ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
خیلی ممنون هستم از دعوت شما بزرگواران و پرداختن شما به موضوع مهمی که به نظر من باید خیلی پیشتر از این، باب گفتگوی آن باز میشد. هم از حیث روندی که حداقل در حدود یک سال یا یک سال و نیم گذشته، کشور با آن مواجه است و هر بار که به آن پرداخته شده، به نظر میرسد که از زاویهای ناقص به پدیده مهاجرت نگاه کردهایم و در آن تأمل کردهایم.
از منظر برخی از دوستان، مهاجرت مولود مشکلات اقتصادی کشور است و معتقدند به دلیل چالشهای اقتصادی، میل به مهاجرت افزایش یافته است. برخی دیگر پدیده مهاجرت و شدت گرفتن آن را ناشی از شرایط سیاسی و امنیتی میدانند و بر این باورند که در شرایط نابسامان سیاسی، میل به مهاجرت بالا میرود. بررسیها نیز به طور اجمالی نشان میدهند که میل به مهاجرت در گروهی از جامعه که سه ویژگی مشخص دارند، بهطور قابلتوجهی بیشتر است. این ویژگیها عبارتند از:
نتایج بررسیها نشان میدهند که در این دسته از افراد جامعه، میل به مهاجرت به حدود ۸۰ درصد میرسد. و بهمحض اینکه یکی از این سه مؤلفه در تحلیل شما حذف شود، فاصله معناداری در جامعه هدف پدید میآید. به عبارت دیگر، به نظر میرسد که مهاجرت یک پدیده تکبعدی نیست. نمیتوان تنها گفت که مردم به دلیل عدم همراهی با جمهوری اسلامی یا فقط بهخاطر وضعیت اقتصادی خود میل به مهاجرت دارند.
پرداختن به مهاجرت از منظر «امید» و «تصویر» به نظر میرسد که رویکرد مناسبی است تا بتوانیم زوایای مختلف این بحث را ببینیم.
نکته اولی که میخواستم خدمت شما عرض کنم این است که وقتی از پدیده مهاجرت صحبت میکنیم، باید دقت کنیم که امروز دیگر مسئله فقط مهاجرت فرد نیست. در برخی از حوزهها، ما به مهاجرت کسبوکار نیز رسیدهایم. اگر این شرایط را بخواهیم تحلیل کنیم، به نظر میرسد که بهنوعی به سبک جدیدی از مفهوم «فرار سرمایه» میرسیم که باید بهطور جدی به آن پرداخته شود و ابعاد مختلف آن مورد بررسی قرار گیرد. این موضوع بهویژه زمانی اهمیت پیدا میکند که این روند در شرکتهای بنیادین کشور، مانند شرکتهای دانشبنیان و استارتاپها، مشاهده میشود.
مهاجرت، تقابل کششی-رانشی از مفهوم سرمایه
نکته بعدی که علاقهمندم در مورد آن بحث کنیم این است که وقتی صحبت از مفهوم مهاجرت میکنیم، در واقع داریم از یک تقابل کششی و رانشی در مفهوم سرمایه صحبت میکنیم. به این معنا که مفهوم مهاجرت صرفاً یک پدیده رانشی از سمت مبدأ نیست. بلکه یک نیروی کششی از سمت مقصد هم وجود دارد. شما زمانی میتوانید این پدیده را درست تحلیل کنید که انگیزهمندی و میل به مهاجرت را در رفتوبرگشت بین این دو نیروی مؤثر بر انتخاب فرد تحلیل کنید. آدمها مهاجرت نمیکنند فقط بهخاطر اینکه قصد فرار از جایی را دارند؛ بلکه حتماً یک نیروی کششی قدرتمند هم در طرف مقصد وجود دارد که در واقع به نوعی امیدآفرینی میکند.
واقعیت این است که من دو عامل جدی را بهعنوان مؤلفههای مهمی میبینم که پدیده مهاجرت را متأثر از خود میکنند. زاویه اول تحلیلم، نگاه تهدیدانگارانه حاکمیت به مفهوم مهاجرت است. دوستان ما اساساً هنوز در ساختار سیاستی کشور، برای حکمرانی مسئله جمعیت و مهاجرت بهطور یکپارچه برنامهای ندارند. وقتی از الگویی مطلوب برای حکمرانی در حوزه مهاجرت صحبت میکنم—اعم از مهاجرپذیری و حتی مهاجرفرستی—میبینیم که امروز در بسیاری از کشورها، از ابزار مهاجرپذیری بهعنوان یک سیاست برای افزایش جمعیت و تأمین نیروی انسانی استفاده میکنند. حتی در برخی موارد، مهاجرپذیری بهعنوان سیاستی راهبردی برای جذب نخبگان و تأمین نیروی انسانی متخصص مورد توجه قرار گرفته است.
اما متأسفانه ما، علیرغم اینکه به اتخاذ سیاست همسایگی علاقهمند هستیم و به لحاظ ژئوپولوتیکی در موقعیتی بسیار راهبردی قرار داریم—و کشورهای همسایه ما که به لحاظ فرهنگی، تمدنی، زبانی و حتی ایدئولوژیکی همراستا با ما هستند، فرصتهای همسویی دو ملت را فراهم میآورند—هرگز بهطور حرفهای از فرصت راهبردی مهاجرپذیری استفاده نکردهایم! در این زمینه تقریباً رفتار مناسبی نداشتیم. شاید یکی از مهمترین نمونههای این وضعیت، رفتار ما با مهاجران افغانستانی است که سالهاست در ایران زندگی میکنند.
سیاستهای بلاتکلیف و اخیراً سیاستهای نادرستی که در قبال این جمعیت اتخاذ کردهایم، نشاندهنده برخورد قهری با بخشی از جامعه است که در لایههای مختلف جامعه ما تنیده شدهاند—از جمله در نیروی کار. حتی زمانی که قصد داریم با پناهندگان افغانستانی برخورد کنیم، سیاست درستی نداریم و تنها اخراج این افراد را مطرح میکنیم، در حالی که باید مسئله ساماندهی آنها را بهعنوان بخشی از جامعه خودمان مورد توجه قرار دهیم. این در شرایطی است که ما بحرانهایی در کشورهای همسایه داریم و خطر آن وجود دارد که رابطهای که در سالهای اخیر بر اساس مودت و همکاری شکل گرفته—رابطهای که در دفاع از سوریه از جمله در قالب نیروهای فاطمیون بهوضوح مشاهده کردیم—به تهدیدی علیه خودمان تبدیل شود!
پس اساساً وقتی صحبت از مفهوم تهدیدانگاری الگویی حکمرانی در مسئله مهاجرت میکنیم، منظور این است که ما نه تنها در مورد هموطنان خود که از کشور مهاجرت کردهاند و امروز در قالب جامعه ایرانیان خارج از کشور قرار دارند، هیچ سیاست مشخصی برای تعامل با آنها نداریم، بلکه در بخشهایی از این جامعه، مهاجران را تهدید میانگاریم. حتی در سطح علمی و اقتصادی، بهعنوان بخشی از سرمایه اجتماعی، اصلاً روی این بخش از جامعه حساب نمیکنیم. بهعلاوه، در تعامل با کسانی که از کشورهای همسایه وارد کشور ما شدهاند نیز هیچ برنامه مشخصی نداریم.
بنابراین، به نظر من، وجه اول مسئله این است که الگویی حکمرانی در حوزه مهاجرت، یک الگوی تهدیدانگاری است و باید بهطور جدی بازاندیشی درستی در این زمینه صورت گیرد.
ابعاد تحلیل مهاجرت: منظرگاه امید و جامعهشناسی مهاجرت
نکته بعدی که به نظر من باید به آن پرداخت و بُعد دوم این تحلیل ما را میسازد، منظرگاه مردم و جامعه نسبت به پدیده مهاجرت است. واقعیت این است که ما با یک رویکرد رؤیاانگارانه از سمت مردم در مواجهه و توصیف پدیده مهاجرت مواجه هستیم. در گذشته، مردم ما به خارج از کشور میرفتند تا یا درس بخوانند و یا کار کنند؛ برای اینکه پس از مدتی برگردند. مثلاً در ژاپن کار میکردند تا پولدار شوند و برگردند. اما امروز، واقعیت این است که کسی که از کشور میرود، دیگر برای بازگشت نمیرود؛ او میرود برای اینکه یک وطن جدید را انتخاب کند!
در چنین توصیفی از وضعیت انگیزه مردم نسبت به پدیده مهاجرت، وقتی که عمیقتر بررسی میکنید، به مفهوم مؤلفه جدیای به نام امید میرسید. امروز وقتی با کسانی که میل به مهاجرت دارند صحبت میکنید، ریشه اصلی این مسئله را در فقدان یک تصویر امیدآفرین از آینده میبینید. وقتی از آنها میپرسید که چرا ایران نمیمانید؟ بسیاری پاسخ میدهند که "من آیندهای برای خودم در ایران نمیبینم!" بررسیهای آماری نشان میدهد که بخش قابلتوجهی از افرادی که مهاجرت میکنند، میگویند که این تصمیم را نه برای خودشان، بلکه برای آینده فرزندانشان گرفتهاند.
پس واقعیت این است که ما نه در آینده نزدیک و نه در آینده نسبتاً دور نتوانستهایم یک تصویر امیدآفرین از آینده ایجاد کنیم که این تصویر بتواند انگیزه مهاجرت را در جامعه کاهش دهد. این همان دلیلی است که وقتی در رفتار مهاجرتی جامعه کنکاش میکنید، به واژههایی چون هدف انتخاب وطن یا وطنگزینی برخورد میکنید. در این حالت، مهاجرت به حدی تبدیل به یک انتخاب جدی میشود که فرد حتی دست به اعراض از وطن میزند! این به معنای نقطه انقطاع فرد از هویت اصلی خود است و نشاندهنده آن است که میل به مهاجرت به حدی شدت یافته که فرد به دنبال انتخاب یک وطن جدید است.
اینکه چرا نتوانستیم امید را در جامعه ایجاد کنیم، سوالی جدی و راهبردی است. چرا نتوانستهایم یک تصویر روشن از آیندهای امیدبخش به جامعه ارائه دهیم تا این رؤیای مهاجرت را دستکم در ذهن جامعه واقعی کنیم؟ در حالی که واقعیت این است که بسیاری از کسانی که مهاجرت میکنند، بعد از مهاجرت، با مشکلات و چالشهای زیادی مواجه میشوند و در گفتگوهایی که با دوستان و خانواده خود دارند، به این مشکلات اشاره میکنند. اما واقعیت این است که این تجارب بهگونهای نیست که به بخشهایی از جامعه که هنوز میل به مهاجرت دارند، باورپذیر باشد.
عرض من در این بخش این است که وقتی ما از مفهوم مهاجرت صحبت میکنیم، باید آن را بهعنوان یک پدیده چندوجهی نگاه کنیم. به نظر من مؤلفهای که میتواند بهعنوان دروازه ورود به تحلیل این پدیده انتخاب شود، همان مسئله امید است که شما آن را مطرح کردهاید. این مسئله به ما کمک میکند تا ابعاد مختلف رفتاری، اقتصادی و معیشتی فرد را در زندگی آینده او تحلیل کنیم و اگر آنها را درست تحلیل کنیم، میتوانیم به علل و انگیزههای میل به مهاجرت در جامعه هدف خود بپردازیم.
راهکارهایی برای درمان مهاجرت: تحلیل و پیشنهادات سیاستی
در مواجهه با پدیده مهاجرت، بهعنوان یک سیاستپژوه، چندین راهکار برای درمان و بهبود وضعیت موجود به نظر من میرسد که میتوان به آنها پرداخت.
1. اصلاح نظام واژگانی مهاجرت
اولین مسئلهای که به نظر من باید اصلاح شود، نظام واژگانی حوزه مهاجرت است. در ادبیات سیاستی ما، بهویژه در رابطه با مهاجرت، یک مشکل عمده وجود دارد. وقتی نتوانی یک پدیده را نامگذاری و آن را شناسایی کنی، عملاً نمیتوانی آن را توصیف و تحلیل کنی و حتی نمیتوانی بهطور مؤثر با آن تعامل داشته باشی. اگر به نظام واژگانی حوزه مهاجرت نگاه کنیم، چه کلماتی به ذهن میآید؟ "فرار مغزها"، "پناهندگی"، "اتباع غیرمجاز"، "منع مهاجرت"، "خروج غیرقانونی" و کلماتی از این دست. این اصطلاحات بیشتر بر جنبههای منفی و تهدیدآمیز مهاجرت تأکید دارند.
اولین اقدام مهم در این حوزه باید ایجاد یک نظام واژگانی جدید باشد. تغییر واژهها میتواند کمک کند که نگاه و درک جدیدی به این پدیده داشته باشیم. بهعنوان مثال، زمانی که به مسئله معلولیت پرداخته میشد، معمولاً افراد معلول بهعنوان کسانی با "نقص عضوی" و "کمبود" شناخته میشدند. اما این افراد خودشان دست به تغییر این نگرش زدند و گفتند: "ما نقاط قوت داریم، معلولیت بههیچوجه محدودیت نیست." این تغییر نگرش و واژگان بسیار مؤثر بود. اگر ما به جای واژههای منفی مثل "فرار مغزها"، "پناهنده شدن" و "خروج غیرقانونی"، از واژههایی مانند "مهاجرت بهعنوان فرصتی برای پیشرفت" یا "انتخاب وطن جدید" استفاده کنیم، میتوانیم نگرشها را تغییر دهیم.
2. تغییر رویکرد نسبت به مهاجرت
مسئله دوم که باید به آن توجه کنیم، نسبت پدیده مهاجرت با مسئله تصویر است. مهاجرت نه تنها یک واکنش فردی به مشکلات موجود است، بلکه بهعنوان یک راهبرد برای افزایش امید فردی در مقابل کاهش امید جمعی عمل میکند. فردی که تصمیم به مهاجرت میگیرد، در حقیقت به دنبال بهبود وضعیت خود و دستیابی به آیندهای بهتر است. اما در جامعهای که بهطور عمومی با کاهش امید مواجه است، این تضاد باعث میشود فرد به مهاجرت بهعنوان تنها راهحل برای دستیابی به پیشرفت نگاه کند.
این تناقض میان امید فردی و کاهش امید جمعی یکی از دلایلی است که فرد را به مهاجرت سوق میدهد. بنابراین، ما باید این نسبت و تضاد را بهدرستی تحلیل کرده و بهطور مؤثر با آن برخورد کنیم. در این زمینه، رسانهها میتوانند نقش بسیار مهمی ایفا کنند. مثلاً اگر رسانهها بتوانند تصویری مثبت از مهاجرت به نمایش بگذارند که نه تنها بر مشکلات و چالشها بلکه بر موفقیتها و پیشرفتهای بعد از مهاجرت تأکید کند، میتوانند به کاهش تمایل به مهاجرت کمک کنند.
در این راستا، جالب است که وقتی از چت جیپیتی (ChatGPT) خواستم تحلیلی از فیلمهای مهاجرتی ایرانی ارائه دهد، نتایج جالبی دریافت کردم. آنچه که چت جیپیتی بیان کرد، این بود که فیلمهای ایرانی در مورد مهاجرت معمولاً تصویری تراژیک از آن میسازند. مهاجرانی که با مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در کشور مقصد مواجه میشوند، بهویژه افغانهایی که به ایران آمدهاند و ایرانیانی که برای تأمین آینده فرزندان خود مجبور به مهاجرت هستند. این تصویر تراژیک باعث میشود که پدیده مهاجرت بهعنوان یک تجربه منفی در ذهن مخاطب نقش ببندد.
اما در نظام دینی ما، ادبیات و روایات مثبتی در رابطه با مهاجرت داریم. دین اسلام ما را به مهاجرت بهعنوان یک حرکت برای افزایش علم و دانش و بهطور کلی بهعنوان فرصتی برای پیشرفت دعوت کرده است: "قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ" و "اُطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّين". همچنین در تاریخ تمدنی ایران، تعداد زیادی سفرنامهنویس وجود دارند که به کشورهای مختلف رفتهاند و از تجارب خود نوشتهاند. ما با چنین تمدن و مخزن غنی از ایدئولوژی و تجربه روبهرو هستیم و متأسفانه این نظام واژگانی غنی را کنار گذاشتهایم و به عباراتی مانند "فرار مغزها" و "پناهندگی" و "فرار از سفر مادری" پناه بردهایم.
راهکارها برای مدیریت و سیاستگذاری مهاجرت: تحلیل و پیشنهادات
۱. مشاهدهپذیر کردن ساحت سیاست مهاجرت
اولین گام برای مواجهه با پدیده مهاجرت، مشاهدهپذیر کردن این پدیده است. همانطور که در پزشکی، پیش از تجویز درمان نیاز به تشخیص دقیق و شواهد علمی وجود دارد، در سیاستگذاری نیز باید ابتدا وضعیت موجود مهاجرت را به دقت توصیف کرده و دادههای معتبر و قابلاعتماد در اختیار داشته باشیم. متاسفانه در حال حاضر، در حوزه مهاجرت، ما هیچ نظام دادهای قابلاعتماد و متقنی نداریم. برای مثال، رصدخانه مهاجرت که در گذشته تلاشهایی برای جمعآوری دادهها و تولید گزارشهای ملی از وضعیت مهاجرت داشت، اکنون تعطیل شده است. از سوی دیگر، هیچ نظرسنجی جامع و سالانهای در مورد نگرشها و ارزشهای جامعه نسبت به مهاجرت وجود ندارد و این به شدت بر کیفیت سیاستگذاری و تصمیمگیریهای ما تاثیر منفی میگذارد.
ما به یک نظام دادهای جامع نیاز داریم که بتواند بهطور مستمر و دقیق وضعیت مهاجرت در کشور را پیگیری کند. این دادهها میتواند شامل تعداد مهاجران، انگیزههای آنها، تاثیرات اقتصادی و اجتماعی مهاجرت و همچنین نگرشهای مختلف مردم نسبت به مهاجرت باشد. در حال حاضر، سیاستگذاری مهاجرت در کشور بیشتر بر اساس حدس و گمان و بدون استفاده از دادههای علمی است و این مسأله بهشدت کارآمدی سیاستها را تحت تأثیر قرار میدهد.
۲. تعریف مهاجرت بهعنوان یک فرصت تولید برونمرزی
مهاجرت باید بهعنوان یک فرصت تولید برونمرزی دیده شود. ما در حال حاضر در صنعت و تولید از مفهومی به نام "تولید برونمرزی" استفاده میکنیم، ولی در حوزه مهاجرت این پتانسیل عظیم را نادیده میگیریم. ایرانیان خارج از کشور دارای سرمایههای علمی، اقتصادی و دانشی بسیار زیادی هستند که میتواند در جهت توسعه کشور استفاده شود. برای مثال، ایالات متحده آمریکا بهطور رسمی از پژوهشهای انجامشده توسط غیرآمریکاییها در اولویتهای پژوهشی خود استفاده میکند.
در ایران نیز میتوان از این ظرفیت بهطور بهینه استفاده کرد. ایرانیان خارج از کشور میتوانند به عنوان پیشرفتدهندگان برونمرزی به کشور کمک کنند. چرا که آنها با منابع علمی و اقتصادی در کشورهای مختلف در حال فعالیت هستند و بهراحتی میتوانند برای انتقال دانش و تجربیات به ایران نقش موثری ایفا کنند. یکی از پیشنهادات مهم این است که ایرانیان خارج از کشور نیز نمایندگی در مجلس شورای اسلامی داشته باشند، همانطور که اقلیتهای دینی در ایران نمایندگان خود را دارند. این افراد حق دارند که در تصمیمگیریها و سرنوشت کشور نقش داشته باشند و دیدگاههای خود را در راستای توسعه ایران بیان کنند. این نوع نگاه به مهاجرت یک نگاه فرصتمحور است که به رسمیت شناختن این افراد را در بر دارد.
۳. ساختار سیاستگذاری مهاجرت: نیاز به بازنگری
در حال حاضر، وزارت کشور مسئول سیاستگذاری و پیگیری موضوع مهاجرت است، اما این ساختار برای رسیدگی به مسائل پیچیده مهاجرت به هیچ وجه مناسب و کارآمد نیست. تا زمانی که نگاه سیاسی به مهاجرت ادامه یابد، ساختارها نیز باید در نهایت در دستگاههای سیاسی و اجرایی قرار داشته باشند. در سیاستگذاری، جانمایی ساختار به وضوح نوع نگاه و رویکرد ما به مسائل را نشان میدهد. بهعنوان مثال، اگر مسئلهای مانند حجاب را به وزارت اطلاعات واگذار کنیم، عملاً این پیام را به جامعه میدهیم که مسئلهای اجتماعی را بهعنوان یک تهدید امنیتی میبینیم. این رویکرد در مورد مهاجرت نیز صحیح نیست.
پیشنهاد میشود که مسئولیت سیاستگذاری مهاجرت به نهادی مستقل واگذار شود که بتواند به صورت بیندستگاهی و با همکاری سایر نهادهای مرتبط به موضوع مهاجرت بپردازد. این نهاد باید قادر به اجرای سیاستها، هماهنگی و تحلیل دادهها و همچنین ارائه راهکارهای عملی برای مدیریت مهاجرت باشد.
۴. ایجاد زیستبوم مهاجرت و بازگشت
یکی از مشکلات اصلی در زمینه مهاجرت و بازگشت هموطنان این است که ما هیچگونه زیرساخت و اکوسیستم برای حمایت از مهاجران یا بازگشتکنندگان به کشور نداریم. مهاجرت، مانند هر پدیده دیگری، نیازمند ایجاد یک زیستبوم است که از زیرساختهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی برای مهاجران و خانوادههای آنها پشتیبانی کند.
این زیستبوم باید شامل اطلاعات، مشاوره، پشتیبانی مالی، آموزشی و شغلی باشد. بهعنوان مثال، اگر یک ایرانی مهاجر تصمیم به بازگشت به کشور میگیرد، باید بتواند از مزایای اقتصادی و اجتماعی قابلتوجهی برخوردار شود. همچنین، شبکههای ارتباطی از جمله با خانواده و دوستان در کشور مقصد باید تسهیل شوند تا فرد بتواند در مهاجرت و بازگشت به ایران احساس امنیت و پشتیبانی کند.
۵. بازنگری قوانین مهاجرت و دو تابعیتی
یکی از مشکلاتی که ایرانیان مقیم خارج از کشور با آن مواجه هستند، قوانین مربوط به دو تابعیتی و محدودیتها در ارتباط با بازگشت به کشور است. باید قوانینی وضع کنیم که از ظرفیتهای این افراد به نفع کشور بهرهبرداری کند. بهعنوان مثال، افرادی که در خارج از کشور تحصیل کردهاند و یا بهطور کلی در زمینههای مختلف پیشرفت کردهاند، باید بتوانند در کشور خود بهعنوان نخبگان علمی و اقتصادی شناخته شوند و از ظرفیتهای آنها برای توسعه ایران استفاده کنیم.
همچنین، در زمینه بازگشت مهاجران، قوانین باید تسهیلکننده باشند تا افراد انگیزه بازگشت به کشور را پیدا کنند. قانون مشاغل حساس که مانع از اشتغال مهاجران بازگشتی در برخی از مشاغل میشود، باید مورد بازنگری قرار گیرد.
۶. رسانهها و بازتصویر مهاجرت
در نهایت، یکی از بزرگترین مشکلات در زمینه مهاجرت، تصویر رسانهای این پدیده است. در بسیاری از موارد، رسانهها تصویری منفی و تراژیک از مهاجرت به نمایش میگذارند. این تصویر، با تأکید بر مشکلات و سختیهای مهاجران، باعث میشود که مهاجرت به عنوان یک «فرار» یا «پناهندگی» شناخته شود. این تصویر بهطور قطع نمیتواند مفید و سازنده باشد.
در این زمینه، نیاز داریم که رسانهها تصویر مثبت و واقعیتری از مهاجرت و بازگشت مهاجران به کشور ارائه دهند. باید داستانهای موفقیت مهاجرانی که در کشورهای دیگر به موفقیت رسیدهاند و به ایران برگشتهاند، بیشتر و پررنگتر نمایش داده شود. این تغییر نگرش رسانهای میتواند به ایجاد یک ذهنیت مثبت و سازنده نسبت به مهاجرت و بازگشت به ایران کمک کند.
تاریخ انتشار: 1403/10/05
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.