دکتر حمید ملک‌زاده، پژوهشگر اندیشه سیاسی در گفت و گو با فکرت:

نظم نوین جهانی بعد از طوفان الاقصی دچار چالش جدی شده است

پژوهشگر اندیشه سیاسی با اشاره به لزوم احیای حیثیت سیاسی و حقوقی ایران بعد از ترور اسماعیل هنیه گفت: نظم نوین جهانی بعد از طوفان الاقصی دچار چالش جدی شده است.

به گزارش فکرت به مناسبت شهادت اسماعیل هنیه به‌دست مزدوران صهیونیست آن هم یک روز پس از برگزاری مراسم تحلیف ریاست جمهوری در ایران با دکتر حمید ملک‌زاده، مدرس دانشگاه و پژوهشگر اندیشه سیاسی گفت و گویی انجام داده‌ایم که مشروح آن را در ادامه ملاحظه می‌کنید؛

 

جناب آقای ملک‌زاده ضمن تشکر از فرصتی که در اختیار رسانه فکرت قرار دادید، به‌عنوان سؤال نخست بفرمایید که از منظر شما مناسبات سیاسی و بین المللی پس از این واقعه به چه سمت و سویی خواهد رفت و اینکه آیا ما در آستانه یک جنگ بزرگ قرار گرفتیم یا خیر؟!

 

                   

 

ببینید در جهان دولت- ملت‌ها امکان جنگ فراگیر منطقه‌ای و یا جهانی همیشه وجود داشته و دارد. تا وقتی که عوامل تأثیر گذاری در شکل گیری جبهه‌های جدیدی که مسائل‌شان را نتوانند بر اساس مناسبات حاکم بر نظم بین الملل حل و فصل کنند، وجود داشته‌باشد، امکان جنگ فراگیر منطقه‌ای و بین المللی وجود دارد.

 

از سویی باید توجه داشت که در سال‌ها و ماههای اخیر به‌ویژه بعد از طوفان الاقصی ما در وسط جنگ قرار گرفته‌ایم اما ظاهراً انگار گویا برخی ابعادش هنوز برایمان کاملاً روشن نشده و بعضاً فکر می‌کنیم که در کوران یک جنگ سرد هستیم فقط.

 

 این دقیقاً نکته‌ای است که بنده پیشتر در قالب یک یادداشت روزنامه‌ای نوشته بودم و بر این مساله تأکید کردم که ما اصولاً در میان جنگ هستیم اگرچه جنگی که درونش هستیم صورت جدیدی پیدا کرده و این جنگ جنگ سرد هم نیست؛ جنگی که هم در آن به‌طور مستقیم طرفین با همدیگر درگیرند و هم منافع مستقیم همدیگر را مورد هدف قرار می‌دهند.

 

اقدام اخیر اسرائیل در ترور اسماعیل هنیه آن هم در محدوده جغرافیایی حاکمیت ایران به‌منزله اقدام علیه تمامیت حیثیت سیاسی و حقوق دولت ماست و از این منظر نیاز به بررسی و تحلیل دقیق دارد و لذا ما در میدان جنگی هستیم که باید به تبیین و تشریح ابعادی از واقعیت میدانی آن اهتمام بورزیم.

 

نکته دیگری که وجود دارد این است که به نظر می‌رسد به این واسطه دشمن صهیونیست خواسته تا امنیت ایران را هدف قرار دهد. البته این اقدام اسرائیل برای ترور هنیه در ایران دارای دو وجه است که البته با همدیگر پیوستگی دارند؛ وجه نخست به‌خاطر پیوند بنیادینی است که مقاومت اسلامی منطقه با همدیگر دارند و هر دو وجه را باید در کنار هم در نظر بگیریم تا بتوانیم تصویر روشنی از قضیه ارائه دهیم.

 

 همان طور که در سؤال قبلی هم عرض کردم این اقدام اولاً و در درجه نخست اقدام علیه حیثیت حقوقی و سیاسی ایران به‌عنوان یک دولت و حاکمیت بوده است / این نکته خیلی مهمی است که باید به آن توجه بکنیم وقتی این مسئله را به اعتبار مفهوم مقاومت در نظر بگیریم آن موقع این طوری می‌توانیم برداشتش کنیم که اقدام اسرائیل علیه هنیه در ایران اقدام علیه پایتخت مقاومت اسلامی در منطقه و از سوی دیگر اقدام علیه تمامیت مقاومت و تمامیت ایران به‌عنوان دو هسته سیاسی به‌هم‌پیوسته بوده است.

 

 برخی از چهره‌هایی که دنبال بحث مذاکرات بودند و به‌عنوان پیگیر مسائل صلح جهانی و در واقع ارتباط با آمریکا بودند باز هم در تحلیل این واقعه شاهدیم که در رسانه‌ها این قضیه جنایتکارانه را تقلیل می‌دهند به اقدام خودسرانه شخصی به‌عنوان نتانیاهو و اینکه نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی در سفر به آمریکا و سخنرانی در کنگره حمایت جدی سران ایالات متحده را بابت این قضیه کسب کرده است. در عین حال برخی نیز گفته‌اند که این اتفاق به‌خاطر این بوده که می‌خواسته‌اند تا این قضیه ارتباطی پیدا کند به‌بعد از روی کار آمدن دولت میانه‌رو به‌اصطلاح در آمریکا و اینکه به این وسیله خواسته‌اند تا میانه روی‌های دولت آمریکا به زعم خودشان نسبت به مناسبات منطقه را تحت الشعاع قرار دهند.

 

قبل از اینکه بخواهم به سؤال شما پاسخ بدهم لازم است تا یک نکته خیلی مهمی را در مورد انتخابات اخیر ریاست جمهوری در ایران مورد توجه قرار دهم و آن هم اینکه انتخابات اخیر ریاست جمهوری در ایران نشان دهنده فصل جدیدی از سیاست است که من آن را در دوگانه‌های سابق میانه‌رو -تندرو قرار نمی‌دهم.

 

 این چیزایی که می‌شناختیم درباره فلان جریان غرب‌گرا یا ضد غرب آن هم در سطح نخبگان تشکیل دهنده دولت جدید عملاً از بین رفته و بی‌اعتبار شده‌است، ضمن آنکه این مساله هم در رفتار انتخاباتی خود آقای دکتر پزشکیان هم مشهود بوده و هم در سخنرانی و نطق ایشان در مجلس متجلی شده و اینکه این دولت می‌کوشد بر اساس رهنمودهای رهبری و مواضع نظام، از یک‌جور عقلانیت انقلابی جدید بهره‌مند باشد و امیدواریم تا آخر این گونه باشد تا صدای واحدی از ملت و حاکمیت به‌خصوص در مسائل حساس و بین المللی در کشور شنیده شود.

 

از سویی اگر به‌طور خاص بخواهم به سؤال شما جواب بدهم باید بگویم که دیپلماسی اصولاً عرصه فعالیت بین دولت‌های برابر است؛ برابر از جهت حیثیت حقوقی یعنی دولت مدنظر است. یعنی هسته‌های سیاسی که به‌عنوان دولت به‌عنوان یک وجود یکتا و یک وجود متمایز و خاص به رسمیت شناخته شده هستند.

 

بر این اساس، نوع رفتار رژیم صهیونیستی در قبال ایران اصولاً ناقض این حیثیت یا این شخصیت برابر ایران به‌عنوان یک دولت است همان طور که عرض شد این حمله، حیثیت حقوقی ایران به‌عنوان یک دولت را از منظر بین الملل مورد خدشه جدی قرار داد، ضمن آنکه اگر ایران بخواهد از دیپلماسی برای پیشبرد منافع خودش استفاده کند در درجه اول باید این حیثیت حقوقی را به خودش برگرداند.

 

 اگر در محدوده اندیشه و به‌طور خاص اندیشه سیاسی بمانیم بر اساس داده‌هایی که ما داریم تنها هستی‌های سیاسی به‌عنوان دولت به رسمیت شناخته می‌شوند که بتوانند تهدیدهای سخت علیه هستی خودشان را با ابزار نظامی سخت دفع کند. تنها در صورتی که اراده سیاسی برای جنگیدن در یک هستی سیاسی وجود داشته‌باشد آن مقام دولت بعد از آن می‌تواند وارد عرصه دیپلماسی بشود و حل کردن مشکلات یا مسائل خودش با جهان را از منظر دیپلماتیک دنبال کند.

 

به همین خاطر است که درست بعد از وعده صادق می‌بینیم پادشاه بحرین، رئیس‌جمهور مصر و بقیه دولت‌های منطقه‌ای و عربی شروع می‌کنند به‌عنوان همسایه ما و یا کشورهای منطقه با ما وارد تعامل جدیدی شوند.

                      

درست بعد از وعده صادقی که کشورهای منطقه به این نتیجه می‌رسند که خب حالا ما باید خودمان با ایران مشکلمان را حل کنیم و این بحث صرفاً به‌خاطر ترس نیست بلکه از باب احترام ناشی از یک اراده سیاسی تبلور یافته بعد از اقتدار ایران است.

 

از آن سوء، دولت غاصب اسرائیل بعد از مشاهده روند عادی شدن روابط ایران به‌عنوان یک قدرت منطقه‌ای با دیگر کشورها دست به ترور هنیه آن هم در تهران می‌زند تا حیثیت سیاسی ما را به چالش بکشد و لذا برای پاسخ نیاز به اقدام نظامی مناسب و متناسب است تا بعد از منظر دیپلماتیک نیز بتوانیم بر اساس اقتدار کسب شده به‌دنبال حفظ منافعمان باشیم.

 

به نظر می‌رسد در کنار ابزار دیپلماتیک ما باید بتوانیم اراده سخت و قاطع خودمان را در حفظ منافع ملی و پیشبرد برنامه‌ها به دنیا و از جمله به دشمنان نشان بدهیم.از سوی دیگر شاهد بودیم که بعد از طوفان الاقصی، رژیم صهیونیستی دست به اقداماتی زد که در ابعاد بین المللی باعث اعتراضاتی شد اما با این حال نظام سلطه در نظم نوین جهانی همواره از این رژیم حمایت تمام‌عیار کرده است. سؤالی که مطرح می‌شود این است که با توجه به این شرایط و حمایتی که از این رژیم صورت می گیرد، آیا اسرائیل خودش به دنبال تشدید تنش هاست یا این که پازلی از یک سری مسایل و تحولات از سوی نظام سلطه به شمار می رود؟

 

برای اینکه بتوانیم به این سؤال جواب بدهیم البته باید متخصص مباحث اسرائیل و مطالعات منطقه‌ای باشیم اما درکی که من دارم این است که رژیم صهیونیستی به‌طور کلی یک هسته استثنائی دارد یعنی نمی‌تواند به‌عنوان یک دولت عادی با جهان پیرامونش رابطه برقرار کند. یعنی اگر در جهانی قرار بگیریم فرضی که اسرائیل به‌عنوان یک دولت به رسمیت شناخته بشود اسرائیل خیلی راحت فرو می‌پاشد من نمی‌خواهم از رسمیت شناسی اسرائیل دفاع کنم می‌خواهم استثنائی بودن وضعیتش را توضیح بدهم.

 

 اسرائیل برای وجود داشتن به تنش نیاز دارد و برای وجود داشتن به جنگ نیاز دارد چرا که امنیتش از بیرون تأمین می‌شود و به خودی خود امکان برخورداری از یک زندگی سیاسی معنادار را هم ندارد پس جنگ و تنش با هسته اسرائیل پیوسته است. در واقع اسرائیل دنبال این است که بتواند تنش ها را گسترده کند چون نیاز دارد که بتواند از از مفهوم هولوکاست مدام استفاده کند و این بهره‌ای که از عذاب وجدان آمریکایی و اروپایی را انسان سفید دوست مسیحی دارد می‌برد را مدام ازش بهره برداری نماید.

 

 مسئله دوم ناظر به کابینه نتانیاهو است چون در وضعیتی است که اگر با صلح در غزه مواجه بشویم مجبور است که با عواقب تصمیمات دولتش مواجه بشود. مهم‌ترینش این است که باید دولت مستقل فلسطینی را به رسمیت بشناسد چون جهان حتی جهان غربی حتی جهان حامیان پیشین اسرائیل به این نتیجه رسیدند که نتانیاهو قابل کنترل نیست و نمی‌شود رفتارش را پیش بینی کرد.

 

از سوی دیگر جهان عرب تحت‌تأثیر ظلمی که هر روز دارد به مردم غزه می‌شود و تحت‌تأثیر افکار عمومی به این نتیجه رسیده که باید تشکیل دولت مستقل فلسطین به‌عنوان دستاورد خودشان تثبیت کند از این جهت برای نتانیاهو و دولتش و آن صهیونیسم افراطی، پایان جنگ، پایان بحران نزدیک شدن به عمر رژیم صهیونیستی است. به این خاطر که صلح با حماس یا گروه‌های مقاومت به معنای نقطه پایان سیاستشان نیز است یعنی دارای دو وجه است؛ هم اسرائیل به‌لحاظ وجودی بدون توجه به کسانی که در آن حاکم هستند به جنگ و آشوب نیاز دارد و از سوی دیگر در منطقه هم دولت نتانیاهو ناگزیر است برای تداوم زندگی سیاسی خودش این وضع را ادامه دهد.

 

به نکته خوبی اشاره کردید. در گفتگوهای پیشین بعد از وقایع طوفان الاقصی نیز به این مساله پرداختیم که بعد از طوفان الاقصی انگار بنیادهای سیاست مدرن در واقع فرو ریخته و ما بعد از طوفان الاقصی شاهد یک وضعیت جدید در امر سیاسی در جهان هستیم . بر این اساس لازم است که شاخصه های این امر سیاسی مدرن که البته دارای بنیادهای واقعاً سکولار و مادی است تشریح شود و اینکه مناسبات درونی و باطنی که در واقع آن سلطه جویی و استعمار نوین را دارد مورد توجه قرار گیرد. آیا شما این گفته را قبول دارید که برخی مدعی شده اند ما به پایان دموکراسی و سیاست ورزی رسیده ایم؟!

 

لطفاً برایم بگویید که منظورتان از بنیادهای مدرن سیاست چیست چون تا وقتی که به درک و فهم مشترک از این مباحث و مفاهیم نرسیم نمی توانیم درباره اش صحبت کنیم.

 

 بله ببینید احساس می‌شود بعد از اینکه غرب جدید آمد تمدن خودش را بنا کرد، یه سری ارزش‌هایی را در دنیای سیاست خودش محوریت قرار داد مثل بحث دموکراسی و این را به نوعی به کشورهای تحت سلطه خودش تجری داد اما با این حال همیشه با یک پرستیژ ویژه در مورد این که اندیشه سیاسی ما یک اندیشه برتر است رفتار کرده و این که ما قدرت ایجاد و توسعه نظم جهانی را داریم، اما بعد از طوفان الاقصی شاهدیم که این وضع در حال بهم خوردن است و این اندیشه سیاسی مستقر بر آن گفتمان غربی و آمریکایی در حال تغییر جدی است و یکی از پایه های جدی سیاست مدرن در حال عوض شدن است.

به عنوان مثال در این وضع آشفته این که مردم غزه این گونه کشته می‌شوند هیچ مناسبات جهانی نمی‌تواند این را توضیح بدهد و به نظر می رسد که در این باره ما شاهد بی‌بنیاد بودن امر سیاسی مدرن هستیم.

                             

 ببینید بگذارید من یه جور دیگر به صحبت و سوال شما ورود پیدا کنم . آن چیزی که در جهان بعد از جنگ دوم جهانی اتفاق می‌افتد ناظر به جهانی و عمومی شدن ایده دولت مدرن بوده است. یعنی تا پیش از جنگ ما دولت‌هایی داریم اما همان قدرت‌های بزرگی هستند که با هم درگیر می‌شوند بعد از جنگ جهانی تقسیم می‌شود به دولت‌های مختلف و بحران از اینجا شروع می‌شود از شکل گیری دولت‌های جدید با هویت‌های محلی خاص.

 

به تعبیر دیگر، دموکراسی خودش به بحرانی برای قدرت‌های بزرگ دموکرات تبدیل می‌شود از این جهت که هرجا در هر کشوری که دموکراسی حقیقتاً عمل کرد با توجه به واقعیت‌های حاکم بر زندگی سیاسی آن مردم مثلاً در مصر حاکم می‌شود در فلسطین حماس می‌برد در ایران، انقلاب اسلامی ایران به پیروزی می‌رسد و عمل می‌کند و اینجا دعاوی دموکراتیک علیه جهان دموکرات عمل می‌کند و به این وسیله زمینه ای فراهم می شود تا عناصر اساسی و هویتی خودشان به قدرت رساند و این عناصر اساسی و هویتی در محیط بین الملل دعاوی سلطه قدرت‌های بزرگ را به چالش می کشاند.

 

این مساله را ما در منطقه خودمان یعنی غرب آسیا می‌بینیم ؛ مصر را می‌بینیم و در بقیه جاهای دنیا هم می‌بینیم و اتفاقاً در آمریکای لاتین نیز وضع همین است و هر جای دنیا هر بار دموکراسی به آن معنایی که ادعا شد خب ریشه مشکل کجاست ریشه مشکل میل به کنترل غیر دموکراتیک جهان توسط قدرت‌های جهان است که در مرحله اول به بهانه از بین بردن امکان اتفاق افتادن جنگ دوباره در سطح بین الملل انجام‌شده است، اما در عین حال با این کارها خودشان بهانه و زمینه برای جنگ جهانی سوم را فراهم می کنند.

 

به عنوان مثال تمایل غرب و آمریکا برای گسترش ناتو را در نظر بگیرید که با جنگ اوکراین و روسیه ، دنیا را در آستانه جنگ سوم جهانی قرار می‌دهد و از آن سو، وضعیت مواجهه ما با اسرائیل و جبهه مقاومت، دوباره جهان را در معرض یک جنگ دیگر قرار می‌دهد.

 

 پس به‌جای اینکه بگوییم قضیه پایان پیدا کرده می‌توانیم بگوییم که دارد علیه خودش عمل می‌کند چرا که اتفاقاً ناب نیست بلکه تحت میل به کنترل غیر دموکراتیک جهان توسط قدرت‌های بزرگ از جمله ایالات متحده آمریکا است.

 

به‌عنوان سؤال آخر با این اتفاقاتی که افتاده و صحبت‌هایی که مطرح نمودید، به نظر شما نوع سیاست مواجهه ایران با این مسئله چگونه خواهد بود چون گاهی این تعبیر شنیده می‌شود که به‌دلیل اینکه حالا بعضاً یکسری مصلحت سنجی‌هایی در پاسخ دهی پیشتر وجود داشته می بینیم که گویا دشمن گستاخ تر و جری‌تر شده و به نوعی به دنبال افزایش سطح تنش است. در قضیه اخیر بعد از شهادت اسماعیل هنیه به نظر شما نوع رفتار و واکنش کشور ما نسبت به رژیم صهیونیستی چگونه خواهد بود؟

                                                   

از دو بُعد و جنبه باید به مساله توجه کرد. یکی کاری است که مردم باید بکنند و یکی کاری است که تصمیم گیران سیاسی باید انجام بدهند و هر دو اینها مهم است.

 

عرض شد که اسرائیل به نظر من حداقل دو هدف را از اقدام اخیر دنبال می کند یکی این که حیثیت حقوقی ایران به‌عنوان یک دولت را به چالش بکشد یکی این است که وحدت به وجود آمده در جریان رقابت‌های انتخاباتی و بعد از پایان آن را در کشور ما به چالش بکشد و لذا مردم لازم است که علیه این دو تا عمل سیاسی مشخص با مشارکتشان پاسخ بدهند، ضمن آن که در دولت جدید با هر گفتمانی که دارد باید ما به سمت وحدت برویم، چرا که در مسائل اساسی همان طور که رهبر معظم انقلاب نیز گفتند به خصوص وقتی صحبت از دشمن خارجی می‌شود یک‌صدا از درون جامعه ایران باید بیرون بیاید تا آن وحدت و انسجام ملی تضعیف نشده و ما بتوانیم در مواجهه با دشمن عملکرد مناسبی داشته باشیم. 

                                

اما در مورد کاری که دولت جمهوری اسلامی ایران می‌تواند انجام بدهد ناظر به اهداف رژیم اسرائیل به این نکته کلیدی باید توجه کرد که هر اقدامی که دولت جمهوری اسلامی ایران می‌خواهد بکند باید منتج به ترمیم احیای حیثیت سیاسی و حقوقی و ملی ما گردد و این که بار دیگر با قوت نشان دهیم که ایران تنها قدرتی است که در محدوده سرزمینی خودش حق تصمیم گیری دارد و با وحدت ملی از جبهه مقاومت نیز حمایت کرده و آن را تقویت می نماید.

 

جالب بود که در روز تشییع پیکر شهید هنیه یک کارشناس اسرائیلی نوشته‌بود از عجایب رخداد اخیر این است که بزرگ‌ترین رهبر شیعیان، نماز میت می‌خواند بر پیکر یکی از چهره‌های برجسته سنی مذهب و این تصویر نه تنها در جهان عرب و جهان اسلام بلکه در دنیای امروز خیلی تأثیرگذار بود.

 

 از سوی دیگر رفتار ما ورای این که چگونه واکنش نظامی داشته باشیم باید به نحوی باشد که شاخصه های حمایت ما از جبهه مقاومت را نشان دهد چرا که به تعبیر حاج قاسم ایران حرم است و امروز پایتخت مقاومت به شمار می رود و لذا ما در مواجهه با رژیم غاصب صهیونیستی باید این مرزبندی ها را داشته باشیم.

                                      

تاریخ انتشار: ١٤٠٣/٠٥/١٤

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil

آنچه ممکن است بپسندید

همراه فکرت باشید.

شما میتوانید با وارد کردن ایمیل خود از جدید ترین رویداد ها و اخبار سایت فکرت زود تر از همه باخبر شوید !

ویژه‌های فکرت

مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالب‌های متنوع رسانه‌ای به تصویر بکشد.