به گزارش فکرت؛ مصطفی محسنی، کارشناس علوم‌اجتماعی نوشت:


عقلانیت حاکم بر نظام تعلیم و تربیت در وادی عقلانیت مدرن افتاده‌است؛ ازین رو در حوزه معرفتی، پوزیتیویست‌پرور و در حوزه اخلاق، نفع‌گرا است و جریان جهانی عقلانیت لیبرالی، فرزندان ما را به‌شکل سریع در مسیر خود به پیش می‌برد و روندهای سکولاریزاسیون در نظام آموزشی از دل نظام تربیتی مدرسه و دانشگاه و از دل رسانه‌های نوظهور بیرون آمده است.


با این توصیف هرچه میزان تحصیلات بالاتر می‌رود، مفاهیم سکولار همانند رابطه دختر و پسر قبل از ازدواج یا برابری جنسیتی عادی‌سازی می‌شود؛ در حالی که در گفتمان توحیدمحور و عدالت اسلامی، چنین مفاهیمی در برابر کرامت و ارزش‌های انسانی بانوان قرار می‌گیرد و کلیدواژه نابودی خانواده و اجتماع است.


خانواده در فرهنگ توحیدی به مثابه کانون تکوین انسانیت است و از آن پاسبانی می‌کند؛ حال آنکه امروزه فرهنگ مدرن با محوریت فردگرایانه به‌سوی حذف خانواده در نظام اجتماعی گام برداشته است و در این فضای فکری، حقیقت‌های فطری را به‌گونه‌ای تفسیر می‌کنند که به خدمت ارزش‌های خودساخته و مدرن می‌گمارند.


با این نگاه اگر عقلانیت حاکم بر نظام فضایی کشور، عقلانیت مدرن و سکولار باشد، نظام معنایی متناسب با خودش را نیز تولید خواهد کرد؛ برای نمونه اگر عدالت در فقه اسلامی درباره کسی به کار می‌رود که گناه نمی‌کند و قاضی باید عادل باشد، در فضای حقوق غربی و سکولار به‌معنای کسی است که با انصاف است و شامل قاضی بهایی یا مسیحی نیز می‌شود.


اگر نظام تربیتی و عقلانیت حاکم بر ساختارهای اجتماعی و اقتصادی بر پایه مصرف بهینه باشد و دانش‌آموزان را به‌سمت دوری از اسراف و تبذیر سوق دهد، اخلاق متناسب با الگوی حول آن پدید می‌آید؛ اما زمانی که عقلانیت حاکم، عقلانیت مصرف است و همه به‌سمت مصرف‌گرایی در حال حرکت هستند و الگوی مطابق با آن را در زندگی خود پیاده می‌کنند و به‌صورت لحظه‌ای در حال سیالیت و تغییر هستند.


همین الگو به‌عنوان هژمونی مسلط مطرح می‌شود که این عقلانیت، خودش را بسط می‌دهد و نظام معنایی متناسب با خود را می‌سازد و شکی نیست که جامعه اسلامی با محوریت توحید و چارچوب نگاه جدید و متعالی به جهان هستی، مورد هجمه فرهنگ غرب است.


سال‌هاست طبق ایده دولت خدایی به‌معنای معطل گذاشتن هر اتفاق فرهنگی برای همراهی دولت‌ها و بروکراتیزه کردن فرهنگ، از اتصال جامعه انقلابی به بدنه اجتماعی و گروه‌هایی که می‌توانستند کانون قدرت فرهنگ جامعه باشند، غفلت شده است که پیامد این اشتباه راهبردی، تعطیلی ظرفیت مساجد، هیأت‌ها و ظرفیت‌های نخبگانی، حزبی و تشکیلاتی و به حاشیه رفتن روحانیت است که در طول تاریخ به بدنه اجتماعی متصل بوده‌اند.


حال آنکه احیای فرهنگ در گام نخست نیازمند بومی سازی ساختارهای آموزشی و تولید علم به‌معنای ترسیم لایه‌های عمیق فرهنگ است که عهده‌دار تفسیر انسان و جهان می‌باشند و در گام بعد به‌روزرسانی کانون‌های قدرت فرهنگ، روزآمدی آنها و آشتی با مراکز سنتی شکل‌گیری فرهنگ است؛ بدین سبب ما نیازمند الگوهای مقاومت و نوعی تربیت مقاومتی در نظام آموزشی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی هستیم تا در هر عرصه‌ای بر اساس فرهنگ بومی و استاندارهای اسلامی عمل کنیم.


در کل، همه کشورها در تعریف منافع خود به عناصر مادی مثل جغرافیا و جمعیت یا عناصر معنوی و شکل دهنده باورها، آموزه‌ها و ایدئولوژیک جامعه خود توجه دارند؛ از این‌رو قدرت‌های سلطه‌گر بیشتر از تفوّق مادی بر کشورها، تلاش می‌کنند بر فرهنگ‌ها، اندیشه‌ها و تصمیم‌سازان یک کشور، مسلط شده و ارزش‌های معنوی و قدرت آفرین جوامع را به چالش کشیده یا مخدوش کنند که در صورت برتری بر فرهنگ و اندیشه یک کشور، اعمال سلطه بر جغرافیا و جمعیت آن را نیز دنبال خواهند کرد.


با توجه به ماهیت مکاتب مختلف، انواع حکومت‌ها و دال مرکزی رژیم‌های سیاسی اعم از سلطه‌گر، طاغوتی، سلطه‌پذیر و توحیدی؛ نوع نگاه و طرز تفکر هر کدام از آنها درباره جهان و هستی متفاوت است و نشان‌دهنده زیرساخت و تکیه‌گاه فکری آنهاست.


بدین جهت راه و روش یک مکتب، باید و نبایدها و مسئولیت‌هایی که به وجود می‌آورند، همه به‌منزله نتایج ضروری و نوع جهان‌بینی آنهاست؛ از این‌رو هر مفهوم و کلیدواژه‌ای به نسبت دال مرکزی یک مکتب و فضای گفتمانی آن، معانی متفاوتی دارد.


از سویی ساختارهای مادی و مقاومت سخت اعم از نظامی، اقتصادی، تربیتی و اجتماعی در صورتی پاسخگوی تهاجم دشمن است که ارزش‌های معنوی و مؤلفه‌های نرم مقاومت دچار آسیب نشود؛ از این‌رو امروزه شاه‌کلید تئوری جنگ نرم دشمنان، ناظر به تحقق فروپاشی ارزش‌ها و هویت‌های فرهنگی است و تلاش می‌کنند میل و ذائقه یک ملت را تغییر داده و نظام ارزشی‌شان را نابود کنند تا مراحل سیر رابطه سلطه‌گر و سلطه‌پذیر شکل بگیرد.


بدین رو قرآن کریم در موارد مختلف دستور به صبر و استقامت در مسیر بندگی خداوند و کفر به طاغوت داده و فرموده‌است: «فاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ» پس همان‌گونه که فرمان یافته‌ای، استقامت کن؛ و همچنین کسانی که با تو به‌سوی خدا آمده‌اند (باید استقامت کنند) و طغیان نکنید، که خداوند آنچه را انجام می‌دهید می‌بیند! (هود /۱۱۲)

 

تاریخ انتشار: 1401/10/13

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil