ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
اشاره: هشتمین برنامه مدار با هدف واکاوی سخنان رهبر انقلاب در دیدار قهرمانان ورزشی و با تأکید بر راهبردهای مواجهه با استکبار در میادین ورزشی و ظرفیتهای ورزش در ساخت تمدن ایرانی اسلامی، با حضور حجت الاسلام والمسلمین دکتر رسول حسن یزدی، استاد حوزه و دانشگاه و همچنین فعال عرصه ورزش، در مؤسسه شناخت برگزار شد.
متنی که پیش روی شماست بخش اول از گزارش این نشست است:
* در هشتمین ویژه برنامه مدار در خدمت شما خواهیم بود با موضوع ورزش و سیاست. راهبردهای مواجهه با استکبار در میادین ورزشی، ظرفیتهای داخلی ورزش ما در تمدّن نوین اسلامی. همان طور که مستحضر هستید، دغدغه اصلی ما در ویژه برنامه مدار، تحلیل و بررسی و واکاوی آخرین بیانات رهبر معظم انقلاب است. در این قسمت به فرمایشات یکم آذر ماه ایشان در دیدار با مدالآوران بازیهای آسیایی و پارا آسیایی هانگژو خواهیم پرداخت. با حضور حجت الاسلام و المسلمین دکتر رسول حسن یزدی، استاد حوزه و دانشگاه و همچنین فعال عرصه ورزش. جناب استاد، خیلی خوش آمدید.
بسم الله الرحمن الرحیم. بنده هم عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت شما، عزیزان و دست اندرکاران مجموعه وزین شما و همینطور عزیزانی که بحث ما رو نظاره میکنند. چه بهصورت زنده و یا احیاناً بعداً بهصورت غیر زنده ضبط شده.
* ممنون از حضرتعالی. همانطور که مستحضر هستید، ما در برنامه مدار یک تعهدی داریم به فرمایشات حضرت آقا در تاریخی که عرض کردم. امّا قبل از ورود به متن بیانات و استفاده از محضر حضرتعالی در مورد کدگذاریهایی که حضرت آقا فرمودند، یک مقدّمه و پیشدرآمدی، برای تحلیل و بررسی داشتهباشیم، در نسبت بین ورزش و سیاست در منظومه فکری امامین انقلاب، خصوصاً رهبر معظم انقلاب. چه نسبتی بین ورزش و سیاست برقرار است؟
بنده در دهه اخیر، یک بررسی داشتم و مجدداً یک نگاه اجمالی میکردم. ما از ابتدای رهبری حضرت آقا، هر آنچه در رابطه با مسائل ورزشیان صحبت، پیام، بیانات و...، هر مطلبی از ابتدای رهبری، حتی قبل از رهبری، گوشههای مختصری در رابطه با ورزش بوده هست، تا سال ۹۲ - ۹۳ را ما جمع آوری کردیم. نه فقط با قهرمانان و مدالآوران، حتّی اگر با کنگره مثلاً شهدای ورزشکار. یک کتابی آماده سازی کردیم. بنا داریم فرمایشات ایشان و مطالبی که بهنوعی به ورزش مربوط میشود را، از سال ۹۲- ۹۳ تا به امروز، مجدداً در قالب یک جلد دوم، یا تکمیل جلد اول جمع آوری کرده و به سرانجام برسانیم.
لذا اینکه عرض کردم مجدداً یک نگاهی کردم، یعنی یک حضور ذهن اجمالی نسبت به همه اینها دارم. خصوصاً آن سالها و آن کاری که انجام شده دارم. این حرف حرف خودم است، نه اینکه حضرت آقا فرمودند؛ امّا برگرفته از مطالبی است که ایشان در مورد ورزش و سیاست و رابطه آنها فرمودند. بنده میخواهم این جمله را عرض کنم که شاید بعد از هولوکاست و افسانه هولوکاست و دروغ بزرگ هولوکاست، بزرگترین دروغ این باشد که ورزش و سیاست از هم جدا هستند. اتفاقاً بنده از سال ۹۱ بهبعد را داشتم نگاه میکردم. در هر موردی که حضرت آقا دیدار داشتند، صحبت داشتند، اصلاً نه با قهرمانان و مدالآوران، حتی اگر با کنگره مثلاً شهدای ورزشکار، یا یک مباحثی بوده است که مخاطبین آن الزاماً قهرمانان، ورزشکاران یا مدیران ورزشی به آن معنا نبودند. مانند شورایعالی انقلاب فرهنگی و... حتماً اشارهای به موضوع استکبار، دشمن و بهویژه رژیم صهیونیستی انجام دادند و پرچمداری در این زمینه را بهخوبی، [البته ما که نباید اعلام کنیم خوبی را خودشان بهتر میدانند که این کار را دارند انجام میدهند] بهنحو کامل و اَتَم، انجام دادند.
خروجی آن را در همین جلسه ۱ آذر، ایشان فرمودند که: «الان متوجه میشوید که، ورزشکاران ما راه درستی را میرفتند.» گاهی، مخصوصاً در همین چند سال اخیر، برخی از ورزشکاران ما، مقهور آن دروغ بزرگ شدند. نه اینکه من بهعنوان یک شعار این را بگویم. من با تعدادی از این عزیزان که قهرمان هستند، ارتباط داشتم. عنوان آنها را هم نمیگویم چون ممکن است ذهنها به آن فرد معطوف شود و حتّی ممکن است بهاشتباه شبهه بشود.
طرف میگوید من مخلص امام حسین هستم، یعنی بچه متدین شیعه است، متدین بهمعنای یک جوان ایرانی مسلمانی که به مباحث اسلامی اعتقاد دارد. میگوید من مخلص امام حسین هستم. برای امام حسین در عاشورا و اربعین نذری هم میدهم؛ ولی با من با سیاست کاری ندارم. این دقیقاً همان دروغ بزرگ است که میگویند ورزش با سیاست کاری ندارد. خیلی مشخص است که اشتباه دارد از کجا آب میخورد. بنده در جواب او گفتم: امام حسین چرا شهید شد؟ بزرگترین جنگی که از حیث اثرات در طول دوره تمدن اسلام از آن سال تا سال ۱۴۰۰، دارد اثرگذاری میکند، جنگ امام حسین بوده است. حالا ممکن است بزرگترین آن جنگ جهانی دوم یا اول باشد اما از حیث اثرگذاری، بزرگترین جنگ، جنگ امام حسین بوده است. این جنگ سر چه بوده است؟ سر سیاست بوده است. لذا یک بخش، بخش عدم تبیین و عدم شناخت است و یک بخشی هم این است که این دروغ بزرگ، اثر خود را گذاشتهاست.
حضرت آقا در تمام منظومه فکری خودشان و همین طور حضرت امام بر همین اساس و از همین ابزار استفاده کردند و گفتند: «ما شما را به رسمیت نمیشناسیم» بروز و ظهور و منصه ظهور اصلی، به رسمیت نشناختن و بهترین ابزار آن همین بود و از همین ابزار هم این دو بزرگوار امامین انقلاب استفاده کردند. در این سالها میبینیم که آقا به جِدّ دارند این موضوع را پیگیری میکنند. دائم تبیین میکنند، دائم ترویج میکنند و میگوید؛ مثلاً آن کشتیگیر عزیز ما که اهل کرج هم هست، آقای کریمی، شخصاً آقا از ایشان دلجویی کردند. چون بندهخدا دو یا سه بار این اتفاق برایشان افتادهبود و مجبور شدند که مسابقه نداشتهباشند. حضرت آقا خیلی پدرانه با ایشان صحبت میکنند و به او میگویند «آقا جون». پدرانه از کریمی دلجویی میکنند و به او میگویند: «کار تو بسیار بزرگ بود» حالا من عین صحبت را در ذهنم نیست این نقل به مضمون که کمتر از مباحث اسلامی و دینی و کارهای دینی نیست. بنابراین قطعاً در تفکر ذهنی و منظومه فکری حضرت آقا، این موضوع که سیاست و ورزش کاملاً بههم ربط دارند و میتوان بهترین بهرهبرداریها را و در بزنگاهها و بهقول حضرت آقا بههنگام میشود از آن بهره برداری کرد، قطعاً در منظومه فکری حضرت آقا جا دارد.
* متشکر و ممنون. در روزگار امروز ما، ورزش یک ابعاد وسیعتری پیدا کرده است. ما تجارت ورزشی و حتی صنعت ورزشی داریم. گردشهای مالی در این فضا رخ میده. از طرفی چهرههایی بهواسطه مدال آوریهایی که در حوزه ورزش دارند، برجسته میشوند. این چهرههای ورزشی که در بین جوانها و اقشار مختلف مردم محبوب هستند، یک کنشگری و ایفای نقشی در همان اداره جامعه متحمّل میشوند و یا از ناحیه سیاستمداران به آنها بار میشود. یک مقدار الان بهکارگیری و کاربست امر سیاسی در حوزه ورزش، از مجرای ورزشکاران، خصوصاً از ناحیه دولتهای غربی، خیلی شدت، غلظت دارد و حتی تعریف شده و حرفهایتر است. یعنی کاملاً برنامه دارند. در وزارت خارجه خود، پروتکلهایی دارند که تیمهای ورزشی ما میروند، باید چه کنشی داشتهباشند. ورزش، یک پیوستها و یک فرامتنهایی پیدا میکند، خصوصاً در میادین بین المللی که وقتی دو ملت با دو مکتب فکری مختلف و با ارزشهای مختلف، به مصاف هم میروند. ما نمونه آن را داشتیم، مثل ماجرای جام جهانی گذشته که روسیه بهخاطر عملیات نظامی در اوکراین محروم شد. قبلاً هم اتفاقاتی این شکلی داشتیم. یا عدم مسابقه ما و برخی از کشورهای اسلامی. یعنی قبول کردن رویارویی با برخی از ورزشکاران رژیم صهیونیستی، چه راهبردهایی برای مواجهه با استکبار در میادین ورزشی را متصّور است؟ آیا اینهایی که تا الان داشتیم، فایدهای هم داشته است؟ یا راهبردهای دیگری هم متصوّر است که ما آن را به کار بگیریم؟
در جای جای این گفتگویی که با حضرتعالی داریم، سعی میکنم از این روش استفاده کنم، که قاعده آن هم همین است. حضرت آقا میگویند: «نیّت خوانی نکنید. من هر آنچه که بخواهم بگویم را میگویم». لذا حتماً باید تمام مباحثی از حضرت آقا را که میخواهیم متوجه بشویم را، باید بین فرمایشات خود ایشان پیدا کنیم. در رابطه با بحث عدم رویارویی، عدم مسابقه و... بنده ارجاع میدهم به این نکته و جواب حضرتعالی را به این نحو میدهم. حضرت آقا فرمودند: «ما به قله نزدیکیم. در همین موضوع هم به قله نزدیکیم» یعنی چه؟ شاید ۳ یا ۴ سال پیش، نام نمیبرم، امّا در فضای مجازی زیاد شدهاست. برخی از رئیس فدراسیونهای ما و بهصورت مشخص یک رئیس فدراسیون، دیگر کلافه شده بود از این موضوع یعنی عدم رویارویی. به بهانههای مختلف ما مسابقه ندهیم، ورزشکار ما مسابقه ندهد و کاری هم بکنیم که تبعات نداشتهباشد. بنده بیشتر از این وارد نمیشوم که نظر و نیّت این بزرگوار چه بوده است. در هر صورت بهگونهای شده بود که در مجامع مختلف هم پیام داد و اعلامکرد. من عبارت کلافه شدن را به او میدهم. یعنی از این موضوع خسته شده بود. حتی تعدادی از ورزشکاران آن فدراسیون هم برای حضرت آقا نامه نوشتند. اینجا آیه قرآن است. آقا بارها صحبت کردند و فرمودند: «اِنَّ الّذینَ آمنوا ثمُّ أستَقمُوا تَتَنَزَّلَ عَلَیهِمُ اَلمَلئِکَه»
حالا من یک سؤال از شما دارم. آیا میادین ورزشی، در قبل و بعد از واقعه طوفان الاقصی در روز ۱5 مهر یا ۷ اکتبر، برای رژیم صهیونیستی یکی است؟ قطعاً اینطور نیست. من یک نمونه خدمت شما بگویم. رژیم صهیونیستی برای کلافه کردن ایران یکی از راهبردها و برنامهریزیهای اساسی که داشتند این بود. در رشتهای که ایرانیها مدال دارند و سرآمد هستند، حالا در آسیایی این اتفاق خیلی رخ نمیدهد، در المپیک مخصوصاً، چشمهای تمام دنیا به ایران دوخته شدهاست و قاعدتاً چشم خود ایرانیها هم به این مسابقات دوخته شدهاست. سالها کار کردند. قطعاً ۸ سال یا سه دوره از قبل کاری شروع میشود تا نتیجه آن را در سه دوره بعد ببینند. نهایت دو دوره، ۸ سال. اینهمه زحمت این ورزشکاران، ورزشهایی که در تیمهای پایه کار میشود تا نتیجه بگیرد. تمام چشمها دوخته شدهاست به او. دقیقاً آن زمانی که به تشک میرود، یا نه یک مقدار قبل از آن، که جدول مسابقات قرعهکشی مشخص میشود، میبیند به یک اسرائیل خوردهاست. خب تا حالا چه اتفاقی افتادهاست؟ عدم رویارویی در یک وزن، در یک رشته اتّفاق نمیافتد، در یک وضع در رشته دیگر اتفاق نمیافتد، امّا وقتی این کثرت پیدا کرد، اتّفاقی میافتد. خروجی این تنزل است. تنزل ایران در جدول المپیک. آخر داستان مردمی که نشستند ایران را در المپیک در جایگاه دوازدهم هم دیدند، یکدفعه ایران را در قعر جدول میبینند. در سال اوّل، بیست و هشتم میشود. دوره بعد هم پنجاهم میشود. چرا؟ فقط بهخاطر این داستان که گفتم.
این یکی از استراتژیهای آنها بوده است. برای اینکه این موضوع تحقق پیدا کند چه کار کردند؟ خودشان که نیرو نداشتند. اینها که انقدر عِدّه و عُدّه ندارند و این کاره نیستند. حالا بعضاً هم ورزشکارانی دارند؛ امّا اینها آمدند و ورزشکاران را به عاریت میگرفتند. مثلاً بحرین، در هانگژو بیداد کرد، بحرین به آن کوچکی چه ربطی به این جایگاه در جدول دارد؟ یا مثلاً قطر. اینها ورزشکاران کشورهای دیگر را به تبعیت میگیردند و آن ورزشکاران، در کشور آنها فعالیت میکنند. اسرائیل هم از همین روش استفاده میکند. رژیم غاصب صهیونیستی، اُکراینی ها، روسها و... هم از این روش استفاده میکنند. مثلاً در ورزش کشتی وقتی میخواهد شیطنت کند و این کار را جلو ببرد و این اتفاق رقم بخورد. جلوی هر ورزشگاه ایرانی یک نفر. تکواندو، کشتی، وزنهبرداری و...
امروز ما میبینیم که وقتی تمام دنیا علیه کودککشی... از ویژهترین و کلید واژهترین واژههایی که حضرت آقا به کار میبرند، همین کودک کشی است. این کودک کشی دیگر عیان شد و تمام شد. دیروز داشتم مصاحبهای میدیدم. فردی که ظاهراً پدر او در غزه معلم بوده میگفت پدرش ۳۰ سال در فلسطین معلم بود؛ امّا ایشان که الان ۶۰ یا ۷۰ سالش بود، چون به کشور دیگری رفتهبود، اتّفاقات فلسطین را نمیدانست و تازه فهمیدهبود و داشت از افکار عمومی عذر خواهی میکرد که من از این اتّفاقات اطلاعی نداشتم؛ ولی از الان دیگر میایستم. یک سری تحریمها هم برای او اتفاق افتادهبود. حالا عرض من این است که امروز دیگر آن روز قبل از طوفان الاقصی نیست. قطعاً اگر نگوییم 100 درصد، قطعاً در حد ۷۰ یا ۸۰ درصد، اسرائیلیها و یا بهعبارتی رژیم صهیونیستی، در این هدف مغلوب شدهاست. این نتیجه همین ایستادگی است. راهبرد همین است. حضرت آقا در جایی میگویند: «ملتها باید» در نشست عربستان چه اتفاقی افتاد؟ آیا واقعاً توانستیم آن منویّاتی که ما و عمده ملتهای اسلامی، در نشست عربستان داشتند را، بهدست بیاوریم؟ خیر بههیچوجه
* فرمایش رهبر معظم انقلاب در مورد حمل پرچم با حجاب کامل است. دست ندادن با نامحرم با کودک نوزاد به روی سکو رفتن و مدال گرفتنها را با یک تعبیری از آن یاد میکنند. تشکر و تمجید میکنند اگر توضیحی دارید در همین زمینه التزام، به برخی از ارزشهایی که حضرت آقا هم تأکید میکنند گرچه اینها حواشی یک رویداد ورزشی است، امّا این حواشی، از خود ورزش مهمتر است. یعنی نباید ما یک زمانی بهخاطر مدال گرفتن، به نامحرم دست بدهم و یا با یک ورزشکار رژیم صهیونیستی، مواجه بشوم. ما یک ارزشهایی داریم که اینها روی آن سایه میاندازد.
آقا یکی دو تا سخنرانی دارند که میگویند: «این حفظ اخلاق مهمتر از اصل مدال است» دقیقاً اشاره میکنند به این موضوع. من گاهی اوقات غصه میخورم و گاهی اوقات هم لذت میبرم. از این باب که چرا حضرت آقا باید ریزترین مباحث، حتی ریزترین مباحث مدیریتی ورزش را، به مسئولین ما بگوید. این موضوع از یک جهت دردآور و از جهت دیگر خوشحال کننده است. من یادم است حتی در یکی از دیدارها وقتی آقا داشتند به درد دل ورزشکاران گوش میکردند، خطاب به وزیر وقت ورزش با حالت عتاب گفتند: آقا گوش میکنی؟! یعنی به او گفتند که شما باید گوش کنید. این اشاره و این تمشیَت به این سبک، نشان از چیزهایی دارد. بنده به اصل برگردم و یک نکتهای را عرض کنم و آن این است که، در ابتدای صحبت آقا این نبود. بهقول شما به اقتضای این جلسه آن داستانی بود که دنیای حرف دارد. ولی نکتهای که شما فرمودید در رابطه با همین حاشیه، که گاهی پررنگتر و لازمتر است عرض کنم. همان استفاده ابزاری است. یعنی اینکه از ورزش بهعنوان یک ابزار خوب در ارائه فرهنگمان استفاده میشود. در مورد تمدن صحبت کردیم و تیتر آن را فرمودید، حالا در مورد آن هم صحبت میکنیم. این ابزار است. ایران باید چند نمایشگاه بین المللی بزند، باید چقدر رایزن فرهنگی به کشورهای مختلف بفرستد و از اینجور کارهایی خیلی مفصّل، هزینهبر، مدّتدار باید بزند، تا دنیا متوجه بشود، که مثلاً زن ایرانی بهمعنای زن مسلمان، این تقیّد را دارد. درست است، یک سری از کشورهای اسلامی دیگر هم هستند که به روی سکو میروند؛ امّا خیلی تقیّد آنچنانی ندارند. برخیهایشان هم دارند. در بحث حجاب بعضاً هستند ورزشکاران زن مسلمانی که روی سکو بدون حجاب میروند و در پایین حجاب سرشان میکنند! این فیلمها در فضای مجازی هست و همه مسائل را دیدهاند. ما چه موقع و چگونه میتوانیم این حرکت را، این عیان کردن اعتقاد را، انجام دهیم؟ با چه ابزاری؟ آیا بهتر از این ابزار، شدنی است یا خیر؟
* فضا یک بستر و محفل محملی است که علیرغم سیاه نماییهای رسانههای غربی که میگویند: زن ایرانی آزادی ندارد، نمیتواند بیرون برود. از فعالیّت های اجتماعی محروم است، و این سیاه نماییهایی که انجام میدهند. ولی ما میبینیم که این خانم، که روی سکو است، چادری است و بچه هم دارد؛ ولی رفته و در بازیهای آسیایی مدال گرفته. این موفقیّت، کاری یکی دو روزه نیست. معلوم است آن خانم در زندگی عادی خود، سالها در کنار همسری، مادری و فرزندی برای پدر و مادر خود، تلاش کرده است.
عرض بنده هم همین است. با این فضا و با این فرصتی که ایجاد میشود، تقریباً یا تحقیقاً میشود بسیاری از این منویّات را، در قالب ورزش و در قالب آن چهارچوبی که این مباحث را به دنیا منعکس میکند هر چند من خدمت شما عرض کنم که، حضرت آقا بهعنوان یک مرجع تقلید، چون ما باید راحت و شفاف، خصوصاً بنده با وضعیتی که بهلحاظ کاری و تحصیلاتی دارم و یک طلبه هستم، هیچوقت نمیتوانم از مباحث دینی و اسلامی که خود حضرت آقا اینهمه به آن تأکید دارند، رویگردان بشوم. باید واقعیتها را گفت. اگر به صحبتها و سخنان سال ۷۵ حضرت آقا یعنی ۲۷ سال قبل برگردیم؛ من نمیخواهم باز بکنم. دوستان میتوانند بهراحتی دسترسی پیدا کنند. در مورد مباحث حجاب و غیره، همین تأکیدات و تشویقات که الان دارند، آنجا داشتند تأکید و توصیه میکردند. ما تعارف نداریم. حقیر چون در فضای آن روز بودم و جزو معدود نفراتی بودم که از قم، خدمت حضرت آقا مشرف بودم، اولاً جَو را دیدم که حتی مثلاً شخصی دو میدانی کار بود. رشتههای مختلف بودند. وقتی داشت باستانیکار میشد و آن ورزشها انجام میشد، بهغیر از مسئولین و حتی اینکه آقا هم خودش تشویق کرد چند بار رفتند و برگشتند. همه اجزای این کار و این ورزش و این هنرنمایی را تشویق کردند. رشتههای دیگر هم لذت بردند. لذا میخواهم بگویم جَو آنجا را، چون من خودم بودم و درک کردم. یک حاشیه آن را هم بگویم و آن اینکه، وقتی من بیرون آمدم برخلاف آنچه که در این ایّام خواستم تبلیغ کنم، گفتند که وزارت ورزش سهمیه داده است به افراد خاص، یک فیلترینگ انجام داده است برای حضور بنده راحت به شما بگویم، محدوده دفتر آقا و بیت آقا بهلحاظ تردد، یک محدودیّتهایی دارد و هر کسی هم آنجا تردد نمیکند. بنده برخی صحنهها را آنجا دیدم. ولی شأن لباسهای خانمهای ورزشکار، با آنچه که در سالن دیده میشد، یک مقدار متفاوت بود. در سالن آمدهبودند نشستهبودند چادر که نداشتند هیچ، ولی وضعیت پوشیدن لباس آنها، با لباس ورزشی آمدهبودند. حالا بنده نمیخواهم این را باز کنم. این نشانمیدهد که حرف آنها باطل بود. یعنی اینکه اگر قرار بود هر کسی با یک لباس خاص و با یک دستورالعمل خاص، نیاید. اینها آنجا چه کار میکردند؟ من این را به عینه دیدم.
* حتی برخی از آنها در ماجرای زن زندگی آزادی، در پیجهای خود، یک مواضعی از روی بیاطلاعی هم داشتند.
کسانی در آن جلسه حضور داشتند، که قاعدتاً اگر میخواستیم به آن چهارچوبها نگاه کنیم و محدودیّت بگذاریم، همان کسانی بودند که بهقول شما زن زندگی آزادی را ترویج کردند و یک سری مانور روی آن دادند
* یک لغزشهایی در این مدت داشتند
از سر غفلت بوده است و آقا با این موضوعات خیلی پدرانه برخورد میکنند بنابراین این موضوع که نبود هیچ، میخواهم بگویم این اتّفاق از حیث وضع ظاهری هنوز هم دارد در ورزش رقم میخور. ما اگر بخواهیم چشممان را ببندیم و بگوییم که این چادریهایی که آنجا آمدند تمام بدنه ورزش هستند نه اینطور نیست. هر چند وقت یکبار هم، در فضای مجازی، از یکی از آنها حرفهایی شنیده میشود.
* برخی از رسانهها، مجموعهها، گروهها، بهصورت برنامهریزی شده ورود پیدا میکنند، با برخی از ورزشکاران ارتباط میگیرند، تحریک میکنند، خط میدهند و حتّی اجیر میکنند.
نه ببینید، بنده در بطن ورزش و مدیریت ورزش هستم. با تشریف آوردن آقای کیومرث هاشمی، یک روح جدیدی در دو بعد، هم ورزشی هم فارغ از اینکه چه اعتقاداتی دارند، حداقل در آن ابتدای کار، یک روح جدیدی دمیده شد. یعنی وزارت ورزشی است و در سازمان تربیت بدنی مشغول بوده است، میشناسد و از آن طرف هم عزیزانی که یک مقدار دغدغه مباحث فرهنگی را دارند هم، یک روح جدیدی در آنها دمیده شدهاست که آقای هاشمی در این فضا هستند. که امیدوارم این اتّفاق رقم بخورد. بچه حزباللهیها، متدیّنها و همه دست بهدست هم بدهند تا این اتّفاق بیفتد. امّا قطعاً اگر به توصیههای حضرت آقا در سال ۷۵؛ ارجاع این برای بزرگواران که بروند ببینند که در آن سال مسئولیت با چه کسی بوده است، از سال ۷۵ تا امروز، اگر به آن توصیهها انجام و عمل میشد، دیگر امروز ما تقریباً نمیگفتیم طبیعی هم هست. واقعاً غیر طبیعی است.
یک فرد مسلمان که آقا دارد میگوید یک خانم مسلمان است متدین است؛ اصلاً عادی باشد، نمیگوییم هر روز مسجد و منبر و محراب برود، معمولی باشد. دیگر نمیتوانیم یک صحنههایی را ببینیم و این از عدم آگاهی است. چه کسی باید این آگاهی را بدهد؟ اوّل از همه میگویند: شما! یعنی امثال ما با این لباس طلبگی. باشد، چه کسی باید فضای آن را آماده کند؟ بهسادگی پذیرش وجود ندارد. اصلاً نه منِ ملبّس روحانی، اگر غیر ملبس هم باشد و بخواهد در این فضا ورود پیدا کند این پذیرش بهراحتی وجود ندارد. شاید اصلاً یکی از دلایلی که حقیر سراپا تقصیر، رشته تربیت بدنی خواندم همین بود حالا رشتههای مختلف ورزشی را کار کردیم امّا در فرهیختگان ورزش، باز هم پذیرش ایجاد نمیشد، چون ما طلبه ورزشکار که کم نداریم. ولی در فضای آکادمیک در فضای دانشگاهی، کسانی که داعیه تحصیلات ورزشی دارند، دیگر نمیتوانند بگویند نمیپذیرند
* اینکه ورزش به حاشیه برود و ما بیاییم ورزش را آنقدر لوکس و لاکچری کنیم خوب نیست و از ورزش و فوایدی که دارد در حوزه سلامت بدن و روح وارد یک فضای کاپیتالیستی و سرمایهداری بشویم، که ورزش هم طبقاتی بشود. مثلاً جامعه متوسط ما آنقدری که باید از امکانات ورزشی و بِستر ها و محملهایی که در میادین قهرمانی است، برخوردار نیستند؛ امّا افرادی که بهلحاظ بنیه اقتصادی، در طبقه مرفّه جامعه هستند، استفادههای خیلی بیشتری از فضای امکانات ورزشی کشور دارند.
این اتفاق تقریباً افتادهاست. البتّه نمیخواهم بگویم کامل و ۱۰۰ درصد. در هر کدام از این رشتهها که وارد بشیم این اتّفاق تا حدودی افتاده و در برخی از رشتهها هم مطلق است. مثلاً در مورد برخی از رشتهها، خیلی شفاف و صریح میگویند که این رشته، رشتهای لاکچری است برخی از رشتهها مانند اسکی، که اولاً محیط و فضای آن باید صرفاً بارندگی برف باشد. در تهران یکی دو تا پیست داریم. در شهرکرد، اردبیل و جاهای مختلف هم داریم. آنجا هم که هست، افرادی از راههای دور مثلاً تهران، به پیست داخل شهرکرد، یا پیست اردبیل، میروند، که وسیله دارند، ابزار و ادوات آن را دارند و کلّی هزینه میکنند. اسکیت زمستانی کاملاً لاکچری است. گلف همین طور.
* سوای اقتضائاتی که خود ورزش دارد، وقتی ورزش تبدیل میشود به کالا، یعنی آیا فوتبال از کشتی ورزشتر است؟ آیا فوتبال از تکواندو ورزشتر است؟ پس چرا فوتبال بیشتر مورد توجه قرار میگیرد؟ هواداران زیادی دارد و آن گردش مالیها و مناسبات اقتصادی که در فوتبال هست، یعنی بیزینسهایی که اتّفاق میافتد. ما میبینیم که خیلی از مدالآوران سایر رشتههای ورزشی همه گلایه دارند از مسئولین و میگویند که، آنقدری که به فوتبال و فوتبالیست توجه میشود، به سایر رشتهها و ورزشکاران توجه نمیشود.
بنده میخواهم یک اشارهای کنم، ناظر بر همین فرمایشات حضرت آقا، که در همین جلسه یکم آذر هم بوده است. میخواهم عرض کنم، در رابطه با همین موضوعی که شما هم فرمودید، فوتبال در برخی از کشورها الزاماً این حالت را ندارد یعنی چه؟ یعنی ورزش اوّل آن نیست. ورزش اول خود آمریکا فوتبال نیست. طبق آمار میگویند فوتبال آمریکایی، یعنی همان راگبی است و پولهای نامشروع و پولهای کثیف هست که در ایران، با اینهمه تأکیدات، با اینهمه توصیهها و در همین جلسه هم حضرت آقا باز به این موضوع اشاره کردند. مباحث رشوه، رانت و مافیا. اگر مثلاً صرفاً بحث تبادل پول را نگوییم، رانت حتماً پول نیست. شاید ممکن است یک سری اعتباراتی باشد، یک سری امتیازها باشد. یک خورده شفافتر صحبت کنم. اگر این صحبت ما پخش بشود که میشود، حتماً چالشی میشود. من معتقد هستم جای حضور برخی از افرادی که در دیدار با رهبری بودند، آنجا نبود. برای اینکه آقا دقیقاً به همان فرد یا همان افراد اشاره کردند. دیگر اسمی هم نمیبرم. همه میدانند. چه آنهایی که در جلسه بودند، چه آنهایی که تصاویر را دیدند. بعد از اینهمه وقت صحبت کردن حضرت آقا، توصیهها، تشرهای پشتصحنه، معنی ندارد که این اتّفاق بیفتد. طبق فرمایش شما، دارند از فوتبال جور دیگری استفاده میکنند. چیزهای دیگر آنقدر تأثیر میگذارد، به صدا و سیما تحمیل میکنند. یعنی روشها را پیدا کردهاند. نشان میدهند که اینگونه است وگرنه هر کسی که دغدغه معیشت و دغدغه زن و بچه خود را دارد، جوان و پیر، که فوتبال را نگاه میکنند، الان از فوتبال ناراحت است. چه میشود که این اتّفاق در ارکان مدیریتی فوتبال میافتد؟ آن داستان اثر خود را گذاشتهاست. حالا اسمش را بگذاریم مافیا. خودشان هم میدانند که این مافیا است. سر یک مربی، سر یک بازیکن. آقا در بیانات مختلف، چندین بار، حداقل ۴ یا ۵ مورد در مورد مربی خارجی و داخلی صحبت کردند. خیلی شفاف گفتند: من البته نافی این نیستم که میتوانیم از یک مربی خارجی خوب استفاده کنیم، امّا گاهی اوقات میآیند پول هم میگیرند، خیلی هم کاری ندارند. بد اخلاقی هم میکنند. این موضوع خیلی جای کار و جای بحث دارد و در این جلسه هم آقا اشارهکردهاند.
* ممنون و متشکر. یک فرمایشی دارند حضرت آقا و میفرمایند: «ایران قوی، باید ورزش قوی داشتهباشد» این حرکات زیبا بخشی از قدرت ملی ایران است. موضوع اصلی دانش سیاسی، قدرت است. اینکه ورزش چه جایگاهی در قدرت ملی دارد، اینکه ورزش ما قوی باشد، قاعدتاً کشور ما قوی میشود. این نسبت، ایران قوی باید ورزش قوی داشتهباشد و بخشی از قدرت ملی است، را چطور تحلیل میکنید؟
امروز برای شما جمع فرهیخته و تمام کسانی که این گفتگو را میبینند، از لابهلای صحبتهای حضرت آقا، که البته همه آن دُرّ و گوهر است؛ امّا یک لُعبت برای شما آوردهام. این را میخوانم، ببینید که آیا در ذهنتان بوده یا شنیدید؟ چون من ارتباط داشتم با مؤسسه انقلاب اسلامی. اینها تأکید دارند که، غیر از آنچه روی سایتkhamenei.ir یا leader.ir هست، چیز دیگری صحبت آقا نیست. دو تا از صحبتهای آقا، که من اینجا هم نمیگویم، چون حرف خوبی است؛ امّا صحبتهای آقا نیست. همهجا به در و دیوار هم زدند. چون نمیخواهم آن کار ارزشی از بین برود، آن را نمیگویم.
من بهعنوان پژوهشگر این کار، دارم این را عرض میکنم. ولی این نکته که الان میخواهم برای شما بخوانم، در همان سال ۷۵ است (8/10/1375)، یک مقدمه بگویم که ارزش این کار بالاتر برود. سال ۷۵ چند سال از رهبری حضرت آقا میگذشته؟ حدود ۷ سال. این هم باز به آن کسانی که آن زمان به حضرت آقا انتقاد میکردند. هر حرفی امروز شعار دولت ایران قوی است. آقا بر مبنای ایران قوی، گفتند ورزش قوی؛ امّا آقا امروز ورزش قوی را نگفتهاند. این برای سال ۷۵ است. آنقدر مباحث ارزشمند در صحبتهای آقا است و به ریزترین مباحث اشاره میکنند. ما میتوانیم از آن الگو بگیریم و در کارهای دیگر هم به کار ببریم. در ورزش هم ما مستغنی بودیم و ورزش ما الان واقعاً قوی بود. «کشوری که بخواهد (ایران قوی)، خوب اداره شود و به اهداف خود برسد و نیز جامعهای که بخواهد در دنیا سرافراز بماند و استقلال حقیقی را بهدستآورد و در عرصههای نبرد سیاسی، اقتصادی و نظامی پیروز شود» تک تک این حرفها مطلب دارد، من بارها این مطلب را خواندهام، امّا همین الان هم که دارم میخوانم، بهقول گفتنی مو به تن آدم سیخ میشود «پیروز شود، نیازمند مردمی سالم، با نشاط و برخوردار از قدرت اراده و تصمیمگیری است. (شاهبیت) که اینهمه، از رهگذر توجه جدّی به امر ورزش، حاصل میشود». چه کسی آمده از سال ۷۵ تا به الان روی این جمله کار کند؟
ادامه دارد...
تاریخ انتشار: 1402/09/14
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.