اشاره: «جنبه برجسته در سیره و رفتار آیت‌الله مصباح‌یزدی این بود که سعی داشتند که متوجه شوند در هر زمینه‌ای وظیفه‌ی خودشان چیست و تا کار را برای خداوند متعال انجام دهند و این سفارشی بود که تقریباً به همه‌ی دوستان به‌طور مکرر تأکید داشتند. حقیقتاً ایشان زمانی‌که تشخیص می‌دادند وظیفه‌شان در یک زمینه‌ای چیست، دیگر به چیزی توجه نمی‌کردند که دیگران، مخالفان و موافقان چه می‌گویند. آیت‌الله مصباح‌یزدی به‌دنبال این بودند که آن چیزی که تشخیص دادند و خداوند متعال از او می‌خواهد را به‌نحو احسن انجام دهند. شاید یکی از آخرین کلماتی که آیت‌الله مصباح‌یزدی به ما فرمودند همین نکته‌ای بود که اشاره کردم. ایشان فرمودند دعا می‌کنم که خداوند به شما توفیق دهد تا وظیفه‌ی خود را به‌درستی بشناسید و عمل کنید.» این سخنان حجت الاسلام و المسلمین دکتر علی مصباح، فرزند آیت الله مصباح یزدی در گفت‌وگو با مجله «پایگاه تحلیلی اندیشه‌ای فکرت» است؛ سخنانی که حکایت از مجاهدت علمی و عملیِ فقیه، فیلسوف، متفکر و عالمی برجسته دارد که در مسائل اساسی و اندیشه سیاسی دین اسلام از نوابغ تاریخ معاصر محسوب‌می‌شود.


آیت الله مصباح را اگر بخواهیم در یک نگاه کلی عرضه کنیم، به نظر می‌رسد می‌توان این‌گونه بیان کرد که ایشان در سه عرصه به تربیت نیرو و کادرسازی پرداختند:


نخست در میدان نظر: تربیت نیروهای نظریه‌پرداز در زمینه‌های مختلف علوم انسانی و مدافعان مبانی دینی، جزء اولین کارهای تشکیلاتی ایشان است که هسته‌ی اول شاگردان را تشکیل می‌دهند و به‌عنوان نمونه برای این دسته می‌توان طلاب تربیت شده در مؤسسه‌ی در راه حق و بنیاد باقرالعلوم و مؤسسه امام‌خمینی‌ (ره) اشاره کرد؛


دوم در میدان گفتمان‌سازی: پس از تربیت نیروهای نظریه‌پرداز، نوبت به تربیت نیروهایی می‌رسد که بتوانند نظریات را در سطح جامعه بیان کنند و با تبدیل کردن آن به مطالبه و گفتمان غالب در بین نخبگان و عموم مردم زمینه‌ی عملیاتی شدن آن‌ها را فراهم کنند. برای این دسته به تعداد زیادی از تربیت یافتگان مؤسسه امام خمینی‌ (ره) می‌توان اشاره کرد که در قامت پژوهشگر و استاد حوزه و دانشگاه قد علم کردند و خلأ استاد و پژوهشگر را پر کردند و سنگربانان ایدئولوژیک نظام بودند.


و سوم در میدان عمل: گام سومی که آیت الله مصباح با موفقیت برداشتند پس از تربیت نیروهای نظریه‌پرداز و نیروهای گفتمانی، تربیت نیروهای عملیاتی و میدانی بود. در واقع اینطور می‌توان گفت نظریاتی که به گفتمان غالب جامعه تبدیل شده‌بود الان زمان عملیاتی شدن آن‌ها رسیده‌بود و باید در میدان عمل خود را نشان می‌داد؛ شاگردانی که در مناصب مختلف اجرایی در کشور مشغول به کار هستند و همچنین تربیت یافتگان دوره‌های مختلف طرح ولایت در این دسته قرار می‌گیرند.


* ابتدا باید تشکر کنیم از وقتی که به ما دادید با اینکه اطلاع دارم درگیر مراسم سالگرد علامه مصباح یزدی هستید. با توجه به اینکه سال گذشته «پایگاه تحیلی اندیشه‌ای فکرت» پرونده‌ای تحت‌عنوان «مصباح فکر» را باز کرد و اندیشه‌های اخلاقی، علمی و سیاسی ایشان را بررسی کرد؛ از این رو امسال نیز همچون سال گذشته پرونده‌ای به مناسبت سالگرد استاد جریان یافت. در این گفت‌وگو از حضرت‌عالی درخواست دارم درباره‌ی اندیشه و مبنای علامه در اسلامی‌سازی علوم انسانی سؤالاتی داشته باشم. آیت الله مصباح از چه زمانی دغدغه اسلامی‌سازی علوم انسانی را در ذهن داشتند و نسبت به آن اهتمام ورزیدند؟   


بسم‌الله الرحمن الرحیم و الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی‌محمد و اله الطاهرین. بعد از خوشامدگویی مجدد و دعا کردن برای اینکه خدا به توفیقات شما بیفزاید و برکات شما و دوستانتان را بیشتر کند، پیرامون علوم انسانی به‌طور کلی صحبت زیاد است و انواع رویکردهایی که در عالم اسلام، نسبت این علوم وجود دارد، صورت گرفته است و هم‌چنان نیز انواعی از آن وجود دارد. در خصوص آیت‌الله مصباح یزدی اگر بخواهم این مسأله را دنبال کنم؛ تا جایی که بنده در جریان بودم و اطلاع دارم، ایشان از قبل از انقلاب و در مدرسه حقانی که با مدیریت شهید قدوسی اداره می‌شد و یک شورای هیأت مدیره‌ای داشت که در آن شهید بهشتی، شهید قدوسی، آیت‌الله جنتی و آیت‌الله مصباح‌یزدی حضور داشتند. در این مدرسه برای طلاب علاوه بر دروس جاری حوزه، برخی از دروس مورد نیاز جامعه ارائه می‌شد و تحقیقاً می‌توان گفت اولین مورد در حوزه بود که چنین اتفاقی را به خرج می‌دادند بر اساس نیازی که احساس می‌کردند. اگر حوزه بخواهد وظایف خود را (که امروز از آن انتظار است) در جامعه اجرا کند، نیاز دارد که چنین معلوماتی داشته‌باشد. در بین دروسی که که برای سطوح مختلف گذاشته می‌شد، برخی از سطوح دروسی مانند روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و... را باید می‌گذراندند. البته در دوران قبل از انقلاب، زمینه‌هایی که برای فعالیت یک روحانی وجود داشت و انتظاراتی که از او می‌رفت و امکانی که برای او فراهم بود، بسیار محدود بود و طلاب در انجام ساده‌ترین وظایف خود مانند بیان مسائل شرعی نیز دچار مضیقه بودند.


 بنده در خاطر دارم سال 54-53 که وارد حوزه شدم، درسی به نام فقه مقدماتی داشتیم که از روی رساله می‌خواندیم و ما هرچه می‌گشتیم رساله امام خمینی‌ (ره) در دسترس ما نبود و یک رساله‌ای بود که حواشی علما را در پاورقی آورده‌بودند. در آن کتاب نظرات آیت‌الله خویی، گلپایگانی و... وجود داشت و نظرات امام‌ (ره) را نیز با حرف «خ» مشخص می‌کردند؛ چرا که حق نداشتند اسم امام‌ (ره) را چاپ و منتشر کنند. این مطلب را بیان کردم تا به این نتیجه رسیده باشیم که در آن روزگار فضای روحانیت بسته و در مضیقه بود و پرداختن به مسائل خارج از محدوده‌ی سنتی حوزه‌ها، یک کار شاق و ابتکاری لحاظ می‌شد که در مدرسه حقانی صورت می‌گرفت.


با پیروزی انقلاب اسلامی، آیت‌الله مصباح‌یزدی احساس کردند که برای رسیدن انقلاب اسلامی به اهداف خود، لازم است که همه نظام‌های اجتماعی تحت تعالیم اسلامی قرار گیرد. اقتصاد، سیاست، حقوق، مدیریت و...؛ از این رو اگر نظام اسلامی وجود دارد، باید این نظامات نیز اسلامی باشد و در این زمینه تقریباً در آن روزگار، هیچ‌کاری انجام نشده بود. سال 60 یا 61 بود که انقلاب فرهنگی تشکیل شد و به‌دلایل امنیتی و مختلفی دانشگاه‌ها برای یک‌سالی تعطیل شد و سپس به امر امام‌ (ره) ستاد انقلاب فرهنگی تشکیل و قرار شد تا زمینه را برای بازگشایی دانشگاه‌ها فراهم سازد.


 حضرت امام‌ (ره) در یک پیامی به ستاد انقلاب فرهنگی فرمودند که بقیه رشته‌ها را به‌تدریج باز کنید، اما باید در رشته‌های علوم انسانی، دستتان را به پیش حوزه‌های علمیه دراز کنید. در همین راستا چند نفر از اعضای ستاد انقلاب فرهنگی به قم و نزد علمای جامعه مدرسین آمدند تا این فرمایش امام را در دستور کار خود قرار دهند. در همین راستا جامعه مدرسین نیز کار را به آیت‌الله مصباح‌یزدی ارجاع دادند تا ایشان مسئولیت این بخش را عهده‌دار شوند. سپس آیت‌الله مصباح‌یزدی یک طرحی را با عنوان «دفتر همکاری حوزه و دانشگاه» ایجاد کردند و آن را در جامعه مدرسین به تصویب رساندند، سپس به ستاد انقلاب فرهنگی فرستادند و در آن‌جا نیز به تصویب رسید. سرانجام یک دفتری برای همکاری حوزه و دانشگاه در بازسازی علوم انسانی تأسیس و کار خود را آغاز کرد.


* شیوه فعالیت این دفتر چگونه بود؟ آیت الله مصباح چه نقشی را ایفا می‌کردند؟


کار این دفتر در ابتدا این بود که یک سری جلساتی را آیت‌الله مصباح‌یزدی با اساتید انتخاب شده‌ی دانشگاه (انتخاب توسط جهاد دانشگاهی) و حوزه تشکیل شد و دوره‌هایی را برای محقق شدن این کار تشکیل دادند. در نخستین قدم که تابستان سال 63 بود که این دفتر جلساتی را در دانشگاه الزهرا (س) برگزار کرد. از صبح تا ظهر آیت‌الله مصباح‌یزدی مباحث معارف قرآن را برای اساتید دانشگاه ارائه دادند تا ذهن آن‌ها را با فضای اسلامی و ابعاد مختلف آن آشنا سازند و بعد از آن نیز تا شب برای بررسی موضوعاتی که در رشته‌های مختلف علوم انسانی به موضوعات مادر و کلیدی‌ترین مسائل هر علوم پرداخته می‌شد تا سرفصل‌هایی را تنظیم و ارائه کنند.


در آن زمان پنج رشته اصلی در علوم انسانی انتخاب شد که عبارتند از: روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، علوم‌تربیتی، حقوق و علوم‌سیاسی، و اقتصاد. سپس اساتیدی که مربوط به هرکدام از این رشته‌ها بودند به‌دور هم می‌نشستند و هم‌فکری می‌کردند و محصول آن جلسات را می‌آوردند و در خدمت آیت‌الله مصباح‌یزدی بررسی و نقادی می‌نمودند تا به نتیجه برسند. در آن تابستان که یک ماه از آن با ماه رمضان مصادف شد، گاهی جلسات تا ساعت یک یا دو بامداد و گاهی حتی تا سحر ادامه داشت و بعد از خوردن سحری و نماز، استراحتی می‌کردند و مجدداً ساعت هشت صبح آغاز جلسات معارف قرآن بود.


در برخی از جلسات، آیت‌الله مصباح‌یزدی وسط جلسه به بیرون می‌آمدند و سر خود را زیر آب شیر می‌شستند و می‌گفتند سرم داغ شده‌است و دیگر نمی‌توانم فکر کنم. سپس مجدداً بعد از این اقدام، به جلسه باز می‌گشتند. دوستان می‌گفتند تقریباً در آن دوره، آیت‌الله مصباح‌یزدی روزانه 16 ساعت برای این برنامه وقت می‌گذاشت و خانواده و بچه‌ها، یکی از کلاس‌های دانشگاه را فرش کرده‌بودند و شبانه‌روز در آن‌جا زندگی می‌کردند.
* سرانجام این فعالیت‌ها و جلسات چه شد؟ چرا بعدها از سوی ستاد انقلاب فرهنگی این فعالیت‌ها متوقف شد؟


ادامه برنامه بعد از مشخص شدن موضوعات، این بود که هرکدام از اساتید دانشگاه باید یکی از موضوعات را انتخاب و پیرامون آن یک جزوه و مقاله‌ای مفصل نگارش کنند و در جلساتی با اعضای حوزوی آن‌ها را به بحث بگذارند و از نگاه اسلام، مورد نقادی قرار گیرد. این‌کار باید در طول یک هفته انجام می‌شد و آخر هفته در یک جلسه خدمت آیت‌الله مصباح‌یزدی می‌آمدند و مجموعه مباحث و بحث‌ها را ارائه می‌کردند و در نهایت آیت‌الله مصباح‌یزدی جمع‌بندی و نقادی‌های نهایی را ارائه می‌کردند و مجموعه‌ی این مباحث به‌صورت یک جزوه تهیه و تکثیر می‌شد. البته بنا بر این بود که بعداً این مجموعه‌ها ویرایش شود و مبنای نوشتن کتاب‌های درسی علوم انسانی در دانشگاه‌ها قرار گیرد.


در طول یک سال بعد (یک تابستان بعد از آن) این کار در جریان بود تا این‌که در تابستان دوم، ستاد انقلاب فرهنگی بدون هماهنگی برنامه را بهم زدند و اساتید دانشگاهی که تعهد انجام این کارها را در دفتر داشتند، از سوی ستاد بازخوانده شدند تا به سر کلاس باز گردند. ‌ (وگرنه اخراج) سپس بدون دفتر همکاری حوزه و دانشگاه را نیز قطع کردند و معتقد بودند که دیگر لازم نیست.


مقام معظم رهبری که در سال 89 به قم تشریف آوردند و در زیر زمین مدرسه فیضیه برنامه‌ای برای طلاب داشتند. در آن‌جا اشاره‌ای داشتند که اگر برنامه آیت‌الله مصباح‌یزدی ادامه پیدا می‌کرد، امروزه وضع ما بسیار بهتر بود. آن برنامه بدین شکل ابتر باقی‌ماند و بعضی از اساتید حوزوی و دانشگاهی کار را به‌صورت خودجوش و داوطلبانه ادامه دادند و تا جایی می‌توانستند کار را پیش بردند. بعضی از اساتید نیز از شهرستان‌ها با هزینه خودشان و با اتوبوس، هر ماه به قم می‌آمدند تا این‌کار ادامه پیدا کند و به سرانجامی برسد. نهایتاً چند جلد از کتب آن مجموعه آماده و به چاپ رسید؛ لکن دیگر به آن صورت ادامه نیافت.


* از روحیه‌ای که از آیت الله مصباح نسبت به اسلامی‌سازی علوم انسانی داریم، ایشان بعد از این مقطع فعالیت خود را چه قالبی ادامه دادند؟


آیت‌الله مصباح‌یزدی بعد از آن برنامه، کار را رها کردند و به این نتیجه رسیدند که اگر اسلامی‌سازی علوم انسانی بخواهد انجام شود، ضروری است که تربیت نیروها را خودمان انجام دهیم. نیروهایی که خط فرمانشان از جای دیگری باشد، نمی‌توان روی آن‌ها سرمایه‌گذاری کرد و امید داشته باشیم که به نتیجه برسیم. از این رو برنامه تخصصی علوم انسانی در مؤسسه «در راه حق» کلید زدند و یک بخشی تحت‌عنوان «بنیاد فرهنگی باقرالعلوم‌ (ع)» تأسیس کردند که مختص رشته‌های علوم انسانی بود.


در این بخش، پنج گروه رشته‌هایی که بیان کردیم به‌همراه رشته «فلسفه»، «تفسیر قرآن» و...؛ مجموعه‌ای تشکیل دادند که آن کار ادامه پیدا کرد تا نیروهایی تربیت شود که از یک سوء تأثیرات حوزوی لازم را داشته‌باشند در حد یک مجتهد بتوانند از منابع اسلامی استنباط و نظر اسلام را استخراج کنند و از سوی دیگر در حد یک دکتری علوم انسانی با مطالب و نظریات غربی آشنا باشند و در نتیجه بتوانند تحقیقات خود را در زمینه علوم انسانی با رویکرد اسلامی و استفاده از منابع اسلامی انجام دهند.


* گویا حضرت امام (ره) نیز تأکید بسیاری بر این موضوع داشتند؟


بله؛ در یک ملاقاتی که آیت‌الله مصباح‌یزدی خدمت حضرت امام‌ (ره) داشتند، گزارشاتی را دادند که ما در حال انجام چنین کارهایی در حوزه هستیم. حضرت امام‌ (ره) فرموده‌بودند که این‌کار را توسعه دهید و من تا زنده هستم، خودم هزینه‌ی آن را می‌پردازم. هم‌چنین مرکز در حال تدارک بود تا از سال آینده پذیرش دوبرابریِ طلاب را داشته‌باشد و برای این‌کار، هزینه، امکانات و موقعیت لازم بود. یک یا دو هفته بعد، امام‌ (ره) از آقای شیخ حسن صانعی - که در دفتر امام‌ (ره) مسئولیت داشتند - فرمودند چه شد؟ این مطلب می‌رساند که امام‌ (ره) به‌دنبال این بودند که این‌کار و اقدام حتماً انجام شود. ایشان فرموده‌بودند که در حال برنامه‌ریزی برای سال آینده جهت پذیرش دوبرابریِ طلاب هستند. امام‌ (ره) در پاسخ می‌گوید: از همین امسال آغاز نمایید. به همین دلیل در اواسط همان سال، یک دوره ایجاد و فراخوان دادند و عده‌ای را برای دوره جدید و فوق‌العاده بنا بر فرمایش حضرت امام‌ (ره) پذیرفتند.


این اعتماد آن‌قدر زیاد بود که حضرت امام‌ (ره) هیچ‌گاه بابت هزینه‌ها، خرج‌کرد و... بازخواست نمی‌کردند. حتی در زمان جنگ که به‌دلیل مشکلات مالی دولت و نیازهای جنگ، در آن جاهایی که امام به مراکز همیشه کمک می‌کرد، این کمک را به‌دلیل شرایط جنگ، نصف کرده‌بود؛ لکن برای مؤسسه، امام‌ (ره) همیشه به‌طور کامل پرداخت می‌کردند؛ چرا که از اهمیت این‌کار با خبر بودند.


*بعد از رحلت امام‌ (ره) ادامه فعالیت چگونه پیش رفت؟


بعد از رحلت حضرت امام‌ (ره)، مقام معظم رهبری نیز فرمودند که بنده سنت حضرت امام‌ (ره) را نیز ادامه خواهم داد و تا زنده هستم، هزینه‌ی این بخش را می‌پردازم. هم‌چنین با حمایت‌های ایشان، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی‌ (ره) تأسیس شد و آن دو بخشی که قبل از آن، بخش‌های مقدماتی و کلیات و آموزش‌های تخصصی در هم ادغام و در مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی‌ (ره) تجمیع شد.


در این برنامه اصل بر این است که پذیرش و جذب دانش‌پژوه از حوزه باشد. کسانی که تا سطح دو حوزه خوانده باشند، در این مؤسسه از آن‌ها امتحان ورودی می‌گیرند و برترین‌ها برای دوره‌های مؤسسه پذیرش می‌شوند و در طی دوره‌ی تحصیل در مؤسسه، باید حتماً یک درس فقه و اصول حوزه را بخوانند و در حوزه نیز امتحان دهند. لذا نصف وقت آن‌ها برای دروس مؤسسه می‌ماند که به‌صورت تخصصیِ علوم انسانی است.


* در مؤسسه چه موضوعاتی سرفصل درسی قرار گرفت؟


درباره موضوعات و سرفصل‌هایی که در مؤسسه تدریس و آموزش داده‌می‌شود باید گفت همه سرفصل‌های دانشگاهی در این‌جا تدریس می‌شود. با این ویژگی که فقط صرف خواندن و یاد گرفتن دیدگاه‌های غربی نیست، بلکه هم استاد و هم دانش‌پژوهان موظف هستند که آن‌ها را مورد نقادی قرار دهند و تکالیفی که اساتید معمولاً به دانش‌پژوهان در طی سال می‌دهند، عمدتاً ناظر به‌نقد دیدگاه‌های غربی است تا تمرین نمایند و آمادگی نگاه نقادانه و عالمانه به دیدگاه‌های ارائه شده از سوی غرب را داشته‌باشند. در سطوح بالاتر و مخصوصاً در دوره دکتری، موضوعاتی که برای رساله پیشنهاد می‌شود باید حتماً جنبه اسلامی در آن لحاظ شود و اگر 100% نظریه پردازی پیرامون نظر اسلام در یک موضوع نیست، حداقل باید نقد یک دیدگاه از منظر اسلامی در آن رساله وجود داشته‌باشد.


دانش‌پژوهان مؤسسه علاوه بر خواندن درس حوزه و دروس دانشگاهی که در مؤسسه تدریس می‌شود، تقریباً به همان اندازه‌ی واحدهای دروس دانشگاهی، باید واحدهای اضافی در علوم انسانی بخوانند و این اختصاص به دیدگاه‌های اسلامی درباره موضوعات آن رشته‌ی علوم انسانی دارد. مثلاً فرض کنید؛ دانش‌پژوه روان‌شناسی علاوه بر این‌که همه دروس دانشگاهی را باید فراگیرد، باید در کنار آن حدود 30 واحد علم‌النفس اسلامی‌ (دیدگاه بوعلی و ملاصدرا و...) را فرا گیرند و نیز کارهایی که علمای مسلمان پیرامون روان‌شناسی کردند را باید بررسی و بگذرانند. دوره‌های مؤسسه برنامه‌ای بسیار فشرده و سنگین است که به همین دلیل داوطلبان آن افراد خاص و برجسته‌ای می‌باشند که بتوانند با چنین برنامه‌ای همراهی نمایند. این برنامه‌ایست که در مؤسسه آموزشی - پژوهشی امام خمینی‌ (ره) طراحی شده‌است تا بتواند افرادی را تربیت کند که از طرفی هم از نظر قدرت استنباط مسائل از نگاه اسلامی، دارای مبانی فلسفی، عقلی، نقلی و استنباط از کتاب و سنت باشد و از طرف دیگر با دیدگاه‌های یکی از رشته‌های علوم انسانی که انتخاب رشته می‌کنند، باید در حد یک دکتری دانشگاه و بلکه بالاتر در آن زمینه مسلط باشند. موضوعات پژوهشی در زمینه بررسی موضوعات آن علم در نگاه اسلامی، از مبانی اسلامی و دیدگاه‌های دیگر انجام‌می‌شود و الحمدالله از آغاز تأسیس مؤسسه تا به امروز، کارهای خوبی در زمینه مبانی و مسائل علوم انسانی انجام گرفته است و امید است که این‌کار با قوت پیش رود و به نتایج خوبی منجر شود. البته در طول این سال‌ها مراکز دیگری نیز الگوگیری کردند و در شکل‌ها و سلیقه‌های مختلفی این‌کار در قالب‌های مراکز علمی، دانشگاهی و حوزوی توسعه پیدا کردند؛ اما آن برنامه‌ای که آیت‌الله مصباح‌یزدی در نظر داشتند، بدین شکل در جای دیگری ندیده‌ام که اجرا شده باشد.


* بسیار سپاسگزارم از بیان پیشینه فعالیت علمی استاد مصباح؛ جناب دکتر، روش‌شناسی آیت الله مصباح یزدی در سیر تحول علوم و تبدیل علوم انسانی به اسلامی چگونه بود؟


نظر آیت‌الله مصباح‌یزدی این بود که آن گره اصلی در علوم انسانی موجود، مربوط به مبانی این علوم است؛ چرا که این علوم و نظریات مطرح شده در آن، عمدتاً بر اساس مبانی و نظریاتِ سکولار و غیردینی بنا شده‌است و حتی بعضی از آن‌ها ضد دینی‌اند. مثلاً در جامعه‌شناسی، تعداد زیادی از نظریه‌پردازان و صاحبان مکاتب فکری در این حوزه، کومونیست‌ها و ماتریالیست‌ها هستند که اصولاً دین را قبول ندارند و ضد آن هستند. لذا نظر آیت‌الله مصباح‌یزدی این بود که مشکل اصلی در مبانی است و ما اگر بخواهیم نظریه‌پردازی اسلامی در این علوم انجام دهیم؛ باید از مبانی استفاده کنیم و بگوییم که مبنای ما چیست. برای آشنایی با این مطلب که چه مبانی‌ای برای علوم انسانی لازم است و چه دیدگاه‌هایی مطرح است و همین‌طور برای اقناع اساتید و دانشجویانی که در این رشته‌ها در حال تحصیل هستند.


در همین راستا اولین گامی که آیت‌الله مصباح‌یزدی معتقد بودند، این است که ابتدا با مبانیِ علومِ انسانیِ غربی آشنا شویم و ببینیم که آن‌ها بر چه اساسی نظریات خود را بنا می‌کنند و سپس این مبانی را نقادی کنیم. نقادی بدین معنا که ببینیم این مبانی از کجا آمده‌است و دلیل آن چیست و بر چه اساسی استوار است. اگر یک مبنایی دارای مقدمات صحیح، روش استدلال درست و نتیجه‌ی منطقی داشته‌باشد که با مبانی قطعی اسلامی منافاتی نداشته‌باشد؛ ما آن را می‌پذیریم. اما آن‌جایی که ادله‌اش ضعیف است یا دلایل قبیح بر خلاف آن وجود دارد، باید آن‌ها را کنار گذاشته و مبانی صحیح را مطرح کنیم. البته ناگفته نماند که این قدم‌ها را می‌توان ریزتر کرد. مثلاً اولین گام را آشنایی با اسلام بدانیم. مثلاً اگر کسی بخواهد علوم انسانی - اسلامی را کار کند، باید بداند اسلام یعنی چی؟


قدم دوم این است، حال که مبانی صحیح برای علم اسلام معلوم شد، باید ببینیم بر اساس این مبانی، چگونه مسائل آن علم را حل کنیم. مثلاً در علم اقتصاد، یک (مسأله آن بانک‌داری، پول، تورم و... است. حال اگر بخواهیم این مسائل را از نگاه اسلامی بررسی و ارزیابی کنیم و دیدگاه‌های غربی را نقادی و در نهایت دیدگاه اسلامی را ارائه نماییم؛ یک مرحله قابل اضافه کردن است و آن این است که به‌طور کلی (مسأله چیست؟ چرا که گاهی در برخی از علوم، چون در فضای غرب مطرح شده‌است؛ مسائل آن علوم، مسائلی است که برای غربی‌ها (مسأله بوده است و شاید از نگاه اسلامی و در جامعه‌اسلامی، (مسأله چیز دیگر باشد. یا شاید در ارزیابی‌ها و ارزش‌گذاری مسائل، معیارهای ما با معیارهای غربی‌ها که برای مسائل انتخاب شده‌است، متفاوت باشد. مثلاً فرض کنید مسأله «طلاق» مطرح می‌شود. حال آیا این مقوله‌ (طلاق) خوب است یا بد؟ اگر بد است، چگونه عوامل آن را معالجه کنیم؟ اگر خوب است، چگونه آن را تقویت کنیم؟ شاید مثلاً در یک جامعه با فرهنگ غربی، خیلی برای‌شان مهم نباشد که طلاق وجود داشته‌باشد یا نداشته‌باشد و لذا خیلی روی این (مسأله تحقیق نکنند؛ لکن از نگاه اسلامی این (مسأله بسیار مهم است و لازم است که بررسی کنیم تا این پدیده‌ی شوم در جامعه کم‌رنگ شود. لذا در انتخاب مسائل نیز ما نیاز داریم دیدگاه و ارزش‌های اسلامی را لحاظ کنیم.


سپس زمانی که مشخص شد چه مسائلی برای جامعه‌ی ما اولویت دارد، آن زمان باید بر اساس مبانی اسلامی به سراغ راه‌حل آن برویم. البته این‌که عرض می‌کنم مبانی اسلامی، فقط به این معنا نیست که ببینیم در قرآن و روایات راجع‌به آنچه آمده‌است! دیدگاهی که آیت‌الله مصباح‌یزدی پیرامون اسلامی‌سازی علوم انسانی دارد، وسیع‌تر است و این‌که ما برای اسلامی دانستن یک علم یا تولید یک نظریه‌ای بر اساس اسلام، باید از همه‌ی منابع معرفت استفاده کنیم. (هرکدام در جای خود) یکی از منابع معرفت که مورد قبول اسلام است، عقل است. لذا اگر ما بتوانیم با عقل برخی از مسائل را تشخیص دهیم و برای آن راه‌حلی پیدا کنیم، این‌کار نیز مورد قبول اسلام واقع می‌شود و داخل در علوم انسانی اسلامی قرار می‌گیرد. حتی در برخی موارد ما نیاز داریم که از تجربه استفاده کنیم. تجربه اگر در حدود منطقی خود به کار گرفته شود؛ یکی از راه‌هایی است که خداوند متعال در بشر برای فهم واقعیت قرار داده است. بنابراین اگر تجربه نیز طبق ضابطه باشد، نتیجه آن مفید و در جهت اسلامی‌سازی علوم اسلامی قرار می‌گیرد.


بنابراین مرحله بعد این است که با استفاده از این منابع و بر اساس مبانی‌ای که اثبات شده‌است، بتوانیم مسائل را یکی به یکی حل کنیم و آن‌ها را پیش ببریم و در یک بازه‌ی زمانی معقولی، یک منظومه‌ای از مسائل پیرامون آن موضوع که محور یکی از علوم انسانی است را بتوانیم پیرامون آن نظریاتی را داشته باشیم و یک مجموعه منسجمی از مسائل و نظریات را درباره علم بتوانیم به جهان ارائه کنیم.


*آقای دکتر، اگر شما به‌عنوان فرزند ایشان، بخواهید به برجسته‌ترین سیره و رفتار آیت‌الله مصباح‌یزدی اشاره کنید کدام سیره و رفتار را بیان خواهید کرد؟


جنبه برجسته در سیره و رفتار آیت‌الله مصباح‌یزدی این بود که سعی داشتند که متوجه شوند در هر زمینه‌ای وظیفه‌ی خودشان چیست و تا کار را برای خداوند متعال انجام دهند و این سفارشی بود که تقریباً به همه‌ی دوستان به‌طور مکرر تأکید داشتند. حقیقتاً ایشان زمانی‌که تشخیص می‌دادند وظیفه‌شان در یک زمینه‌ای چیست، دیگر به چیزی توجه نمی‌کردند که دیگران، مخالفان و موافقان چه می‌گویند. آیت‌الله مصباح‌یزدی به‌دنبال این بودند که آن چیزی که تشخیص دادند و خداوند متعال از او می‌خواهد را به‌نحو احسن انجام دهند.


*نگرش آیت‌الله مصباح‌یزدی نسبت به آینده انقلاب اسلامی چه بود؟


آیت‌الله مصباح‌یزدی نسبت به آینده انقلاب بسیار خوش‌بین بودند و معتقد بودند راهی که امام پیش پای ملت قرار داد و با همراهی مردم مخلص و آگاهی که تحت رهنمودهای حضرت امام‌ (ره) و مقام معظم رهبری تربیت شدند، می‌توانند ان‌شاءالله کار را به پایان برسانند و به حضرت حجت (عج) تحویل دهند. هم‌چنین به بشارت‌هایی که بزرگان داده‌بودند به‌شدت اعتقاد داشتند و برای آینده انقلاب اسلامی بسیار خوش‌بین بودند.


*چیزی را آیت‌الله مصباح‌یزدی دائماً به شما گوشزد می‌کردند و می‌توان به‌عنوان وصیت ایشان بیان کرد؟


 شاید یکی از آخرین کلماتی که آیت‌الله مصباح‌یزدی به ما فرمودند همین نکته‌ای بود که اشاره کردم. ایشان فرمودند دعا می‌کنم که خداوند به شما توفیق دهد تا وظیفه‌ی خود را به‌درستی بشناسید و عمل کنید.

تاریخ انتشار: 1401/10/14

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil