اشاره: حجت‌الاسلام و المسلمین سیدمحمدجواد موسوی فرد، استاد حوزه و دانشگاه در گفت‌وگو با تحریریه فکرت با اشاره به این‌که مرحوم آیت‌الله مصباح نقشه راه مشخص است که ما باید چه کاری انجام دهیم، ابراز داشت: ایشان مراتب علم دینی را تقسیم می‌کنند و معتقد به این بودند که علم در نسبت با دین دارای مراتبی است.
متن زیر حاصل گفت‌وگوی مجموعه اندیشه‌ای فکرت با این استاد حوزوی و دانشگاهی است که تقدیم مخاطبان فرهیخته خواهد شد.


*‌دیدگاه علامه مصباح (ره) در بازخوانی علوم انسانی غربی را چگونه باید تبیین کرد؟


عرض سلام و احترام خدمت مخاطبان فهمیم رسانه وزین فکرت. در پاسخ به سؤال باید چند نکته را عرض کنم. اولاً قاطعانه باید گفت مرحوم آیت‌الله مصباح این تفکیک را قبول داشتند که علمِ انسانی می‌تواند اسلامی یا غیراسلامی باشد. حال این‌که اسلامی نیست؛ آیا علم است و اسلامی نیست یا مطلبی دیگر است؟ به هرحال ایشان چنین تفکیکی را قبول داشتند و به شکل واضح باید گفت علامه (ره) به علمِ انسانیِ اسلامی به لحاظ مقام عمل و نظر معتقد بودند و در مسیر آن قدم برداشتند و چنین مؤسسه عظیم و پربرکت را به همین منظور تأسیس کردند.


علامه مصباح به علمی‌سازی دین چندان معتقد نبودند؛ بلکه به دینی‌سازی علم معتقد بودند. فرق این دو این است: گاهی ما می‌گوییم برویم و علوم موجود را بررسی کنیم و یکی که دارای زاویه‌ی کمتری با دین است را انتخاب کنیم و بعد تلاش کنیم تا آن را به دین نزدیک کنیم و سپس بستری برای شکوفایی آرا و نظریات علمی که در دین واقع شده است، قرار دهیم. کما این‌که در فلسفه اسلامی چنین اتفاقی افتاد؛ یعنی مسلمانان یک علمی که از یونان آمد و ترجمه شد را به دست گرفتند و مبانی آن را نزدیک به مبانی دینی نمودند و این‌را زمینه و بستری برای انتشار افکار فلسفی اسلام قرار دادند.


رویکرد دوم این است که بگوییم خیر و حتماً باید علم صفر تا صد آن از متون دینی در بیاید تا بشود علم دینی‌! مرحوم آیت‌الله مصباح چنین چیزی را معتقد نبودند، برخلاف نظریات بعضی از طرفداران علم دینی در قم که بسیار شدید و قوی به چنین چیزی معتقدند و بسیار از آن دفاع می‌کنند که حتماً باید صفر تا صد یک علم از متن دین در بیاید. البته این بحث دلیل معرفت‌شناسانه‌ی بسیار مفصل، سنگین، سهمگین و پرتأثیر در ورای خود دارد. لذا مرحوم آیت‌الله مصباح بسیار به دینی‌سازی علوم معتقد بودند.


*آیا می‌شود گفت تلاش علامه، بررسی بنیادین نسبت علم و دین بوده و اینکه ایشان در این مسیر، برای علم دینی قائل به مراتبی هستند؟


در کار مرحوم آیت‌الله مصباح نقشه راه مشخص است که ما باید چه کاری انجام دهیم. ایشان مراتب علم دینی را تقسیم می‌کنند و مانند برخی‌ها نمی‌گویند هر علمی اگر جای عالم باشد دینی است یا این‌که علم را به دینی و سکولار تقسیم کنند. علامه مصباح چنین اقدامی را انجام نداده‌اند؛ بلکه کاری که ایشان انجام داد این بود که آمدند و معتقد شدند که علم در نسبت با دین دارای مراتبی است. حال این‌که ما تصور کنیم علم باید خالصِ خالص دینی باشد، انتظار درست و واقعی از علم نیست.


بعضی از علوم هستند که ضد دین هستند و ما نیز آن را دینی نمی‌دانیم؛ یعنی آموزه‌ها، اندیشه‌ها و مبانی آن مقابل دین‌اند؛ همانند علومی که صریحاً می‌آیند و دستورات ضددینی را تجویز می‌کنند یا علومی توصیفی و اثباتی که به میدان می‌آیند و چیزی خلاف اندیشه دینی را به اثبات می‌رسانند. مثلاً فرض بفرمایید که فلسفه‌ای بیاید و اثبات کند که خدا نیست! (ما کاری به این مرتبه نخواهیم داشت؛ چرا که جزء مراتب علم دینی نمی‌باشد) اما یکی از مراتب نازل علم دینی این است که یک علمی با دین تقابل و زاویه نداشته باشد و همین مطلق تقابل نداشتن، باعث می‌شود به آن لقب «علم دینی» داد. (البته اطلاق علمی دینی‌ای بسیار ضعیف) در این مرتبه می‌گوییم این علم مبانی و مسائلش از دین گرفته نشده است؛ ولی در اهداف، هم‌سو با اهدف دین یا یکی از اهداف دین را تأمین می‌کند. همانند علم اخلاقی که از یونان ترجمه شد.
اخلاق ارسطویی نه مبانی‌اش از دین گرفته شده است و نه مسائل‌اش؛ اما هدفی که این علم تأمین می‌کند تزکیه و تهذیب نفس است و این مقوله، مطلوب دین است. لذا به همین دلیل، این علم را می‌توان دینی نامید. از این مرتبه بالاتر جایی است که مبانی دینی باشند و نه مسائل.


*درباره دینی بودن مبانی علم، بیشتر برای مخاطبان ما می‌گویید؟


دینی بودن مبانی به این معناست که چارچوب‌های نظریه‌ای که یک علم بر اساس آن‌ها پیش می‌رود؛ دینی باشد؛ به عبارت واضح‌تر یا از دین گرفته شده باشد و یا هم‌سوی با دین باشد. همانند فلسفه اسلامی‌! حال اگر روان‌شناسی اسلامی بخواهیم داشته باشیم، چنین چیزی می‌تواند باشد. یعنی دارای مبانی‌ای باشد که این مبانی، هم‌سوی با دین باشد. (نه مبانی ضددینی یا غیردینی) لذا این یکی از مراتب علم دینی است که اتفاقاً دغدغه‌ی مهمی را برطرف می‌کند که برخی انتظار به‌جایی از علم‌دینی ندارند و تصور می‌کنند علم دینی یعنی علمی که همه مصادیق آن از دین گرفته شده باشد. به همین دلیل این مرتبه بسیار بالا است و شاید بتوان گفت پررنگ‌ترین رابطه‌ای که یک علم می‌تواند با دین داشته باشد، همین مرتبه است که مبانی و مسائلش از دین اخذ شده باشد. همانند علم فقه؛ که به آن علم دینی (با یک نسبت بسیار غلیط و پررنگ) گفته می‌شود.


بنابراین این مطلب یکی از خصوصیت‌های مهم مرحوم آیت‌الله مصباح بود که حاصل آن روشن و مشخص کردن مسیر و راه است؛ چرا که در این وادی ما می‌توانیم تکلیف خودمان را بفهمیم که در پروژه دینی‌سازی علم باید چه کاری را انجام دهیم.


از این رو نباید انتظار داشته باشیم که در علم پزشکی فقط به دنبال آیه و روایت برویم و بگوییم که آیه و روایتی درباره استفاده کنجد نداریم، لذا نباید مصرف شود. (چنین انتظاری غلط است) به همین دلیل بیان مرحوم آیت‌الله مصباح یک نقشه راه بسیار دقیق است که اگر آن را بسط، توضیح و تفصیل دهیم، واضح می‌گردد که انتظار بعضی از چیزها در بعضی از علوم غلط و نادرست است. البته ناگفته نماند که روایات زیادی در زمینه مسائل پزشکی و سلامتی وجود دارد. (حال فارغ از این‌که بخشی از آن‌ها صحیح‌السند باشند) ما حدود یازده‌هزار روایت در زمینه مسائل پزشکی داریم که شاید حدود شش‌هزار آن‌ها صحیح‌السند نباشد و فاقد سند هستند؛ لکن بخش قابل توجه آن از سند برخودار هستند و بخشی است که واقع قابل توجه و مشت پرکن است.


*اگر در مسأله‌ای روایتی نباشد، چه مواجهه‌ای باید با آن داشت؟


پرسش خوبی است؛ اگر ما در یک موضوعی روایتی نداشتیم، آیا می‌توان گفت این مسئله در دین اسلام مردود است یا نباید سمت آن رفت؟ خیر؛ این مطلب غلط است و انتظار صحیحی نیست. علم پزشکی علمی نیست که ما بخواهیم انتظار چنین اتفاقی در آن باشیم. از این رو نقشه راه بسیار خوبی در بیان مرحوم آیت‌الله مصباح وجود دارد.


نکته دیگری که ایشان و بقیه بزرگان اشاره کردند، تأثیر متقابل علم و دین بر یکدیگر است. به تعبیری هم علم بر دین و هم دین بر علم تأثیرگذار است. مثلاً در آیه 86 کهف آمده است: «حَتَّی إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ فی عَیْنٍ حَمِئَةٍ...؛ تا به غروبگاه آفتاب رسید (در آنجا) احساس کرد (و در نظرش مجسّم شد) که خورشید در چشمه تیره و گل آلودی فرو می‌رود...»


وقتی ذوالقرنین به جایی رسید که خورشید را در حال غروب کردن دید، دید که خورشید در چشمه‌ی گل-آلودی غروب می‌کند. این‌جا علم به کمک ما می‌آید و می‌گوید حواستان باشد که نباید منظور این آیه چنین برداشت شود که خورشید واردِ چشمه گل‌آلود می‌شود؛ بلکه باید به دلالت‌هایی که در ضمن آیه وجود دارد، توجه نمود. این‌جاست که مفسر متوجه می‌شود «وَجَدَها» بدین معنی است که ذوالقرنین چنین یافت نه این‌که در واقع چنین باشد! (او چنین یافت)


بنابراین علم در تفسیر دین می‌تواند تأثیر بگذارد و از طرف دیگر نیز دین در تفسیر علم می‌تواند اثرگذار باشد. این مطلب نیز دارای مصادیق بسیار زیادی است.

 

تاریخ انتشار: 1401/10/12

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil