ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
فکرت | رضا بیات، نویسنده و استاد دانشگاه
یکی از وجوه پررنگ شخصیت امیرالمؤمنین(ع)، وجه حماسی ایشان است. حماسهای که واقعی است و به مراتب از حماسههای خیالی شگفتتر است. دربارۀ جنگاوری و شجاعت ایشان بسیار شنیدهایم؛ اما بخش مغفولی از این حماسه، شهادت ایشان است. در این نوشتۀ کوتاه، فرازهای حماسی زمان ضربت خوردن تا تدفین آن حضرت را مرور میکنیم:
1- پیشآگاهی: از شب قبل میدانست که حادثهای عظیم در پیش است.
2- آگاهی حیوانات اشیاء: این که مرغابیها به پای او میپیچند، این که لباسش به قفل یا میخ در گیر میکند، اتفاق نیست.
3- مواجهه با قاتل: پیش از وقوع جرم، قاتل را از خواب بیدار میکند. چنین مرحلهای در هیچ حماسهای گزارش نشده است. علی(ع) در اینجا تابع تقدیر خداوندی است.
4- علی(ع) پهلوانی است که در هیچ جنگی شکست نخورده و هیچگاه مغلوب حریف نشده. شکستناپذیرترین قهرمان اسطورهای رستم است که در جنگ با اسفندیار شکست میخورد و میگریزد و با تدبیر(معجزۀ) سیمرغ زخمهایش بهبود مییابد و به میدان بازمیگردد. در جنگ سهراب هم ابتدا شکست میخورد و بعد با فریبکاری سهراب را شکست میدهد که آن هم خطای بزرگی است؛ چون پسر خودش را کشته است. در دین، امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) و حضرت علیاکبر(ع) پهلوانان بزرگی هستند؛ اما بالاخره در جنگ نظامی شکست میخورند و کشته میشوند؛ گیرم در مصاف با چند هزار نفر. اما علی(ع) حتی در احد که یکتنه در برابر سپاه 3 هزار نفری دشمن ایستاده، شکست نمیخورد و میتواند پیامبر(ع) را – که پشت سر علی(ع) و در تیررس دشمنان است- حفظ کند. اگر همان یک سنگ هم به دندان پیامبر(ع) نمیخورد، نمیفهمیدیم که ایشان در تیررس بوده. از تمام ضربات تیر و نیزه و شمشیر 3 هزار نفر، فقط یک سنگ از علی(ع) رد میشود و به پیامبر(ع) اصابت میکند.
5-حال این پهلوان شکست ناپذیر، علی(ع)، قرار است بمیرد. نه کسی توان شکستدادن او را دارد و نه مرگ در بستر شایستۀ چنین پهلوانی است. بنابراین، شرایط به گونهای پیش میرود که او با شمشیر شهید شود؛ اما نه در جنگ (مثل اغلب پهلوانان حماسی) یا در غفلت (مثل رستم). او در حالی از اطراف غافل است که همین غفلتش هم فضیلت است؛ چیزی است شبیه آن روزی که تیر از پایش کشیدند و در نماز بود.
6- شهادت در بهترین مکان: محراب مسجد؛ بهترین زمان: شب قدر، سحرگاه، بهترین حالت: نماز، سجده. برای فهم بهتر، این حالت را مقایسه کنیم با مرگ رستم (قعر چاه، در حالی که به او خیانت شده)، سهراب (میدان جنگ، در حالی که فریفته شده و شکست خورده)، اسفندیار (میدان جنگ، در حالی که ظالم است و شکستخورده).
7- لحظۀ اصابت ضربه، در ملکوت اتفاقاتی میافتد. جبرئیل ندا میدهد: تهدمت والله ارکان الهدی.
8- ضربۀ شمشیر چنان عمیق فرو رفته که به تشخیص طبیب به مغز رسیده؛ همین برای مرگ ناگهانی کافی است. شمشیر زهرآلود است. حتی یک خراش با چنین شمشیری برا ی مرگ سریع کافی است. اما علی(ع) با این وضعیت دو روز دوام میآورد.
9- لحظۀ اصابت ضربه، علی(ع) شوکه نمیشود؛ حتی آخ هم نمیگوید؛ فقط میگوید: به خدای کعبه سوگند که رستگار شدم.
10- پس از ضربه، ابن ملجم میگریزد و مردم حاضر در مسجد به دنبال او میدوند تا دستگیرش کنند. علی(ع) در محراب تنها میماند. ابتدا قدری خاک برمیدارد و بر زخم میپاشد و این آیه را میخواند: «شما را از خاک آفریدیم و به خاک بازمیگردانیم و دوباره از خاک بیرون خواهیم آورد» (طه: 55). آنگاه دستار خود را به عنوان باند استفاده میکند و زخم سر خود را میبندد.
11- مردمان قاتل را گرفتهاند و به مسجد بازگشتهاند. علی(ع) را به حالت افقی بر تختهای (شبیه برانکارد) به خانه میبرند. نزدیک خانه، او میگوید: بگذارید با پای خود وارد خانه شوم تا اهل خانه نگران نشوند. یعنی در آن حال، به فکر روحیۀ اهل منزل است و دیگر آنکه خودش چنین زخمی را چیز مهمی نمیداند.
12- علی(ع) در بستر است. همه به فکر او هستند و او نیز طبعا باید به فکر خود باشد یا نهایتا با خدا راز و نیاز کند. اما به فکر دیگران است. ملاحظۀ دیگران را کردن نشان بزرگی است و او بزرگترین است. طبیب برای او شیر تجویز کرده و یتیمان بسیاری کاسۀ شیر به دست پشت در ایستادهاند. علی(ع) در این حال نگران است که مبادا غرور کودکی بشکند که علی(ع) شیر مرا نپذیرفت. میگوید همه را بگیرند و در قدح بزرگی بریزند تا همه در پذیرایی از علی(ع) سهم داشته باشند. نگران قاتلی است که اکنون اسیر شده. میگوید از غذای من به او بدهید.نگران امت اسلامی است. تجربۀ قتل عثمان و خونریزیهای وسیع به بهانۀ قتل او را به یاد دارد. وصیت میکند که قاتل من فقط یک نفر است؛ مبادا در خون مردم افتید و بگویید: «امیرالمؤمنین کشته شد». حتی همان یک نفر هم فقط یک ضربه زد؛ پس در قصاص فقط یک ضربه بزنید. نگران یتیمان است. وصیت میکند. نگران کربلا است. وصیت میکند. نگران دین و دنیای مردم است. به نماز وصیت میکند، به نظم وصیت میکند ...
13- یکی از ویژگیهای قهرمانان حماسه آن است که فرصت وصیت و صحبت پیدا میکنند. سهراب پس از زخم خوردن آنقدر زنده میماند که خود را به پدرش رستم بشناساند و پدرش در حضور او برایش سوگواری کند. اسفندیار آنقدر زنده میماند که از رستم، قاتل خود عذر بخواهد و فرزندانش را به او بسپارد؛ چون اسفندیار به ظلم بر رستم شمشیر کشیده بود. رستم آن قدر زنده میماند که از همان قتلگاهش، بن چاه، با تیری قاتل خود را بکشد و انتقام بگیرد. اما ضد قهرمانها یا آدمهای معمولی فرصتی برای وصیت ندارند؛ چون حرف مهمی ندارند. در واقعۀ کربلا، بزرگانی مثل امام حسین(ع)، حضرت عباس(ع)، حضرت علیاکبر(ع)، و حتی اصحابی مثل حر، حبیب و ... بدون وصیت و جملههای پایانی نمیمیرند. اما یزید، عمر سعد، ابنزیاد، شمر و ... همه به شکل ناگهانی کشته میشوند و به تعبیر قرآن کریم: «فَلا يَسْتَطِيعُونَ تَوْصِيَةً وَ لا إِلى أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ»: نه میتوانند وصیت کنند و نه به سوی خانوادۀ خود بازگردانده میشوند. (یس: 50) حال به علی(ع) بازگردیم. دو روز تمام وصیت میکند؛ یکی از یکی درخشانتر. این را مقایسه کنید با مرگ خلیفۀ اول و دوم که فرصت وصیت داشتند و جملات پایانیشان اظهار ندامت بود یا خواستن شراب!
14- امیرالمؤمنین(ع) شهید میشود. باز هم شب قدر. 21 رمضان.
15- کیفیت تشییع و تدفین او اسطورهای است. امام حسن (ع) و امام حسین (ع) پشت تابوت را گرفتهاند و جلوی تابوت رهاست. خودش میرود. بر دوش فرشتگان مقرب است. قبر امیرالمؤمنین(ع) آماده است. این قبر را نوح(ع) برای او حفر کرده. قبر بین دو قبر مقدس است: آدم(ع) و نوح(ع).
16- قبر تا سالها مخفی میماند. پنهان بودن، بر بعد اسطورهای واقعه میافزاید.
17- پس از زوال بنیامیه که امام صادق(ع) قبر را آشکار میکند، از آن قبر شریف، معجزات و کرامات فراوان دیده میشود.
18- مردم دوست دارند اسطورههای بزرگ مال آنها باشد؛ مثل این که جغرافیای شاهنامه (نام کوهها، دشتها، بناها و ... که نشان میدهد داستانهای شاهنامه در آن منطقه اتفاق افتاده) در چند اقلیم مختلف گزارش شده است: کهگیلویه، چهارمحال و بختیاری، مازندران، خراسان، افغانستان. برای امیرالمؤمنین(ع) همین اتفاق میافتد. مزارشریف در افغانستان به عنوان مزار امیرالمؤمنین(ع) زیارت میشود. ابنبطوطه در قرن 7 گزارش میکند که در بسیاری از شهرهای ایران و عراق و ترکیۀ فعلی، زیارتگاههایی ساخته شده بود با عنوان قدمگاه یا محل بروز معجزهای از امیرالمؤمنین(ع).
19- امام حسن(ع) و امام حسین(ع) از تدفین باز میگردند. به مرور مردمان میفهمند که آن ناشناسی که شبها غذا به در خانهها میبرد و انواع لطف و مرحمت را داشت، علی(ع) بوده؛ علی(ع) دفن شده، ولی هنوز نمرده و هر روز زندهتر حضورش حس میشود.
20- پس از شهادت علی(ع) چندین گروه او را پیشوای خود میدانند و جریانهای بسیار متنوع دینی و فرهنگی به راه میافتد. علی(ع) هر روز زندهتر میشود.
21- علی(ع) بازمیگردد. طبق اخبار و روایات، علی(ع) هنگام ظهور مهدی(ع)، در رجعت باز میگردد. در شاهنامه، کیخسرو اینچنین است. او با همراهانی به دماوند کوه (محل اتفاقات ماورایی در شاهنامه) میرود و در برف و بوران گم میشود. او به درباریانش گفته که میرود و با سوشیانت (موعود) باز خواهد گشت.
*تکمله:
در کلاس استاد ارجمند اسطورهشناس و شاهنامهپژوه، دکتر میرجلالالدین کزازی، در دورۀ دکتری اسطوره میخواندیم. ایشان به حماسهها و اسطورههای ملل مختلف اشراف کامل دارد. یک جلسه برترین اساطیر جهان را معرفی و مقایسه کرد. به لحاظ وسعت زمانی و مکانی، شاهنامه و تورات بودند که تاریخ طولانیمدت یک قوم را گزارش میکردند و به لحاظ حماسی و جنگاوری، شاهنامه و ایلیاد و اودیسه برترین بودند. بعد قهرمانهای بزرگ این اساطیر را با هم سنجید. دو قهرمان برتر، رستم و هرکول بودند. مورد به مورد، ویژگیهای حماسی را برشمرد و در این دو نفر سنجید؛ با اختلاف و به وضوح رستم برتر بود. آنگاه استاد کزازی حرف شگفتی زد.
او گفت: اوج خرد بشری همان است که در یونان باستان رخ نمود. هرکول محصول اوج خرد بشری یونان باستان است. ایران در عصر سامانی به آن پایه از خردمندی نرسیده بود. اما آن چیزی که باعث شد، رستم فردوسی بسیار بزرگتر از هوکول هومر بشود، این بود که فردوسی علی(ع) را میشناخت. در واقع فهم حماسی فردوسی از امیرالمؤمنین(ع) بود که توانست رستم را از پهلوانی بزرگ و گمنام در سیستان، به بزرگترین پهلوان اسطورهای جهان تبدیل کند.
تاریخ انتشار: 1403/01/12
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.