها و تمسخرها را به همراه داشت.


با این حال، فیلسوفی همچون علامه مصباح، آیتی روشن بر پویایی و بالندگی فلسفه اسلامی است، زیرا که نظام‌سازی فلسفی را در ضمن سفر سوم و چهارم آغاز کرده‌اند و برای فلسفه اسلامی، فضای جدیدی را برای رشد فراهم کردند که الگویی برای متعلمان فلسفه است؛ به این صورت که رویکرد به مسائلی انضمامی حیات انسانی مانند فلسفه علوم انسانی، پس از گذارندن و کسب مهارت علمی کامل در سفرهای پیشین صدرایی است و در غیر این صورت به تعبیری فلسفه‌ورزی آنان، سیر افقی از خلق به خلق است، همانند آنچه که برای فلسفه غرب اتفاق افتاده و حاصل آن، نتیجه مطلوب را به بار نمی‌آورد و در آن علم دینی انکار می‌شود.


اکنون می‌توان به سرّ تعبیر فیلسوف علوم انسانی اسلامی پی برد و به‌حق، علامه را فیلسوف علوم انسانی اسلامی دانست؛ حکیم الهی که امتدادی از حکیمان الهی است و معارف اسفار اربعه صدرایی را در سطح انضمامی مطرح و سوغات سفر سوم و چهارم خود را در اختیار دیگران قرار داده‌اند.

 

تاریخ انتشار: 1401/10/10

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil