رسانه فکرت / سید محمد تقی موسوی کراماتی


«حجاب» با مسأله انسا‌ن‌شناسی پیوندی وثیق و ناگسسته دارد و جدا انگاری آن از این جایگاه ویژه در نگاه دینی، کاملاً ناصواب است؛ به‌خصوص آنکه اگر سرآغاز گفت‌گو درباره مسأله پوشش، از نقطه‌ای غیر از این مبدا انجام گیرد؛ چرا که تشریع پاسخی در خور به نیازهای درونی و تکوینی انسان است که بی آن حرکت بشر به سامان نمی‌شود و چنانچه هر کدام از این گرایش‌ها خارج از حد تعیین شده پای نهد، تعادل و نظم و برقراری حیات آدمی دستخوش تغییرات و تکانه‌های ناگوار و جبران‌ناپذیر خواهد شد.


برای نمونه، شهوت و غضب جزء لاینفک سرشت انسان است، چنانچه قوانین سختگیرانه‌ای جهت مهار و کنترل آن اعمال نشود، جهان تکوینی انسان را به تباهی و نیستی می‌کشاند؛ از این رو بخشی از احکام دینی که با الزام آن در رفتار دینداران همراه است ناظر به کنترل و حفظ این دو گرایش مؤثر در برقراری توازن زیست فردی و اجتماعی انسان تشریع شده‌است.


مشاهده این نمونه گویای این واقعیت عیان است: یک مطالعه تطبیقی که در 66 کشور صورت گرفته نشان داده است که هر چه زنان در جامعه بیشتر با مردان مختلط باشند میزان طلاق بالاتر خواهد بود. (حسین بستان، جامعه شناسی خانواده با نگاهی به منابع اسلامی، ص 184)


چگونگی واکنش بشر به نوع قوانین این دو گرایش کاملاً ناهمگون است، بشر با ضوابط سخت‌گیرانه و کنترل‌کننده غضب، خو گرفته و کاملاً آن را به رسمیت می‌شناسد و نیز سر از آن بر نمی‌تابد؛ اما در برابر مقررات کنترل کننده شهوت، عادت به نافرمانی و گردن‌کشی کرده است.


به نظر می‌رسد که آثار نامطلوب از بند رها شدن غضب، زودتر و تندتر در حیات انسان پدیدار می‌شود؛ اما پیامدهای سیاه هرزگی و ولنگاری شهوت، دیرتر و در عین حال آرام‌تر، آدمیان را در اشتهای سیری‌ناپذیرش می‌بلعد.


همین مسأله سبب شد که بشر از جهت عقلی و اقناعی در برابر اعمال محدودیت زمینه‌های بروز غضب، بی‌آنکه حتی به عمل رسد، استقبال کند؛ اما کنترل زمینه‌های شهوت و نه عین شهوت را ناخوش می‌پندارد و غالباً در برابر آن به عصیان سر می‌نهد، از این رو اقناع سازی همگانی در عرصه مواجهه عقلی با قوانین محدودکننده شهوت، بیش از سایر گرایش‌های ذاتی بشر ضرورت دارد.


شهوت و غضب، تفاوت‌های بنیادین دیگری نیز از حیث ذاتی با هم دارند، غضب آنی است و گذرا و البته در همان لحظه نیز قدرت ویرانگری بالایی دارد؛ اما شهوت، پیدایی آثارش دیرهنگام و ماندگاریش درازمدت و دیرپا است، زیرا هم عقل را زایل می‌کند و هم اراده را رنجور می‌سازد.


امام علی در این باره سخنی به غایت نغز و حکیمانه از این اجتماع ناممکن و محال میان خردورزی و هوسرانی دارد که «ذَهَابُ الْعَقْلِ بَیْنَ الْهَوَی وَ الشَّهْوَة» (غررالحکم و دررالکلم، ص 63) همچنین روایت «لَا عَقْلَ مَعَ شَهْوَة».


از این رو شهوت از غضب دهشتناک‌تر است، چه اینکه هم تداوم ویرانگری‌اش بیشتر و هم گستره‌ای که در خود فرو می‌برد افزون‌تر است؛ زیرا نه عقلی است که در پرتو فهم آن تعادلی و توازن برقرار شود و نه اراده‌ای که با تکیه‌بر آن نظم فرو ریخته را سر و سامانی دهد.


حرکت روی خط میانه و ملایم زندگی طبیعی، مستلزم کنترل مداوم شهوت در جایگاه حداقلی آن در چهار دیواری خصوصی و فردی است، تا تعادل روند زیست عادی انسان برقرار ماند؛ آن‌چنان که استاد فرزانه شهید مرتضی مطهری راجع به فواید حجاب در چهار اصل آن را بیان کرده است که عبارتند از: آرامش روانی، استحکام پیوند خانوادگی، استواری اجتماع و ارزش و احترام زن که بخش‌های مختلف زندگی انسان را در حد فرد، بخشی از جامعه، نیمی از جامعه و همه جامعه را در بر می‌گیرد.


حال اگر عنصر شهوت با آسان‌نگری و ساده‌سازی و یا دست کم انگاری از پرده‌نشینی برون آمد و شاهد بازاری شد، همه آثاری که از یک زندگی سالم و طبیعی انتظار می‌رود رنگ می‌بازد: امید بلبل بیدل ز گل وفاداری است / ولی وفا نکند شاهدی که بازاری است.


به هر حال تغییر در مرزهای روابط زن و مرد به تعبیر شهید مطهری به‌صورت حرص و آز و تنوع پرستی خود را نشان خواهد داد یا با حفظ اصول روابط طبیعی زن و مرد، در چهارچوب عشق و تغزل باقی خواهد ماند. (مجموعه‌آثار، ج 19، ص 435)


ایشان با عطف به گرایش‌های تند شهوت‌رانی و بی محابایی بشر در ارضاع‌های بی‌پایانش می‌نویسد: «روح بشر فوق العاده تحریک‌پذیر است، اشتباه است که گمان کنیم تحریک پذیری روح بشر محدود به‌حد خاصی است و از آن پس آرام می‌گیرد؛ همان‌طور که بشر- اعمّ از مرد و زن- در ناحیه ثروت و مقام از تصاحب ثروت و از تملک جاه و مقام سیر نمی‌شود و اشباع نمی‌گردد، در ناحیه جنسی نیز چنین است، هیچ مردی از تصاحب زیبارویان و هیچ زنی از متوجه کردن مردان و تصاحب قلب آنان و بالاخره هیچ دلی از هوس سیر نمی‌شود و از طرفی تقاضای نامحدود خواه ناخواه انجام ناشدنی است و همیشه مقرون است به‌نوعی احساس محرومیت؛ دست نیافتن به آرزوها به نوبه خود منجر به اختلالات روحی و بیماری‌های روانی می‌گردد.» (مجموعه‌آثار، ج 19، ص 436)


بنابراین اگر رشته فهم جامعه با عقبه نظری و فکری حجاب قطع شود، ارتباط تعاملی با مسأله حجاب، استوار و پابرجا برقرار نمی‌گردد و به‌جای آنکه پوشش را پاسدار آزادی‌های انسانی پندارد، مانع آزادی‌های خویش می‌انگارد و چنانچه فرآیند فهم فلسفه حجاب با همه معانی پیشینی آن به‌طور کامل در ذهن عمومی جامعه نقش بندد، به‌عنوان یک ارزش فراگیر اجتماعی به یک رفتار ثابت عمومی در فرهنگ انسانی تبدیل می‌شود.


اما سوگمندانه شواهد، حاکی از گسست و انقطاع عمیق مسأله حجاب با عقبه فکری و نظری آن است؛ از این رو تا در فهم عمومی جامعه، حجاب همراه با شخصیت فرهنگی و آثار مطلوب آن درونی نگردد، این کشمکش اجباری و اختیاری را پایانی نیست؛ اما با پایداری جریان کامل معنایی حجاب، حقیقت ذاتی معنای اختیار و اجبار نیز در حُسن و قبح آن دگرگون می‌سازد.


اختیار با معنای هرج و مرج جنسی تعبیر می‌شود و اجبار با تصور روشن قانون‌گرایی همراه می‌گردد، چه اینکه حجاب، مرز تعادل نظم روابط انسانی در مواجهه با مخاطرات افسارگسیخته گرایش‌های سرکش شهوانی است که در صورت جابه‌جایی آن بر امنیت اخلاقی فرد و جامعه، هرج و مرج جنسی به‌شدت فائق خواهد آمد و نهایتاً در کانون سرد و بی‌روح خانواده این عشق و تغزل است که رنگ پریده و پژمرده، همواره در نوبت دادخواست تلخ طلاق، افسرده و پریشان‌خاطر بی‌خانمان می‌شود؛ پس فراتر از حکم ظاهری و قانونی حجاب، آن را با مبدأ فکری و مقصد عملی مترتب بر آن به یک فهم عمومی در نمای معنایی پاسداشت کرامت انسانی و بزرگداشت قداست عشق و وفادری تعریف کنیم.

 

تاریخ انتشار: 1401/10/04

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil