به گزارش فکرت، متن این یادداشت از این قرار است؛

چند روزی‌ست که کتاب کوثر، چشمه جاری مرحوم علی صفایی حائری(ره) را خوانده‌ام. کتابی در تفسیر سوره کوثر. نویسنده در آن دغدغه اصلی را این‌طور بیان کرده که منظور از کوثر برای حضرت محمد(ص) چیست؟ آخرین پیامبری که در جامعۀ نمایشی متولد شد و در آن اساس بر اشرافیت بود؛ اما خاتم‌النبیین(ص) پول و ثروتی برای کسب شهرت نداشت و تنها بنابر صفات برجسته اخلاقی توانست جامعه عرب را مجذوب خود کند. نقطه ثقلی که برای الله گام بر می‌داشت و همین موجب می‌شد تا سیاه و سفید، برده و آزاد، غنی و فقیر به ایشان عشق بورزند. این عوامل سبب حسادت بدخواهان و اشراف شد که در نهایت با حادثه فوت پسر پیامبر خدا(ص) توهین‌ها به اوج رسید. در این زمان خداوند خیر کثیری را به آخرین فرستاده‌اش نازل کرد که تمام اراده‌ها و اقدامات دشمنان حضرت محمد مصطفی(ص) برابر آن پوچ شد.

 

آقای صفایی (ره) همانند مفسران دیگر شأن نزول سوره مبارکه کوثر را همان کثیر الخیر برای پیامبر(ص) معرفی می‌کند؛ کثیر الخیری که نباید در مقام نعمت فراوان برداشت شود و آن مرحوم در این زمینه می‌نویسند:« پس از آن‌که محمد(ص) تنها در دست‌های محبت خدا بالید و با نگاه عنایت او سر گرفت و با نور هدایت او راه یافت؛ پس از آن‌که از کفالت عبدالمطلب و از دامان مهربان ابوطالب برخاست؛ از آن هنگام که به سفرهای شام روی آورد و از آن هنگام که علی(ع) را به‌خاطر تنگ‌دستی ابوطالب عهده‌دار شد و از آن هنگام که فاطمه(س) را به دل گرفت و از آن هنگام که سخن عشق او به کعبه نشست و از آن هنگام که پس از طائف و حبشه به مدینه روی آورد و از آن هنگام که در مدینه دل‌ها را با محبت حق به اخوت و برادری کشاند و از آن هنگام که در صفه، شکستگان عارف را به همنشینی گرفت و از آن هنگام که عارفان را به بزم خون نشاند؛ در تمامی این هنگامه‌ها و تمامی این لحظه لحظه‌ها، کوثر خدا را شاهدیم و صلوة و توجه رسول را شاهدیم و شکست دشمنان را شاهدیم. این کوثر جاری و این صلوة دائم را در تمامی این لحظه‌های بارور شاهدیم و به‌جاست که از این کوثر جاری بنوشیم.»

 

بنابراین، قلم صفایی حائری(ره) هر کدام از اتفاقات زندگانی حضرت محمد مصطفی(ص) را یک خیر بزرگ و ساری معرفی می‌کند. اما چرا؟ چون در تمامی آنان یا به تعبیر ایشان «کوثر» بر «رب العرش العظیم» تکیه  داشت تا در پس آن به هدایت جامعه جاهلی زمان خود بپردازد. به‌عبارتی‌دیگر تفسیر کوثر با «برخورد مناسب رسول در هدایت، غنا، بی‌نیازکردن، تسلط، عزت، امن، اعتماد، توحید، عبودیت، رسالت، استقامت، تربیت، جمع‌آوری، هجرت به حبشه و مدینه و هجرت رسول و مدینه الرسول» معنا پیدا می‌کند؛ مساله‌ای که در زندگانی خمینی کبیر هم دیده می‌شد. زیرا ایشان همانند پیامبر اسلام (ص) از درون یک فضای تاریک و غم‌بار عَلمی را به‌دست گرفتند که کار هر کس نبود و او توانست با کمترین امکانات بهترین نتایج را کسب کند. حال سوال این‌جاست که منظور از کمترین امکانات چیست؟

 

تا قبل از سال چهل و دو شمسی اوضاع سیاسی و اقتصادی کشور اصلاً خوب نبود و این از چند صدایی گروه‌های سیاسی مثل چپ‌گرایان، نهضت آزادی، باستانی‌گرایان، مذهبی‌ها و... مشخص بود. همین امر سبب سردرگمی مردم و به‌ویژه جوانان می‌شد. از طرفی، با کودتای ۲۸ مرداد دیگر محمدرضا پهلوی همانند قبل نبود و دیگر با کمک ساواک دیکتاتوری او در حال اوج‌گیری بود. امری که از دخالت‌های قدرت‌های خارجی به‌ویژه آمریکا و اسرائیل آشکارا دیده می‌شد و انقلاب سفید هم یکی دیگر از مصادیق آنان بود.

 

 این واقعه تقریباً موجب واکنش تمامی گروه‌های سیاسی مختلف شد اما عمق هیچ کدام از آنان به اندازه امام خمینی(ره) نبود. زیرا با موضع‌گیری رسمی ایشان رشته اعتراض‌هایی در شهرها و حتی تعطیلی برخی از بازارها شکل گرفت که همین برای محمدرضا پهلوی یک کابوس شد. او جهت پایان‌دادن به ترس خود به سرکوب شدید و گسترده اعتراضات همانند فاجعه فیضیه و دستگیری امام پرداخت. این دستگیری منجر به یک موج اعتراضی برای آزادی ایشان به راه انداخت و درنهایت به سرکوب خونین قیام مردم ورامین، قم و تهران شد. امام (ره) علی‌رغم شنیدن اخبار کشتار‌های پانزده خرداد در زندان انفرادی هم‌چنان همانند سرو استقامت کردند و به مطالعه کتبی مثل تاریخ مشروطیت ایران و جواهر لعل نهرو پرداختند.

 

در آن زمان، نفرت مردم نسبت به خاندان پهلوی چند برابر شد و در مقابل علاقه‌ای آرام به نطق‌های آیت‌الله روح‌الله خمینی شکل می‌گرفت. صحبت‌هایی با مضامین عزت، مبارزه با دخالت خارجی، چرایی عدم رابطه با اسرائیل و استقلال مسلمانان. حال، دیگر آیت‌الله کم‌کم وارد ذهن مردم می‌شد و آنان نگران سلامتی ایشان بودند، بنابراین با رهبری روحانیت حرکاتی جهت آزادی امام خمینی(ره) صورت گرفت. درنتیجه، شاه ایشان را تحت دو حصر خانگی شدید آزاد کرد و در فروردین ۱۳۴۳ اجازه داد تا امام به قم روند.

 

به این ترتیب، صدای آیت‌الله خمینی در شرایطی به اغلب مردم می‌رسید که نفوذ خارجی در عالی‌ترین سطح قرار داشت، جوانان بیشتر در چنددستگی گروه‌های سیاسی حرکت می‌کردند، شاه اعتراضات را با شدیدترین وجه ممکن سرکوب می‌کرد و دایره دیکتاتوری‌اش در حال تکمیل بود.

 

حال سوال این‌جا مطرح می‌شود که روح‌الله چگونه صدای خود را به ایران رساند؟ من بهترین پاسخ را در کلام کتاب "کوثر، چشمه جاری" یافتم، و آن «زاویه دید و زاویه برخورد» امام خمینی(ره) به شرایط و حوادث بود که مرحوم صفایی حائری درباره آن می‌نویسد:«زاویه دید و زاویه برخورد تو در ذهنیت و در عمل تو می‌تواند تو را بهره‌مند سازد و از ترس‌ها و حسرت‌ها تو را نجات بخشد. آن‌چه در پیروزی، شکست را شکل می‌دهد و آن‌چه از شکست، آموزگار پیری می‌سازد همین موضع‌گیری مناسب و برخورد صحیح و کوثر الهی است. کسی که در پیروزی، به غرور و تجاوز گرفتار می‌شود، شکست خورده و کسی که در شکست به ضعف‌های خود و قدرت‌های حریف فکر می‌کند و برنامه می‌ریزد، پیروز شده است.».

 

 بنابراین، جان کلام مرحوم صفایی در نوع نگرش به موقعیت‌هاست که امام از تاریک‌ترین لحظات نورها را ایجاد کردند. به‌ویژه آن‌که ایشان از سیزده آبان ۱۳۴۳ تا ۱۱ بهمن ۱۳۵۷ به تبعید فرستاده شدند و چهارده سال دور از وطن بودند. این اتفاق از آن‌جایی شروع شد که آیت‌الله روح‌الله خمینی به تصویب لایحه کاپیتالاسیون واکنش محکمی از خود نشان دادند و از تمام علما و مردم خواستند که علیه آن قیام کنند. محمدرضا هم از بیم این کابوس، سریعا شبانه ایشان را به ترکیه تبعید کردند. شاید در ابتدا آسودگی خاطر شاه تامین می‌شد لکن امام دیگر وجهه بین‌المللی داشت و این هجرت اجباری موجب معرفی ایشان به دنیا شد؛ مساله‌ای که مرحوم صفایی در کتاب "کوثر، چشمه جاری" گفتند:« آغاز حرکت با غربت است... غربت آموزگار توحید است و تنهایی انگیزه تولید.».

 

 نکته‌ای که من مصداق معاصر آن‌را در امام دیدم و این چیزی جز چارچوب‌بندی کردن نظریه سیاسی ایشان درباره نظام ولایت فقیه نبود. آیت‌الله خمینی این مساله را پس از ورود به عراق مطرح کردند و در اوایل بهمن ۱۳۴۸ هم سخنرانی‌هایی درباره آن داشتند. در مدت اقامت، امام با علمای عراقی مشهور همانند سیدمحمدباقر صدر دیدار داشتند و حتی بنابر اسناد ساواک بسیاری از طلبه‌ها سعی داشتند تا به عراق روند و با امام ملاقات کنند. آنان سعی داشتند تا از طریق قاچاق یا تذکره‌های خود به عراق بروند که خیلی‌شان توسط ساواک خوزستان مانع از رفتن شدند. در ایران هم خیلی از روحانیون برای آزادی ایشان تلاش‌های بسیاری می‌کردند و یا سخنرانی‌ یا کتاب‌های ایشان را در سطح شهرها پخش می‌کردند.

 

روحانیونی مثل شهید مطهری و شهید مفتح با فعالیت‌ در تبیین نظریه سیاسی ولایت فقیه امام، اهداف ایشان را برای عامه تشریح می‌کردند و این از منظر مرحوم صفایی یعنی «تربیت افراد هماهنگ با هدف». پس، دیگر مردم و رسانه‌ها کاملا آیت‌الله را می‌شناختند، او حالا دیگر با کمترین‌ها و سخت‌ترین شرایط مسیری را پیش می‌رفت که یقین داشت در آن پیروزی‌ست. مسیری که قبلا پیامبر اسلام(ص) در شعب ابیطالب به‌جهت آزار مشرکین رفت و در آن‌جا دو یار عزیزش را از دست داد. اما در شعب، خدا به ایشان یک خیر عظیم به‌نام فاطمه زهرا(س) بخشید و بعد از سه سال حقانیت حضرت محمد(ص) به مشرکین به اثبات رسید. موضوعاتی که هم با ترور فرزند اول امام خمینی(ره) در آبان ۱۳۵۷ قابل مشاهده‌ست و ایشان نشکستند، دقیقاً زمانی‌که بالای پنج‌سال امام مبحث ولایت فقیه را در حکومت اسلامی تشریح کردند و جوامع مسلمان را از برقراری روابط با اسرائیل منع کردند.

 

 دشمن شکستن امام را می‌خواست اما او تا زمان فراری شدن شاه از ایران، تا پای جان برای خدا جنگید و خرده مانده پهلوی را با سربازانش در ایران تسلیم کرد. لحظاتی که فقط باید با قلم استاد صفایی حائری در کتاب "کوثر، چشمه جاری" توضیح داد:«رسول به هدف‌هایش رسید و دعوتش و خط هدایتش را برای آن‌ها که می‌خواستند آسان نمود و سختی‌ها را خود به‌عهده گرفت و به تمامیت رسید... او خط هدایت را تا پیش پای ما گسترد و ما را از کوثر خویش سرشار نمود. او جام‌های هرکس را که بخواهد و دست دراز کند مالامال می‌نماید.».

 

کلام آخر من را به ذکر این نکته واداشت که بگویم امام(ره) از اعماق وجودش دست‌هایش را دراز کرد تا مسیری نورانی را ریل‌گذاری کند و این حتی در هنگامه‌ی ترک دنیا وجود داشت. چون او بعد از پیروزی انقلاب با امواجی از فتنه‌های قومیتی، سیاسی، دینی و اقتصادی رو‌به‌رو شد اما با روح خدایی خود ایستاد و به‌قول آقای صفایی«نسل هدایت او(پیامبرص) و نسل ذریه او این گونه جوشنده است.». جوشندگی که نه تنها چراغ دل کشورش شد بلکه تبدیل به چشمه جاری برای تمام آزادگان شد تا مسیر الهی را وارد شوند؛ به این خاطر من بعد از خواندن کتاب "کوثر، چشمه جاری" یاد زندگانی روح الله خمینی(ره) افتادم که به من می‌گفت: به‌راستی روح‌الله، چشمه جاری‌ست.   

تاریخ انتشار: 1403/03/13

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil