تحلیلی از دکتر قائمی نیک به مناسبت انتخابات؛

قلمرو سیاست و ناتوانی در خلق ارزش افزوده

دکتر محمد رضا قائمی‌نیک، عضو هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشکده علوم اسلامی رضوی در یادداشتی به مناسبت انتخابات تصریح کرد: قلمرو سیاست و دولت، دیگر توان خلقِ ارزش‌افزودۀ نظری و عملی برای مردم را ندارد. دولت‌مردان نیز به حداقلی از آرمان‌ها و امکان‌ها راضی‌ شده‌اند. قلمرویی بسته ایجاد شده که بی‌نیاز از خواستِ مردم، عده‌ای می‌آیند و عده‌ای می‌روند

به گزارش فکرت، مشروح این یادداشت بدین قرار است؛

1. در لحظه وقوع انقلاب اسلامی، بزرگ‌ترین «آرمان» های جامعه ایرانی، در سطحی جهانشمول، با بالاترین مخاطره‌پذیریِ یک ملت یعنی ایستادن در آستانه مرگ و زندگی، در «واقعیت» آشکار شد. با این‌حال مخصوصاً از اواسط دهه شصت، این آرمان‌ها به‌واسطه دوری از آن لحظه خاصِ انقلابی و گرفتار شدن در موقعیت‌های محافظه‌کاری و مصلحت‌سنجی، یکی پس از دیگری به حاشیه و پستو رفت و دقیقاً متلازم با این روند، مشارکتِ مردم در انتخابات، کاهش یافت. از این دوره به‌بعد، هر فرد حقیقی یا حقوقی (همچون 76 یا 84) که جرئت، توان و امکانِ احیا آن آرمان‌های واقعی را یافت، فرصتِ جلب مشارکت و همراهیِ ملت را نیز کسب کرد؛ هرچند گاهی توان تحققِ آن در واقعیت را داشت و گاهی نداشت.

 


2. آرمان‌های انقلاب اسلامی، همواره از خلالِ مواجهه با دوگانه‌ای اساسی بر می‌خیزند که شاید صریح‌ترین تعبیر درباره آن، دوگانه تحجر-تجددِ غربی از امام‌خمینی (ره) است. این آرمان‌های واقعی، نه از خلالِ بازگشت به گذشته بر می‌خیزند و نه از درونِ تن‌دادن به جهانِ معاصر و مدرنِ غربی، بلکه از میانه این دو و خلق واقعیتی جدید سربر می‌آورند. جمهوری اسلامی، مردم‌سالاری دینی، پیشرفت و عدالت و ده‌ها آرمان دیگر، تنها زمانی از جهانی تخیلی به زمین واقعیت می‌نشینند که از خلال این دوگانه سهمگین و تاریخی عبور کنند.


3. ما در انتخابات 1403، انتخاباتی را تجربه می‌کنیم که با فاصله بسیار اندک از انتخاباتی (انتخابات مجلس 1402) در حال برگزاری است که یکی از پایین‌ترین مشارکت‌ها را مخصوصاً در پایتخت کشور تجربه کرده است. در این وضعیت که محصول انباشتِ تجربه ملت از حضور در انتخابات و ناکامی در حل مسائل اساسی جمهوری اسلامی است، مردم، مشکلات‌شان را دیگر نه به‌واسطه حضور در انتخابات و پذیرش مخاطره سیاست‌ورزیِ انتخاباتی، بلکه از طریق دیگر قلمروها رفع و تأمین می‌کنند. 


علت کاهش مشارکت، سیاست‌زدایی از بسیاری از قلمروهای زندگی و بی‌نیازیِ مردم از سیاست‌مدران و دولت‌مردان در رفع نیازهای‌شان است. به تعبیر صریح‌تر، قلمرو سیاست و دولت، دیگر توان خلقِ ارزش‌افزوده نظری و عملی برای مردم را ندارد. دولت‌مردان نیز به حداقلی از آرمان‌ها و امکان‌ها راضی شده‌اند. قلمرویی بسته ایجاد شده که بی‌نیاز از خواستِ مردم، عده‌ای می‌آیند و عده‌ای می‌روند. همه‌چیز از پیش معلوم است. انتخابات دیگر قلمرو مخاطره بر سر آرمان‌ها و به‌ظهور رساندنِ آنها نیست. در این شرایط، کاهش مشارکت، رخدادی طبیعی است.


4. با این‌حال از سوی دیگر، در سه سال اخیر، با دولت سیزدهم، بارقه‌هایی برای تغییر در این وضعیت دهشتناک ایجاد شد. دولتی را به‌واسطه شهادت آقای رئیسی از دست دادیم که مطابق شواهد بسیاری، توانسته‌بود در حد وُسع خود، تحولی در بنیانِ دولت اسلامی در شرایط بعد از انقلاب ایجاد کند و توقع مردم از دولت را به حداکثر برساند. مردم، برخلاف همه قواعد و چارچوب‌ها، در مراسم درگذشتِ شهادت‌گونه او حضوری عجیب و متراکم داشتند. ما از یک‌سو کاهش مشارکتِ در انتخابات یک نهاد حکومتی (یعنی مجلس) را تجربه کردیم و از سوی دیگر، حضورِ گسترده و عجیب مردمی در شهادتِ دولت‌مرد. این دوگانه، گویای شرایط معماگونه است.


5. اکنون دولتِ چهاردهم در شرایطی بسیار ویژه می‌خواهد بر کار آید. دولتی از یک‌سو با واکنش سردِ مردم در انتخابات 1403 روبه‌رو است و از سوی دیگر، با ظرفیتِ احساسی و هیجانیِ مردم در مراسم افرادی نظیر شهید حججی، حاج قاسم و شاید از این حیث، از همه عجیب‌تر، مراسم بدرقه شهدای خدمت در دولت. این حضور نشان‌می‌دهد که حتی اگر قلمرو سخت و خشکِ دولت، مردمی باشد و مردمی بماند و در حوادث انقلاب اسلامی، مخاطره‌پذیر باشد و پای‌به‌پای مردم، در مخاطرات حضور داشته‌باشد، مردم حاضرند دوباره در امر سیاست، مشارکت کنند.


6. مجموع این شرایط نشان‌می‌دهد که دولت چهاردهم، ناگزیر از تن دادن به یک مخاطره بسیار بزرگ است. این دولت، ضرورتاً ناگزیر است تا آرمان‌های بزرگ انقلاب 57 را با حداکثر مخاطره، از حصار جمعی مختصر و محدود، با هر عنوانی اعم از حزب‌اللهی یا امنیتی یا خودی، از پستوهای شکل‌گرفته از اواخر دهه 1360، خارج سازد و به عرصه عمومی بیاورد. مخاطره‌ای که از یک‌سو، امکان تحققِ جهشی بزرگ در ایده دولت در ایران را فراهم می‌سازد و البته از سویِ دیگر، به‌تبع شرایط مخاطره‌آمیز خود، امکان زوال یا به‌محاق و پستو رفتنِ مجددِ آن آرمان‌ها را ممکن می‌سازد.


از یک‌سو روند کاهش مشارکت در انتخابات و تبدیل این حضور مردمی در مراسم احساسی و هیجانی برای کلیت نظام مقدور نیست و موجب گسستی در زندگی روزمره و لحظات هیجاتی می‌شود و از سوی دیگر، گریزی از به میدانِ عمومی آوردنِ آرمان‌های به پستو رفته انقلاب 57 و رأی عمومی‌گذاشتنِ آنها نیست. در این میدان مخاطره است که مردِ سیاست از غیر آن شناخته می‌شود.

تاریخ انتشار: ١٤٠٣/٠٤/٠٩

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil

آنچه ممکن است بپسندید

همراه فکرت باشید.

شما میتوانید با وارد کردن ایمیل خود از جدید ترین رویداد ها و اخبار سایت فکرت زود تر از همه باخبر شوید !

ویژه‌های فکرت

مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالب‌های متنوع رسانه‌ای به تصویر بکشد.