به گزارش فکرت، دومین جلسه فصل برکت با حضور چهار تن از اساتید حوزه و دانشگاه برگزار شد، در این جلسه حجت الاسلام دکتر سید مهدی موسوی، استاد حوزه و دانشگاه به موضوع «مفهوم اخلاق در اوصاف الاشراف خواجه نصیرالدین طوسی» پرداخت.


وی در بیان اهمیت شخصیت «خواجه نصیرالدین طوسی» گفت: «خواجه نصیرالدین طوسی» از علما و حکما و فلاسفه بزرگ تاریخ بشریت است که علامه حلی به ایشان لقب «عقل هادی عشر» دادند؛ یعنی در کنار عقول عشره‌ای که تدبیر عالم را برعهده دارند. خواجه نصیر هم به مرتبه‌ای رسیده است قدرت تدبیرگری حیات انسانی را در آن دوره زمانی که علامه زندگی می‌کردند، و شاگردان بسیار بزرگی در رشته‌های مختلف علمی اعم از حکمت، طب، ریاضیات، هندسه و علم حیل (مکانیکی و مهندسی امروزی) را تربیت کرد و در بسیاری از علوم جزء سرآمدان روزگار هستند.


وی ادامه داد: «آگوست کنت» یک تقویمی طراحی کرد و نام عالمان و تاثیرگذاران جهان را در آن ثبت کرده بود از میان علمای مسلمان، «ابن‌سینا» و «خواجه نصیر» را به عنوان سردمداران علم بشریت معرفی و انتخاب کرد و روزی را به نام آنها در تقویم خود به ثبت رسانید.


حجت الاسلام موسوی در بیان اهمیت فعالیت‌های علمی خواجه نصیر بیان کرد: «خواجه نصیرالدین» کسی است که در دوره زندگی خود نقش احیاگر معارف اسلامی را داشت و تلاش می‌کرد تا از انحرافات در حوزه‌های فلسفی و کلامی و همچنین در حوزه‌های سیاسی و اجتماعی جامعه جلوگیری کند و انحرافات را از ساحت آن‌ها بزداید. وی سعی داشت تا مسیر درست حکمت، کلام و سیاست و اجتماع را بازسازی کند.


وی در این خصوص ادامه داد: خواجه در کتاب «شرح اشارات» خود اشکالات «فخر رازی» را در مورد جریان حکمت پاسخ دادند؛ در کتاب «نقد المحصل» اشکالات کلامی جریان موجود را پاسخ دادند؛ در «تجرید الاعتقاد» توانست بنیانی رفیع، برای کلام اسلامی اعم از شیعه و سنی طراحی کند. کتاب «تجرید الاعتقاد» جناب خواجه نصیر، در واقع محور مباحثات کلامی قرن هشتم و نهم تا زمان «ملاصدرا» و حتی پس از «ملاصدرای شیرازی» است. در مدرسه شیراز شخصیت‌های بزرگی مثل «غیاث‌الدین دشتکی»، «دوانی»، «تفتازانی» و «جرجانی» از کتاب «تجرید الاعتقاد» خواجه نصیر تاثیر پذیرفتند و از سفره‌ آن بهره‌مند شدند و حتی کتاب خواجه نصیر الدین طوسی در حوزه شیراز موجب اصلاح عرفان شد. تا جایی که شخصیت‌هایی مانند «سعدی» و «حافظ» از طریق استادان خود متأثر از آثار او شدند. به یقین می‌توان گفت که جناب حافظ از طریق «تفتازانی» و «جرجانی» به شدت تحت تاثیر کتاب «تجرید الاعتقاد» قرار گرفته بود.


وی در خصوص تأثیرگذاری عمیق خواجه نصیر بر علمای پس از خود گفت: بزرگانی چون «فیاض لاهیجی» تا شارحان و حکیمان معاصر ما بر کتاب «تجرید الاعتقاد» خواجه نصیر شرح و تفصیل داشتند و محور کلام شیعی تا دوران معاصر این کتاب بوده است تا آنجا که توانست یک بنیاد فلسفی را برای الهیات و عقاید اسلامی تولید کند تا جایی که هم علمای شیعه و هم علمای اهل سنت تلاش کردند تا خود را به این دستگاه فکری نزدیک کنند.


حجت الاسلام موسوی درباره تأثیر تألیفات خواجه نصیر بر علم اخلاق گفت: یکی از حوزه‌های بسیار مهمی که خواجه نصیر به آن ورود کرد و توانست اصلاحات درست و عمیقی انجام دهد، حوزه‌ اخلاق است چه در حوزه‌ اخلاق فلسفی، حکمی و چه در اخلاق عرفانی و سیر و سلوک. وی در کتاب «اخلاق ناصری» خویش توانست یک بنیاد محکمی را براساس آرا و اندیشه‌های «فارابی»، «ابن‌سینا» و دیگر بزرگان در این حوزه طراحی کند و سپس با تطبیق آن‌ها با معارف عقلی و اسلامی بنیاد حکمت عملی اسلامی را به نوعی پایه‌گذاری کند.


وی ادامه داد: «اخلاق ناصری» یکی از آن کتاب‌های مرجع و مهم در تفکر اسلامی است که عموم متفکران ما در حوزه اخلاق، اخلاق حکمی و فلسفی تحت تاثیر آن، قلم زده‌اند. به عنوان نمونه؛ مرحوم «دوانی» در کتاب «اخلاق جلالی» یا مرحوم «دشتکی» در کتاب «اخلاق منصوری» تا «معراج السعادة» و «جامع السعادات» همه متاثر از دستگاه اخلاقی فلسفی خواجه نصیرالدین طوسی هستند؛ که خواجه در کتاب «اخلاق ناصری» آن را صورت‌بندی نظری و دقیق علمی کرده است.


این استاد حوزه و دانشگاه در توصیف کتاب اخلاق ناصری گفت: کتاب دارای سه بخش است که در ابتدا به مقدمات فلسفی و علم النفسی پرداخته و سپس مبتنی بر این مقدمات، اخلاق را در سه حوزه‌ اخلاق فردی و تهذیب اخلاقی، اخلاق خانوادگی در حوزه‌ تدبیر منزل و اخلاق سیاسی و اجتماعی با عنوان سیاست مُدُن طراحی و تنظیم کرد. ما تا قبل از کتاب خواجه نصیرالدین کتابی به این جامعیت که در این سه بخش ورود کرده باشد و به تفصیل، مباحثش را بیان کند، نداریم.


وی در ادامه گفت: بزرگانی مانند «فارابی» اگر هم در این زمینه وارد شده باشند بیشتر در بحث اخلاقی مدنی و علم مدنی ورود کردند. «ابن‌سینا» نیز بیشتر به اخلاق خانواده و سیاست خانواده و تدبیر منزل توجه کرد. جناب «ابن‌مسکویه رازی» در «تطهیر الاعراق» به اخلاق فردی توجه کرده حال آن‌که خواجه نصیر توانست این سه شعبه از اخلاق و علم مدنی و حکمت عملی را به هم متصل سازد و یک دستگاه منسجم به هم‌پیوسته‌ای را طراحی کند. شایان ذکر است که مقدمه‌ی این کتاب شامل یک دور مباحث انسان‌شناسی، نفس‌شناسی و فضیلت‌شناسی است. با این اوصاف جا دارد که امروزه حوزه و دانشگاه ما به کتاب اخلاق ناصری توجه ویژه‌ای داشته باشد.


حجت الاسلام موسوی در خصوص ورود خواجه نصیر به موضوع عرفان بیان کرد: بحث بعدی که لازم است به آن پرداخته شود، بحث اخلاق است. خواجه نصیرالدین بعد از نگارش اخلاق ناصری وارد حیطه‌ عرفانی شده و سعی می‌کند تا رساله‌ متقن حکمی و در عین حال عمیقی را بنویسد که خبط‌ها و خلط‌هایی که در حوزه عرفان عملی از سوی بعضی از صوفیه وارد دستگاه تربیتی و عرفانی شده را نداشته باشد. وی، کتاب «اوصاف الاشراف» را در دوران مغول به رهبری هلاکوخان و بر اساس شخصیت «محمد بن جوینی» یکی از وزیران دوران هلاکوخان نوشت، ظاهرا «محمد بن جوینی» برادر «عطاءالملک جوینی» مورخ معروف است.


وی درباره هدف خواجه از تالیف اوصاف الاشراف و ویژگی‌های این کتاب گفت: خواجه نصیرالدین، این کتاب را با هدف اصلاح جریان تصوف و جریان عرفان تالیف و تدوین کرد. این کتاب دارای سه ویژگی اساسی است. ویژگی مهم و اول کتاب اوصاف الاشراف موجز و مختصر بودن است که مطالب این کتاب در قالب 60 الی 70 صفحه بیان شده است. خواجه سعی کرد تا یک دوره عرفان عملی و عرفان ناظر به سیر و سلوک انسانی را در صفحات مختصری به مخاطب ارائه و تمام مراحل حیات انسانی را برای او تبیین کند. ایجاز در بیان این مطالب مهم نشان دهنده‌ اشراف و احاطه کامل خواجه نصیر بر دستگاه تصوف و عرفان اسلامی است چراکه اگر کسی چنین تسلط و احاطه‌ای را نداشت نمی‌توانست چنین رساله‌ موجز و در عین حال عمیق و پرمغزی را تدوین کند.


استاد حوزه و دانشگاه در تبیین ویژگی دوم کتاب اوصاف الاشراف بیان کرد: دومین ویژگی مهم این رساله، آن است که این رساله کاملا قرآنی به نگارش درآمده است. همه فصول این کتاب و همه مراحل این رساله و صفات اخلاقی که در آن توضیح و تبیین شده است کاملا مستند به آیات قرآن و روایات نبی مکرم اسلام است. خواجه نصیرالدین یک احتیاط فوق‌العاده‌ای در این زمینه به خرج دادند تا جایی که روایاتی را که گاهی متصوفه بدون سند و مدرک به نبی مکرم اسلام نسبت می‌دادند را اصلا به کار نمی‌برد تا اشکالات حدیثی پیش نیاید و یا اگر به کار می‌برد به عنوان روایت نقل نمی‌کرد؛ بلکه با عناوینی چون، «گفته شده است» یا «جمله‌ مشهوری است» و یا «جمله قابل استفاده‌ای است» بیان کرده است. پس نکته قابل توجه در این کتاب آن است که صدر و ساقه این کتاب مملو از استنادات قرآنی است به‌طوری که خواجه بیش از صد آیه را در آن ذکر کرد و تلاش کرد تا بر اساس معارف قرآنی مراحل سیر و سلوک انسانی را تبیین و توضیح دهد.


ویژگی سومی که استاد موسوی درباره کتاب اصاف الاشراف بیان کرد این بود که؛ سومین ویژگی این کتاب، متقن بودن آن است. وی سعی کرد تا براساس براهین و مستندات عقلی معارف اخلاقی و عرفانی را بیان کند. او در مباحث خود گام به گام، اصول عقلانی را بیان می‌کند و استدلال‌های عقلی اقامه می‌کند. تلاش خواجه در این کتاب این بوده تا عرفان عملی را از ذوقیات، استحسانات و شطحیات نجات دهد و آرای خود را بر یک پایگاه عقلانی و فلسفی و انسان‌شناسانه استوار سازد. بر همین اساس است که مقدمه کتاب با مبحث انسان‌شناسانه‌ دقیقی آغاز شده است و خواجه بر اساس همین مبحث آغازین، مراحل سیر و سلوک انسانی را در شش مرحله طراحی و هر کدام از این شش مرحله به جز مرحله ششم را نیز به شش وصف و شش حرکت سیر و سلوکی و عرفانی تبیین کرده است.


وی در ادامه بیان کرد: به دیگر سخن وقتی از اخلاق سیر و سلوک سخن به میان آورده می‌شود، باید یادآور شد که در تمدن اسلامی، با چندگونه اخلاق‌نویسی و اخلاق‌گویی روبه‌رو می‌شویم. یکی از آن‌ها اخلاق فلسفی و دیگری اخلاق نقلی است و بعدی هم اخلاق سیاسی. به عنوان نمونه، «خواجه نظام الملک طوسی» در «سیاست‌نامه» یا «سیر الملوک» در مورد اخلاق سیاسی سخن به میان آورد.  یک نوعی دیگر اخلاق هم وجود دارد که بر پایه اخلاق سیر و سلوک است. در ادبیات اسلامی سیر به معنای حرکت کردن، مهاجرت و سفر کردن است و سلوک به معنای رفتار کردن، سازگار کردن و راه پیمودن و پشت سر گذاشتن مرحله‌ای و ورود به منزل و مرحله‌ی جدیدتر، گفته می‌شود.


موسوی در بیان تفوت میان اخلاق سیروسلوک با اخلاق فلسفی گفت: تفاوت اخلاق سیر و سلوک با اخلاق فلسفی و یا سایر اخلاق‌ها در همین نکته نهفته است. در اخلاق فلسفی، اخلاق به بُعد حرکت، بُعد شدن و بُعد صیرورت و تحول وجودی انسان توجهی ندارد؛ اما در اخلاق عرفانی و اخلاق سیر و سلوکی، انسان موجودی است که همواره در حال شدن و صیرورت و تحول درونی است. او در این نوع نگاه از اخلاق، آن به آن در حال شدن است. این گونه نیست که برخی از این صفات به صورت عوارض و بر پایه یک سلسله رعایت‌های دستورالعملی به آدمی عارض شود؛ یعنی از سنخ عارض شدن برخی از صفات بر نفس آدمی نیست؛ بلکه از جنس حرکت جوهری و شدن و تحول وجودی است. به دیگر سخن، انسان در اخلاق سیر و سلوک در حال ساختن خود است و آن به آن در حال ایجاد شدن است. به ذات و شاکله‌ خود تعیّن می‌بخشد و به تبع این تحول وجودی‌، یک سلسله عوارض اخلاقی و یک سلسله ویژگی‌ها و ماهیت‌های اخلاقی هم برای او عارض می‌شود.

 

تاریخ انتشار: 1403/01/11

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil