ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
به گزارش فکرت، آن چه در ادامه ملاحظه می کنید، تلخیصی از همین تحلیل است؛
برخی از افرادی که در انتخابات شرکت نمیکنند، از جمله کسانی هستند که یا بهطور کلی تمایل و انگیزهای برای مشارکت سیاسی بهطور عام و شرکت در انتخابات بهطور خاص ندارند؛ یا مسؤولیت و تعهدی را در این باره متوجه خود نمیبینند؛ یا شرکت در انتخابات را طریق مناسبی برای تحقق اهداف و انتظارات مدنی خود نمیدانند؛ یا بهدلیل اینکه احساس میکنند مشارکتهای پیشین آنها فاقد نتایج ملموس و مؤثر بوده، دلسرد شدهاند؛ یا اصولاً به فرآیند برگزاری انتخابات و مکانیسمهای اجرای آن در کشور اعتراض دارند؛ یا کاندیدای مورد علاقه خود را در میان نامزدهای پیشنهادی و مورد تایید شورای نگهبان نمیبینند؛ یا به شعارهای انتخاباتی و قول و وعدههای طراحان آن اعتمادی ندارند؛ یا اساساً از اصلاح وضعیت موجود کشور در عرصههای مختلف و رهایی از بحرانهای فرساینده و متراکم از هر طریق ممکن از جمله انتخابات و چرخش نخبگان مأیوس شدهاند. برخی نیز بهدلیل وجود برخی موانع ساختاری جدی در مسیر توسعه کشور، اصلاح ساختارها و ترمیم وضعیتهای تعینیافته را مقدم بر تلاش برای یافتن عوامل انسانی تحولآفرین میدانند.
البته ما در اینجا درصدد فهرست این عوامل بوده و داعیهای پیرامون تایید آنان نداریم. مسأله جدیای که باید به آن توجه کرد، نوع تفسیر این رویدادها و مسائل است که توسط رسانههای بیگانه مورد روایتسازی قرار میگیرد.
از دید ایشان، با وجود موانعی همچون عدم تعامل وثیق با جامعه جهانی، عدم امکان فروش نفت در بازارهای آزاد، عدم امکان جذب سرمایههای خارجی، عدم توان بهرهگیری از نخبگان متخصص که شتابان از کشور خارج میشوند، گشودگی روزافزون جبهه مقاومت و محدودیتهای قهری آن، تورم لجامگسیخته و سقوط مهارناپذیر ارزش پول ملی، بیکاری فزاینده حتی در میان دارندگان تحصیلات عالی، فاصله طبقاتی، تبعیض، فساد ساختاری، انواع رانت، کهنگی برخی ساختارها و... کارگزاران منتخب هر قدر هم قوی و کارآمد و دارای تجارب مدیریتی بالا باشند، کاری از پیش نمیبرند.
رؤسایجمهور کشور بهرغم تلاش و تکاپوی مشهود، بعد از اتمام دوران خدمت با انبوهی از انتظارات زمینمانده و وعدههای تحققنایافته، میدان بازی را به نفع جانشین خود ترک میکنند. این وضعیتی است که تقریباً همه رؤسای جمهوری کشور آن را بهنوعی تجربه کرده و در موضعگیریهای زبانی و عملی خود بازتاب میدهند. گاه چنین وانمود میکنند که گویا گره این امور تنها با ارادهای فراتر از اراده ریاستجمهوری گشوده خواهد شد.
از سوی دیگر در پیدا کردن زمینههای عدم مشارکت افراد باید به این عوامل نیز توجه کرد و به تحلیل آنها پرداخت؛ تودهای شدن انتخابات (برجسته شدن نقش رسانهها، تبلیغات، هیئتهای مذهبی، دادوستدهای پشت صحنه و...)، تقلیلیابی مشارکت سیاسی بهمعنای عام آن به شرکت در انتخابات (فقدان شرایط دموکراتیک در سایر بخشها یا محدود شدن مشارکت عامه در تعیین وضعیتهای جاری در حوزههای مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، حقوقی، مدیریتی)، ضعف توسعه بینشها و نگرشهای سیاسی (بهرغم انتشار انبوه اطلاعات در فضای سیاسی اجتماعی)، فقدان احزاب و تشکلهای فعال، محدودیت رسانههای داخلی در انعکاس وقایع اتفاقیه و رویدادهای جاری (و در نتیجه محدودیت چرخش آزاد اطلاعات)، سیاستزدگی فعالیتهای جاری در عرصههای فرهنگی و رسانهای، تلقی حقگونه از مشارکت بهجای وظیفه و تکلیف سیاسی مدنی (گویا افراد مجازند از حق خود بگذرند و از شرکت در انتخابات اجتناب ورزند)، ضعف اقتدار گروههای مرجع ذینفوذ در راهبری مردم، انزوای سیاسی برخی رهبران فکری و لیدرهای مؤثر در ترغیب طرفداران به مشارکت (مثل شخصیتهای سیاسی متنفذ، سلبریتیها و چهرههای الگویی)، ضعف عملکرد نهادهای فرهنگی در ترغیب افراد به مشارکت، استفاده ابزاری از برخی مفاهیم دینی (که ذهنیتی منفی برای برخی از مؤمنان پدید آوردهاست)، ضعف فرهنگ گفتوگو در جامعه و عدم شکلگیری گفتمانهای هدایتگر، عدم اعتقاد به اصلاح امور جاری به صرف تغییر افراد، وجود برخی محدودیتها در مسیر نقد و اعتراض مدنی، روگردانی از انتخابات بهعنوان نوعی اعتراض مدنی، ضعف اخلاق و تربیت بروکراتیک (بهویژه در قشر جوان)، سرخوردگی و بیتفاوتی، تقدیرگرایی (ما هم نباشیم، بالاخره یکی انتخاب میشود)، بروز برخی فاصلهها میان مردم و حاکمیت، پایین بودن سطح رضایتمندی از عملکرد قبلیها (خاطره جمعی ناهمسو)، کاهش میزان استفاده از رسانههای جمعی مثل صدا و سیما (و بالطبع تقویت اراده در مسیر مشارکت و متقابلاً افزایش میزان استفاده از شبکههای اجتماعی تقویتکننده فردگرایی)، ضعف وجدان جمعی و کاهش تعلقات و دغدغههای مشترک، بعضاً عدم تعدد و تکثر کاندیداها بهگونهای که همه سلایق و جریانات فکری را نمایندگی کند، عدم چرخش نخبگان متناسب با انتظار، سوءاستفاده غالب افراد از موقعیتهای ناشی از انتخابات (غالب مردم نمیخواهند زمینهساز قدرتیابی برخی سوءاستفادهکنندگان از قدرت در جهت تأمین منافع شخصی، خانوادگی و جناحی باشند)، عدم احساس نیاز حاکمیت به مشارکت حداکثری و در نتیجه عدم تلاش درخور برای جلب اقشار خاکستری، عدم اطلاع عموم از عملکرد مسؤولان منتخب، عدم توجه به نتایج داخلی و بینالمللی مترتب بر انتخابات و تأثیرپذیری از القائات دشمن.
طبق یک گونهشناسی کلاسیک که جمعیت کشور را برحسب میزان هم نوایی آنها با سیاستهای حاکم دستهبندی میکند؛ بخشی از جمعیت جزو وفاداران، حامیان، پیروان صدیق و همراهان ثابتقدم نظام اسلامی شمرده میشوند. این عده معمولاً در هر صحنه به اقتضای ضرورت، وفاداری مورد انتظار خود را ابراز کرده و با طوع و رغبت، هزینههای مادی و معنوی ناشی از این متابعت را تمکین میکنند.
عدهای نیز در مقابل، جزو مخالفان و منتقدان داخلی نظام (اپوزیسیون) شمرده میشوند و از جمله مظاهر مخالفت آنها رویگردانی و عدم مشارکت در انتخابات و در صورت امکان، بازداشتن دیگران از این مشارکت است.
دسته سوم که اصطلاحاً موسوم به «قشر خاکستری» هستند وضعیتی کاملاً متغیر و مذبذب دارند و بسته به شرایط گاه بهسمت موافقان و گاه بهسمت مخالفان غش میکنند. این قشر بهلحاظ کمی، جمعیت انبوهی را پوشش میدهد و بسته به شرایط و متغیرهای محیطی این کمیت کاهش و افزایش مییابد. نحوه مشارکت این عده اقتضایی و معمولاً غیرقابل پیشبینی است. این عده بهدلیل کثرت همواره مطمح نظر گروههای سیاسی فعال در عرصه انتخابات هستند و هر گروه سعی دارد بخشی از آنها را با خود همراه کرده و به نفع کاندیدای منتخب خود به صحنه بکشاند.
آرای باطله و سفید مأخوذه در دورههای مختلف انتخابات - که بیشک، پیام خاصی را به مسؤولان ابلاغ میکند- نیز عمدتاً توسط همین افراد به صندوق ریخته میشود. گونهشناسیهای دیگری نیز از جمعیت کشور حسب مواضع محتمل که در موضوع مشارکت سیاسی عموماً و انتخابات خصوصاً اظهار و ابراز میکنند؛ در جامعهشناسی سیاسی ارائه شده که بهدلیل ضیق مجال از طرح آن اجتناب میشود.
ناگفته نماند جامعه ما دینی است و حاکمیت سیاسی نیز یک حاکمیت دینی و ولایی برآمده از اعتقادات و ارزشهای دینی اکثریت قاطع مردم است. به همین دلیل، هم نظام اسلامی و هم بخشهای قابل توجهی از مردم حتی مشارکت پرنشاط مؤمنان در برگزاری مناسک مذهبی و شبهمذهبی را نیز در راستای تایید نظام اسلامی و تایید عملکرد آن در عرصههای مختلف بهویژه در عرصههای فرهنگی و تقویت فرهنگ دینی تفسیر میکنند.
مشارکت قاطع عموم در برگزاری مراسمات و اعیاد و سوگواریهای مذهبی مثل شرکت در هیئت و دستهجات عزاداری محرم و صفر، مجالس شادی و سوگ به مناسبت ولادت و شهادت پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع)، برگزاری ویژهبرنامههای شبهای قدر، اعتکاف، دهه کرامت، روز غدیر، راهپیمایی اربعین، راهپیمایی جاماندگان اربعین، برنامههای سیاسی مذهبی دهه فجر، راهپیمایی 22 بهمن، روز قدس، شرکت در مجالس تشییع شهدا، اقبال شایان از سفر به عتبات، حج و عمره و سفرهای مذهبی در داخل کشور از دید مسؤولان نظام رونق همه این برنامهها را باید بهحساب موفقیت نظام در عرصه فرهنگسازی و تقویت و تعمیق فرهنگ دینی تلقی کرد و این خود به مثابه نوعی رفراندوم قدسی است که سالانه چند بار در کشور تکرار میشود و سند گویایی از میزان نفوذ فرهنگی و مقبولیت نظام اسلامی در عرصه راهبری جامعه بهدست میدهد.
تاریخ انتشار: 1403/04/03
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.