اشاره: مطالبات قشر دانشجو معمولاً پیرامون خیر جمعی و ایده‌آل‌های اجتماعی است و باید با این نگاه به آن خیره شد. اگر به این نوع نگاه که اتفاقاً بخش مثبت فعالیت‌های دانشجویی است بی‌توجهی شود، آن‌وقت ممکن است رسانه‌های متفاوت به میدان آیند و بر جنبش‌های دانشجویی سوار شوند.


من فکر می‌کنم که نهادهای مدنی جامعه از جمله دانشگاه‌ها، نظام آموزش و پرورش، نهادهای فرهنگی و... نسبت به سرمایه‌های کشور به‌خصوص سرمایه‌های بزرگ کشور که متفکرین هستند مسئولند. مطالبه جنسیتی دانشجویان را هم از این منظر می‌بینیم که اهمیت دارد و آن‌ها تمایل دارند که ارزش نظام مردسالارانه را نسبت به جهان تغییر دهند. آنچه در بالا خوانده‌اید بخش‌هایی از سخنان دکتر ابراهیم آزادگان، دانشیار و مدیر گروه فلسفه علم در دانشگاه صنعتی شریف تهران است که به بهانه تبیین ابعاد مختلف اعتراضات نخبگانی، در مصاحبه با پایگاه تحلیلی فکرت بیان شد.


مشروح این گفت‌وگو تقدیم مخاطبان محترم می‌شود.


* سقف مطالبه‌گری نخبگان تاکنون چه بوده است و آیا ملاک صنفی برای تعیین سقف مطالبه‌گری وجود دارد؟


پیش از پاسخ به این سؤال، مقدمه‌ای را لازم می‌دانم. ما اکنون در شرایطی هستیم که جنبش دانشجویی بار دیگر فعال شده‌است و نخبگان دانشگاهی ما - مخصوصاً دانشجویان دانشگاه شریف - مجدداً وارد عرصه سیاسی و اجتماعی کشور شدند و در حال ارائه اعتراض خود نسبت به وضع موجود و سیاست‌های کلی و جزئی نظام هستند؛ هم در زمینه سیاست‌های خارجی و هم داخلی.


آنچه در این وادی به نظر من مهم است، چند نکته است؛ باید قدر نخبگان و دانشجویان باهوش را دانست؛ چرا که اینان سرمایه‌های این کشور هستند و از سراسر میهن ایران در طول سالیان دراز درس خواندند و سپس توانستند از کنکور بگذرند و به دانشگاه شریف برسند. اکنون در سن بیست سالگی‌شان تمایل دارند که مطالبات خود را پیرامون آینده و وضعیت کنونی کشور بیان کنند. لذا ما نباید به‌دنبال این باشیم که نخبه طرازی را تعریف کنیم که مطابق با فکر ما اندیشه کند؛ بلکه باید به میدان بیاییم و مشاهده کنیم که این جوانان به‌عنوان سنسورهای قوی جامعه و کسانی که نسبت به جزئیات جامعه حس بهتری دارند و از آزادی نسبی برخوردارند و از گوشه و کنار ایران از درون خانواده‌های متوسط جامعه، فرودست و بالادست در این دانشگاه جمع شدند. این گروه به‌علت دارا بودن هوش بالاتر، می‌توانند درک خاص‌تری نسبت به حوادث آینده و حال جامعه داشته‌باشند که بنده نام «حس‌گران جامعه» را بر روی آن‌ها می‌گذارم؛ چرا که یقیناً می‌توانند سنسورهای خوبی نسبت به جامعه باشند.


پیشنهاد بنده این است که حاکمیت باید صدای این دانشجویان را بشنود و نسبت به آن‌ها اهمیت قائل شود. اگر یک ماشین دارای سنسور را در نظر بگیریم، هنگامی که دنده عقب می‌رود، اگر به یک مانعی نزدیک شود، شروع بوق زدن می‌کند و ما نباید آن آلارم را خاموش کنیم؛ بلکه باید روشن شود و به ما تذکر دهد که در حال اصابت به دیوار هستیم. حال این جوان بیست ساله‌ای که امروزه در وسط دانشگاه اعتراض خود را بیان می‌کند، نشان دهنده این است که ما برخی از مسیرها را اشتباه رفته‌ایم و اتفاقاً باید به حرف آن‌ها توجه کرد و به‌دنبال درک‌شان باشیم.


اما باز می‌گردیم به سؤال مطرح‌شده:
بنده نمی‌توانم سقفی برای مطالبه نخبگان در نظر بگیرم. مطالبه نخبگان می‌تواند بسیار ایده‌آل باشد. آن‌ها می‌توانند جامعه ایده‌آلی را در نظر بگیرند که در آن رفاه عمومی، آموزش و پرورش رایگان و مطلوب برای همه، کم‌ترین هزینه درمان، ابراز آزادانه‌ی عقاید و قرار کردن آن‌ها برای تحلیل منطقی، جامعه‌ای که شعرا و نویسندگان و هنرمندان بتوانند آزادانه هنر خود را به نمایش بگذراند و سپس هنرمندان دیگر آن‌ها را نقد و بررسی کنند و... وجود داشته‌باشد.


احتمالاً دانشجویان ما به‌دنبال چنین ایده‌آل‌هایی هستند که امروزه در حال سر دادن شعار «آزادی» هستند. من کلمه «آزادی» را در آزادی بیان، آزادی فکر، آزادی هنری، آزادی نوشتن، آزادی انتخاب و عزل مسئولین و... می‌بینیم. این‌ها مجموعاً آزادی‌های سیاسی - اجتماعی و مدنی‌ای هستند که دانشجویان امروزه مطالبه می‌کنند. بنابراین من سقفی برای مطالبه‌گری نخبگان نمی‌بینیم؛ اما ممکن است برای سقف نظام و مملکت ما، امکانات، شرایط مالی و اقتصادی و... نتوانیم تمام این ایده‌آل‌ها را پیاده‌سازی کنیم و اتفاقاً در تمام دنیا نیز چنین است؛ اما نکته حائز اهمیت این است که اگر این صحبت‌ها را بشنویم و برای هدفی که اندیشمندان و نخبگان کشور مطالبه می‌کنند، برنامه‌ریزی داشته باشیم و حرکت کنیم و آن را به‌صورت چشم‌انداز نگاه کنیم، اما متأسفانه در سال‌های اخیر به‌سوی این هدف حرکت نکرده‌ایم.


 
فکرت: نهادها در تربیت و شکل‌گیری نخبه طراز چه نقشی دارند؛ آیا در هنگام کنشگری غیرمعقول نخبگان باید بستر تربیتی آنان را واکاوی کرد؟
من فکر می‌کنم که نهادهای مدنی جامعه از جمله دانشگاه‌ها، نظام آموزش و پرورش، نهادهای فرهنگی و... نسبت به سرمایه‌های کشور - به‌خصوص سرمایه‌های بزرگ کشور که متفکرین هستند - مسئول‌اند. بنابراین ما چنین مسئولیتی داریم که بتوانیم آن‌ها را به‌نحو صحیح تربیت و کمک کنیم تا رشد کنند. همچنین ضروری است که فضایی ایجاد کنیم که آن‌ها بتوانند استعدادهای خود را بروز و ظهور دهند. بنابراین ایجاد چنین فضای آزاداندیشی، وظیفه نهادها است تا نخبگان بتوانند در آن رشد کنند؛ نه این‌که بخواهند فکر، اندیشه و نوع زندگی‌ای را که فکر می‌کنند درست است، به آن‌ها تحمیل کنند، بلکه باید بستری ایجاد شود تا در آن حرکت، زندگی و حیاتی معقول توسط نخبگان طی شود و استعدادهای آن‌ها بروز پیدا کند.


اما در مورد کنشگری غیرمعقول باید بگویم که: بله؛ هر چیزی که غیرمعقول باشد و توسط هر شخصی که اتفاق بیفتد باید بررسی شود که چرا چنین اتفاقی رخ داده است و ریشه‌های آن کجاست. در اینجا ما باید دو کار انجام دهیم: اول اینکه باید جلوی هر نوع حرکت غیرمعقول و غیراخلاقی را بگیریم. و دوم؛ باید برویم و ریشه‌یابی کنیم و ببینیم چرا باید چنین اتفاقی رخ دهد. به‌تعبیری چرا باید یک جوانِ برازنده و سرمایه ملی بخواهد تصمیم غیرمعقولی یا غیراخلاقی بگیرد (مثلاً تصمیم به خودکشی) لذا این مسأله مستلزم بررسی و ریشه‌یابی آن عمل غیرمعقول و غیراخلاقی است و حتماً لازم است تا مورد مداقّه قرار گیرد.


البته ناگفته نماند که بنده با روش اول که سرکوب و تنبیه باشد، مخالفم و فکر می‌کنم که یک ریشه‌یابی لازم است و باید با درک متقابل آن شخص را کمک و درمان کنیم تا بتواند با اراده خود از مسیر غیراخلاقی و غیرعقلانی باز گردد.


* مقوله جنسیت چرا در بین جنبش‌های دانشجویی در دهه‌های اخیر به‌عنوان یک مسأله مطرح است؟


متأسفانه مسأله جنسیت، طبقه‌بندی جنسی و تبعیض جنسی در همه جوامع بشری بروز دارد و این یک مشکل است. به نظر می‌رسد که یک نظام و طبقه‌بندی مردسالارانه در جامع حاکم شده‌است و در طی آن زن‌ها نتوانستند استعداد و توانمندی‌های خود را ظاهر و شکوفا سازند. این مسأله مربوط به کشور ما نیست؛ حتی در غرب می‌بینیم که جنبش‌های متفاوت فمنیستی اتفاق افتاده است و زنان نسبت به وضعیت «جنس دوم بودن» خود معترض هستند؛ لکن نظام‌های سرمایه‌داری چنین اعتراضاتی را به یک نحو مصادره کرده و در نهایت به اسم رفع تبعیض جنسیتی، زنان را در قالب مردان نشانده‌اند. به‌تعبیری جایی که مردان بر مَسند قدرت می‌نشستند، امروزه زنان نیز بر آن‌جا می‌نشینند. مثلاً نخست‌وزیر انگلستان می‌تواند یک زن باشد یا صدراعظم آلمان می‌تواند یک زن باشد یا رئیس‌جمهور آمریکا نیز می‌تواند یک زن باشد؛ ولی این مسأله تفاوتی در نظامِ ساختار قدرت نمی‌کند و فقط جنس زن به‌جای جنس مرد قرار گرفته است.


مشکل این‌جاست که ساختار قدرت در کلِ جهانی که ما در آن زندگی می‌کنیم بر اساس اعمال فشار به طبقات محروم و نادیده گرفته‌شدن تجارب متفاوتِ زنان و دختران در مجموعه ساختار اجتماعی جامعه بشری متداول است و با تغییر افراد این اتفاقات رفع نمی‌شود؛ بلکه باید ساختارِ تعامل بشری به‌جای این‌که بر اساس اعمال قدرت در یک نظام پدرسالارانه باشد، باید تبدیل به یک ساختار دوستی شود. به‌تعبیری باید ارزش انسان‌ها بر اساس رابطه دوستی و محبت برقرار شود. آن‌وقت در چنین جامعه‌ای ساختار اجتماعی به این نحو تنظیم خواهد شد که بیشترین سرمایه‌ها به‌سمت آموزش و پرورش، سلامت، بهداشت، محیط‌زیست و... خواهد رفت. متأسفانه این مسأله در ایران خودمان هنوز اتفاق نیفتاده است. هم‌چنین بنده مطالبه جنسیتی دانشجویان را از این حیث می‌بینیم که اهمیت دارد و آن‌ها تمایل دارند که ارزش نظام مردسالارانه را نسبت به جهان تغییر دهند.


* آیا جنبش‌های دانشجویی یا کنشگری اجتماعی دانشجویان، خیر و منفعت عموم مردم را دربر داشته یا به سهم‌خواهی حداقلی از مطالبات صنف خاص محدود شده‌است؟


من فکر می‌کنم نسبت به بقیه معترضین، اتفاقاً قشر دانشجو - همان‌طور که در مقدمه بحث بیان کردم- به‌دلیل آزاداندیشی و عدم وابستگی‌های مالی، اداری و خانوادگی؛ می‌تواند بیشتر از همه، مطالبات اجتماعی، درد و رنج مردم جامعه را درک کند. دانشجو دوران نوجوانی خود را پشت‌سر گذاشته‌است و چیزهایی که به چشم یک قدرت‌مدار در پشت ماشین ضدگلوگه یا ساختمان‌های شیشه‌ای خود در حال نظاره است را دانشجو در آن دوران در توده مردم و کف خیابان حضور داشته است و تک‌تک آن‌ها را ملاحظه کرده است و اکنون نیز که پا در عرصه محیط دانشگاه گذاشته‌است، هنوز وابستگی‌هایی ندارد - کسی با راننده به‌دنبال او نمی‌آید - و مجبور است در خیابان پیاده راه رود. بنابراین او می‌تواند به‌خوبی وضعیت مردم را درک کند و من فکر می‌کنم که دانشجو بهترین نماینده برای مطالبات عمومی است که اتفاقاً باید صدای او شنیده و درک شود.


* اعلام مواضع نخبگان پس از حوادث اجتماعی (خوب و بد) در چه فضایی شکل می‌گیرد؛ در فضای عقلانیت؟ در فضای رسانه‌های بیگانه؟ در فضای بی‌اطلاعی از واقعیت‌های حکمرانی و اجتماعی؟


در مقدمه بحث توضیح دادم. بنده احساس نمی‌کنم که دانشجویان در فضای رسانه‌های بیگانه یا فضای بی‌اطلاعی از واقعیت‌های حکمرانی باشند. البته ممکن است که دانشجویان ما به‌صورت دقیق از قیود، سختی‌ها و دشواری‌های حکمرانی مطلع نباشند که این مطلب ممکن است به‌دلیل فضای مجازی یا فضای اندیشه‌ای و رسانه‌های متفاوت بر افکار و اندیشه‌های آنان تأثیر گذاشته باشد؛ اما اصل مطالبات دانشجویی به‌عنوان نوعی ایده‌آل‌گرایی و مطالبه برخاسته از قشر آزاداندیش جامعه و کسی که امیدوار به ساخت آینده جامعه است، دارای اهمیت والایی می‌باشد و همانند مطالبه صنف معلمان یا بازنشستگان نبوده و نباید چنین به آن نگاه داشت.


مطالبات قشر دانشجو معمولاً پیرامون خیر جمعی و ایده‌آل‌های اجتماعی است و باید با این نگاه به آن خیره شد. اگر این نوع نگاه که اتفاقاً بخش مثبت فعالیت‌های دانشجویی است را مورد بی‌توجهی قرار دهیم، آن‌وقت ممکن است رسانه‌های متفاوت به میدان آیند و بر جنبش‌های دانشجویی سوار شوند.


من در پایان صحبتم از حاکمیت، رئیس مجلس، رئیس‌جمهور و سایر کسانی که منتخب مردم هستند؛ تقاضا دارم که توجه خاصی نسبت به نخبگان اجتماعی، جامعه و مخصوصاً دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف داشته‌باشند و این مطالبات را جدی بگیرند و حرف آن‌ها را بشنوند و با توجه به مجموعه قیودی و مشکلاتی که در جامعه وجود دارد، سعی کنند در یک برنامه‌ریزی منسجمی به این اهداف نزدیک شوند و دقیقاً به دانشجویان بگویند که چگونه می‌خواهید به این اهدافی که شما مد نظر دارید، نزدیک شویم. قطعاً این مطلب احتیاج به تعامل دوطرفه دارد و من امیدوارم این اعتراضاتی که در جامعه ما در حال رخ دادن است، کمک کند تا جامعه ما به‌سمت صلاح و اصلاح حرت کند و آینده روشنی جلوی جوانان ایران فراهم شود.


* با سپاس از حضرت عالی که به رسانه‌ی فکرت، فرصت گفت‌و‎گو دادید. سپاسگزاریم.
 

 

تاریخ انتشار: 1401/09/16

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil