ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
به گزارش فکرت، دکتر محمود حکمتنیا در گفت و گویی ضمن تبیین ماهیت و چیستی فساد بر اساس کلام و سیره امیرالمؤمنین (ع) گفت: حقیقتاً ظرفیت حکومت علوی میتواند شاخصی برای طراحی الگوی مبارزه با فساد در جمهوری اسلامی باشد.
وی افزود: ادبیات علمی فساد و مبارزه با فساد دارای اشکالات نظری و راهبردی و برنامهای است و لذا پیشنهاد می شود سطوح مختلفی از مطالعات و برنامهریزیهای هوشمندانه در کشور شکل بگیرد تا بتوان ادعای مبارزه با فساد داشت.
استاد حوزه و دانشگاه همچنین نقش حوزههای علمیه را در مسأله مبارزه با فساد پررنگ دانست و گفت: در شرایط فعلی لازم است که رشته فقه مبارزه با فساد در حوزه علمیه ایجاد شود.
وی خاطرنشان کرد: البته در مسأله فساد ابتدا باید چند موضوع و مساله را از هم جدا کرد. اولین موضوع ارزشها اجتماعی است که مورد تائید ادبیات معرفتی و دینی ما است، مثل اینکه نباید ظلم بشود، یا در بحث عدالت اجتماعی نباید انسانها در فرایندی قرار بگیرند که بهجای ارائه توانمندی در بازار کار و اجتماع، به سمت رانت بروند. جامعهای که دچار این معضل بشود حتماً در آینده اخلاق، عدالت و اعتماد مردم از بین خواهد رفت. این که خداوند در قرآن کریم میفرماید: «وَأَن لَیسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعى» این فقط یک قاعده نیست، یک نگاه عمیق به زندگی اجتماعی است. وقتی درآمدها ناشی از تلاش نباشد و نتوانی برای این موضوع طراحی حقوقی و اقتصادی مناسب داشته باشید، جامعه به سمت رابطه بازی و درآمدهای میرود که حتی ممکن است بهظاهر مشروع باشد اما موجب ارتقای جامعه نخواهد شد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد: نکته مهم این است که این اصول و قواعد پایه باید بهروشنی در نظام اجتماعی مطرح شده و نهادینه شود. گاه در جامعه دینی صدر اسلام همین قواعد پایه بهگونهای طراحی شده و تبیین گشته است که جامعه اسلامی را با چالش مهم روبرو کرده است.بحث دوم تدبیر امور است. حتماً شما دو اصطلاح حُسن تدبیر و سوء تدبیر را بهکرات شنیدهاید. برخی از مشکلات ممکن است به تدبیر ارتباط داشته باشد. اینکه مدیریت و تدبیر یک مجموعه یا جامعه بتواند مجموعه خود را در راستای اهداف و در چارچوب قواعد پیش ببرد خود موضوع مهمی است و سوء تدبیر ممکن است منجر به فساد نشود و حتی فساد ستیز نیز باشد اما به خاطر تدبیر جامعه دچار مشکل میشود.
وی در ادامه با اشاره به این که مهمترین نمودهای تدبیر در قوانین منعکس میشود، گفت: قبل از هر چیز باید دانست که اعتبار قانون به معنای خوب بودن قانون نیست. چهبسا قانون معتبر در حرکت جامعه و تحقق اهداف اخلال ایجاد کند. در دیدگاه پوزیتیویسمی همه قانونها معتبر است. در کشور ما هم قانونی که مجلس تصویب و شورای نگهبان و مجمع تشخیص تائید میکنند قانون معتبر است اما این پرسش مطرح است که آیا این قانون خوب است یا قانون بد؟ ارزیابی خوب و بد بودن قانون خود موضوع مستقلی است که ممکن است به اعتبار اهداف و شیوه دستیابی به اهداف باشد، ما قانون بد خیلی داریم. گاهی با شوخی و از باب مبالغه به برخی دوستان که در زمینه طراحی قانونی اقدام میکردند میگفتم این قانون بد ما را به جهنم نمیبرد اما چهبسا زندگی ما را جهنم کند؛ و اینکه مردم درجاهایی زیربار قانون نمیروند چهبسا از نمونه همین قوانین باشد. خلاصه قوانین بد نیز ممکن است آثار سویی داشته باشد این موضوع نیز با همه اهمیت خود موضوع مستقلی است.
حکمت نیا همچنین بیان داشت: جاهایی هم قانون داریم که میخواهیم تدبیر کنیم؛ این هم میتواند تدبیر خوب و تدبیر بد داشته باشد، مثلاً در صفات مدیران کلان نظام میگویم باید مدبر باشد، یعنی جامعه را به سمت جلو پیش ببرد، محیط را خوب ببینید و ارتباطات نهادی و بینالمللی را بداند. پس بخشی از مشکلات اجتماعی هم ناشی از تدبیر بد است. اینها الزاماً فساد نیست. هرچند ممکن است زمینهساز فساد باشد.
وی افزود: مباحث دیگر مانند امور اخلاقی و یا اخلاق جنسی خود مقولههای دیگری هستند و باید در جای خود درباره آنها گفتگو شود. در ادبیات تخصصی فساد اینها مورد بحث قرار نمیگیرد. خلط این مباحث گاه موجب کجفهمی میشود. در قوانین ما واژه فساد دارای مصادیق مختلفی است. برای نمونهای عرض کنم. در برخی از قوانین انتخاباتی و یا شغلی گفته میشود که شخص نباید مشتهر به فساد باشد. از نگاه ادبیات تخصصی اگر به معنای تخصصی گرفته شود خیلی موجب تعجب است؛ یعنی اینکه در کشور افرادی وجود دارند که مشتهر به فساد اقتصادی هستند و حتی احتمال کاندیدا شدن آنها است. حال آنکه این فساد یک معنای اخلاقی دارد و در اینجا معنای عام مورد نظر است.
وی گفت: از سوی دیگر گاهی مقام عمومی دارای سوء تدبیر است و نمیتواند اهداف را محقق کند. برای مثال یک وزیر ممکن است در پیشبرد اهداف وزارت سوء تدبیر باشد. در اینجا شیوههای مانند استیضاح مطرح است. فساد جایی است که «شخص دارای قدرت و صلاحیت به خاطر اعمال صلاحیت خود دریافت مزیت کند». اعم از اینکه تخلف از ضوابط داشته باشد یا نداشته باشد. توضیح اینکه شخص گاهی تخلف میکند و در ازای آن وجهی دریافت میکند. این صورت بارز فساد است. اشکال جمهوری اسلامی این است فکر میکند فقط این فساد است، درحالیکه این روشن است.
وی ادامه داد: مسئله اینجاست، مدیر و شخص دارای قدرت ضمن رعایت قانون در چارچوب قانون فساد میکند؛ مثلاً ۱۰ نفر مطابق ضابطه درخواست واردات دادند ولی مدیر بر اساس همان ضوابط فردی را ترجیح میدهد و در پشت پرده برای انجام عمل بهظاهر قانونی، پول یا مزیتی دریافت میکند. این هسته فساد است نه تخلف از وظیفه. بحث بر سر این است که در چارچوب قانون فساد میکنند. بهظاهر قانون رعایت میشود ولی در واقع قانون رعایت نشده است و بعد زمانی متوجه میشویم که کار از کار گذشته است. من در برخی از گفتههای خود از این تعبیر به «هسته سخت فساد» میکنم.
حکمت نیا یادآور شد: از همین رو با ابزارهای تخلف از قانون نمیتوان پی به فساد برد. چون بهظاهر همه قوانین رعایت شده است. ولی شخص دارای مزیت شده است. حال این مزیت ممکن است صورتهای گوناگونی داشته باشد. واضحترین صورت دریافت پول است اما صور بسیار متنوعی از مزیت در زندگی اجتماعی ممکن است.به همین خاطر نیز با قراین باید پی به فساد برد؛ مثلاً اینکه شخص در مدتزمان کوتاهی دارای اموال یاد میشود. اینیک قرینه است.
وی تصریح کرد: فساد در درازمدت جامعه را از متلاشی و دچار یک سرطان درونی میکند. تصور کنید مقام رسمی که قدرت دارد و از ناحیه این وضعیت دو اختیار مال یا کار دارد، در انجام اینها دریافت مالی یا مزیت دارد. دو طرف ذینفع هستند، رشوه دهنده و رشوه گیرنده راضی و خوشحال هستند. متأسفانه یک عدهای هم از مدل فساد بهلحاظ اخلاقی دفاع میکنند و توجیهات اخلاقی دارند، چون کارشان با سرعت انجام میشود؛ بنابراین وقتی ما در حوزه فساد صحبت میکنیم، یک رضایت درونی در سیستم وجود دارد. اینطور نیست فکر کنیم فساد همیشه نارضایتی ایجاد میکند؛ زیرا بسیاری از افراد دنبال یافتن راههای میانبر هستند. این افراد نیز با پرداخت و دادن مزیت خود به مزیت و سود دست پیدا میکنند.
وی گفت: البته ما باید دو بحث را از هم جدا کنیم. ما یک واقعیت فساد داریم و یک احساس فساد داریم. واقعیت فساد را هیچکسی نمیتواند اندازهگیری کند، چون مشخص نیست؛ اما احساس فساد مهم است چون مردم تعامل با ساختار را براساس احساس تنظیم میکنند، نه بر اساس واقعیت؛ مثلاً فرد بر اساس شهرت مغازهدار از آن خرید میکند. احساس را مردم جامعه ابراز میکند اعم از اینکه تجربه فساد داشته باشند یا نداشته باشند، لذا بعضیها در ادبیات فساد اشتباه کردند. احساس، موضوع رفتار واقع میشود و جهت رفتار مردم را تعیین میکند. فساد آموزش و ادبیات غیررسمی دارد، بهنوعی همه آمورش میبینیم که چطور رشوه بدهیم و بگیریم؛ تجربهها جابهجا میشود و بعداً تبدیل به یک فرهنگ میشود. ما وقتی میتوانیم موفق باشیم که بتوانیم مفهوم فساد، زمینههای تاریخی و اجتماعی آن را دیده باشیم.
تاریخ انتشار: 1402/10/26
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.