به گزارش فکرت، متن این یادداشت بدین قرار است؛

مقدمه
حافظه جمعی (Collective Memory) که گاه آن را حافظه تاریخی (Historical Memory) نیز می‌نامند. نمودار یا تجلی گذشته مشترکی است که گروه یا جماعتی را به‌گونه‌ای به یکدیگر پیوند می‌دهد. حافظه تاریخی پهنه گسترده‌ای را در برمی‌گیرد که می‌تواند شامل رویدادهای تاریخی دیرپا یا گذرا باشد. خاطره فرهنگی (Cultural Memory) نیز جایگاه ویژه‌ای در پهنه حافظه تاریخی دارد. خاطره فرهنگی با آداب و سنن، میراث مکتوب و آفرینش‌های هنری و معماری شکل می‌گیرد و در نهایت خاطره فرهنگی به حافظه تاریخی یک ملت راه پیدا می‌کند. حافظه یک ملت بزرگ از خرده حافظه‌های مختلفی تشکیل شده که بعضاً به‌دلیل فارغ از اقوام و اقلیت‌های قومی و مذهبی، خرده حافظه‌های آنها وارد جریان حافظه تاریخی ملی شده‌اند.

 


 حافظه جمعی امری تکوینی یا ژنتیکی نیست، مفهومی اکتسابی است که ساخته و مهندسی می‌شود و قدمتی به درازای عمر جوامع بشری دارد. لکن از آن‌جا که اغلب مورخان اجیر سلاطین بوده و از دریچه ذهن خود و سلاطین به تاریخ نگاه می‌کردند و آن را می‌نوشتند. نیز اگرچه تاریخ‌نویسی برای انتقال تجارب و پیشینه به نسل‌های بعد و زمینه‌سازی عبرت و درس‌ها برای آیندگان است، اما نوعاً بازخوانی و تفسیر نسل حاضر از وقایع گذشته تاریخی مؤثر است، پس بتوان مدعی شد که حافظه جمعی تاریخی برای افراد گزینشی و انتخابی طبق تفسیر خود او از پیشینه کشور و قوم و مذهب خویش است. 


ماهیت حافظه تاریخ جمعی
مفهوم حافظه تاریخی (Historical Memory) با مفاهیمی مانند حافظه جمعی، حافظه اجتماعی و یا به تعبیر دانشمندان حوزه علوم‌سیاسی، سیاست حافظه مترادف است و راه‌ها و روش‌هایی را بیان می‌کند که گروه‌ها و ملت‌های مختلف به‌منظور ایجاد وحدت بیشتر در میان اعضای خود در بیان و بازسازی روایت‌های تاریخی به کار می‌برند. به‌طور واضح‌تر، حافظه تاریخی یا حافظه جمعی به بازنمایی حوادث گذشته توسط یک گروه گفته‌می‌شود، گذشته‌ای که اعضا گروه عموماً در آن سهیم بوده و به‌طور جمعی آن را یادآوری می‌کنند.
     حافظه تاریخی هر جامعه یا هویت گروه، شرایط حال و نگرش به آینده اعضا آن گروه یا جامعه را می‌سازد. به‌عبارت دیگر، گروه‌های اجتماعی با توجه به نیازهای خود و بر اساس مقتضیات زمان، اقدام به بازسازی گذشته می‌کنند و عضویت در هر گروه اجتماعی (مانند نسل، ملت، قومیت، مذهب) تعیین‌کننده شناخت فرد از اتفاقات گذشته‌است. با تعریفی ساده‌تر، حافظه تاریخی عبارت است از مجموعه فرآیندهای یادآوری و فراموشی حوادث که در بین اعضای یک گروه، قوم یا ملت رایج بوده و باعث ایجاد مشترکات فکری و فرهنگی در بین افراد می‌شود و آنان را از نظر اجتماعی به یکدیگر نزدیک‌تر می‌کند.


  هر فرد به‌واسطه مجموعه آموزه‌هایی که از جامعه (گروه، قوم و ملت) فراگرفته، به‌شکل‌های مختلف و از طریق فعالیت‌های به یاد آوردن و به فراموشی سپردن، اقدام به گزینش و غربال اطلاعات، عواطف، احساسات و رخدادهایی می‌کند که در نهایت وی را به ما تبدیل می‌کند و این «ما» برای «من» هویتی است که فرد را از جمله هویت جمعی زبانی یا قومیتی یا نژادی یا ملی یا مذهبی می‌نماید. از همین‌رو حافظه تاریخی جمعی امری پویا است و غالباً با توجه به نیازهای جامعه تغییر می‌کند. از سوی دیگر حافظه تاریخی با گروه مرجع دارای یک رابطه دیالکتیکی و چرخه‌ای است که هر یک از طرفین به دیگری هویت می‌دهد و به آن استحکام می‌بخشد. 


جایگاه حافظه تاریخ جمعی
یک گروه مرجع هر اندازه خاطرات ذهنی و مادی (یادها، اشیا، عکس‌ها) بیشتری در آنها وجود داشته‌باشد، می‌توان به تداوم یافتن آن امید بیشتر داشت. برعکس هر اندازه انباشت خاطره کمتر یا میزان ذهنیت و مادیات، توجه به خاطره‌ها کمتر باشد، آن گروه شکننده‌تر می‌شود. حافظه تاریخی یک جامعه ارتباط تنگاتنگی با تاریخ شفاهی آن نیز دارد و هر دو آنها برگرفته از خاطرات افراد آن جامعه هستند، با این تفاوت که حافظه تاریخی نه‌تنها خاطرات فردی را در بر گرفته، بلکه خاطرات جمعی و حافظه اجتماعی را نیز در گروه‌ها و جوامع مختلف تشکیل می‌دهد و به‌جای تمرکز بر داستان و راوی بر چگونگی تشکیل و ساخته شدن خاطرات تمرکز دارد. 


  ورود به عرصه حافظه تاریخی را می‌توان از منظر ارتباطات بین نسلی نیز بررسی کرد. حافظه تاریخی هر جامعه در جریان اجتماعی شدن و فرهنگ‌پذیری و در روندی تعاملی از نسلی به نسل دیگر انتقال پیدا می‌کند و تحت‌تأثیر عوامل متعدد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی به أشکال متفاوتی تفسیر می‌شود و در نهایت به عنصری برای بیان احساس مشترک در میان یک نسل یا گروه تبدیل می‌گردد. از همین‌رو روایت‌های متفاوت هر نسل از وقایع تاریخی، نشان‌دهنده تلاشی است که آن نسل برای تعیین جایگاه خود در عرصه اجتماع انجام می‌دهد.


    حافظه تاریخی قابل فروکاستن به یک خصیصه روان‌شناختی نیست. این‌طور نباشدکه اگر ملت «الف» حافظه تاریخی بیشتر و بهتر از ملت «ب» دارد، بهتر از آن باشد؛ بلکه این صرفاً به‌معنای تفاوت دو تیپ روحیات و خلقیات و عادات رفتاری است. حافظه تاریخی در اجتماع ساخته می‌شود و عناصر اجتماعی چون حوزه عمومیِ آزاد و کنش گفت‌وگوییِ محدود نشده و رسانه‌های متکثر و دانشگاه‌ها و نهادهای مطالعاتی مستقل و خلاق و ارتباطات و سرمایه اجتماعی و مابقی قضایا در نهادینه کردن آن شریکند. 
    حافظه تاریخی به‌نوعی به مسئله بینش و نگرش و هویت نیز نزدیک است. هویت نوع چیستی و کیستی فرد را مطرح می‌کند و در حقیقت به‌شکل عنصری مبارز و ستیزه‌جو در افراد هویدا می‌شود و فرد را در برابر دیگران تجهیز می‌کند. هویت‌بخشی، حافظه تاریخی ملی را تشکیل می‌دهد. در این تعریف باورها، ارزش‌ها، هنجارها و نهادهای فرهنگی مثل زبان، دین، آداب و رسوم، ادبیات و زبان جای دارد. اگر اقوام و ملل بتوانند مشترکات خود را بشناسند، هم‌بستگی بیشتری پیدا می‌کنند و شهروندان یک کشور متحد می‌شوند، اما با فراموشی این حافظه تمام این مجموعه به خطر می‌افتد. 


    به‌طور یقین دشمنان در پی تحریف یا نسیان حافظه تاریخ جمعی ملل شرقی و امم اسلامی و به‌خصوص شیعیان، با لطائف الحیل هستند. مسلماً این میراث‌زدایی‌ها گسستگی‌هایی به‌دنبال داشته و این گسستگی‌ها به‌نوعی بخشی از خاطره تاریخی جمعی آنها را از میان می‌برد تا خاطره پرداخته‌شده‌ای به‌جای آن بنشاند. این‌گونه میراث‌زدایی پیامدهایی دارد که نشانه‌های آن در بحران‌های هویت جمعی، بیشتر مشاهده می‌شوند. مسأله گسست فرهنگی در هر دوره‌ای، گلنگ برگرفته و به جان مظاهر دوره گذشته می‌افتد، لذا خاطرات تاریخی همواره در معرض خطر است که مبادا هوا و هوس‌های جامعه مدرن به جانش بیفتد و چیزی به‌جا نگذارد. 


    اگرچه مطالعه درباره حافظه تاریخی مردم یک جامعه بحثی نوین است و قدمت این‌دست پژوهش‌ها به سده 20 میلادی و رواج باورهای ملی‌گرایانه در تشکیل دولت و ملت‌های جدید می‌رسد. اما قدمت تاریخ‌نگاری به قدمت پیدایش انسان در زمین برمی‌گردد و تدوین آن به اختراع خط. در هر ملت و قومی کتب عدیده تاریخی، به‌تبع تحولات آن قوم نگاشته تا مواریث تاریخی و تراث آن به نسل‌های بعد منتقل و به ریشه خود آگاه و متوجه باشند، زیرا تأکید بر آن داشته‌اند که هویت اجتماعی هر جامعه، در گروی حافظه تاریخی مردم آن است. لذا حفاظت از میراث‌فرهنگی و اماکن تاریخی همیشه مورد اهتمام همگانی است، چون به نمایش گذاشتن خاطرات جمعی افراد یک جامعه، روشی مفید برای جذب عموم مردم به «حافظه تاریخی» هر جامعه است. 


  اگر آزادی علمی نباشد، هر گزارش تاریخی، یک دروغ شده و ارزش حفظ کردن و در خاطر نگاه داشتن را از دست می‌دهد. لازمه حافظه تاریخی این است که شرایط امکان برای تاریخ‌نگاریِ مستقل وجود داشته‌باشد و کتاب‌های تاریخ مدارس، ابر روایت حاکمان نباشد و داستان خود جامعه باشد. حافظه تاریخی یک ملت از پیوندهای مدنی و گفت‌وگوهای نسلی در بستر یک عقلانیت فرهنگی و اجتماعی فراهم می‌آید. حافظه تاریخی، دانش تقطیر شده یک ملت از سرگذشت خویش و داستان شکست‌ها و پیروزی‌ها و بالا پایین شدن خودش و زیست آزموده‌هایش هست، اما این فقط از طریق حوضچه‌های آرامشی میسر می‌شود که تنها یک دمکراسی اجتماعی به برکت نهادهای مدنی و اجتماعات محلی‌اش توانایی تأمین و تدارک آن را دارد.


  حافظه سیاسی با به‌کارگیری صحیح توانمندی‌ها از حافظه فرهنگی به‌دست می‌آید. سمبل‌ها، یادبودها، جشن‌ها، نقاشی‌های دیواری، پوسترها و عزاداری‌ها و نوشته‌ها را حافظه فرهنگی می‌نامند که به بازسازی حافظه تاریخی کمک می‌کند. در نتیجه برای یادآوری‌های جمعی به کار بسته می‌شوند؛ لیکن در این فرآیند روایت بخش‌هایی از گذشته تاریخی حذف می‌شود. این‌گونه دست‌کاری در یادآوری گذشته منجر به فراموشی جمعی هم می‌شود. هر حافظه جمعی برآمده از بینش، نگرش، و گرایش سازندگان و بازیگران آن می‌باشد. این مبانی در ذیل بیان و بررسی و تحلیل می‌گردد.

 

مبانی نظری حافظه تاریخ جمعی: 
أ) حافظه فرهنگی

مبحث حافظه بر دو سطح متفاوت هم‌پوشانی دارد. نخست، حافظه فردی است که تحت‌تأثیر اجتماع شکل می‌گیرد. دیگر اینکه، رده‌ایی از گذشته غالباً از طریق یادیاری‌ها به باز ساخت گذشته کمک می‌رسانند. یک مکان و زمان اتفاق مشترک تاریخی را برای گروه‌ها مشخص و تفسیر آن را ممکن می‌سازد. این خود، مشخصاً تمایز بین گروه‌ها را موجب و حیات‌شان را در گرو فهم مشترک از گذشته‌شان امکان‌پذیر می‌سازد. دو نوع حافظه ارتباطی و حافظه فرهنگی در شکل‌گیری حافظه‌های جمعی، اهمیت عمده دارند. اولی در رابطه نزدیک و بدون واسطه و دیگری حافظه‌ای است که با فاصله، از طرق واسطه‌ها محقق می‌شود. 


ب) فراموشی جمعی
دانش مشترک از گذشته در تصرف دوگانه یادآوری و فراموشی است. یادآوری با تصرف حافظه و فراموشی در به تعلیق آوردن یادآوری، هر دو در ایجاد برساخت‌های حافظه مشارکت می‌ورزند. البته چنان‌چه ارتباط میان واسطه‌های فرهنگی و یاد آوردن منقطع یا منحل شود، فراموشی ظهور می‌یابد. از این‌رو، می‌توان گفت که فراموشی، انتهای یادآوردی است و می‌تواند بر پایه تمایلات فردی یا گروهی برای ارجحیت سیاست‌گزاری گزینش شده باشد. هر آن‌چه تشویق به یاد آوردن نشود، یا یادآوردنش منفعت برخی از افراد یا گروه‌های جامعه را کم‌رنگ کرده و یا از میان برم‌ی دارد، به فراموشی سپرده می‌شود. 


  زمانی که از یادآوردی اجتماعی سخن به میان می‌آید حاکی از فراموشی ملاحظه شده‌ای نیز هست. فراموشی جمعی همچون یادآوردن جمعی، تاریخ خود را دارد. عمکرد یادیاری‌ها و بهره‌گیری از واسطه‌های فرهنگی به‌خصوص توسط گروه‌ها، مولد فراموشی‌های جمعی هستند و دوگانه‌های یادآوری و فراموشی را در جهت خلاف یکدیگر به حرکت در می‌آورند. فراموشی‌های جمعی از خلأهای حافظه‌ای تغذیه می‌کنند و در طی زمان از فقدان بازنمایی گذشته ادامه حیات می‌یابند و این خود نشان از عدم حضور برخی از یادیاری‌ها در سیاست‌های حافظه‌ای حاکم است.


  فراموشی‌های جمعی، علاوه بر توانایی گروه‌ها، محقق شدن آن نیازمند نهادهای سیاسی است. عموماً حاکمیت‌ها با نابودسازی یا کم‌توان‌سازی یادیاری‌هایی که به مدد آن یاد آوردن اتفاق تاریخی ممکن می‌شود، به ایجاد خلأهای حافظه می‌پردازند. در این باب، حافظه جمعی به بخشی از معنی‌سازی فرهنگی مبدل می‌شود. کشمکش‌های سیاسی در رابطه با اینکه چه چیز به یاد آورده شود و چه چیز فراموش شود تا به امروز ادامه داشته است. 


ج) تروما فرهنگی
در این مکانیزم، معانی پیوسته از طریق مکانیزم‌های فرهنگی در حال تولید و توسط افراد و یا گروه‌ها، برای ابقای هویت‌شان مورد بازرسی و بازسازی قرار می‌گیرد. یادیاری‌ها به‌نوعی متضمن ایجاد تاریخی نو هستند. یادیاری‌ها به‌گونه‌ای تشویق‌کننده و یا تکذیب‌کننده فهم ما از اتفاقات اجتماعی هستند. هر آن‌چه را که زاده فرهنگ یا نمود آن باشد، بخشی از تولید تاریخی محسوب می‌گردد. حتی در غیرسیاسی‌ترین شیوه‌های بازنمایی نیز، ما تحت‌تأثیر الگوهای پنهان در تفسیر دنیا و زندگی روزمره هستیم. در واقع این گروه‌های حاملین هستند که با جای‌گیری در وضعیتی مشخص و در ساختار خاص اجتماعی با توجه به داشتن کالاهای مطلوب یا علاقه‌مندی‌های مادی خود به معناپردازی دست می‌زنند و سعی در ایجاد هویت‌های متنوع می‌نمایند، زیرا وابسته به ابعاد بازنمایی و نسلی، متغیر عمل می‌کنند. 


    تروما فرهنگی پروسه‌ای از اتفاق تا رخداد است که از حضور تروماها و یا اتفاقات داغ تاریخی دردناک تا ظهور آشفتگی از معانی زاده می‌شود. رخدادی که شکنندگی فرهنگ‌سازی‌های حافظه‌ای مسلط و متزلزل بودن هویت تاریخی اجتماعی را نمایان می‌سازد. نظریه تروما فرهنگی به همه این امکان را می‌دهد که بر روی بیش از یک پدیده تمرکز کنند، جدای از اینکه آن پدیده به‌تنهایی چقدر قدرتمند باشد. از این نگاه، فرد می‌بایست از پتانسیل ترومازا در ارتباط با مجموعه‌ای از پدیده‌ها سخن براند، بدان ترتیب که شماری از اتفاقات که به‌عنوان یک مجموعه تجربه و می‌توان از انباشت حافظه‌ها در رابطه با مجموعه‌ای از اتفاقات سخن گفت، به‌طوری که گزیده‌ای از اتفاقات به نشانه مجموعه‌ای به‌هم‌پیوسته از روایت با اعتباری تجمع یافته، نتیجه فرهنگی می‌دهند.


د. تاریخنگاری و حافظه جمعی:
در راستای تحلیل تاریخ، از دو روش گفتمان و مردم‌نگاری انتقادی استفاده می‌شود. روش‌های مردم‌نگاری انتقادی و تحلیل گفتمان هر دو ریشه در پارادایم پساساختارگرایی دارند. در روش مردم‌نگاری انتقادی، عمومیت سوژه اهمیت پیدا می‌کند و نتایج خارجی اثرات آن مد نظر قرار می‌گیرد. این شیوه به تئوری انتقادی در عمل شناخته می‌شود. مردم‌نگاری انتقادی روشی است که بر مبنای روش مردم‌نگاری و نظریه انتقادی شکل‌گرفته است. در این روش شناخت سوژه‌مندی ابژه‌ها در فاصله‌ای میان ایدئولوژی تا عمل در بسترهای تاریخی، جامعه‌شناختی و فرهنگی در نظر گرفته‌می‌شود.


  سیاست‌زدگی حافظه و در رویکرد فرهنگی آن سیاست‌زدگی فرهنگی، همگی در راستای وسواس‌های حافظه‌ای محقق می‌شوند. وسواس‌های حافظه‌ای احیا مجدد روایت‌های بر ساخته یا خودساخته از اتفاق تاریخی و مرتبط کردن آن به موزه‌ها و نمایشگاه‌ها جهت بازنمایی است. سواد بصری که از طریق ارتباط چشم با واسطه‌های دیداری چون روزنامه‌ها، تلویزیون، بیلبوردها، نوشته‌ها و نقاشی‌های دیداری پیدا می‌شوند، همگی سواد حافظه‌ای را ممکن می‌سازند. 
     روشی که یک اثر هنری از طریق آن حفظ می‌شود، به‌ناچار بر روی ماهیت گذشته‌ای که به یاد می‌آورد، تأثیر می‌گذارد. به‌کارگیری روش‌های گوناگون پاک‌سازی نقاشی و کنده‌کاری‌های تاریخی می‌تواند تأثیرات متفاوتی را بر روی آثار هنری تاریخ گذاشته و تعاریف اصالت، قدمت، ارزش و فرهنگ را در اثر هنری مخدوش و چه‌بسا حافظه تاریخ جمعی را محو نماید. از آن‌جایی که استمرار و بقای هر جامعه‌ای، مستلزم آن است که مجموع باورها، ارزش‌ها، سنت‌ها، گرایش‌ها، دانش‌ها و مهارت‌های آن به نسل‌های جدید منتقل شود، پاک‌سازی می‌تواند بقای یک اثر هنری را در جامعه به خطر اندازد.


ر. عوامل تحول تاریخ جمعی:
انجام اقدامات حفاظتی و مرمتی بر روی نقاشی‌های دیواری متعلق به بناهای تاریخی نیز می‌تواند یکی از عوامل تأثیرگذار و تغییردهنده معنای مکان در طول تاریخ محسوب شود و در نهایت سبب شود که حافظه تاریخی را در یک جامعه تغییر داده و منجر به بی‌هویتی مکان و عدم استمرار هویت اجتماعی شود. بیشتر مطالعات صورت گرفته در زمینه پاک‌سازی نقاشی‌ها، بدون در نظر گرفتن مباحث نظری پیرامون این مسئله انجام پذیرفته‌است. بیشتر منتقدان، مخالف انجام پاک‌سازی بر روی این‌گونه آثار بوده‌اند تا موافق با آن.
    پاک‌سازی بدون ملاحظه آثار هنری تاریخی می‌تواند ارزش‌های زیباشناختی و ارزش‌های سمبلیک اثر هنری را تحت‌تأثیر خود قرار دهد. در این نوع از پژوهش‌ها، میزان، جهت، چگونگی تأثیر و تاثر باورداشت افراد در تقابل با گزاره‌ها، متون، اشیا تاریخی و یادبودی بررسی‌شده‌اند. از ویژگی‌های پژوهش‌های حافظه جمعی یا اجتماعی، بین‌رشته‌ای بودن آنها می‌باشند. رشته‌های زیادی به مطالعه حافظه جمعی دست زده‌اند: جامعه‌شناسی، تاریخ، نقد ادبی، مردم‌شناسی، روان‌شناسی، تاریخ هنر و علوم‌سیاسی، طراحی شهری، علوم اجتماعی و علومی که مرتبط با موضوع هویت می‌باشند.


 نقشی که حافظه در حفاظت از فرهنگ بازی‌می‌کند، تا حدی مورد پژوهش قرارگفته که به‌طور معمول بر موارد خاصی مانند بناهای تاریخی و اماکن یا موزه‌های یادبود، متمرکز است. تحقیقات مربوط به حافظه جمعی و طراحی شهری، نزدیک‌ترین مطالعات مربوط به حوزه مرمت است. موضوعات مورد بررسی در این پژوهش‌ها به‌طور کلی شامل: بررسی جایگاه بناهای مهم شهر در حفظ و ارتقای حافظه جمعی شهروندان، بازشناسی مؤلفه‌های تأثیرگذار بر شکل‌گیری هویت و حافظه جمعی در فضاهای شهری پیرامون بناهای مهم شهر و نقش حافظه جمعی در باز زنده‌سازی بافت‌های شهری می‌باشد. 


 اثر هنری، خود دارای سه بعد فردی، رابطه‌ای و جمعی، یا سه بعد بنیادی، تخصصی و عمومی است. اما ارزش‌های موجود در طرح و فرم نقاشی‌های دیواری بنای تاریخی را می‌توان به دو گونه ارزش‌های تاریخی و زیبایی‌شناسی تقسیم نمود. یک اثر هنری می‌تواند به‌عنوان یک منبع از شواهد تاریخی و جامعه‌شناختی و به‌عنوان یک واسطه خاطره‌انگیز بین حال و گذشته شناخته شود. حافظه جمعی در رابطه با یک اثر تاریخی و هنری، ناقل ارزش‌های آن اثر در طول تاریخ است. پاک‌سازی آثار تاریخی و هنری می‌تواند بر ارزش‌های موجود در اثر تاریخی و هنری تأثیر بگذارد. پس اثرات متقابل ارزش‌های تاریخی و زیبایی‌شناسی در شکل‌گیری و ثبت حافظه جمعی در ابعاد مختلف، رابطه معناداری دارند.


لزوم ممارست نسل نو با حافظه تاریخ جمعی:
متغیر تعامل ذهنی نسل نو با مکان تاریخی، شامل هشت مؤلفه هویت‌مندی، دل‌بستگی مکانی، حس تعلق، باستان‌گرایی، تنوع فرهنگی، اصالت‌گرایی، خلوت‌گرایی و تصورات ذهنی می‌باشد. مقدار سطح معناداری با کنترل متغیرهای ارزش‌های تاریخی در مؤلفه‌های فوق، بنا به برداشت افراد و تخصص آنها متنوع و متغیر می‌باشد. فراهم کردن بستری مناسب جهت شکل‌گیری و ثبت حافظه جمعی در رابطه با یک بنای تاریخی، سبب حفظ ارزش‌های موجود در بنای تاریخی می‌گردد و می‌تواند در بقاء و حفظ بناهای تاریخی نقش مؤثری داشته‌باشد.
 بنابراین فراهم کردن این بستر، می‌تواند سبب انتقال سنن و ارزش‌های موجود در این‌گونه آثار به آیندگان شود. حفظ ارزش‌های تاریخی و زیبایی‌شناسی، سبب ایجاد زمینه‌ای برای شکل‌گیری و ثبت حافظه جمعی مناسب نسبت به یک بنای تاریخی می‌شود. پس متغیر بُعد مکانی هر سه مؤلفه کالبد، فعالیت و معنا با اثرات متقابل ارزش‌های تاریخی و زیبایی‌شناسی در شکل‌گیری و ثبت حافظه جمعی رابطه معناداری دارند. 


ترس اجتماعی از جمله پدیده‌های روانی و مفهومی نظری در حوزه روان‌شناسی است که بر اختلال در شناخت و عاطفه نقشی به‌سزا دارد. چنان‌که نوع درک، فکر، حافظه، شناخت و عاطفه در مفهوم ترس اجتماعی دخالت دارند. افراد دارای ترس اجتماعی از نظر شناختی با باورها و عقاید روبه‌رو هستند که به‌شکل ناخودآگاه در حافظه آنان ذخیره شده تا در موقعیت ترس‌برانگیز قرار نگیرند. لذا از نظر شناختی و به‌خصوص حالت خودآگاه که مربوط به حافظه آشکار است، برانگیخته نمی‌شوند. پس از این دسته افراد نتوان حافظه تاریخی جمعی منصفانه را انتظار داشت. راهکارهای مناسب جهت تقویت نظام هویتی افراد جامعه از طریق اطلاع از پدیدارهای اجتماعی گذشته‌است که در راه یکپارچگی آحاد افراد جامعه، بسیار می‌تواند مثمر ثمر واقع شود. 


هنگامی که حافظه جمعی دوام‌ده قدرتش را از بنیاد خرد به پیکره‌ای منسجم از افراد می‌گستراند، حافظه افراد یک جامعه که متأثر از بافت گروه‌های اجتماعی است، در هر دوره عناوین خاصی را برای فرد برجسته می‌کند. به حافظه اجتماعی از دو منظر می‌نگرند: نخست: رویکردی خاص که این مفهوم را تحت عنوان زیر مجموعه‌ای از جامعه‌شناسی بررسی می‌نماید؛ دوم: رویکرد وسیع‌تر که آن را به‌عنوان یک پدیدار اجتماعی به مثابه ساختاری جهت اتصال جوامع در نظر می‌گیرد. 


نظام هویتی و حافظه تاریخ جمعی
هویت مفهومی است ناظر بر حالات اعمال شخصی که ریشه در تربیت خانوادگی، آموخته‌های فرهنگی یا آرمان‌های اجتماعی دارد، تشخص فردیت شخص یا جامعه را تشکیل می‌دهد. هویت به‌صور گوناگونی دسته‌بندی شده که مهم‌ترین دسته‌بندی به: هویت قومی، ملی، مذهبی است. با توجه به نقش هویت‌های ملی، قومی و مذهبی در شکل‌دهی به حافظه جمعی، این سه قسم بررسی می‌شوند:
1. هویت ملی: جامعه‌شناسان هویت ملی را به‌معنای احساس تعلق وفاداری به عناصر نمادهای مشترک در اجتماع ملی در میان مرزهای تعیین شده سیاسی تعریف می‌کنند. 
2. هویت قومی: هویت قومی به سنت فرهنگی مشترک احساس هویتی گفته‌می‌شود که یک قوم را به‌عنوان یک گروه فرعی از یک جامعه بزرگ‌تر متمایز می‌کند. اعضا هر گروه قومی از لحاظ ویژگی‌های خاص فرهنگی از سایر اعضا جامعه، خود را متمایز می‌دانند. هویت‌یابی قومی به‌عنوان اساس اقدام جمعی زمانی تحقق می‌پذیرد و حفظ می‌شود که امتیازات آشکاری وجود داشته‌باشد که با تکیه‌بر هویت قومی بتوان برای دست‌یافتن به آنها با دیگران رقابت کرد. این رقابت میان گروه‌های قومی عامل بسیج قومی است که به تشکیل سازمان قومی و افزایش هویت‌های قومی منجر می‌شود.
3. هویت مذهبی: برخورداری از دین و تعالیم مشترک مذهبی، پای‌بندی وفاداری به آن و اعتقاد تمایل به مناسک‌های مذهبی فراگیر در فرایند شکل‌دهی هویت مذهبی بسیار مؤثر است. مذهب علاوه بر اینکه از لحاظ کارکرد معنوی- فرهنگی عامل مهمی در هویت اجتماعی به‌حساب می‌آید، موجب دلگرمی، سرزندگی، نشاط و اشتیاق عمومی است. ضمن آنکه در بسیاری مواقع مذهب در مفهوم جامعه‌شناختی، با تأکید بر بعد عینی خارجی یا سایر مضامین ملی از جمله دولت، با تاریخ میراث‌فرهنگی- ملی درآمیخته است. 
 مذهب از گذشته تاکنون عامل به‌جود آورنده هویت مشخص برای معتقدان خود و تمایز میان آنها بوده که اعتقادی به آن نداشته‌اند. یعنی بخشی از هویت انسان‌ها با مذهب و دین آنها شناخته می‌شود. نظام هویتی افراد به‌عنوان یک برساخت اجتماعی، بر همه عناصر فرهنگی، تأثیر متقابل دارند. چنان‌که ظهور برساخت نوین هویت ملی، از خلال تعامل یا تعارض با هویت‌های پیشین، در لایه‌های مختلف اجتماعی، پیامدهای مهمی به‌دنبال دارد. نیز گفتمان هویت ملی با ادغام در عناصر دینی- مذهبی، در تغییر یا شکل‌گیری تجربه جمعی اقوام نقش برجسته‌ای ایفا می‌نماید. 


نتیجه:
حافظه تاریخ جمعی در کل مشیر به لزوم حفظ تراث نسل‌های قبل، به نسل‌های بعد است که بدانند ریشه در خاک دارند و نباید در برابر طوفان‌های عصر فضا و بحران اطلاعات و عصر اینترنت خود را ببازند و تسلیم حوادث بشوند. اساساً مطالعه تاریخ برای گرفتن درس‌ها و عبرت‌ها است، زیرا آزموده‌ها را آزمودن خطا است. بدین جهت نمادهای تمدنی باید حفظ بشوند تا تاریخ و درس و عبرت‌هایش در کوران حوادث گم نشوند.

 

«فهرست منابع و مآخذ»
توسلي، غلام¬عباس  و جمال ادهمي، حافظه تاريخي، هويت قومي و جهاني شدن، مسائل اجتماعي ايران، س.3، ش.2، 1391، صص54-38 .
لینچ، کوین،(1376)، تئوری شکل خوب شهر، ت: سید حسین بحرینی، چ1، تهران، نشر دانشگاه تهران.
مرکز مطالعات و برنامه¬ریزی شهر تهران،(1391)، ارزیابی پیاده¬راه بازار تهران، معاونت مطالعات و برنامه¬ریزی امور زیرساخت و طرح جامع، تهران.
مك لوهان، مارشال،(1377)، براي درك رسانه¬ها، ت: سعيد آذري تهران، مركز تحقيقات، ... صدا و سيما.
مهرداد، هرمز،(1379)، مقدمه¬اي بر نظريات و مفاهيم ارتباط جمعي، تهران، فاران.
نوذري، حسين¬علي،(1393)، بازخواني هابرماس، تهران، چشمه.
هابرماس، يورگن،(1380)، جهاني¬شدن و آينده دموكراسي، منظومه پساملي، ت: كمال پولادي، تهران، نشر مركز.
----------،(1392)، دگرگوني ساختاري حوزه عمومي: كاوشي در باب جامعه بورژوايی، ت:جمال محمدي، تهران، افكار.
هومن، حیدرعلی،(1393)، مدل¬یابی معادلات ساختاری با کاربرد نرم¬افزار لیزرل، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه¬ها، سمت.
يراهاميا، بواندي،(1389)، ايران بين دو انقلاب، ت: محسن مدير شانه¬چي، كاظم فيروز مند حسن شمسي، تهران، نشر مركز.

تاریخ انتشار: 1403/05/09

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil