انتخابات ١٤٠٣ و فرایند بزرگ جهانیِ جبهۀ انقلاب اسلامی

جامعۀ ایرانی در کشاکش دو نظم جهانی

دکتر محمدرضا قائمی نیک، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم اسلامی رضوی در یادداشتی نوشت:در هر انتخاباتی، آزمونی برای ملت ایران است که دریابد ورودش در فرایند بزرگ جهانی، تا چه اندازه توانسته او را در این کشاکش، به پیش براند و الگوهای جدیدِ جهانی را ارائه کند. ما از یک‌سو وارد فرایند بزرگ جهانی‌ شده‌ایم و از سوی دیگر، با تقید به انقلاب اسلامی، سودای رقم‌زدنِ نظمی جهانی، اما غیر از نظم جهانیِ موجود را داریم.

به گزارش فکرت، مشروح این یادداشت از این قرار است؛

۱. در بیانیۀ گام دوم انقلاب اسلامی، تعبیر کوتاه اما بسیار مهمی دربارۀ وضعیتِ انقلاب اسلامی آمده است: «درودی از اعماق دل بر این ملّت؛ بر نسلی که آغاز کرد و ادامه داد و بر نسلی که اینک وارد فرایند بزرگ و جهانیِ چهل سال دوّم می‌شود». این وضع‌شناسی از آنجا که در چنین بیانیه‌ای و توسط مقام معظم رهبری ارائه شده، بیانگر آن است که ارکان نظام جمهوری اسلامی درگیر چنین فرایندی خواهند بود.

 

 

۲. فرایند‌های جهانی، در دورۀ معاصر، به معنای خاصی از زمان گره‌ خورده‌اند که مفید معنای معاصرت‌اند. فارغ از مباحث فلسفۀ تاریخی، از حیث تحولات انضمامی، سرمایه‌داریِ اروپایی پس از تکوین و تکامل در سدۀ نوزدهم، در قرن بیستم و مخصوصاً پس از جنگ دوم جهانی، از قلمرو یک نظام اروپایی خارج و تبدیل به یک فرایند جهانی گردید. برنامه‌های عمرانی یا توسعۀ سرمایه‌داری با جهانی‌کردنِ سرمایه‌داریِ بلوک غرب، توانست کمونیسم اتحاد جماهیر شوروی را منزوی سازد و با فروپاشیِ آن، تبدیل به امر جهانی گردد. با فروپاشیِ اتحاد جماهیر شوروی، این جهانی‌شدن بلامنازع شد. ثمرۀ این رخداد بزرگ آن است که ما امروزه هر اتفاقی که در اروپا یا آمریکا می‌افتد، به شکل جهانی تجربه می‌کنیم. یافته‌های علمی و آزمایشگاهی یا حتی نمادهای فرهنگی، تکنولوژی، رخدادهای سیاسی یا حتی سرگرمی‌های مربوط به اوقات فراغت یا حتی باورهای دینی، همه و همه، اگر قرار است در سطح جهان شناخته شوند، ناگزیر از سوارشدن بر مرکبِ سرمایه‌داریِ جهانیِ غربی‌اند. از این منظر، فرایندهای بزرگ و جهانی، ناگزیر نسبتی با سرمایه‌داری غربی پیدا می‌کنند. غذای چینی، لباس یا فیلم‌های کره‌ای، خالکوبیِ فلان بازیگر فوتبال، آموزه‌ای در فقه یا کلامِ اسلامی یا حتی لباس عربیِ قطری‌ها، اگر قرار است جهانی شود و در سطح جهان دیده شود، باید بر این مرکب سوار شود. قطری‌ها مجبورند لباس عربی را در جام جهانی، بر تنِ لیونل مسی کنند تا در جهان دیده و شناخته شود یا حتی ما مجبوریم که شیوۀ تحصیل سنتیِ خودمان در حوزه‌های علمیه را تبدیل به قواعد دانشگاهیِ جهانی کنیم تا شناخته شویم.

 

۳. با این‌حال دقیقاً در زمانی که دو فرایندِ بزرگ جهانی در بلوک غرب و شرق، در حال منازعه با یکدیگر بودند، یک فرایند بزرگ جهانیِ دیگر از خلال رقم‌زدنِ یک انقلاب جهانی در ایران سربرآورد: فرایند بزرگ جهانیِ اسلامی. این فرایند بزرگ جهانی، هم از حیث جغرافیای فرهنگی مبتنی بر تمدنِ ایرانی بود که اساساً تمدنی جهانی شناخته می‌شده و هم مبتنی بر آموزه‌های اسلامی و مخصوصاً شیعی بود که عناصرِ ذاتیِ آن، جهانی‌اند. یک مسلمان، همواره بر این باور است که دینِ او، دین خاتمِ همۀ پیامبران تاریخ است و ظرفیتِ مسلمان‌شدنِ همۀ ابناء بشر در آن وجود دارد؛ همۀ ما شیعیان، از دوران طفولیت می‌آموزیم که پایانِ تاریخ بشری، از خلال موعودی رقم خواهد خورد که امام دوازدهم شیعیان است که هر لحظه، امکان حضور او، وجود دارد. از این جهت، انسانی که در ایران زندگی می‌کند، حداقل از یکی از این سه جهت، واجد هویتی جهانی است. جهانی‌ می‌اندیشد و جهانی‌بودن، با پوست و خون و جانِ او عجین شده است. این انسان، نمی‌تواند جهانی‌ نیندیشد و جهانی‌ نباشد. این جهانی‌بودن برای او، امری عارضی نیست، بلکه ذاتیِ هویت اوست.

 

۴. علیرغم ذاتی‌بودنِ عناصر هویت جهانی در انسانِ ایرانی، با این‌حال شرایطی که او در حداقل یک قرن اخیر تجربه می‌کند، به‌گونه‌ای رقم خورده که ابزارهایِ جهانی‌بودنِ او، ابزارهای غیرِ ایرانی، غیر اسلامی و غیر شیعی است. اقتصاد و معیشت او، روابط پولی و مالیِ او، فرهنگِ زبانی و واژه‌های مورد استفادۀ او، شیوۀ زیستِ شهری یا حتی روستاییِ او، فرم و محتوایِ علمی و درسیِ او، شبکه‌های اجتماعیِ مجازی و دیگر ابزارهای رابطۀ اجتماعیِ او، سرگرمیِ و اوقات فراغتِ او، سبک و مدلِ پوششِ او، حتی سبک نکاح و ازدواج او، شیوۀ غذاخوردنِ او، سفر رفتنِ او، موسیقیِ او، فیلم و سینمایِ او، ابزارآلات تکنولوژیک کشاورزی و ساختمان‌سازیِ او، اتوماسیونِ اداری و سازوکارهای سازمانیِ او، زمانِ تعطیلی یا کارِ او، یا حتی سبک مناسکِ او، همه و همه، مادامی که جهانی‌اند، غربی‌اند و مادامی که ایرانی یا اسلامی‌اند، دیگر جهانی نیستند. ما وقتی از اقتصاد اسلامی-ایرانی، جامعۀ اسلامی-ایرانی، خانوادۀ اسلامی-ایرانی، بانک اسلامی-ایرانی، سفرِ اسلامی-ایرانی، موسیقیِ اسلامی-ایرانی، ازدواج اسلامی-ایرانی، شیوۀ غذا خوردن اسلامی، فیلم و موسیقی و هنر اسلامی-ایرانی، پوششِ اسلامی-ایرانی یا دیگر قلمروهای سبک زندگیِ اسلامی-ایرانی سخن می‌گوییم، در عمل منجر به یک سبکِ محدود به عدۀ خاصی از افراد در یک جغرافیای فیزیکی یا فرهنگی می‌شویم. در توضیح یا تکوین یا ترویج این نسخه‌های اسلامی-ایرانی، به فرضِ مطلوبیت، معمولاً به جهانی‌شدنِ آنها نمی‌اندیشیم. آنها همیشه مقید به یک عدۀ از انسان‌های خاص، در یک قلمروِ فیزیکی یا فرهنگی خاص‌اند.

 

۵.  در این وضعیت، انسانِ ایرانی، مخصوصاً در شرایط پس از انقلاب اسلامی و ادعایِ جهانیِ آن، گرفتار یک وضعیتِ دوگانه در اعمال و هویت خویش است. او از یک‌سو، هر صبح و شب، با باورهای و اعتقادات جهانی اسلامی-ایرانی-شیعی درگیر است و از سوی دیگر، ابزارهای جهانی‌بودنیِ را تجربه می‌کند که نه اسلامی‌اند، نه ایرانی‌اند و نه شیعی‌اند. باورهای اسلامی-ایرانی-شیعیِ او، مقید به جغرافیای فیزیکی یا فرهنگیِ محدودی شده‌اند و ابزارهای غربی را در دسترس دارد که با آنها می‌تواند جهانی‌بودن را تجربه کند. مادامی که مقید به اعتقادات و باورهای اسلامی-ایرانی-شیعی است، جهانی‌ می‌اندیشد اما در «قفس» تنگ عملی و انضمامی گرفتار است و مادامی که با ابزارهایِ جهانیِ غربی، زندگی می‌کند، از باورهای اسلامی-ایرانی‌‌اش فاصله می‌گیرد. نه می‌تواند آن‌را رها کند و نه می‌تواند از این چشم بپوشد.

 

۶.  بگذارید واضح‌تر پیش برویم. زن ایرانی، قرن‌ها حجاب و عفاف را امری فطری می‌دانست و چون امر فطری، جهانی است، از رعایت حجاب و عفاف، چندان احساس دشواری نمی‌کرد، بلکه برای آن، انواع پوشش‌های متنوع زنانه و مردانه عفیفانه و مطابق شریعت اسلامی را طراحی می‌کرد؛ اما اکنون، اگرچه آن باور فطری در وجودش نهادینه است، اما ابزارِ پوشش و تلقی‌اش از پوشاندنِ بدن، غربی و البته جهانی و تابع سبک‌های پوششِ جهانی است. انسانِ ایرانیِ معاصر، هر جایی که می‌نگرد، از واقعیتِ خیابان تا فضای مجازی، با زنی روبرو است که برخلافِ سبک او، می‌پوشد و از سبک‌های پوششِ جهانیِ تبعیت می‌کند. انسانِ ایرانی، مادامی که در سعدی و حافظ و فردوسی سیر می‌کند، با تنوعی از فرهنگ‌های بشری روبرو است، اما امروز در ارتباط‌گیری با جهان، مجبور به محدودیتِ استفاده از پیام‌رسان‌های داخلی است؛ به‌راستی چرا انسانِ ایرانی، سهولت استفاده از پیام‌رسان‌های داخلی را رها می‌کند و حاضر می‌شود در اینستاگرام و تلگرام و دیگر پلتفرم‌های فیلترشدۀ جهانی پرسه بزند؟ آیا جز این است که انسانِ ایرانی، می‌خواهد در شبکه‌ها و پلتفرم‌های جهانی؛ حضور داشته باشد؟ به‌راستیِ آیا واقعاً دردِ نخبۀ مهاجر ایرانی، فقط اشتغال در داخل کشور است یا او، در ورای این مهاجرت و پذیرفتنِ خطرات و دشواری‌هایش، به‌دنبال ایفای نقش در فرایندِ جهانیِ علم است و چون، منشاء علمِ جهانی، غرب و اروپا و آمریکا است، به آنجا مهاجرت می‌کند؟ ما حتی امروزه، مهاجرینی داریم که فلسفۀ اسلامی را هم در دانشگاه‌های غربی می‌خوانند، چون جهانی است. تا یکی دو دهۀ پیش، نرخ طلا تابع تحولات فرهنگی یا اقتصادیِ داخل کشور بود، اما امروز، آنهم جهانی است. گویی همۀ ابزارهای زندگیِ ما، روزبه‌روز، بیشتر تابع زمان و مکانِ جهانی‌بودن می‌شوند و البته به دلیل سکولار بودنِ جهانِ معاصر، سکولارتر می‌شوند.

 

در سال ۱۳۸۴، همۀ آنها نیروهای اجتماعی که در ۱۶ سال اجرای توسعۀ سیاسی و اقتصادیِ غربی در ایران، به حاشیه رانده شده بودند، تجمیع شدند و در نفیِ وضع موجود، حادثۀ ۳ تیر ۱۳۸۴ رقم خورد. اولین ظهور نیروهای به حاشیه رانده شده رقم خورد؛ از هوادارانِ شهید آوینیِ منتقد توسعه تا عدالت‌خواهانِ منتقدِ سیاست‌های سرمایه‌داریِ دولتِ سازندگی تا نیروهای حزب‌‌اللهی به‌حاشیه‌ رفته در جامعۀ مدنیِ سکولارِ دولت اصلاحات همگی، در این رأیِ سلبی و نفیِ این وضعیت، سهیم بودند. در اینجا بود که نیروهای‌های سیاسی منتقدِ وضع موجود، در نفیِ کارگزاران سازندگی و اصلاحات، ظهوری جدی یافتند. در این انتخابات، دوباره ایده‌های جهانیِ اسلامی-ایرانی-شیعی سربرآورد. معرفیِ امام زمان (عج)، یعنی نیرویِ جهانیِ شیعی در سازمان ملل، عدالت‌گستریِ اسلامی-ایرانی در سطح جهانی، طرح الگویِ اسلامی-ایرانی پیشرفت در مقابلِ توسعۀ غربی و بسیاری از امور دیگر، همگی بیانگر آن بود که انسانِ ایرانی، بار دیگر مسیر حرکتِ جمهوری اسلامی را به ریلِ انقلاب اسلامی برگردانده است. گویی می‌خواهد بر تضاد میانِ ایده‌های اسلامی-ایرانی-شیعیِ جهانی‌ با ابزارهای جهانی، غلبه یابد و میان آنها سنختی برقرار سازد. با این‌حال ناکامی این تلاش، در ۴ سال دولت دهم، به‌تدریج آشکار شد.

 

در دولت دهم، گویی سوختِ موتور غلبه بر تضادهای میان ابزارهای جهانیِ غربی و آرمان‌های اسلامی-شیعی-ایرانی پایان یافت و ناگزیر، دوباره ابزارهای غیرِ اسلامی-ایرانی-شیعی (بخوانید ابزارهای غربی) برای بسط آرمان‌های اسلامی-ایرانی-شیعی به کار گرفته شدند. دوباره تضادها، سربرآورد. خلاصه آنکه در دولت دهم، الگویِ اسلامی-ایرانی پیشرفت، تفاوتی با برنامه‌های توسعۀ غربی نداشت. بانکداریِ اسلامی، جز در بعضی عقود، تفاوتی با اقتصادِ سرمایه‌داری نیافت. شهرسازیِ اسلامی، همان ایدۀ شهرِ مدرن را پیگیری می‌کرد. هنر اسلامی، حرفی متفاوت از حرف معاصر نداشت. هابرماس در دیدار از ایران، گفته بود که من به ایران آمدم تا راه‌حل شما ایرانی‌ها برای حل بحران‌های جهانی را بشنوم، اما شما حرف‌های خودِ ما غربی‌ها را تحویل من دادید. در گسست میان آرمان‌های اسلامی-شیعی-ایرانی و ابزارهای نامتناسبِ با آنها، ایدۀ بازگشت به وضعیتِ قبل از ۱۳۸۴ در انتخابات ۱۳۹۲، به راحتی رأی آورد.

 

با ظهور دولتِ حسن روحانی، تلاش شد تا طرح سازگاری با ابزارهای جهانیِ غربی و کوتاه آمدن از آرمان‌های انقلابیِ جهانی بار دیگر شکل بگیرد. ایدۀ اصلیِ دولت یازده و دوازده، همین بود؛ سازگاری با جهان برای ایفای نقش در طرح جهانیِ غربی. با این‌حال دوباره آن تضادهای پنهان آشکار شد. تضادهایی که میان مداحان سنتی، هیئت‌های سنتی، کارگران به حاشیه‌ رانده شدۀ نظم نابرابر سرمایه‌داریِ جهانی، علاقه‌مندان به تعلیم و تربیت اسلامی-ایرانی، وفادارانِ به شریعتِ اسلامی و شیعی و نظایر آنها با سازوکارها و ابزارهای جهانی به‌وجود آمد. علوم انسانیِ اسلامی-ایرانی در مقابل علوم انسانیِ غربی، تحولِ آموزش و پرورش مطابق موازین اسلامی-ایرانی جایگزین سند توسعۀ پایدار ۲۰۳۰، توجه به ظرفیت‌های داخلیِ تولید در مقابل واردات و پذیرفتنِ سهم جهانی در اقتصاد، خلاصه همۀ این تضادها شکل گرفت. اما به همان دلایل پیشین، بار دیگر در سال ۱۴۰۰، رای سلبیِ ‌حاشیه‌رفته‌ها از نظم جهانیِ غربی، پیروز میدان شد. شعار تولید داخلی، رابطه با کشورهای همسو و همسایه، احیاء ارزش‌های اسلامی-ایرانی-شیعی و نظایر آنها بار دیگر در رای سلبی و نفی وضع موجود و البته با نظر به استفاده از تجربه‌های جهانی پیروز شد. در این انتخابات نیز، نیرویِ غیر غرب‌گرا و مدعیِ طرحی غیر از طرح جهانِ غربی، با رایِ سلب وضع موجود، پیروز انتخابات گردید.

 

۷. با این‌حال در میانۀ این فرایندهای سکولارِ جهانی، گهگاهی در گرگ و میش حوادث، انسانِ ایرانی با هویتِ اسلامی-ایرانی و شیعی‌اش، ققنوس‌وار، رُخ می‌نماید. گویی بر خودِ معاصرش، بر سازوکارهای سکولارِ سازمانی‌اش، بر محاسبات اقتصادیِ منفعت‌گرایانۀ بانکی و مالی‌اش، می‌شورد و به یاد شهید حججی، شهدای قواص، حاج قاسم سلیمانی و حتی شهدایِ خدمت یا حتی در جریان پیاده‌روی اربعین، لحظاتی یا روزهایی، به یاد ایام جنگ و انقلاب اسلامی یا حوادثِ حماسیِ صدر اسلام، دوباره عناصرِ جهانیِ هویتِ اسلامی-ایرانی-شیعی‌اش را فریاد می‌زند. در اینجاست که صحنه‌های کمابیش متضاد یا متناقضی رخ می‌نماید. بی‌حجاب‌ها، در کنار با‌حجاب‌ها، شهیددوست می‌شوند، منفعت‌گرایان، ایثارگر می‌شوند، مسئولین به مردم نزدیک می‌شوند. ماشین‌های خارجیِ لوکس، تبدیل به تاکسی‌های صلواتی می‌شوند. کارمندانی که بر سر محاسبۀ یک روز مرخصی استعلاجی یا استحقاقی، چانه می‌زدند، یک هفته در خدمت اباعبدالله (ع) قرار می‌گیرند. همۀ می‌خواهند در جهانی‌شدنِ ایده‌های اسلامی-ایرانی و شیعی سهیم باشند. شبکه‌های اجتماعی، دیگر خارجی و داخلی ندارند، شاید اساساً از کارآیی بیفتند. دانشمند و استاد دانشگاه و استاد حوزۀ علمیه، چه در خارج درس خوانده باشد و چه در داخل، همۀ دیسیپلین‌های علمی را کنار می‌گذارند و برای یک نوجوانِ شهید نجف‌آبادی که جهانی‌شده است، می‌گریند. اساساً همین وجه تضادگونه است که ما را از امارات و عربستان و کویت و ترکیه و دیگر کشورهای اسلامی که تن به ایفای نقش در نظم جهانیِ غربی داده‌اند، متمایز می‌کند.

 

۸.  مروری بر انتخابات سرنوشت‌سازِ ریاست‌جمهوری در ایران، مخصوصاً پس از جنگ تحمیلی، نشان می‌دهد که میزان استقبال از شعارها و ایده‌های نامزدهای ریاست‌جمهوری، تابع ارتباطِ آن ایده‌ها با ایده‌های جهانی است. دولتِ سازندگی، ناگزیر از اجرای برنامه‌های توسعه‌ای بود که همراستا با برنامه‌های جهانیِ توسعه تکوین یافته‌ بودند؛ ما بایستی قواعدِ بانک تجارت جهانی را می‌پذیرفتیم؛ ما بایستی از جنگ با جهان، به گفتگو با جهان می‌رسیدیم. بایستی با اقتصاد جهانی، کار می‌کردیم. در ۱۳۷۶، بایستی با دیپلماسی سیاسی جهانی همراهی می‌کردیم. بایستی به‌جای کمیتۀ و بسیج و دیگر نهادهایی که در انقلاب اسلامی تکوین یافته بودند، NGO و دیگر قواعدِ دموکراسی جهانی را می‌پذیرفتیم؛ چنانکه بعدتر، ورود زنان به ورزشگاه‌ها را به خاطر قواعد جهانیِ فیفا پذیرفتیم. با این‌حال این پذیرفتن‌ها، اگرچه از فشار جهانیِ می‌کاست، اما تناقض‌ها و تضادهای انسانِ ایرانی را عمیق‌تر می‌ساخت. انسانِ ایرانی-اسلامی-شیعی، جهانی‌بودن را به شکل دیگری می‌فهمید و ابزارهای جهانیِ معاصرِ او، به ‌شکلی دیگر بودند. او انقلاب مستضعفین جهان را رقم زده بود، اما تن به ابزارهای بورژوازیِ جهانی می‌‌داد. او معتقد بود که نهضت خمینی، به انقلاب مهدوی می‌انجامد، اما پایان تاریخِ فرانسیس فوکویاما، بر جهان حاکم بود. او انقلاب فرهنگی را در دانشگاه‌ها رقم زده‌ بود، اما ناگزیر از تکرار علوم انسانیِ و طبیعیِ غربی بود. او ولایت فقیه و نهادهای انتصابیِ آن‌را پذیرفته بود، اما اکنون در مواجهه با فرایند پیچیده و گستردۀ دموکراسی جهانیِ غربی قرار می‌گرفت. هر چه ابزارهای غربی را بیشتر می‌پذیرفت، ناگزیر بایستی از آرمان‌های اسلامی-شیعی-ایرانیِ انقلابی‌اش بیشتر دست بر می‌داشت. پذیرفتنِ روزافزون ابزارهای غربی، اگرچه کارِ دولت‌ها و رونقِ آنها را پیش می‌بُرد، اما عناصرِ هویتی و تاریخیِ جامعۀ ایرانی-اسلامی-شیعی را بیشتر به حاشیه می‌بُرد.

 

۹.  با ظهور دولتِ شهید رئیسی، آزمون و خطایِ نیروهای انقلابی، برای طرحِ جهانی متناسب با انقلاب اسلامی با به تعبیری، ایجاد سازگاری میان آرمان‌های جهانیِ اسلامی-شیعی-ایرانی با ابزارهای جهانیِ غربیِ معاصر، پخته‌تر شده بود. در این دوره این درک تحقق یافته بود که ما درگیر این دو جهانِ متضادیم و باید راهی جدید بگشاییم. آن حضورِ مردمیِ متاثر از آرمان‌های اسلامی-ایرانی-شیعی دیگر منحصر به حوادثِ هیجانی تشییع شهدای جنگ یا حاج قاسم نشد، بلکه این‌بار، شهادت شهید رئیسی، رئیس جمهور، این رویدادها را رقم زد. گویی فاصلۀ میانِ ابزارهای جهانیِ غربی که اوج آنها در دولت تحقق می‌یابد با آرمان‌های اسلامی-ایرانی-شیعی، در شخص رئیس جمهور، تلائمی نسبی می‌یافتند. او هم دولت‌مرد بود، هم انقلابی؛ هم نمایندۀ آرمان‌های اسلامی-ایرانی-شیعی بود و هم امکان کار با ابزارهای جهانی را داشت. ما رئیس‌جهوری داشتیم که هم امام‌رضایی بود و هم با ابزارهای جهانی، کار می‌کرد. هم قرآن و عکس حاج قاسم سلیمانی را در سازمان ملل بلند می‌کرد و هم بر توسعۀ شبکۀ اجتماعی و دیگر ابزارهای جهانی تاکید داشت. با این‌حال انتخاباتِ ۱۴۰۳ و ناکامیِ سعید جلیلی در کسب اعتماد از مردم برای ریاست جمهوری و در مقابل، پیروزیِ مسعود پزشکیان با طرح ایدۀ احیاء برجام، رفع تحریم و رفع فیلترینگ، نشان می‌دهد که گویی سوختِ وجه ایجابیِ نیروهای حزب‌اللهی در مواجهه با سوخت جهانی‌بودنِ غربی، به پایان رسیده و بایستی احیا شود.

 

۱۰.  بر اساس این تحلیل، اگرچه وجه ایجابیِ نیروهای انقلابی، در جمع میانِ آرمان‌های اسلامی-ایرانی-شیعی متاثر از انقلاب، مهمترین عامل تمایز ایران و انقلاب اسلامی در مواجهه با جهانِ معاصر غربی است، اما همچنان قوت و قدرت کافی برای یک طرح جهانی را ندارد. این طرح‌ها برای مدتی موقت، کشور را به پیش می‌راند، اما در مواجهه با موج جهانیِ توسعه‌یافتگیِ غربی، دوباره کم می‌آورد. با این‌حال ضعف این وجه ایجابی، در مقایسه با فقدان آن در کشورهایی نظیر ترکیه، عربستان، کویت، امارات و دیگر کشورهای اسلامی که نظم نوین جهانی را پذیرفته‌اند، ارزشی به قیمتِ حیات و زندگیِ انسانِ ایرانی در جهان دارد. روشن است که چنین کشورهایی، مادام که این منطقِ جهانی را پذیرفته‌اند هیچ‌گاه نمی‌توانند سودای رقم‌زدنِ نظمی دیگر را در سر بپرورانند. جامعۀ ایرانی، همچنان درگیرِ آرمان‌های جهانیِ اسلامی-شیعی-ایرانی خود و ابزارهای جهانیِ غربی در دسترسش است. او نمی‌خواهد تن به طرح‌های منطقه‌ای و محدود بدهد؛ او نمی‌تواند فیلترینگ شبکه‌های خارجی را تحمل کند؛ و نمی‌تواند نادیده گرفته شدن در جهان را بپذیرد. او می‌خواهد در جهان، زندگی کند و جهانی باشد؛ هرچند ابزارهای این شیوۀ زندگی، غربی و سکولار باشد. با این‌حال برخلاف کشورهای عربی یا اسلامی مذکور، در اعماق وجودش، مولفه‌های اسلامی-شیعی و ایرانی جهانی‌بودن را دارد. شاید حتی دوباره به آنها برگردد و زیر میزِ تمام ابزارهای غربی جهانی بزند. اما در هر انتخاباتی، آزمونی برای ملت ایران است که دریابد ورودش در فرایند بزرگ جهانی، تا چه اندازه توانسته او را در این کشاکش، به پیش براند و الگوهای جدیدِ جهانی را ارائه کند. ما از یک‌سو وارد فرایند بزرگ جهانی‌ شده‌ایم و از سوی دیگر، با تقید به انقلاب اسلامی، سودای رقم‌زدنِ نظمی جهانی، اما غیر از نظم جهانیِ موجود را داریم. وجه ایجابیِ ما، اگرچه در مقایسه با کشورهای عربی یا اسلامی مذکور، وجه ممیزۀ ماست، اما به همان میزان که جهانی باشد، می‌تواند در این منازعۀ جهانی، کارآمد و پیروز، و برای جامعۀ ایرانی، اقناع‌کننده باشد.

تاریخ انتشار: ١٤٠٣/٠٤/١٦

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil

آنچه ممکن است بپسندید

همراه فکرت باشید.

شما میتوانید با وارد کردن ایمیل خود از جدید ترین رویداد ها و اخبار سایت فکرت زود تر از همه باخبر شوید !

ویژه‌های فکرت

مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالب‌های متنوع رسانه‌ای به تصویر بکشد.