رسانه فکرت | دکتر سید علی‌اکبر هاشمی کروئی، عضو شورای گروه مطالعات عدالت اجتماعی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی

 

علامه طباطبایی عارفی کتوم، فیلسوفی صدرایی با برخی نوآوری‌های فلسفی و مفسری کم‌نظیر است. ایشان با این‌که آذری‌زبان بود و در محیط عربی نجف درس خوانده‌بود، قلم فارسی روانی داشت و پارسی‌سرای خوبی بود؛ چیزی که حتی بسیاری از شاگردان فارس‌زبان وی از آن محروم بودند. هم‌چنین توجه ایشان به موضوع‌های سیاسی اجتماعی روز در بحث‌های علمی در دورانی که سرعت انتقال اطلاعات نسبت به امروز بسیار کند بود، توجهی خوب بود و در مجموع می‌توان ایشان را در حد خوبی یک عالم به‌روز دانست.


یکی از نشانه‌های به‌روز بودن ایشان تلاش برای آشنا شدن با تفکرات فلسفی غربِ معاصر است که از مشهورترین جلوه‌هایش نشست و برخاست چندین و چندساله ایشان با هانری کربن، فیلسوف برجسته فرانسوی است. از ثمره‌های این به‌روز بودن نیز آشنایی با تفکرات انحرافی و شبهه‌ها علیه دین، توجه به انحراف‌ها و شبهه‌ها و تلاش برای رویارویی علمی با انحراف‌ها و پاسخ‌گوییِ منطقی و ریشه‌ای به شبهه‌هاست. در این دوره شماری دیگر از اندیشمندان حوزوی نیز پای در همین راه نهاده‌بودند.


از این‌رو لازم است به طرح و بررسی این پرسش بپردازیم که ویژگی‌های ممتاز علامه طباطبایی و آثار وی در رویارویی با انحرافات فکری، هجمه‌ها علیه دین و پاسخ‌گویی به شبهات چیست؟ در ادامه به اختصارِ تمام، برخی از این ویژگی‌ها را بیان می‌کنیم.


به‌روز بودن: چنان‌که اشاره کردم علامه قلم فارسی روانی داشت، به نیکویی شعر فارسی می‌سرود و تلاشی جدی و هدفمند برای آشنایی با اندیشه‌های فلسفی شرق و غرب عالم داشت. آن هم در دوره‌ای که بسیاری، اندیشه‌های رایج در جهان اسلام را خودبسنده می‌دانستند، به علوم غربی و حتی دانشگاه‌ها و دانشگاهیان کشور بدبین بودند و از این‌رو مانند علامه فکر و عمل کردن دست کم در حوزه، تاوان داشت.


عقل‌گرایی: علامه به خلاف کسانی که حتی به فلسفه هم نگاهی عرفانی داشتند و بنابراین در فلسفه آن‌ها نه استدلال و نقد که پذیرش و توجیه اندیشه‌های پیشینیان اولویت و اصالت داشت، حتی به عرفان هم نگاهی فلسفی داشت و متون عرفانی استدلالی را تدریس می‌کرد تا بتواند آن‌ها را نقد کند. برخی از شاگردان فلسفی تراز اول علامه در قیاس با وی بیشتر یک متکلم بودند تا فیلسوف در حالی که جنبه فلسفه‌ورزی در علامه بسیار قوی‌تر بود. روش علامه به کار گفت‌وگویی همه‌فهم و جهانی می‌آید و می‌توان با آن به شبهه‌ها پاسخ داد و انحراف‌ها را آشکار کرد؛ ولی روشِ مقابل، به‌خوبی در این کار موفق نخواهد بود و بلکه حتی گاهی خود شبهه‌آفرین می‌شود.


آزاداندیشی: از ثمرات عقل‌گرایی فلسفی و محصور نماندن در مرزهای از پیش تعیین‌شده دانش‌های دینی از جمله علم کلام مرزهایی که در واقع بیشتر توسط علمای سلف ترسیم شده است نه اصل دین، آزاداندیشی است. نفی فطرت عملی نیک از طریق نفی فطری بودن عدالت به خلاف شهرتی که دارد، یکی از جلوه‌های آزاداندیشیِ علامه است.


شجاعت: آزاداندیشی و بیان اندیشه‌هایی حاصل از آن، شجاعتی ویژه می‌طلبد؛ شجاعت در بیان دیدگاه‌های نو یا قدیمی از دور خارج شده‌ای که فرد آزاداندیش آن‌ها را حق یافته و می‌خواهد بیان کند. افزون بر این، به سراغ پاسخ به شبهات و مبارزه با انحرافات رفتن شجاعتی چندسویه می‌طلبد. از یک سوء نهراسیدن از شبهه (مثلاً به‌علت ضعف علمی)، شبهه‌افکنان و مخالفان فکری و از سوی دیگر نهراسیدن از دوستان! دوستانی که پاسخ‌ها و دیدگاه‌های شما را انحرافی می‌دانند و نمی‌پسندند و شدیدتر از مخالفان به شما هجوم می‌آورند. رویارویی با چنین دوستانی از رویارویی با مخالفان خطرناک‌تر و دشوارتر است و از این‌رو شجاعتی بیشتر می‌طلبد.


وسعت و عمق دانش فلسفی و اسلامی: آگاهیِ (هر چند با واسطه ولی) خوب ایشان از مسائل اجتماعی و اندیشه‌ای روزِ شرق و غرب. علامه از معدود علمای معاصر بود که در زمان حیاتش به‌حق «علامه» خوانده شد و در چند رشته علمی مانند فلسفه، تفسیر و شناخت اسلام و تشیع با قوت کم‌نظیر وارد شد. ایشان افزون بر آشنایی با تفکر غربی از طریق کربن، تلاش می‌کرد که از طریق ترجمه اوپانیشادها که توسط داریوش شایگان برای ایشان انجام می‌شد، تفکر دینی و فلسفی شرقی را نیز درک کند. این کثرت اطلاع به دانش ایشان عمق و وسعتی کم‌نظیر داده‌بود.


گفت‌وگو محوری در تدوین برخی کتاب‌ها: علامه کتاب بسیار مهم «اصول فلسفه و روش رئالیسم» را کم کم می‌نوشت، در کلاس‌هایی ویژه به شاگردانش عرضه می‌کرد و آن‌را به بحث و گفت‌وگو می‌گذاشت و سپس به تدوین نهایی آن می‌پرداخت. انجام کار علمیِ گروهی در فرهنگ ما بسیار دشوار است و تواضع و شکیبایی بسیار می‌طلبد. شاید افزون بر وسعت و عمق دانش علامه، همین گروهی بودن کار در توفیق و اثرگذاری این کتاب نقش داشته است و شاید همین هدفِ موفقیت بیشتر در پاسخ‌گویی به شبهات و مبارزه با انحرافات موجب شده علامه چنین رنج مضاعفی را در تدوین یک کتاب به جان بخرد.


اعتدال: میانه‌روی و اعتدال اندیشه‌ای و رفتاری علامه موجب شده بود که طیف‌های مختلفی از افراد جذب ایشان شوند و از محضرشان بهره برند؛ از طرفداران پروپاقرص اسلام سیاسی گرفته تا مخالفان اسلام سیاسی در مراتب و درجات مختلف. برخی وجود افراد طیف اول را در میان شاگردان وی دال بر انقلابی بودن اندیشه علامه می‌گیرند و برخی نیز به وجود طیف دوم در میان شاگردان وی، بر غیر انقلابی بودن دیدگاه‌های ایشان استدلال می‌کنند. در حالی که این تنوع شاگردان و جذب اکثری، به وسعت و عمق دانش و اطلاع علامه از یک سوء و میانه‌رو بودن ایشان و عدم اصرار تحکم‌آمیز بر دیدگاه‌های علمی و شخصی خود، برمی‌گردد؛ انقلابی یا غیرانقلابی بودن علامه را باید با پژوهشی مستقل در اندیشه سیاسی و سیره عملی ایشان مشخص کرد.  


شاگردپروری: مجموع ویژگی‌های پیش‌گفته و به‌خصوص ویژگی پیشین، بر جذابیت ایشان برای گروه‌های وسیعی از طلاب و روحانیان می‌افزود و این نیز به نوبه خود بر توان شاگردپروری ایشان افزوده‌بود و شاگردانشان طیف وسیعی داشتند.


وسعت و عمقِ دانشیِ پیش‌گفته به هم‌راه کثرت اطلاع ایشان موجب می‌شد که علامه در برخورد با شبهات و انحرافات فعال باشند نه منفعل. به این معنا که اغلب به‌جای برخوردِ موردی و جزئی با پرسش‌ها و انحراف‌ها، مباحث را در رساله یا کتابی مستقل یا در تفسیر المیزان به‌گونه‌ای بیان می‌کردند که اغلب جایی برای شبهه باقی نمی‌ماند، اگر انحرافی بود، آن‌ را آشکار می‌کرد و پاسخِ پرسش‌ها و شبهه‌ها از دل بحث در می‌آمد. از سویی کثرت و تنوع شاگردان و تأثیرپذیری آن‌ها از روش علمی و منش عملی علامه موجب رواج نسبی روش و منش کارآمد علامه شده است و این خود در مرزبانی از تفکر صحیح فلسفی و دینی تأثیری چشم‌گیر دارد.


برخی تفاوت‌های بحث‌برانگیز نظریه‌های ایشان با نظرهای مشهور در فضای اسلامی، به‌قرار زیر است:

تفکر فلسفی ناب، نوآورانه و آزاداندیشانه؛ شکستن حصار مشهورات و نیز شکستن حصار آن‌چه که دینی تلقی می‌شود، ولی دینی بودنش مسلم نیست. کاری که لازمه‌اش هم تسلط بر علوم دینی است و هم شجاعت درونی و بیرونی می‌طلبد. روش بحث علامه به ما می‌آموزد که چگونه در عین التزام به اندیشه‌های دینی، می‌توان با استمداد از شیوه تفکر فلسفی، مرزهای جمود را درنوردید و امکان‌های تازه‌ای برای بحث‌های فلسفی، کلامی و تفسیری فراهم آورد.


تحلیل‌های علامه، ایده «انسان مدنی بالطبع است» و «انسان به عدالت، گرایش فطری دارد» را دست کم با آن تفسیر مشهور نزد متفکران اسلامی به چالش می‌کشد. این دیدگاه تفسیری ایشان که اصل در مورد خطاب‌های قرآن (چه به مؤمنان و چه کفار)، این است که خاص است و اولاً و با لذات تنها مؤمنان و کافران عصر نزول مخاطب آن‌ها بوده‌اند و بنابراین شمول آن‌ها نسبت به دیگر مؤمنان و کفار قرینه می‌خواهد، بسیاری از برداشت‌های اجتماعی و سیاسی از قرآن و تطبیق آن‌ها بر مسائل روز را با تردید مواجه می‌کند و بازاندیشی در تمامی علوم منبعث از قرآن و دیدگاه‌ها و برداشت‌های اجتماعی سیاسی را از این منظر ضروری می‌گرداند. با این نگاه بسیاری از شبهه‌ها علیه اسلام و قرآن از اساس بلاموضوع می‌شود و رخت بر می‌بندد. مانند شبهه ترغیب مکرر به جنگ با کفار و کشتن آن‌ها و بنابراین خشن و جنگ‌طلب بودن قرآن.


این توانایی‌ها و ویژگی‌ها و دانش عمیق و وسیع علامه و منش و روش کارآمد و کم نظیرش، یک‌جا در هیچ‌یک از شاگردانش تبلور نیافت؛ بلکه میان شاگردانش تقسیم شد. شاگردانی که شماری از آن‌ها هر کدام از متفکران اسلامی و شیعی بزرگِ پس از علامه به‌شمار می‌آیند. این خود سنجه‌ای عینی است که وزن و ارج علامه طباطبایی را در تفکر فلسفی و دینی جهان اسلام به‌خوبی نمایان می‌کند:
از شمار چشم یک تن کم / وز شمار خرد هزاران بیش!

 

تاریخ انتشار: 1402/09/20

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil