ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
آنچه ملاحظه میکنید بخش دوم سخنان دکتر مختار شیخ حسینی، مدیر گروه علوم سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی است که در نشست تخصصی رسانه فکرت با عنوان"ایران اسلامی و اندیشهی سید قطب" مطرح شده است؛
سیر تطوری آراء سید قطب
یکی از گزارههای مهم این است که تأثیر سید قطب بر انقلابیون ایران را نمیتوان انکار کرد. حجم ترجمهها و آثاری که از او در ایران منتشر شده، گواهی روشن بر این واقعیت است. برای نمونه، برخی آثار وی توسط شخصیتهای برجستهای چون آیتالله خامنهای (یک جلد از کتاب فی ظلال القرآن)، برادر ایشان، آقای گرامی، و مرحوم خسروشاهی ترجمه شده است. این آثار در سالهای پیش از انقلاب، به دست فعالان انقلابی میرسید و بخشی از گفتمان سیاسی-دینی را تغذیه میکرد. اما این حضور پررنگ، پرسشی را پیش روی برخی نهاده است: اگر این میزان اثرگذاری وجود داشته، آیا بخشی از نتایج و پیامدهای فکری جریان سید قطب، مستقیماً به ایران منتقل نشده است؟ اینجاست که بحث چگونگی خواندن سید قطب اهمیت ویژه مییابد.
واقعیت آن است که سید قطب از جمله اندیشمندانی است که سیر و تطور فکری داشته و نمیتوان او را در یک دوره ثابت تحلیل کرد. همانگونه که درباره رشیدرضا، تمایز میان «رشیدرضای متقدم» (وفادار به مکتب عبده و سید جمال) و «رشیدرضای متأخر» (با گرایش به اندیشه سلفی) قابل مشاهده است، سید قطب نیز مراحلی متفاوت را پشت سر گذاشته است. سید قطب در ۲۹ ژوئن ۱۹۶۶ اعدام شد. او در کودکی (حدود دهسالگی) حافظ کل قرآن شد و در محیطی با تعلقات دینی پرورش یافت. پدر و مادرش هر دو گرایش مذهبی داشتند، و پدرش هوادار حزب «وفد» بود که نقش مهمی در انقلاب ۱۹۱۹ علیه اشغال انگلیس در مصر ایفا کرد. حتی در برخی گزارشها آمده است که خود سید نیز عضو وفد بوده است. در سالهای جنگ جهانی اول و انقلاب ۱۹۱۹، مدارس برای مدتی تعطیل شد و همین امر به تغییر مسیر تحصیلی او انجامید. سپس به قاهره منتقل شد و تحت تأثیر داییاش ـ فارغالتحصیل الازهر ـ قرار گرفت. پس از آن وارد «دارالمعلمین» شد.
مرحله اول زندگی سید قطب بیشتر رنگ و بوی ادبی داشت و کمتر دغدغههای آشکار اسلامگرایانه در آن دیده میشد. آثار این دوره همچون طفل من القریة، کتب و شخصیات و مناهج الأدب العربی بیانگر نگاه یک ادیب است که خود را در مکتب ادبی مصطفی عَقاد مییابد، در برابر مکتب رافعی که گرایشهای آشکار اسلامگرایانه داشت. در این دوره، سید قطب همعصر چهرههایی چون طه حسین و نجیب محفوظ بود. هرچند بر طه حسین نقدهایی نوشت ـ از جمله بر کتاب مستقبل الثقافة فی مصر ـ اما زاویه دید او، برخاسته از یک پایگاه صرفاً اسلامی نبود. در این فضا، ادبیات مصر پر از مجادلات روشنفکری بود و سید قطب، در مقام یک کارمند وزارت تربیت، تا سالهای ۱۹۵۲ و ۱۹۵۳ فعالیت داشت. حتی سفر مطالعاتیاش به آمریکا در سال ۱۹۴۸ نیز در راستای آشنایی با روشهای نوین تدریس صورت گرفت. این، چهرهای از سید قطب است که بیشتر با دغدغههای آموزشی و ادبی شناخته میشود تا با اسلامگرایی سیاسی. در ایران، این مرحله از زندگی و آثار سید قطب تقریباً ناشناخته ماند و هیچیک از آثارش در این حوزه ترجمه و برجسته نشد. انقلابیون ایرانی، عمدتاً به مرحلهای از زندگی او توجه داشتند که رویکرد و ادبیات اسلامگرایانه و مبارزاتیاش شکل گرفته بود.
مراحل دوم و سوم تطور فکری سید قطب
۱. مرحله دوم: نگاه ادبی به متون دینی
پس از دوره نخست که سید قطب با دغدغههای صرفاً ادبی و بلاغی شناخته میشد، وارد مرحلهای شد که در آن همان حساسیت و مهارت بلاغی خود را به متون دینی، بهویژه قرآن، منتقل کرد. در این دوره، رجوع او به قرآن نه با رویکرد استفاده مستقیم برای مسائل روزمره انسان معاصر، بلکه با هدف تحلیل ادبی و هنری متن بود. حاصل این رویکرد، آثاری چون التصویر الفنی فی القرآن و مشاهد القیامة فی القرآن است.
این مرحله، در واقع ادامه کار ادبی سید قطب در فضای دینی بود؛ اما تغییر مهم زمانی رخ داد که سفر مطالعاتی او به آمریکا (۱۹۴۸) نقطه عطفی در نگرش فکریاش ایجاد کرد. برخلاف بسیاری از روشنفکران مسلمان که در مواجهه با غرب دچار جذب و همسویی میشدند، سید قطب در آمریکا به منتقد تمدن مادی غرب بدل گشت. نامههایی که از آنجا فرستاد ـ و عبدالفتاح خالدی در کتاب أمریکا من الداخل بمنظار سید قطب گردآوری کرده ـ لبریز از انتقاد به ابعاد مادیگرایانه و بحران اخلاقی تمدن غرب است.
اتفاق قابلتوجه، ترور حسن البنا رهبر اخوانالمسلمین در همین دوره اقامت او در آمریکا بود. واکنش شادیآمیز برخی محافل غربی به این ترور، سید قطب را به تأملی تازه واداشت. از خلال نامهها و نوشتههایش میتوان دید که او در این زمان به جای نزدیکی به جهان غرب، به سمت نقد سلطه سرمایهداری و هژمونی فرهنگی-سیاسی آمریکا متمایل میشود.
بازگشت او به مصر در فضایی صورت گرفت که جهان درگیر دو قطب بزرگ «کمونیسم» و «سرمایهداری» بود. سید قطب، در کنار دیگر اندیشمندان اسلامگرای همدورهاش مانند مالک بننبی، پرسش اصلی خود را معطوف به چگونگی حفظ هویت اسلامی مسلمانان در میان این دو قطب قرار داد.
۲. مرحله سوم: اسلام به عنوان «منهج للحیاة»
در این مرحله، سید قطب اسلام را نه صرفاً بهعنوان یک نظام اعتقادی، بلکه بهعنوان «روش زندگی» و «پارادایم تمدنی» معرفی کرد. نخستین اثر شاخص این مرحله، کتاب العدالة الاجتماعیة فی الاسلام (۱۹۴۷) بود که موجی گسترده در جهان عرب پدید آورد؛ زیرا تا آن زمان، گفتمان عدالت عمدتاً در انحصار مارکسیستها بود و بیان آن از منظر اسلامی، نوآوری محسوب میشد.
در ادامه، آثاری چون معرکة الاسلام و الرأسمالیة، بخشهای نخست فی ظلال القرآن (که نسخه اول پیش از زندان و نسخه بازنویسیشده در زندان تکمیل شد)، مستقبل لهذا الدین، مقومات التصور الاسلامی و الاسلام و مشکلات الحضارة به این مرحله تعلق دارند. مجموع این آثار، تصویری جامع از اسلام بهعنوان طرحی کامل برای ساماندهی زندگی فردی و اجتماعی ارائه میدهد.
از منظر انقلابیون ایران، این مرحله بیشترین قرابت مفهومی با دغدغههای آنان داشت. پیش از انقلاب، اسلامگرایان ایرانی نیز درگیر مواجهه فکری با مارکسیسم بودند؛ از همینرو آثاری چون اصول فلسفه و روش رئالیسم علامه طباطبایی و کتابهای شهید محمدباقر صدر پاسخی به این چالش محسوب میشدند.
سید قطب و انقلابیون ایران در تعریف اسلام سیاسی ـ بهعنوان دینی جامع، کامل و پاسخگو به همه نیازهای انسان ـ همداستان بودند. تنها تفاوت، در پاسخ به این پرسش بود که «چه کسی و چگونه میتواند جامعه را از وضع موجود به وضع مطلوب ببرد؟» سید قطب در این باره سخنی شفاف و نظاممند بر جای نگذاشت، حال آنکه در ایران، نظریه ولایتفقیه بهعنوان مکانیزم اجرایی این ایده مطرح و پیاده شد. در این مرحله از اندیشه، سید قطب بهراستی یک اندیشمند تمدنی است. دغدغه اصلی او، ارائه یک صورتبندی جامع هویتی بر پایه بازگشت به قرآن، در جهانی است که میان دو منظومه فکری لیبرالیسم و کمونیسم تقسیم شده است. این چارچوب فکری، مجموعهای از آثار او را شکل داد که بعدها بهطور مستقیم بر فضای فکری انقلابیون ایران اثر گذاشت؛ ترجمه شد، خوانده شد، و در گفتمان سیاسی-دینی آن روزگار جای گرفت. این روند امری طبیعی بود و نمونه معکوس آن را نیز در حوزه عربی میتوان دید؛ مثلاً آثار دکتر شریعتی. گرچه تجربه تحصیل در فرانسه و ارتباط با دانشجویان الجزایری نقشی مهم داشت، اما عامل اصلی استقبال در جهان عرب، پاسخگویی آثار او به مسئلهها و نیازهای واقعی مخاطبان عرب بود.
در حقیقت، ما و جوامع عرب در یک پهنه تمدنی مشترک زندگی میکنیم؛ از یک منبع فکری و فرهنگی مشترک، پاسخ پرسشهای خود را جستوجو میکنیم، و با مسئلههایی همسان روبهرو هستیم. بنابراین، انتقال و پذیرش متقابل این متون و ایدهها، نه اتفاقی تصادفی، بلکه نتیجه طبیعی همجواری فکری و فرهنگی ماست.
امّا پاسخ به آن چالش که میگویند: «خب، پس سید قطب پدر افراطگرایی بود! پس این چه میشود؟» را باید در یک مرحله اخیر از حیات فکری او جستوجو کرد؛ مرحلهای که در زندان بر او گذشت. هنگامی که در ابتدا اخوانیها با افسران آزاد رابطه خوبی داشتند، سید قطب نیز به اخوان پیوست. حال اینکه مسئولیت رسمی داشته است یا نه، محل اختلاف است؛ برخی گفتهاند که او سردبیر مجله اخوان بوده است، اما دکتر … میگوید که حتی این هم در اسناد تأیید نمیشود. با این همه، قطب رسماً عضو اخوان شد و کتابهای او در این دوره اثر بسیار فراگیری یافت.
در نظر داشته باشیم نکتهای را که پیشتر درباره حسن البنا گفتیم: او یک استراتژیست بود و سازماندهی را بر عهده داشت. اینبار اما، یک ایدئولوگ ظهور کرده بود که صورتبندی نظری نسبت به همه چیز را مشخص میکرد؛ از نگاه به دین و انسان گرفته تا برداشت از جهان و نظام بینالملل. بنابراین، حتی اگر مسئولیت رسمی نداشت، سلطه فکری و هژمونی در این مرحله با سید قطب بود.
پس از همکاری ابتدایی که با افسران آزاد در براندازی حکومت ملک فاروق صورت گرفت، هر دو در هدف نخست یعنی پایان دادن به حکومت پیشین همداستان بودند؛ اما در مرحله بعد، بر سر اینکه آینده حکومت چگونه باشد، اختلاف نظر پیدا کردند. این اختلاف به واقعهای که دکتر … توضیح داد انجامید و در نهایت اخوان منحل شد. رهبران اخوان به زندان افتادند و برای سید قطب حکم پانزده سال زندان صادر گردید. او ده سال از این حکم را گذراند و سپس با وساطت عبدالسلام عارف ـ به دلیل وضعیت وخیم جسمانی ـ آزاد شد، اما پس از چند ماه دوباره دستگیر گردید و در نهایت در سال ۱۹۶۶ اعدام شد.
بسیاری از کتابهایی که به این مرحله مربوط میشود، در زندان نوشته شده است. با این حال، چالشبرانگیزترین کتابی که همان گزاره مشهور «پدر افراطگرایی» را برانگیخته، معالم فی الطریق است. بسیاری از سلفیان جهادی و گروههای رادیکال حتی ارجاع مستقیم به این آثار نمیدهند، اما در میان برخی از آنان این نکته رایج است که معالم فی الطریق ناسخ آثار پیشین سید قطب است؛ به این معنا که او در یک روند تکاملی، در نهایت به آخرین برداشت خود در همین متن رسیده است.
این کتاب را میتوان به چند شیوه خواند. اگر از علاقهمندان سید قطب باشیم، ممکن است مانند کتاب «سید قطب ضد العنف» نوشته محمد غضبان، چنین برداشت کنیم که از آن خشونت برنمیآید. تا این نقطه نیز واقعاً نمیتوان از همهٔ نوشتههای او برداشت خشونت کرد. امّا معالم فی الطریق و همچنین چاپ دوم فی ظلال القرآن ـ همانگونه که دکتر اشاره کرد ـ چه مورد پسند ما باشد و چه نباشد، بر اندیشه جریانهای تندرو اثر گذاشتهاند، زیرا به آنها استناد کردهاند. کافی است متون عبدالله عزام ـ پدر فکری القاعده در افغانستان ـ را مطالعه کنیم تا ببینیم که همهٔ ارجاعات او به سید قطب است؛ یا نوشتههای دیگر جریانها که پیشتر نام بردیم.
با این همه، هواداران سید قطب ـ مانند برادرش محمد قطب ـ میکوشند این آثار را در پرتو نوشتههای پیشینش تفسیر کنند و مدعیاند که از آنها دعوت به خشونت برنمیآید. شخصاً تجربهای با دانشجویانم داشتم: دو سال پیش، به آنان پیشنهاد کردم که به دلیل اهمیت این کتاب، یکبار همه پیشفرضهای خود را تعلیق کنند؛ نه دوست داشتن و نه دشمنی، بلکه متن را بیطرفانه بخوانند و ببینند که خود متن چه میگوید. نتیجه این خوانش بیطرفانه این بود که، همانطور که دکتر اشاره کرد، گزارههای موجود در این اثر قابلیت برداشت افراطگرایانه دارد.
از زندانهای ناصر تا شکلگیری سلفیها
«العالم كله فی الجاهلیة» جهان امروز سراسر در جاهلیت است؛ و نهتنها جاهلیت، که جاهلیتی بدتر از جاهلیت نخستین که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله با آن مبارزه کرد. چنین جملاتی، در فضای سیاسی و فکری پرتنش آن روزگار، میتوانستند به دست جریانهای مبارز مسلح به مستندات ایدئولوژیک بدل شوند. من نیز این نکته را میپذیرم که اگر زندانهای دوره جمال عبدالناصر نبود، این حجم از افراطگرایی در جهان اسلام شکل نمیگرفت. زمینه جامعهشناختی در این ماجرا بسیار مهم است؛ بااینحال، اگر معالم فی الطریق را از آن زمینه جدا کنیم، امکان برداشتهای افراطی از آن بسیار زیاد میشود. خصوصاً آنکه هرچند از این کتاب نمیتوان حکم به «تکفیر فرد» استخراج کرد، اما در آن یک گزاره کلّی وجود دارد: «اسلام آمده است تا دین زندگی و دین اداره جامعه باشد، اما حاکمان کنونی این اجازه را نمیدهند؛ پس ما در گام نخست باید این حاکمیت را براندازیم تا بتوانیم این مأموریت را محقق کنیم.» چنین رویکردی فرصتی در اختیار برخی جریانها گذاشت که بعدها با قرائتهای افراطی، صورتبندی نظری خود را کامل کنند.
همین چارچوب، بعدها در اندیشه افرادی چون شکری مصطفی و عبدالسلام فرج ـ نویسنده الجهاد فریضة الغائبة ـ یا دیگر گروههای افراطی، بهصورت یک منظومه فکری تندروانه درآمد که چند مؤلفه اصلی داشت:
١. نگاه به جامعه بر محور «جاهلیة المجتمع»؛ اینکه جامعه امروز سراسر در جاهلیت بهسر میبرد، حتی جاهلیتر از عصر نخستین جاهلیت.
٢. توسعه و تفسیر این گزاره توسط محمد قطب در کتاب جاهلیة قرن العشرین که اثری حجیم در پانصد تا ششصد صفحه است. او در این کتاب نمونهوار میگوید: «در روزگار جاهلیت اولی، دختر را زندهبهگور میکردند، و این فاجعه بود؛ اما امروز، تمدن غرب چگونه با زن مواجه میشود؟! این مواجهه از بسیاری جهات جاهلیتر از آن دوران است.» این اثر، درواقع شرح و بسط همان تحلیل سید قطب از وضع معاصر بود.
به این ترتیب، زمینه فکری که در زندان شکل گرفت، در پیوند با شرایط اجتماعی و سیاسی خاورمیانه دهه ۶۰ میلادی، به بستری بدل شد که جریانهای جهادی و تندرو توانستند از آن برای مشروعیتبخشی به رویکردهای خود بهره گیرند.
در این مرحله، نگاه سید قطب به وضع موجود، بر پایه «جاهلی بودن» جامعه استوار شد. تحلیل او چنین بود که نظامهای حاکم «بِغَیرِ ما أنزَلَ الله» حکم میکنند و این گزاره، بارها در معالم فی الطریق تکرار میشود. او به آیات قرآن استناد میکند:
﴿وَ مَن لَم یَحکُم بِما أنزَلَ الله فَأُولـئِکَ هُمُ الکافِرون﴾
﴿…فَأُولـئِکَ هُمُ الفاسِقون﴾
﴿…فَأُولـئِکَ هُمُ الظالِمون﴾
پس از دید سید قطب، جامعه جاهلی است، زیرا حاکمانش به غیر از شریعت الهی حکم میرانند. راهکار برای آینده چیست؟ او میگوید باید بازگشت به «إعادة نظم الخلافة» صورت گیرد؛ نظمی که خلافت اسلامی را احیا کند. ابزار اصلی این بازگشت نیز «الجهاد و الهجرة» است. با همین چارچوب تحلیلی میتوان توضیح داد که جریانهای افراطی همچون داعش و القاعده چگونه با جذب نیرو از کشورهای گوناگون، بر اساس ایده سید قطب، سازمان یافتند.
٣. مرحله پایانی (زندان): محصول آن، معالم فی الطریق است که میتوان آن را بهگونهای خواند که برداشتهای خشونتآمیز از آن برنیاید، اما در عمل چنین برداشتهایی در بیرون شکل گرفت.
زمینههای اجتماعی، تجربه زندان، و حوادث دهه ۶۰ میلادی، همه در رسیدن او به این نقطه مؤثر بودند. متنی نیز منسوب به اوست با عنوان «لماذا أعدمونی» که گفته میشود آخرین نوشته او در زندان بوده است. در این متن، به شبهاتی همچون نسبتدادن افراط و خشونت به اندیشهاش پاسخ داده و در پایان مینویسد: «إن الإسلام لا یقوم و لا یوجد فی بلد لیس فیه حرکة تربیة ثم قیام نظام الإسلامی یحکم به شریعة الله.»
بدینسان، بار دیگر آخرین سخنش همان ایده حسن البناست: نخست باید یک فرایند تربیتی عمیق رخ دهد تا جامعه آماده شود، سپس نظام اسلامی برپا گردد. با این حال، جریانهایی که از او برداشت افراطی داشتند، مسیر خود را ادامه دادند و به خوانش مسلّحانه و جهادی از دین رسیدند.
تاریخ انتشار: 1404/06/25
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.