ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
اشاره: هفتمین برنامه مدار با رویکرد واکاوی سخنان مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای ستاد کنگره بین المللی علامه طباطبایی (ره) در مدرسه علوم اسلامی_انسانی فکرت با حضور حجت الاسلام علی نهاوندی، مدرس خارج فقه و اصول حوزه علمیه، برگزار شد.
*بهعنوان پرسش اول مقام معظم رهبری دو تعبیر برای تبیین ابعاد شخصیتی علامه به کار میبرند تحت عنوان فیلسوف نوآور و مفسر شگفتیساز که سؤال ما از خدمت شما این است که این نوآوری حضرت علامه در فلسفه و شگفتی ایشان در تفسیر مربوط به چه اموری میشود؟
در این کنگره بین المللی علامه طباطبایی حضرت آقا که معمولاً اشاره دارند به اینکه در سختیهای اقتصادی مراقبت داشتهباشید که تشریفات خاصی اتفاق نیفتد این همایش را بهشدت تایید کردند و اظهار خرسندی کردند و این را برای برخی از دوستان میگوییم که شاید این سؤال برای آنها هم باشد که چرا حضرت آقا برخی از همایشها را تایید میکنند و این فایده و برد آن برای ما چیست؟ شخصیتی که در جریان معاصر امروز ما است الگو است که از این دو بال وحی در قالب تفسیر و عقل در قالب کتابهایی مثل اصول فلسفه و روش رئالیسم و نهایه الحکمه و بدایه الحکمه و این دو حوزه را چنان با هم تلفیق کرد برای کسانی که مدعی تدین هستند و در حوزه گوشه گیران هستند توجیه و توضیحی ندارد و نه برای افرادی که اصل دین ندارند قابل فهم است. این حلقه وصل از طریق این دو بال در وجود علامه اتفاق افتاد و این باید مدل و الگوی جریان علمی بشود. آن چیزی که میخواهم بهعنوان چند سؤال به آن بپردازم و حوزه مورد تأکید حضرت آقا را به آن اشاره کنم این ایست که آقا دو مورد از ویژگیهای حضرت علامه را در افق رهبری خود که شاید ما خیلی از این بحث را در منظومه فکری علامه تحلیل کنیم اما از افق رهبری برای نیاز امروز دو امر بسیار جدی و مورد تأکید ایشان بود یکی ایشان این را فرموددند که در بحبوحه تهاجم اندیشههای وارداتی و بیگانه جهاد فکری و تشکیل یک پایگاه فکری مستحکم و با آرایش تهاجمی بود کاری که امروز به آن نیاز داریم و باز فرمودند که امروز نیز ما نیازمند پایگاه فکری تهاجمی هستیم که پاسخگوی نیازهای روز و شبهات باشد و این کار را باید از مرحوم علامه طباطبایی یاد بگیریم و بعد به کتاب تفسیر المیزان و اصول فلسفه مثال زدند.
من میخواهم در این خصوص صحبت کنم و چند سؤال برای ما پیش آمد که این تعبیر تهاجم اندیشهها و مسئله پاسخ گویی به نیازات روز و شبهات اولاً من عرض کنم همه کسانی که با علامه بودند میگفتند علامه روحیهی لطیفی داشتند و اینکه ما تعبیر فکر تهاجمی را از مقام معظم رهبری برای ایشان انتخاب شده بدانیم با اینکه ما چنین روحیهای را در علامه سراغ نداریم این به چه معنا است و حضرت آقا به چه منظور این را فرمودند؟ از طرفی قلم علامه هم در این دو کتاب و سایر کتابها خیلی قلم تند و حماسی و تهاجمی نیست. اگر حضرت آقا میفرمودند پایگاه تدافعی شاید بیشتر مورد پذیرش بود و اصلاً خود کلید واژه پایگاه که در ادبیات حماسی و جنگی است و پایگاه در حقیقت یک مرکز تربیتی و تجمع سربازان است این باید تحلیل شود. یعنی میخواهم فقه بیانات حضرت آقا را بگویم که حول آن تفقه کنیم. و کسی که پایگاه میسازد طبیعتاً باید رصد اوضاع و احوال میدان را کرده باشد. علامه اگر پایگاه فکری بود چگونه شبهات و بازار فرهنگ جامعه را رصد کرده است؟ این نکات مهم بحث بود. من سال 61 هم اتفاقاً نکاتی که حضرت آقا راجع به علامه طباطبایی گفتند را مرور کردم و بسیار بحث جدی و مناسب با میدان بود.
* ما وقتی سیره علامه طباطبایی را که در نقلقولها میبینیم آن فضای تواضع و خشوع و عارف سالک گوشهگیری که انگار از مسائل بینالملل هم خبری نداشتهاند، اما اینکه چرا حضرت آقا این تعبیر پایگاه فکری و اندیشهای را برای تهاجم در مورد ایشان به کار میبرند را قدری بیشتر توضیح دهید؟ و وجوه برجستگی این تعبیر را قدری بیان کنید؟
من برای این موضوع چون نکاتی را یادداشت کردم چند مسئله را عرض کنم: دنیای امروز موقعی که در جریان تمدن اروپای معاصر و غرب معاصر که وارد حوزه اندیشه و پایگاه فکری آنها شویم میبینیم چند شخصیت استراتژیک وجود دارد که مثلاً فوکویاما و کیسینجر، هانتینگتون، در حقیقت سطح جریان نخبگانی و نظریه پردازی توسط کسانی صورتمیگیرد که عامل سیاسی خاصی نبودند بلکه عامل تولید اندیشهها متناسب با ظرفیت تمدنی بودهاند و منظومه فکری ایجاد کردهاند که بر پایهی نظریاتی باشد که در جریان مثلاً لیبرال دموکراسی قابلیت برداشت و دفاع دارد. ما وقتی در این افق صحبت میکنیم باید تحلیل اندیشه شهید مطهری و یا علامه طباطبایی.... این دو را که من عرض میکنم چون حضرت آقا چندی قبل هم که برای موضوع تبلیغ روحانیت خدمت ایشان رسیدند ایشان باز به این دو شخص اشاره کردند. یعنی گویی نیروهای طراز صحنه اندیشه را رد قواره شهید مطهری و علامه طباطبایی باید تولید کنیم تا بتواند امروز نیازهای جدی حوزه اندیشه را پاسخ دهد. شما در افق یک مواجهه تمدنی فکر کنید. دنیای استراتژیستها را باید مد نظر قرار دهیم که اینها میخواهند مبانی نظری را پشتیبانی کنند و نظریههای پشتیبان آن تمدن را طراحی کنند. حالا مثلاً شخصیتی مثل علامه طباطبایی یک نظریهی آنکه اعتباریات است ببینید چقدر توانست امتداد اجتماعی پیدا کند.
نگاه کنید سویهی علامه، سویه تمدن و تحولات تاریخی بوده است به همین دلیل او با این دو بالی که عرض کردم یعنی بهره گیری عمیق از عقل در سامانهی دستگاه فکری صدرایی و حکمت متعالیه و همچنین جریان وحی و نقل که با تمرکز با قرآن کریم که مورد توافق تمام مذاهب اسلامی است در این پایگاه ایشان تبیین کردهاند و بهشدت کار سختی بوده است. بلکه کلام و قلم علامه تیز و تند نبوده است اما در آن افق منطق برنده و تبیین نافذ معارف دینی در منظومه فکری ارائه کرده است که قدرت و جرئت تهاجم را به کسانی میدهد که در حوزه فکر میخواهند عملیات انجام دهند. پس یک گروهی باید نظریه پردازی کنند و یک گروه دیگر براساس این نظریات امتدادهای اجتماعی و سیاسی آن را دنبال کنند و گفتمانسازی کنند که علامه طباطبایی در این جهت بسیار موفق بودند که ایشان در این پایگاه افرادی را تربیت میکند مثل شهید مطهری و آقای جوادی آملی و آقای حسن زاده آملی و مثل آقای مصباح و علامه جعفری و مثل جلال الدین آشتیانی و امام موسی صدر و آقای حسینی تهرانی و آقای مؤمن و انصاری شیرازی. حضرت آقا در همین جلسه گفتند در خبرگان اول اکثر افرادی که حضور داشتند شاگردان علامه بودند.
عمق نفوذ مطالب علامه نظریات رایجی را هدف قرار داده است مثل کمونیسم و مارکسیسم که اینها یک نحوه سؤال برانگیزی در قشر جوان ما داشت آن عمق نفوذ اندیشه علامه تا آنجاها میرود که برای اینها پاسخ داشتهباشد. در حوزه بازار فکر و فرهنگ جهان باید یک فردی در آن افق غور کرده باشد تا بتواند اندیشههای معاند را مورد نقد قرار دهد و تهاجم کند. کسانی که با علامه محشور بودند میفرمودند که علامه بهدنبال این بود که اندیشههای رایج در جهان چیست؟ آقای جوادی میفرمودند که یک مارکسیستی در تهران علاقهمند شد که علامه را ببیند و از او سوالاتش را بپرسد. یک صبح تا ظهری رفت محضر علامه موقعی که بیرون آمد گفت من ملحد پیش علامه رفتم و موحد بیرون آمدم. یا وقتی آقای کربن به ایران میآید آقای طباطبایی برای او وقت میگذارد لذا میخواهم بگویم علامه در زمان خودشان اگر چه یک شبکه بین المللی در اطرافشان نبوده است اما آنچه را که یافتند و داشتند و تعاملات مورد نیازی که برای فهم آنچه در عرصه فکر میگذرد بهشدت مؤثر بوده است و ایشان بهواسطه همین دست به قلم میشوند و کارهای جدی انجام میدهند.
* شما به یک نکتهای اشاره کردید که حضرت علامه در فضای قرآن یک عمق بهسزایی داشتند و در فضای عقلی هم که در فضای فلسفه بودند اما ورود ایشان به فلسفه باعث نشد که شخصیت علامه در نزد اصولیین و یا اخباریون و گروههایی که با علوم عقلی زاویه دارند بیاعتبار شود و برعکس آنهم همینطور که ورود علامه به مباحث شریعت و معارف اسلامی و التزام ایشان به تدین شخصیت ایشان را در نزد فلاسفه بیاعتبار نکرد یعنی هر دو جریان به قله بودن علامه در مباحث عقلی و نقلی معترف بودند و با ایشان کنش اجتماعی نداشتند؟ چه ویژگی علامه باعث میشود که در هر دو جبهه یک اعتباری را بهدستآورد بدون اینکه در حوزه مقابل اعتبار خود را از دست ندهد؟
اتفاقا علامه خیلی در مواجهه با جریانات فکری مخالف در مضیقه بودند و حتی در حوزه تدریس مباحث فلسفی و خود روش قرآن به قرآن منتهی ویژگی علامه این بود که منطق علمی و آن حوزه دانشی را منطق محوری قرار دادند و محاجهای به معنی اینکه از مخالفتها استفاده کردند و در احوالات ایشان هست که همین تفسیر قرآن به قرآن را به سخره گرفتند و نقد کردند و علامه در پاسخ به اینها گفتهبودند ما خیلی اشتباه داریم شاید این هم یکی از اشتباهات ما باشد و اهل پذیرش نقد بودند. مرحوم علامه از جمله ویژگیهای او که در این حوزه موفق بودند و تألیفات او به چاپ رسید و همگان توانستند او را نقد کنند روحیهی نقدپذیری او بود و استقبال میکردند. که حتی با جریانات حوزوی آن روز خیلی از نکاتی بود که با علامه مخالفت میشد و در روایات هم میگویند که آدم عالم حلیم است. پس ما گفتیم که واقعاً یک پایگاه فکری با سربازان استراتژیک تربیت کرد و عمق نفوذ فکری ایشان و امتداد اجتماعی و فلسفی ایشان قابلیت مواجهه با جریان معاند و مخالف را در زمان خود داشت و هم اکنون هم این ویژگی را دارد.
حضرت آقا فرمودند این نیاز ما است که شخصیتهایی مثل علامه طباطبایی داشتهباشیم و این مسئله مهم است که ما این نکات حضرت آقا را اگر بخواهیم جاری کنیم چه کاری باید کنیم؟ من اولین نکتهام این است که نباید از بازار فکر و فرهنگ جهان غافل شویم. رصد و شناسایی اندیشه اندیشمندان در حوزههای مختلف بهویژه پایگاه فلسفی فکری آنها برای ما خیلی مهم است و این تبادل اطلاعات باید باشد کما اینکه در زمان علامه با توجه به اینکه اختناق بود اما با همان مقدار ارتباطی که برقرار کردند محاسبات بسیار دقیقی در آثار ایشان است و شیعه در اسلام را ایشان اصلاً برای جوانان اروپا نوشت و پایگاه فقهی امامت و ولایت در مقابل پایگاه فکری خلافت ایشان برجسته کرد. ما امروز الان در کتابخانههای بزرگ دنیا مثلاً در واتیکان اگر به شما بگویم یک کتاب بیشتر در کتاب خانه بزرگان واتیکان از منظر شیعه وجود ندارد شاید تعجب کنید.
پس ما باید این پایگاه را توسعه دهیم و بازار فکر و اندیشه دنیا مرتبط باشیم. این قطع ارتباط شاید نتواند ما را در آن جایگاه تهاجم و فهم قرار دهد.
نکته دوم تقویت پایگاه دانش عقلانی و وحیانی است یعنی ما باید الان در حوزههای علمیه در مراکز آکادمیک این دو دانش را تقویت کنیم یعنی دانشهای عقلانی مثل کلام و عرفان و فلسفه و معرفت شناسی و همچنین پایگاه مهم و قوی وحیانی را از منظر جهان تشیع و مکتب غنی امامیه. خب این را علامه طباطبایی داشت و منعکس کرد پس اگر میبینیم تربیت شاگردان آگاه به زمان و توانمند در مواجهه و پاسخگویی به شبهات در تربیت شاگردان علامه اتفاق میافتد مربوط به این دو حوزه بود.
یک فرایندی در نقش علم و دانش در جهان امروز مورد تایید قرار گرفته است که اصول آن عبارت است از؛
یک: اصل ادبیات سازی و نظریه پردازی
دو: اصل کادرسازی و شبکه سازی
سه: اصل گفتمان سازی
و چهار اصل جریانسازی.
اینها اصول یک جریانی است که تحقق اجتماعی و تجلی بیرونی میتواند پیدا کند. ادبیات سازی و نظریه سازی خیلی مهم است. باید با یک نظریهی حاکم شما بهسمت گفتمان سازی و جریان سازی بروید. و این نظریه حتماً باید کادری پشت آن باشد تا بتواند به جریان تبدیل شود. علامه طباطبایی ادبیات سازی و نظریه پردازی میکرد و این پردازش را با حوزه پرورش شاگردان و کادر ها طراحی کرد و اینها تبدیل به یک شبکه شدند حتی شبکه جهانی. کربن وقتی آنطرف دنیا میرود خودش را شاگرد علامه معرفی میکند با اینکه خود یک فیلسوف بود.
نکته سوم شناسایی شبهات و مواجهه منطق علمی با مسائل. صحنه علم دانش و تمدن صحنه شتابزدگی نیست. حضرت آقا وقتی میفرمایند تهاجم این باید با یک صلابت علمی مطرح باشد که بتواند بر جان مخاصم بنشیند نه برای نابودی بلکه برای هدایت. و این نکات بسیار مهم است.
نکته چهارم تقویت طرابت و تعاملات علمی و دانشی. حضرت آقا یک موقع ای راجع به کرسیهای نظریه پردازی سخن گفتند خب نظریه موافق و مخالف دارد این پذیرش نقدها و نظریات جایگزین و مکمل باید در حوزه دانشی ما این روحیه تحقق پیدا کند تا ما بتوانیم مثل علامه پایگاه فکری ایجاد کنیم.
نکته پنجم پرهیز از التقاط و تمرکز بر معارف اصیل است یکی از مشکلاتی که ما امروز داریم این است که چون مسائل ترجمهای و کتابهای مختلفی در حوزههای گوناگون است افراد اگر تربیت دقیقی نشده باشند بهشدت تحتتأثیر افراد التقاطی میتوانند قرار گیرند. لذا ما باید از یک منبع غنی و معرفتی گستردهای استفاده کنیم و این پایگاه را تقویت کنیم. الان به نظر من ترجمه آثار علامه در دنیای شیعه و اسلام این باید یکی از مسائل جدی در حوزههای علمیه شود و مطالعهی منشورات ایشان. خب بدایه و نهایه هست منتهی اگر ما بخواهیم در دانشگاهها به این بخش نزدیک شویم من اصلاً نمیدانم الان برای منظومه فکری علامه چیزی نوشته شدهاست یا نه. پس اگر بخواهیم این منظر حضرت آقا را در شخصیت مثل علامه طباطبایی تجلی بیرونی در حوزه تمدنی و دانشی دهیم باید این مسائل را مد نظر قرار دهیم.
نکته دومی که حضرت آقا فرمودند مکمل بحث است. حضرت آقا راجع به علامه این را فرمودند که دومین ویژگی علامه که او را علامه کرده است این است که ایشان با تعبیری که از زیارت امین الله استفاده کردند و گفتند «و افئدة العارفین منک فازعه» ایشان فرمودند که فهم عرفان نظری با این فراز فرق میکند این قلب یک انسان عارفی که در کمال معرفت و اله و شیدای الهی و هراسان از مقام حضرت حق است. ایشان فرمودند علامه این را در خود محقق کرده بود یعنی خدا هراسی و فهم از اینکه بالاخره این خدا است که دارد خدایی میکند و ما باید مجاهدتهای خودمان را به طبقه اخلاص بگذاریم و خالصانه راه را حرکت کنیم که در آن اشراف نقشه کامل نظام احسن مؤثر واقع شویم و اینکه علامه طباطبایی را مؤثر کرد حضرت آقا اشاره به این داشتند که علامه یک عرفان متجلی شده در جان و ذهن خودش را محقق کرده بود یعنی خدا را میدید و اقدام میکرد نه دیگران و نوع مواجهه با دیگران را. آنچه را وظیفه خود در مدار توحید میدان را عمل میکرد. اگر شما در احوالات مرحوم علامه ملاحظه کنید یک جوانی از همسایگان علامه به علامه میگوید که آقا این کتاب قرآن مرا بگیرید و بالای هر صفحهای خوب و بد آن را بنویسید که من میخواهم استخاره کنم آن را بدانم که برخی شاگردان اعتراض میکنند که آقا شما با این همه مشغله چطور فرصت این کار را میکنید که ایشان میفرماید یک مؤمنی از من یک کاری خواسته است و از من بر میآید باید انجام دهم یعنی علامه ملجأ عوام است. یعنی این سیر من الحق الی الخلق بود و این سیر عجیبی است.
همسر علامه فرمود که علامه میفرمودند در خانه ما سوسک و مورچه را نکشید اینها در حقیقت حیات حیوانی و روح دارند و این کار را نکنید اینقدر توجه و لطیف و یا مثلاً یک گربهای در چاه علامه میافتد که ایشان بهشدت غصه میخورد که تقصیر من بوده است در این چاه را بهخوبی نبستم و با هزینه گزاف آن زمان این گربه را از چاه بیرون میآوردند. اینها خیلی نکات مهمی است و این است که علامه را علامه میکند اینطور توجهات و توسلات که برکت میدهد که حتی بعد از مرگشان حتی که حضرت آقا فرمودند که یک دهم زمان حیاتشان هم نمیشود.
ولی ما علامه را جهانی نکردهایم و الان باید مطالبه مان این باشد یعنی اگر غرب یک شخصیتی مثل علامه داشت گوش فلک را کر کرده بود. من مسکو بودم و یک دانشگاه بسیار بزرگی را به ما نشان دادند که دو هزار فقط کلاس درس داشت بعد از اینکه ما اینجا را بازدید کردیم پشت این دانشگاه در خیابان بعدی یک دانشگاه بزرگی بود من پرسیدم این چیست گفتند این دانشگاه فلسفه است و این را پوتین گفته است که ما بعد از فروپاشی شوروی سابق که جریان سوسیالیستی و مارکسیستی که در آنجا رایج بود یک پایگاه فکری غنی نتوانستیم پیدا کنیم. او فلاسفه را جمع کرده و به آنها پول داده است که یک مکتب فکری بتوانند ارائه دهند که شرق را بتواند از این وابستگیهای فکری نجات دهد.
* ما وقتی در ادبیات حوزوی وقتی تعبیر عنوان علامه را برای کسی به کار میبریم یعنی او صاحبنظر در علوم مختلف است اما ما با یک نکتهای مواجه هستیم که کسی که تنوع دارد این تنوع باعث میشود که عمق پایین بیایید. اما ما شاهدیم که در اینجا حضرت آقا اشاره میکنند که حضرت علامه در فقه و اصول و فلسفه و هیأت و ریاضیات و ادب و شعر عرفان تنوع داشتند و در این حال عمق هم دادهاند و این تنوع به عمق ضربه نمیزند. چگونه میشود یعنی چه ویژگی باعث این امر در وجود علامه میشود؟ این برکت منشأ آن کجا است؟
حتماً اتصال به حوزههای ملکوت میتواند برای یک آدم مهذب برکاتی ایجاد کند. من برای جامعه جوان این را عرض کنم که در احوالات علامه که بخوانید ایشان نوشتهاند من در ابتدای جوانی دروس ابتدایی حوزه را نمیفهمیدم یعنی دنبال یک استعداد خاص نباشید که بگویید علامه ذاتاً استعدادهای بسیار داشت. و واقعاً این عنوان علامه را در هر برهه تاریخی روی دو سه نفر میشود گذاشت یعنی اینکه آن فرد در علوم مختلف صاحبنظر باشند که حضرت آقا اینجا هم گفتند که ایشان در علم نسب شناسی و انساب هم صاحبنظر بودند و من اضافه کنم که ایشان در بحث علوم غریبه هم، هم خودشان و هم برادرشان مرحوم الهی صاحبنظر بودند.
یک ویژگی در علامه بود ک به نظر من بسیار مؤثر بوده است و آن ممحض بودن در علوم مورد نیاز جریان روز و ذوق سرشار که برای فهم مسائل داشتند. ما در دنیای گذشته شخصیتهایی داریم که واقعاً همین طور بودند و تا لحظههای آخر عمر به کنکاش علمی پرداختهاند و این تمرکز آنها به مسائل علمی و برکات نوری اتفاق می افتاد و واقعاً الان این عنوان علامه را ما نباید به حراج بگذاریم.
علامه بودن علامه طباطبایی بهخاطر عمق و تمرکز و غر در دستگاههای فکری و اندیشهای منشعب از مبانی دینی و شیعی بوده است و این غور کردن بسیار مهم است. امروز شاید این آفتی که شامل حال ما شود به محضی که آدم یک اطلاعی از یک علمی دارد این را به حراج میگذارد و آن را بیان میکند. من خاطرم هست از علامه طباطبایی که یک مصاحبهای در آخر عمرشان هست که از ایشان سؤال میشود شاگردانی که داشتید را نام برید ایشان یکی شهید مطهری را نام میبرند و یکی سیدعزالدین زنجانی که استاد ما بوده است را نام میبرند و آقای جوادی آملی را نام میبرند و یک چند نفری را ذکر میکنند و ارجاع قرآنی را به آقای مصباح دادند. که ما امروزه مسئله قرآن و فهم قرآن را در حقیقت به سمت آقای مصباح نیست و به سمت آقای جوادی است. حضرت استاد جوادی آملی هم واقعاً این تفسیر غنی تسنیم ناظر به تفسیر علامه خیلی گامهای جدی و اساسی را برداشت.
مرحوم علامه طباطبایی با عمق دانشی که داشتند علامه شدند. از ایشان پرسیدند که راجع به شهید مطهری نکتهای بگویید علامه طباطبایی گفتهبودند که مطهری این اواخر اسلام شناس شده بود یعنی اسلام شناس شدن 50 سال زانو زدن میخواهد. حال ما چند ترم دانشگاهی علوم اجتماعی میخوانیم و یک مقداری هم دروس حوزوی خواندیم و بعد میآییم کرسی نظریه پردازی میگذاریم و چیزهایی را به دامن مثل علامه طباطبایی و یا فلسفه صدرا و یا به قرآن کریم نسبت میدهیم که واقعاً از عمق و متانت علمی برخوردار نیست. این هم اتفاقاً باید جز سیره باشد. یعنی سیره علامه طباطبایی این است که شاگرد پنجاه ساله تربیت میکند. اینها جز میراث کهن علامه است.
* بهعنوان پرسش پایانی، ما در تاریخ معاصرمان شخصیتهایی داشتیم که اگر بخواهم مثال بزنم مثل حضرت آیت الله بهجت که آن بعد شخصیتی ایشان که در افکار علومی دارد یک عالم عارف و پرهیزکار است اما آن ورودی که به مباحث سیاسی و اجتماعی داشتند و آن مکاتباتی که با مرحوم امام داشتند مغفول واقع شدهاست و سید حسن نصرالله هم فرمودند که ما در مورد مسائل نظامی و تحولات اسرائیل استباط داشتیم و این برای مخاطب شاید مطلب جدیدی باشد. در خصوص شخصیت علامه طباطبایی هم ما او را با المیزان و روش رئالیسم را میشناسیم. کدام بعد شخصیتی ایشان به نظر شما مغفول مانده است و یا کمتر دیده شدهاست؟
من در این زمینه خیلی شاید نتوانم نکته قابل توجهی بگویم اما اگر منظورتان از شناخته شدن تابلو بودن بهقول امروزیها است اینها مسائل اجتماعی است و خیلی هم به نظر من مهم نیست و اصل حرف این است که آنچه را که شناخته شده هم فهم نشده است یعنی در آثار ایشان غور نشده است. دوستان بدانند امروز قرائت دنیا از اسلام از طریق تفکرات اهل سنت است و ما در دنیای امروز منظومه فکری شیعه را هنوز نتوانستیم ارائه دهیم.
اگر علامه طباطبایی پایگاه فکری هست این پایگاه فکری باید به دنیای امروز عرضه شود و ما باید راهکارهای عرضه این اندیشه را داشته باشیم در ابعاد مختلف. آنچه مورد نیاز ما است این است که همین پایگاه فکری این را ما با چه ابزاری و با چه مدلی و با چه زبان قابل فهمی باید به دنیای امروز منعکس کنیم. یک عزیزی در همین کنگره در تبریز از ترکیه آمدهبود و میگفت ما در ترکیه یک عالمی از علما اهل سنت ترکیه یکبار در یک مجمع رسمی تعریضی داشت که شیعه آن قدری که به امام و احادیث امامانشان التجا میکنند به قرآن کریم التجا ندارند و فهرست میکرد تفاسیر قرآن کریم خودشان را و میگفت بعد از این ما بهدنبال ترجمه تفسیر المیزان افتادیم و گفت تا الان ده جلد آن را ترجمه کردند.
علامه را بهعنوان یک شخصیت دست نیافتنی کسی فهم نکرده است یعنی او را یک شخصیت عادی میدیدند و این خیلی جای شگفتی دارد که یک شخصیتی که مشی اجتماعی او عادی است و عبادتهای او عبادتهای متعارف است به چنین عمقی میرسد که موقع دهه فاطمیه وارد منزلی میشود که همیشه آنجا روضه برگزار میشد و ایشان عادتشان این بود که همیشه جلوی در مینشیند ولی این خانه بازسازی شدهاست و به ایشان تعارف میزنند که تشریف بیارید بنشینید، ایشان میروند یک گوشهای را پیدا میکنند و همان جا تکیه میزنند و از علامه سؤال میکنند شما معمولاً وقتی وارد این جلسه میشدید همین دم در مینشستید ایشان میگوید من بررسی کردم دیدم فقط آنجا است که یک نوری از آن متصاعد میشود و آنجا یک تکه از آن خانه بود که سالها در آنجا روضه خوانی شده بود و بازسازی نشده بود است. آدمهای کمال یافته اسکن نوری میکنند. این را میخواهم عرض بکنم که ما شخصیت علامه طباطبایی را بهعنوان یک عالم و عارف و متألّه باید بشناسیم و بدانیم این توجه به دو حوزه دانشها و علوم عقلی و وحیانی از علامه طباطبایی، علامه طباطبایی ساخت و شاگردان ایشان هم مثل آیت الله جوادی این مسیر را دارند طی میکنند و حقیقت این است که تجلی علامه طباطبایی را در شاگردان حی ایشان باید دنبال کنیم و اینها را قدرشناسی کنیم و این مدل را در پایگاههای فکری تهاجمی بر اندیشههای وارداتی که با هدف پاسخ گویی به نیازات امروز است طراحی کنیم و این نیاز به یک برنامه جامع و کلان و تأثیرگذار دارد.
تاریخ انتشار: 1402/09/01
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.