اشاره: فتنه حجاب و فتنه اخیر؛ حاصل پمپاژ هیجاناتِ بیش از حد عده‌ای نخبه یا نخبه‌نما به جامعه بوده است؛ ما فقط هیجان تولید کرده‌ایم؛ هیجان حاصل از هنرهای بی‌ضابطه، هیجان حاصل از گیم‌هایی که جوانان به آن مشغول‌اند و در نهایت دانشجویی که شهید بهشتی معتقد بود باید مؤذن جامعه باشد، امروزه در بهترین دانشگاه‌های ایران، فحش‌های رکیک جنسی می‌دهد، تولید اغتشاش می‌کند و عمله‌ی مزدور ضدانقلاب در داخل کشور می‌شود و متأسفانه سیستم علمی، فرهنگی و هنری ما به این سمت رفته که مرغ همسایه غاز است؛ در همین راستا «فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی» در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر مجتبی فلاحتی، پژوهشگر و مدرس حوزه و دانشگاه و کارشناس فقه موسیقی به تبیین نسبت هنر به ویژه موسیقی و اعتراض پرداخته است که متن تفصیلی آن تقدیم خوانندگان گرامی می‌شود.


* از نگاه شما نخبه چه تعریف و مختصاتی دارد؟ آیا صرف علم آموزی و مثلاً حضور در مقاطع بالای دانشگاهی یک نفر نخبه محسوب می‌شود؟


در تعریف نخبه اگر فرض بر این باشد که نخبگان جامعه در حوادث و فتنه‌های اخیر، نقش پررنگی نسبت به دفعات قبلی داشتند، کلمه «نخبه» یک مشترک لفظی خواهد بود؛ یعنی در مجامع، عرف‌ها و اجتماعات مختلف دارای تعاریف متفاوتی می‌باشد.


در جامعه دانشگاهی، نخبه به کسی گفته می‌شود که در کنکور رتبه خوبی آورده باشد یا این‌که مقالات و رساله‌هایی که تألیف کرده است، از یک حدی والاتر باشد.
در حوزه علمیه، نخبه به کسی گفته می‌شود که سال‌های ممتازی خاصی داشته باشد یا این‌که درجه تدریس یک فرد در سطوح عالیه خاصی باشد؛ بنابراین واژه نخبه در عرف‌های مختلف به معنای خاص خود می‌باشد.
کلمه نخبه در مباحث اجتماعی نیز طبیعتاً به سمت چهره‌های فضای حقیقی و مجازی روانه می‌شود؛ لذا ابتدا باید ملاحظه نماییم که منظور ما از نخبه کیست و شامل چه صنفی از افراد می‌گردد.


نکته دیگر این است که اگر به روایات دقت کنیم می‌بینیم عده و انصاف خاصی مورد عنایت بودند که اگر این‌ها اصلاح شوند، جامعه نیز اصلاح خواهد شد؛ روایت معروفی از نبی مکرم اسلام (ص) داریم که فرمودند: «و قال صلّی اللّه علیه و آله: لا تصلح عوامّ امّتی إلّا بخواصّها. قیل: ما خواصّ امّتک یا رسول اللّه؟ فقال: خواصّ امّتی أربعة: الملوک، و العلماء، و العبّاد، و التجّار»
ترجمه: پیامبر(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: عوام امت مرا جز خواص اصلاح نکند، پرسیدند: خواص چه کسانی هستند؟ فرمود: چهار دسته: سلاطین، علما، عبادت کنندگان، و تجار.»


از این روایت شاید بتوان چنین برداشت شود که آن چهار گروه، همان نخبگان امروز می‌باشند؛ در این دسته دانشمندان یک جامعه قرار می‌گیرند، کسانی که عقبه فکری و اعتقادی یک جامعه را تولید، نشر و منتقل می‌کنند.
حال در زمان ما این کار منحصر در حوزویان و حتی دانشگاهیان نیست؛ بلکه هرکس که در حال تولید یک محتوا است، می‌تواند مصداق «علماء و دانشمندان» قرار گیرد، گروه دیگر کسانی که مسئول یک جامعه هستند و به تعبیری حاکمیت، ریاست و قدرت در دستان آن‌ها قرار دارد.
گروه بعدی تُجار یا کسانی که نبض اجتماع در دستان آن‌ها قرار دارد می‌باشند، اگر بخواهیم مهم‌ترین مصداق «التجار» را در جامعه امروزی تبیین کنیم، باید به بانک و بانکی‌ها اشاره داشته باشیم؛ البته این قسمت حتی مربوط به ثروت‌مندان نیست، چرا که تأثیرات آن‌ها محدود و موردی است و سیستمی نمی‌باشد.


آن تجاری که به تعبیر روایات به صورت سیستمی لقمه مردم را حلال و حرام می‌کند، بانک‌ها هستند؛ امروزه در جامعه خودمان اثر این مبحث را می‌بینیم که بانک‌ها در حال ارائه مسیر به زندگی مردم در ایجاد تورم، فقر، غنا و ... هستند.
مرحوم آیت‌الله مصباح‌یزدی در دهه 80-70 تأکید کردند که اکثر بانک‌های ما ربوی هستند و اکثر مبادلات آن‌ها از این قاعده (ربوی) پیروی می‌کنند، مراجع تقلید نیز بر این مطلب صحه گذاشتند و برای مردم نیز کاملاً محسوس بود.
بانکی‌ها همه نسبت به این مسئله معترض شدند و تا به امروز هنوز ندیده‌ایم که بانکی‌ها به این مبحث، تن دهند؛ بنابراین این‌ها نخبگان اقتصادی ما می‌باشند، حال وقتی هنوز در جامعه ما، بانک‌ها مبتنی بر ربا و عدم عدالت و تبعیض و عدم توجه به بیانات مراجع هستند، این باعث تولید اعتراض می‌شود.


آخرین گروهی که حضرت فرمودند، چهره‌هایی هستند که در جامعه به اسم متدینین مشهور هستند، این گروه کسانی‌اند که در قامت یک فرد مذهبی حاضر هستند؛ لکن مسیرِ فکر را به سمت دیگری روانه می‌کنند، مثلاً می‌گویند گروه جانبازان یا خانواده‌های شهدا یا... علیه انقلاب صحبت‌هایی کردند، بنابراین این گروه همان انسان‌های حزب‌الهی را اشاره دارد که زمانی کاملاً در مسیر قرار داشتند، اما امروز با ابراز مخالفت‌شان، تولید اعتراض می‌کنند.


حال بنده می‌خواهم عرض کنم که واژه نخبه، یک واژه عامی است که در هر عرف و گروهی شاید یک تعبیر داشته باشد؛ در مباحث خویش یعنی «نخبگان هنری» و بالأخص مبحث «موسیقی‌دان‌ها» چند اشتباه راهبردی در دو ماه اخیر پیش آمده است که فکر می‌کنم آن‌ها نیاز به بررسی فرهنگی و حقوقی دارد که چرا باید چنین اتفاقاتی رخ دهد و هیچ پیگیری صورت نگیرد.


* با توجه به حوزه کاری شما پیرامون مقوله موسیقی، بفرمایید همراهی اهالی این حوزه در فتنه‌های اخیر کشور چگونه بوده است؟


اهالی موسیقی خصوصاً در فتنه حجاب با جریان ضدانقلاب همراهی کردند، موسیقی‌دان، نوازنده و خواننده‌ای که به سمت ارزش‌ها مایل بوده است را نداشته‌ایم یا خیلی نادر بوده است که اصلاً ابراز وجود نکرده است و عموم خوانندگان، نوازندگان، اهالی موسیقی در همان مسیری گام برداشتند که ضدانقلاب آن را می‌خواست. حال خوب است در اینجا به بیان چند نمونه بپردازم:


اول: اظهار نظرهای سیاسی و امنیتی؛ مثلاً توماج صالحی یک رپر بوده است، اساساً رپرها انسان‌های معترضی هستند و حتی اگر هیچ فتنه‌ای و مشکلی هم وجود نداشته باشد، آن‌ها معترض هستند؛ لذا اساس موسیقی رپ، اعتراض مبالغه آمیز تلقی می‌شود.
توماج صالحی نیز یک رپر بود که اتفاقاً کسی هم او را نمی‌شناخت، این آقا با اظهار نظرهای سیاسی و امنیتی خویش، شهرت خود را بالا برد و سپس زمانی‌که کار به مباحث امنیتی کشید، داستان چیز دیگری شد؛ حال چرا باید سیستم هنری کشور، اساساً موسیقی رپ را به رسمیت نشناسد؟ من بارها به دوستان حوزه هنری هم در تهران و هم در شهرستان‌ها عرض کرده‌ام که شما هنوز رپ را به رسمیت نمی‌شناسید و این یک چالش است و خود زمینه‌ساز انحراف موسیقی رپ است.


همچنین آقای بحرانی که صداپیشه «جناب‌خان» بوده است، اظهار نظرهای امنیتی عجیبی علیه نظام کرد، بارها بنده عرض کردم که شخصیت‌سازی‌های موسیقایی، یک چاقوی دولبه‌ی تیز هستند که اتفاقاً اگر به آن‌ها توجه نشود، به راحتی می‌توانند تمام گذشته خود را انکار کنند و علیه نظام تیغ بکشند.
ما یک عروسک را که تقریباً 99% مطالبی را که می‌خواند تقریباً شش و هشتی، رقص‌آور و حرام بود و متأسفانه صدا و سیما نیز به آن‌ها بها داد، تبدیل به چهره و نماد شدند و حال وقت سواری گرفتن ضدانقلاب از این‌هاست و ما دیدیم که چقدر راحت این شخصیت‌ها به مسیر دیگری رفتند.


دوم: اعلام ممنوعیت نشر آثار توسط صدا و سیما؛ امروزه از چهره‌های موجهی همانند محسن چاوشی چنین اقدامی سر زد، اصلاً به او نمی‌خورد که چنین باشد؛ لکن به راحتی در مسیر ضدانقلاب علیه انقلاب حرکت کرد و پیامی منتشر کرد که به خاطر حمایت از مردم، اجازه نمی‌دهم صدا و سیما هیچ‌کدام از آثارم را پخش نماید.


سوم: خواندن موسیقی‌های اعتراضی؛ در وقایع أخیر، موسیقی‌هایی برای اعتراض و در مسیر ضدانقلاب ساخته شد؛ شروین حاجی‌پور که اساساً خود صدا و سیما و برنامه عصر جدید او را بالا آورد؛ یعنی ما با دست خودمان، آدم‌هایی را ساختیم که بعدها به جان همین انقلابی که در سایه‌اش رشد کردند، افتادند.
شروین حاجی‌پور را نه کسی می‌شناخت، نه هنر چندانی داشته و دارد؛ لکن چون صدا و سیما او را مشهور کرد، موسیقی اعتراضی تحت عنوان «برای» را خواند، البته بعداً یک عذرخواهی کوچکی کرد که به هیچ دردی نمی‌خورد.


چهارم: عزادار نشان دادن خود؛ بیشتر اهالی موسیقی و هنر، نظام را به عنوان قاتل «مهسا امینی» معرفی کردند و لباس‌های سیاه پوشیدند؛ از طرفی سایت‌ها و صفحات اجتماعی خود را سیاه کردند و موسیقی پخش نکردند.
بعضاً کنسرت‌های خود را تعطیل کردند تا به جامعه بفهمانند که حکومت این خانم را در گشت ارشاد به قتل رساند، هم‌چنین سرودهای جمعی (مانند رقص خون، برف شادی) را خواندند و بیان داشتند که ما هدفمان همین رقص‌ها و آزادی‌های اجتماعی بوده و هست.
لکن این کارها خون می‌خواهد و ما رقص خونین خواهیم کرد، حتی اگر ما را به قتل برسانید؛ امروزه نسل ما به جایی رسیده است که می‌گویند هدف ما از هنر، رقص است، بنابراین شاید بتوانیم بگوییم که منظور آن‌ها از آزادی، آزادی‌های جنسی و سکسی است؛ نه آزادی‌های مشروع انسانی.


* جریان موسیقی در فلسفه غرب به کدام مبانی اجتماعی اشاره می‌کند و از چه منظری به آزادی های اجتماعی می نگرد؟


ارسطو می‌گوید موسیقی یکی از ارکان پنج‌گانه تربیت اجتماعی فرد و اجتماع است. (مراجعه به ارسطو، کتاب سیاست، ص 447)
او در کنار خواندن، نوشتن، نقاشی، ورزش به موسیقی اهمیت می‌دهد؛ البته این موسیقی دارای کارکرد منفی بسیار زیادی است و ارسطو در این زمینه معتقد است که موسیقی می‌تواند روان و ذات انسان‌ها و اجتماع را تغییر دهد؛ بنابراین اگر با دیده‌ی غربی به هنر و موسیقی نگاه کنیم، کدام فلسفه‌ی اصیل غربی می‌گوید موسیقی مطلقاً ممدوح است؟
آزادی‌های اجتماعی مطلقاً خوب است؟ هیچ فلسفه غربی مطلقی نداریم، در هیچ‌کدام از کشورهای غربی، آزادی و هنر مطلق وجود ندارد، حتی پست مدرن ترین آدم‌ها همانند اسلاوی ژیژک نیز معتقدند که باید یک سری ارزش‌ها را معتقد باشیم.


ما چه کسی را قبول داریم؟ حتی اگر با دیدگاه غرب به مسئله آزادی‌های اجتماعی، هنر، ارتباط هنر با جامعه، فرهنگ اعتراض و... بنگریم، چنین چهره‌ای را نمی‌بینیم؛ نخبه‌ای که به خود اجازه دهد و بخواهد خود را منادی آزادی مطلق بداند؛ دیگر نخبه دانشگاهی و یک فرد فرهنگی نیست. دانشجویی که فحاشی رکیک می‌کند، از قتل و خشونت حمایت کند و بخواهد ضدیت با ارزش‌ها را تئوریزه کند، دیگر نخبه نیست و باید فاتحه نخبگی را خواند.
کجا دنیا اجازه می‌دهند عده‌ای علیه پلیس یک مملکت به راحتی با اسلحه به اسم نسل جوان، دانشجو و نخبگان دانشگاهی و ورزشی وارد شوند؟ هیچ‌کجای دنیا چنین نیست؛ در ایالات متحده، پلیس هر سال چند صد نفر را می‌کشد، به دلیل این‌که آن‌ها به پلیس اعتراض می‌کنند، حال کدام جامعه آرمانی در ذهن ماست؟


در هیچ‌کجای جامعه چنین اجازه‌ای به معترضین داده نمی‌شود که جامعه را به اسم آزادی‌های اجتماعی، زندگی، احترام به زن و ... بخواهند به اغتشاش بکشند؟ شعار «زن، زندگی، آزادی» یک شعار انحرافیِ زن‌های کُرد کمونیسم بوده است که شاید در برخی جاها کاربردهایی داشته است؛ لکن در جامعه ما این شعار انحرافی «ایران برای ایرانیان» و «زن، زندگی، آزادی» جواب نمی‌دهد؛ چرا که تمام آن‌ها عناوین مجمل و مبهم است، ما در فرهنگ ایدئولوژی، حقوقی و فقهی خودمان باید آن‌ها را معنا کنیم.
اگر هنرمندان در جامعه، نسل جوان را چنین تربیت کردند که آزادی مطلق اجتماعی را طلب کنند (حتی حاضر است به قتل برسد، منتهی قتل او در راه رقصیدن باشد) این دارای یک عقبه‌یِ هنریِ سکولارِ پست مدرن است که حتی از این نوع در خود مغرب زمین هم پیدا نمی‌شود و بسیار نادر است.


حتی اگر ما شیطان‌پرست‌های غربی را بنگریم، برای شیطان‌پرستی خود یک اصولی را مهیا کرده است و گفته است منظور از آزادی این است که به دیگری ضربه‌ای وارد نشود، خدایان مروج لیبرالیزم در غرب، اندیشمندانی همانند توماس هابز، هیوم و... می‌گویند آزادی تا وقتی خوب است که به دیگران و اجتماع لطمه‌ای وارد نشود.
بنابراین این جریانات اخیر و مطالبات آزادی‌های اجتماعی در ایران مقبول نیست؛ پیرامون حجاب کجای دنیا را داریم که حجاب و پوشش ضد ارزش باشد؟ در تمام دنیا و حتی دانشگاه‌های بزرگ و کوچک دنیا برای خود ضابطه پوشش دارد و دانشجو این‌گونه نیست که با هر پوششی مجاز باشد به حریم دانشگاه وارد شود.


هیچ‌جای دنیا دانشجو حق اعتراضِ به لباس رسمیِ مصوب دانشگاه را ندارد؛ آیا دانشجویی در هاروارد اجازه دارد که به یونیفُرم رسمی آن محیط اعتراض داشته باشد؟ خیر، او اصلاً حق ندارد و قوانین پوشش در هاروارد مشخص شده است و دانشجویانی که بخواهند در آن درس بخوانند باید پای‌بند به آن‌ها باشند.
در کجای دنیا گشت ارشاد نیست؟ (البته به این اسم نیست) ما در آمریکا پلیس فدرال داریم و تمام شبکه‌های اجتماعی باید با فیلتر این پلیس تصفیه شود؛ همین چند روز پیش اپلیکیشن «تیک‌تاک» در آمریکا فیلتر شد؛ این برنامه شاید بدتر از اینستاگرام نیز باشد و در آمریکا فیلتر شد؛ چرا که ضوابطِ پلیس فدرال آمریکا را نپذیرفت.


آیا در آمریکا کسی داد می‌زند که چرا فیلتر شد؟ آیا مردم به جامعه می‌آیند و سینه چاک می‌کنند که من را به قتل برسانید و فیلتر را آزاد کنید؟ خیر، هیچ‌وقت کسی چنین کاری را مرتکب نمی‌شود، متأسفانه معترضین ما اطلاعات و فهم اجتماعی عمیقی از کشورهای غربی امروزی ندارند و نمی‌دانند که در غرب چه می‌گذرد؟ نسل دهه 80 و 90 جامعه ما حتی می‌خواهند چیزی فراتر از مغرب‌زمین شوند، ما در غرب گشت ارشاد، محدودیت‌های اجتماعی، پوششی و... داریم.
اخیراً یکی از اهالی موسیقی گفته بود که مردم حکومت دینی را قبول ندارند و رفراندوم برگزار کنید؛ حال کجای دنیا تا به‌حال رفراندوم برگزار کرده است که ایران بخواهد دومینِ آن باشد؟ کجای دنیا با حجم اعتراضاتی که داشته است، به قانون اساسی تمکین کرده است؟ (بجز مواردی در 150-100 سال پیش)


یک عقبه فرهنگی، هنری و شبه نخبگانی در پشت این اعتراضات وجود دارد که از نظر من، علت اصلی آن، عدم اطلاع صحیح از فلسفه تمدن غربی، فلسفه صحیح مدرنیته است؛ ما اصلاً مدرنیته و فلسفه قبلی رانمی‌شناسیم؛ لکن عاشق غرب هستیم.
اگر از جوانان دهه 80 سؤال کنیم که شما از غربی که آن‌قدر دوستش داری، چه چیزی فهم کردی؟ قطعاً او هیچ اطلاع عمیقی نخواهد داشت و به نظر من حتی نخبگان جامعه ما نیز چنین هستند؛ اگر با اساتید جامعه‌شناسی، فلسفه علم و... مباحثه نماییم متوجه می‌شویم که حتی آن‌ها نیز فهم عمیقی از غربِ مدرن، باستان و پست مدرن ندارند؛ چرا که اگر می‌داشتند این نسخه‌ها را برای جمهوری اسلامی نمی‌پیچیدند که جمهوری اسلامی قاتل، ظالم و محدود کننده انسان‌هاست.(البته بجز نخبگان جاسوسی که به دریافت پول، مواضع خود را تغییر می‌دهند)


از این رو بستری که برای جریان‌های اخیر طراحی شده است، بستر یک یا دو روزه نیست؛ بلکه بستری عمیق از جنس علمی، فرهنگی و اجتماعی می‌باشد، در این بستر ما چند نسلِ معترض بی‌مبنا و بی‌ایدئولوژی تربیت کرده‌ایم که مشغول به انواع گیم‌ها (بازی‌ها) هستند.
طبق آمارهای پلیس بسیاری از جوانان غافل و جاهلی که در جریانات اخیر دستگیر شدند، تمایل داشتند فضای بازی و گیم را در کف خیابان و جامعه شبیه‌سازی کنند، آمارها در این زمینه بسیار بالاست. شاید نزدیک به 30 یا 40 درصد جوانان دخیل در این اغتشاشات، اقدام به شبیه‌سازی هیجانات خود با بازی‌های کامپیوتری کرده‌اند.
در یک کلمه، فتنه حجاب و فتنه اخیر؛ حاصل پمپاژ هیجاناتِ پیش از حد عده‌ای نخبه یا نخبه‌نما به جامعه بوده است؛ ما فقط هیجان تولید کرده‌ایم؛ حال هیجانات حاصل از اعتراضات اجتماعی، هیجان حاصل از هنرهای بی‌ضابطه، هیجان حاصل از گیم‌هایی که جوانان به آن مشغول‌اند و....


دانشجویی که شهید بهشتی معتقد بود باید مؤذن جامعه باشد، امروزه در بهترین دانشگاه‌های ایران، فحش‌های رکیک جنسی می‌دهد، ما به کجا رسیدیم که نخبه‌ترین دانشجویان علمی ما باید چنین کنند؟ دانشجویی که به تعبیر رهبر انقلاب «باید جریان‌ساز تمام جریانات اجتماعی باشد» امروز به جایی رسیده است که تولید اغتشاش می‌کند و دانشگاه را به این سمت روانه می‌دارد و عمله‌ی مزدور ضدانقلاب در داخل کشور می‌شود.
متأسفانه در دانشگاه صنعتی‌شریف، مطالبه دانشجویان ما این می‌شود که سلف دختران و پسران چرا باید از هم جدا باشد؟ بلکه معتقدند که باید جلوی این تفکیک را گرفت و باید با همدیگر غذا خورد؛ واقعاً دغدغه‌ها را ببینید !


این دانشجو امروز و دیروز به این نتیجه نرسیده است؛ بلکه سال‌ها کار رسانه‌ای و ایدئولوژی شده است تا بتوانند چنین دانشجوهایی تولید کنند که به  فکر مهاجرت است و اگر هم در داخل بماند یا باید با حکومت و دین بجنگد یا باید بی‌اعتقاد بماند.
واقعاً چرا باید ما چنین مثلثی را برای این‌ها ایجاد کنیم که یا مهاجرت کند، یا اغتشاش کند یا باید بی‌طرف باشد؟ متأسفانه سیستم علمی، فرهنگی و هنری ما به این سمت رفته که مرغ همسایه غاز است.
البته باید چند نقد هم به دولتمردان داشت؛ من معتقدم نظام حکمرانی فرهنگی در برخی حیطه‌ها، آزادی اجتماعی را به معنای واقعی کلمه نداده است مثلاً ما در رسانه مردم را کم به حساب آوردیم، مردم در رسانه‌ها کم‌رنگ‌ هستند.


امر جنسی در جمهوری اسلامی مبهم است، جوان مجرد یا متأهل، اساساً غیر از ازدواج دائم به معنای خاص کلمه، هیچ راهِ مشروع دیگری در مقابل خود برای مدیریت امر جنسی نمی‌بیند؛ حال بسیاری توانایی ازدواج دائم و کذایی را ندارند و آمارها می‌گویند 90% دبیرستانی‌های ما دوست‌پسر یا دوست دختر دارند، بنابراین این آمار نشان می‌دهد که دولتمردان برای امر جنسی تدبیری نکرده‌اند؛ البته من نمی‌گویم که در دام 2030 بیفتیم. در واقع برای ترویج ازدواج درست حرکت نکرده‌ایم؛ برخی از اجزای حاکمیت کاری کرده‌اند که اصل جمهوری اسلامی بدنام شود.


تفکر اصیل انقلابی ما با تمام ضوابط شرعی اگر پیاده شود، محیط آرامی را می‌تواند برای عده زیادی پدید آورد که متأسفانه ما آن را نخواستیم، قانون حمایت از خانواده وقتی چندین بار به مجلس می‌رود، اولین مخالفین آن خانم‌های محجبه مجلسی هستند؛ لذا این نشان می‌دهد که امر جنسی در جمهوری اسلامی سامان پیدا نخواهد کرد.
ما هنوز سند مُدَّوَنی برای ابراز اعتراض نداریم؛ ما هنوز سند مُدَّوَنی برای صنعت بازی و گیم نداریم؛ ما هنوز سند مُدَّوَنی برای موسیقی و مدیریت هنر موسیقی نداریم.

 

* درباره نسبت هنر با اعتراض به ویژه نقش موسیقی و وضعیت آن در حال حاضر توضیح دهید.


موسیقی از مقولاتی است که اگر بخواهیم پیرامون آن‌ صحبت کنیم و برای جامعه یک نسخه بپیچیم؛ اساساً باید طرح جامعِ تحلیل موسیقی ارائه کرد، به تعبیری نباید موسیقی را یک أمر تک‌بعدی بنگریم؛ چرا که اساساً یک أمر تک‌بعدی نیست؛ بلکه أمری است که هم از لحاظ نظری و هم عملی دارای حیطه‌های مختلفی شده است. لذا در این باب فقط بحث فقهی نمی‌توان کرد.
البته هرچند بحث فقهی و مبانی آن بسیار مهم است، اما عرض بنده این است تا زمانی‌که یک نگاه جامع و تحلیلی به موسیقی نداشته باشیم، نسخه‌ای که برای جامعه خواهیم پیچید، یک نسخه جامع، اکثریت پسند و نخبه‌پسند نخواهد بود.


ما باید ابتدا بحث فقهی داشته باشیم که اساساً نظر اسلام پیرامون موسیقی چیست؛ سپس باید فلسفه موسیقی را ارائه دهیم، یعنی از منظر عقل (فارغ از گفته‌های دین) باید بنگریم و ملاحظه نماییم که اندیشمندان و فلاسفه پیرامون این مقوله  درباره مضرات، تحلیل‌ها، علت‌ها، جزئیات و... چه گفته‌اند.
در گام بعدی بحث روان‌شناسی در موسیقی مهم است، موسیقی از منظر روان، اعصاب و رفتار و... نیز باید مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد؛ گام بعدی بررسی ابعاد فرهنگی موسیقی است، موسیقی در جنگ نرم، در تهاجم فرهنگی، در ایجاد قدرت نرم فرهنگی، در مباحث اخلاق و عرفان و... دارای چه جایگاهی است؟ هم‌چنین بررسی ابعاد جامعه‌شناختی موسیقی نیز لازم و ضروری است.


طبیعتاً باید ببینیم تأثیر موسیقی بر جامعه و تأثیر جامعه بر موسیقی چگونه خواهد بود، مسئله موسیقی و تاریخ، موسیقی و انقلاب، موسیقی و جمهوری اسلامی، موسیقی و مدیریت اسلامی، موسیقی و سبک زندگی، مدیریت موسیقی، موسیقی و رسانه، خدمات متقابل موسیقی بر انقلاب اسلامی و برعکس نیز بسیار مهم است.
بنابراین باید موسیقی را هم در وضعیت مطلوب و ایده‌آل خود و هم در وضع موجود در نظر بگیریم و برای آن تحلیل داشته باشیم؛ در وضع مطلوب، موسیقی یک هنر ایده‌آل همراه با کارکردهای مثبت بسیار زیاد است، اما آیا در وضع موجود جوامع فعلی و همین‌طور در کشور ما، موسیقی حال خوبی دارد؟ خیر.


* حال موسیقی را از نظر جایگاه یک هنر و نقش مطلوب و مناسب آن در جامعه اسلامی را چطور ارزیابی می‌کنید؟


اگر ما به گفته‌های اساتید موسیقی‌های اصیل کشور خود و کشورهای دیگر بنگریم،  متوجه می‌شویم که آن‌ها می‌گویند موسیقی حال خوبی ندارد؛ انواع مثبت موسیقی همیشه در اقلیت و محاق بوده‌اند، موسیقی‌های اخیر و فاخر بسیار کم تولید می‌شوند؛ عموم موسیقی‌ها پاپیولار، عوام‌پسند و عامه‌نگر هستند، تخلیه هیجانی اساساً در موسیقی‌های ریتمیک، هیجانی، تند همراه با مضامین نازل عامیانه پاپیولار مطابق آن شأن عموم و عوام است.
در موسیقی‌های پاپ و عامه‌پسند، تخلیه هیجانی زودتر اتفاق می‌افتد؛ طبیعتاً عموم مردم به این نوع موسیقی گرایش بیشتری دارند، البته تاوان این تخلیه‌ی هیجانی سریع را می‌پذیرند که از آن می‌توان به اعصابِ ضعیف، انس گرفتن با مفاهیم نازل إروتیک و اجتماعی، مشغول شدن به برخی از مفاهیم جنسی یا عاشقانه‌ی سطحی و نازل و... یاد کرد.

 

* با توجه به کتاب حضرتعالی با موضوع «موسیقی، فقه، انقلاب اسلامی؛ تهدید یا فرصت» موسیقی با همین وضعیت در کشور ما به عنوان یک فرصت محسوب می‌شود یا تهدید؟


در مجموع موسیقی دارای ظرفیت‌های مثبت و منفی زیادی است و به دلیل این‌که موسیقی یک امر مطابق با احساس و تخلیه هیجانی است، شخصیت‌های آن نیز همین‌گونه تحلیل می‌شوند؛ غالب هنرمندان هنر موسیقی، انسان‌های عمیقی نیستند، ما در حیطه هنرها، انسان‌های عمیق و فیلسوف مسلک داشته و داریم که عده آن‌ها نسبت به عموم اهالی هنرهای این چنینی کمتر است.
موسیقی چون اساساً یک أمر مبتنی بر احساس است و نقش تحریکی آن بسیار بیشتر از نقش ادراکی آن می‌باشد؛ اگر  به عموم شخصیت‌های موسیقی فعلی خودمان بنگریم، در می‌یابیم که عمدتاً آن‌ها با جریانات ضد دین همراهی می‌کنند.


متأسفانه عمق معرفتی در بسیاری از اهالی موسیقی وجود ندارد و به‌جای این‌که در بزنگاه‌ها و فتنه‌های اجتماعی به صورت معقولانه‌تر به مسئله بپردازند و توجه بیشتری به ارزش‌های انسانی داشته باشند؛ عمدتاً به سمت جریانات فتنه‌های فرهنگی گرایش پیدا می‌کنند.
اخیراً علیرضا عصار بعد از کشته شدن نوجوان ایذه‌ای، ترانه‌ی «بنام خداوند رنگین کمان» را خوانده است؛ او با این ترانه در صدد این بود که به جامعه بگوید نظام اسلامی این کودک را به قتل رسانده است، متأسفانه ایشان و سایر هم طیف‌های وی از عمق کافیِ بصیرت فرهنگی و فلسفه هنر برخوردار نیستند و در بزنگاه‌ها به راحتی می‌توان از آن‌ها سواری گرفت و آن‌ها را در مسیر فتنه فرهنگی تحلیل کرد.


البته ناگفته نماند که در مقابل آنها گروه‌های مثبت‌نگر و عمیق هم هستند، آقای ابوذر روحی که با کمک چند طلبه خوش‌فکر که عقبه فلسفی، فکری و ترانه‌ای سرود سلام فرمانده بودند و باعث تحول عجیبی در موسیقی نوجوانان محسوب شدند یا کار سترگ دختران افغانستانی که در برابر «برای آزادی» شروین حاجی‌پور خوانده شد که اساساً یک دکلمه و بدون مشکل شرعی و دارای شعر بسیار خوبِ سیاسی، اجتماعی و عمیقی بود.


بنابراین موسیقی هم می‌تواند یک فرصت بسیار خوب و هم یک تهدید بزرگی برای فرد و اجتماع باشد؛ امروزه موسیقی‌هایی که در شرایط فعلی در جمهوری اسلامی منتشر می‌شود، منفی تحلیل می‌شوند؛ چرا که غالب آنها‌ از انواع حرام موسیقی استفاده می‌کنند و دارای شعرهای نازلی هستند.
همچنین در مسیر جریانات باطل قرار می‌گیرند و عموماً ذهن جامعه و جوانان را به سمت مطالب لهوگونه سوق می‌دهند؛ لذا قطعاً این نوع موسیقی‌ها از نوع حرام است و به خاطر همین است که فعلاً ترویج موسیقی حرام اعلام شده است.


اگر ما موسیقی‌های فاخری که به اندک تولید شده‌اند را بنگریم، می‌توان این امید را در خود ایجاد کرد که اگر روزی شود و فضا طوری ایجاد گردد که بگوییم غالب موسیقی‌ها مثبت است و نسل جدیدی از موسیقی‌دان‌های متدین تربیت کنیم و موسیقی را نجات دهیم، قطعاً در چنین فضایی موسیقی برای ما یک فرصت بسیار خوبی خواهد بود که بتوان در ترویج مسائل دینی، انسانی و اجتماعی از آن بهره‌برداری کرد؛ اما ما هنوز فاصله زیادی با چنین موسیقی‌هایی داریم.
قبل از هر تحلیل، موضع‌گیری، اثبات، سلب، نسخه‌پیچی برای عوام و خواص جامعه ما نیازمند این هستیم که نظر دین خود را پیرامون مقوله موسیقی بدانیم؛ چرا که کشور ما اسلامی است و دین دو نگاه مثبت یا ایجابی و نگاه منفی یا سلبی به هنر موسیقی دارد.


* موسیقی در تعبیر آیات و روایات چه جایگاهی دارد؟


دین مبین اسلام آیات نورانی قرآن، روایت نبی مکرم اسلام(ص) و ائمه طاهرین(ع) صرفاً نظر منفی به موسیقی ندارند؛ بنده آن‌طور که تحقیق کردم، هفتاد تعبیر در مذمت موسیقی وارد شده است. (غنا، لهو، لعب، ترجیع، زور، لحوالحدیث، لحون اهل الفسق، لحون اهل الکبائر، لحون اهل العشق و ...)
ایشان موسیقی را چنین توصیف کردند که از مقوله لهو و لعب است و باعث دوری انسان از خدا می‌گردد؛ طبیعتاً اگر بخواهیم از منظر فقهی و دین نسبت به موسیقی یک بحث جامع داشته باشیم، فقط نمی‌توانیم به این عناوین اکتفا کنیم، چرا که ما در مورد موسیقی عناوین مثبت و ایجابی در آیات و روایات ملاحظه می‌کنیم، مثلاً در قرآن کریم 10 بار از کلمه «صور» استفاده شده است؛ بنابراین معلوم است که فی حد ذاته نه موسیقی و نه آلات آن و نه صوت ریتمیک و موزون آن نمی‌تواند بد باشد و بستگی به نوع استفاده و نگاه و کارکردهای ما دارد.


در روایات داریم که موسیقی اگر تو را به بهشت نزدیک کند، موسیقی‌ای مجاز و خوب خواهد بود؛ از بزرگان فقهای ما همانند مرحوم میرزای قمی و مرحوم کشمیری بر استحباب برخی از انواع موسیقی فتوا داده‌اند و گفته‌اند اگر موسیقی در مسیر مثبتی مثل حضرت امام حسین(ع) یا تنظیم رفتار و اعصاب آدمی به کار گرفته شود، نه این‌که مجاز است؛ بلکه رجحان شرعی نیز دارد.
بر اساس مطالعات و پژوهش‌های بنده، چهل تعبیر در مدح موسیقی در آیات و روایات یافت می‌شود که عموم حوزویان و اهالی اجتهاد از آن غفلت ورزیده‌اند و توجهی ندارد؛ البته بنده می‌پذیرم که در آیات و روایات مذمت موسیقی بیشتر است و هم در طول تاریخ، عموماً کارکردهای منفی موسیقی بیشتر از کارکردهای مثبت آن بوده است.


البته این مطلب نمی‌تواند ما را به سمتی ببرد که بگوییم اساس این هنر، اساسی منفی، مذموم و حرام دارد. بنابراین از منظر دینی یا فقهی این‌گونه نیست که بگوییم همه انواع موسیقی مطرود است، غالباً موسیقی دستاویزی برای گناهان، لهو و لعب، غفلت‌ها، عیاشی‌ها و ... واقع می‌شده است، ولی دارای ظرفیت‌های بسیار زیادی است.
حال پس اگر موسیقی یک هنر دوسویه است و کارکردهای منفی و مثبت زیادی دارد. لذا ما باید با این نگاه و هنر دوسویه قدرت‌مندِ مؤثرِ همیشه حاضر در طول تاریخ و تمام اجتماعات نگاه کنیم؛ موسیقی قدرت‌مندترین و مؤثرترین هنر است.


به تعبیر رهبر انقلاب؛ موسیقی می‌تواند هم جامعه و هم جوانان را به اضلال، گمراهی و منجلاب فساد بکشاند و همین موسیقی نیز می‌تواند جامعه‌ای را به انقلاب، فطرت و خدا نزدیک سازد و عقل و عرفان آدمی را ارتقا بخشد.


* با سپاس از این که وقت ارزشمندتان را در اختیار تحریریه فکرت گذاشتید.

 

تاریخ انتشار: 1401/10/01

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil